رهروان مهر و کین 18: روابط تهران- واشینگتن؛ نفت را ملی کنید، اگر نشد، گردن مرا بزنید

هری ترومن و دکتر مصدق

علیرضا طاهری

با رسیدن دکتر محمد مصدق، سیاستمدار خوشنام و کهنه کار به نخست وزیری، ایران در راه ملی کردن نفت و بیرون راندن شرکت بریتانیایی «ایران و انگلیس»، یکپارچه و متحد است.

آمریکا، در این مسیر مهر، ایران را همراهی می کند. روسیه شوروی نیز- هرچند نه با صمیمیت کامل- اما از سر دشمنی با انگلستان، پشتیبان ملی شدن نفت ایران است.

آرزوی بزرگ ملی کردن صنعت نفت در ایران بر سه بنیاد اصلی استوار بود؛

نخست: ایران تنها مالک ذخائر و تاسیسات نفتی خویش است.

دوم: ایران باید زمام اداره عملیات و تاسیسات نفتی اش را، به گونه ای مطلق و بی چون و چرا، خود در دست بگیرد.

سوم: ورود دولت ایران به بازارهای بین المللی نفت، و پایان دادن به انحصارگری انگلیس ها، درحوزه نفتی ایران.

ایرانیان، تقریبا به اتفاق، خود را در یک قدمی دستیابی به این آرزوی بزرگ می دیدند، و رهبران آنان، به خصوص سران جبهه ملی، این حس را تقویت می کردند که بی هیچ ترس و واهمه یی باید پیش رفت؛ از شیر پیر استعمار، بریتانیا، کاری ساخته نیست. جهان به نفت ایران نیاز دارد، و هرگز اجازه نخواهد داد صدور نفت از ایران متوقف شود.

این دلگرمی دادن ها، گاه ، تا مرز ساده لوحی پیش می رفت. نمونه هایی از این دلگرمی بخشیدن ها را دکتر جلال متینی - استاد و رئیس پیشین دانشگاه مشهد - در کتاب «نگاهی به کارنامه سیاسی دکتر مصدق» گرد آورده است:

اللهیار صالح، از سران حزب ایران، عضو جبهه ملی و از نزدیکان دکتر مصدق... در کمیسیون مخصوص نفت، هشتم آذرماه ۱۳۲۹: «.... اولا ما نباید فکر کنیم که امروز دولت انگلستان هر کاری بخواهد می تواند انجام بدهد.... تصور نفرمایید هر گاه ما این کار(ملی کردن صنعت نفت) را بکنیم، انگلیس ها، کشتی جنگی خواهند آورد و قشون پیاده خواهند کرد، ما می توانیم از همین متحصصین انگلیسی که الان در نفت جنوب کار می کنند یا اشخاص بیگانه که در انگلستان یا کشورهای دیگر هستند، متخصصینی را استخدام نماییم و به تدریج، نفت خودمان را استخراج و با همان کشتی های حامل نفت آن ها، به بازار خارجه بفروشیم.»

دکتر سیدعلی شایگان، حقوقدان و اعضاء کابینه دکتر مصدق، ۲۸ آذرماه ۱۳۲۹ در مجلس شورای ملی: «نفت را ملی بکنید. اگر نشد، گردن مرا بزنید.»

محمود نریمان- از بنیادگذاران جبهه ملی ایران- ۲۸ آذرماه ۱۳۲۹ در مجلس شورای ملی: «راجع به امکان بهره برداری از معادن نفت جنوب از طرف دولت ایران نباید تردیدی به خود راه دهید....»

دکتر مظفر بقائی کرمانی، از بنیانگذاران جبهه ملی ایران، پا فراتر نهاده از بستن پالایشگاه آبادان و فروش نفت خام ایران یاد کرد... (سوم دی ماه ۱۳۲۹): «... نفت خام می فروشیم ... می دانید که این چاه ها با این ترتیبی که تعبیه می شوند، نفت از آن ها فوران می کند. ما تصفیه نشده می فروشیم. چه مانعی دارد؟ کشتی می آید بندر، ده هزار تن نفت می خواهد، یکی دیگر می آید سیصد تن نفت می خواهد، پولش را می گیریم .... مشتری ها در اسکله های ما مثل دکان نانوایی ازدحام خواهند کرد....»

تشبیه صنعت نفت به دکان نانوایی؟! سران جبهه ملی تا بدین حد ساده لوح و از صنایع پیچیده نفت ناآگاه بودند؟ به درستی نمی دانیم.

اما خود دکتر بقایی، سالها بعد، در گفت و گویی با من یادآور شد که اگر از آینده نفت این گونه سخن گفته نمی شد، مردم از طرح ملی کردن نفت با شور و شوق پشتیبانی نمی کردند.

اگر این گفته را بپذیریم، ناراستی سران جبهه ملی با مردم و پنهانکاری های آنان را نیز- در پوشش و به عذر هر آرمانی هم که باشد- باید بپذیریم.

در دل این هیاهوی پرشور بر سر توانایی ایران در اداره صنعت نفت، به زمزمه های ناچیزی از تردید نیز برمی خوریم که یکسره نادیده گرفته می شد. در زمانی که هر گونه ابراز تردیدی در این زمینه، پهلو به پهلوی خیانت می زد.

عبدالرحمن فرامرزی- نویسنده، روزنامه نگار و نماینده مجلس شورای ملی- یکی از همین چهره های «مردد» بود که با ابراز همین تردید، خطر خوردن انگ خیانت بر خود را به جان خرید.... (نهم بهمن ماه ۱۳۲۹ ، در بیست و ششمین جلسه کمیسیون مخصوص نفت)

عبدالرحمن فرامرزی: « .... این کار را سرسری نمی شود گرفت، و در حیات ما تاثیر خیلی عظیمی دارد. من هنوز راجع به ملی شدن صنعت نفت چیزی درست حالیم نشده، که این را می توانیم ملی بکنیم یا نمی توانیم؟ استدعایی که من دارم این است که روی احساسات قطعی نرویم، و زیاد فکر بکنیم.... آنچه بنده شخصاً می ترسم این است که، پوست کنده بگویم، که ما نتوانیم اداره کنیم.»

دکتر محمد مصدق و حسین مکی، از سران جبهه ملی، این نظر عبدالرحمن فرامرزی را در همان کمیسیون با قاطعیت مردود شناختند.

در هر حال نفت ایران ملی شد. ایرانیان به آرزوی بزرگ خود دست یافتند. اما آن چه از دل این آرزو می جستند هرگز جلوه گر نشد.

صدور نفت ایران، و به تبع آن درآمد حاصل از نفت به خارج، یکسره قطع شد.
شرکت های بزرگ نفتی که هم پیمانان قسم خورده یکدیگر بودند، جای خالی نفت ایران را در بازارهای جهانی با منابع دیگر پر کردند.

جبران غیبت و جای خالی ششصد و شصت هزار بشکه نفت ایران در روز، برای این هم پیمانان سوگند خورده، نه تنها کاری دشوار نبود که کل تولید نفت جهان از ده میلیون و نهصد هزار بشکه در روز در سال ۱۳۳۱ به سیزده میلیون بشکه در روز در سال ۱۳۳۲، افزایش یافت.

با این حال، دکتر مصدق و یارانش بر سینه هر پیشنهادی برای رفع بحران نفت، دست رد می زدند. دکتر مصدق شاید زمانی پی برد که به وعده های نهفته در آرزوی ملی کردن نفت، وفا نخواهد شد که برای دفاع از حقوق ایران در شورای امنیت سازمان نوپای ملل متحد به نیویورک رفت و با هری ترومن، رئیس جمهور، و دیگر سران آمریکا دیدار و گفت و گو کرد.

با این همه دکتر مصدق، آن چنان که از پاسخش به «دستخط تلگرافی» محمد رضا شاه پهلوی برمی آید، تنها و بی یاور نمانده بود.

«از نیویورک – ۲۱ اکتبر ۱۹۵۱


«پیشگاه اعلیحضرت همایون شاهنشاهی- تهران. دستخط تلگرافی ذات مبارک شرف وصول بخشید. و بیش از آن چه تصور شود موجب سرافرازی و تشکر گردید. از خداوند سلامتی و طول عمر و موفقیت روزافزون اعلیحضرت همایون شاهنشاهی را همواره آرزو کرده ام. و عرض می کنم که هر موفقیتی در هر جا و در هر مورد تحصیل شده، مرهون توجهات و عنایات ذات اقدس ملوکانه است که همه وقت دولت را تقویت و رهبری فرموده اند...

دکتر مصدق»

دکتر مصدق در نیویورک در اوج قدرت و درخشندگی است. سخنرانی او در سازمان ملل قاطع و کوبنده است. و ماموریت رسیدگی به پرونده اختلاف نفتی ایران و لندن به دیوان داوری لاهه واگذار می شود.

دکتر مصدق، برای نخستین بار، اندیشه «اداره ایران بدون نفت» را به میان آورد

اندکی بعد، دیدار با سران آمریکا در واشینگتن، دکتر مصدق را متوجه این واقعیت می کند که ملی شدن نفت، در عمل، ثمری برای ایران به بار نخواهد آورد. از همین روست که او، با ادامه رد پیشنهادهای گوناگون برای حل اختلاف تهران و لندن، برای نخستین بار از حذف نفت و درآمدهای نفتی یاد می کند.

به نوشته ابراهیم صفایی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، دکتر مصدق در دو جلسه مجلس شورای ملی، روزهای سوم و نوزدهم آذرماه ۱۳۳۱ می گوید: «ما نمی بایست تصور کنیم عایدات نفت داریم... ما باید بگوییم : این مملکت نفت ندارد...»

گره نفت ناگشوده می ماند. اما آمریکا همچنان از دکتر مصدق و دولت او پشتیبانی می کند. بازتاب این پشتیبانی را در این واقعیت می توان دید که یاری مالی آمریکا به ایران، از نیم میلیون دلار در سال ۱۳۲۹، دو سال بعد به تقریباً بیست و چهار میلیون دلار افزایش می یابد.

این یاری های مالی، همراه با تلاش های نوعدوستانه دیگر آمریکا، از جمله اجرا برنامه های ریشه کنی مالاریا در ایران، آمریکا را به محبوب ترین کشور جهان در میان ایرانیان بدل کرده بود.

پیرو همین محبوبیت آمریکا و آمریکاییان است که خیال پردازی های ایرانیان درباره ینگه دنیا دامن می گسترد و از جمله در رمان «اسمال در نیویورک» سرگذشت یکی از لات های دبش جنوب شهر تهران که به محله «منهتن» نیویورک رفته، متبلور می شود.

«اسمال در نیویورک» نوشته حسین مدنی که خود هرگز آمریکا را ندیده بود و آن را صرفاً از روی پرده سینما و کتاب های «کمیک» می شناخت، بازگو کننده اعجاب ایرانیان در رویارویی با دنیای نوین و دستاوردهای آن است.

نمونه دیگر این محبوبیت را در نمایشنامه رکوردشکن «بریم آمریکا» که با شرکت شکرپاره اصفهان، نصرت الله وحدت، چهار سال تمام روی صحنه بود.

«بریم آمریکا» نمایشگر زندگی خانواده ای ایرانی است که با مهاجرت به آمریکا یا «سرزمین آزادی های بی حد و مرز، استراحت و خواب بی پایان، و خوش خیالی های بی قید و شرط» با مشکلاتی خنده آفرین دست و گریبان می شود.

پیام اصلی این نمایش، بر حذر داشتن ایرانیان از مهاجرت های مبتنی بر خیالپردازی بود اما روی صحنه رفتن آن، اتفاقاً با نخستین دهه مهاجرت چشمگیر ایرانیان به آمریکا- دهه ۱۳۳۰ تا ۱۳۴۰- همزمان است.

 

شرح عکس: «ممل آمریکایی» تصویرگر جوانی ایرانی است که در آرزوی مهاجرت به آمریکا شب و روز ندار


شوق و آرزوی زندگی در آمریکا را تا امروز نیز در میان بسیاری از ایرانیان به روشنی می توان دید. این شور و شوق، بعدها، در فیلم «ممل آمریکایی» با شرکت گوگوش و بهروز وثوقی بازتابی روشنتر یافت.

شمار ایرانیانی که تابعیت آمریکا را تا سال ۱۳۳۲ پذیرفته بودند از یکصد تن بیشتر نبود. اما همین شمار، یک دهه بعد، به سه هزار تن رسید. که در ادامه همین برنامه های ویژه، بیشتر بدان خواهیم پرداخت.

صخره دوستی یاری و همراهی شاه و دکتر مصدق ترک می خورد

برنیامدن وعده ها، و در عوض آن، پافشاری دکتر مصدق، نخست وزیر، بر واگذاشتن وزارت جنگ از شاه به او، نخستین ضربه را بر پیکر یگانگی محمد رضاشاه با صدر اعظمش فرو می کوبد. صخره دوستی و یاری این دو با یکدیگر، ترک می خورد.

محمدرضاشاه، که محروم شدنش از حق انتصاب وزیر جنگ را با تبدیل گشتن اش به مهره ای سوخته، برابر می داند، ایستادگی می کند.

در نقطه مقابل، دکتر مصدق نیز پافشاری می کند که بر پایه قانون اساسی ایران، حق برگزیدن همه وزیران، از جمله وزیر جنگ، باید از آن نخست وزیر باشد.

راهی برای برون رفت از این بن بست به چشم نمی خورد. نه محمد رضاشاه حاضر است عقب نشینی کند و نه دکتر مصدق پای پس می کشد.

سرانجام، دکتر مصدق، متکی بر محبوبیتی که دارد، استعفا می دهد اما ای بسا بخوبی می داند که در آن شر و شور ملی کردن صنعت نفت، مردم هیچ کس جز او را بر کرسی صدارت نخواهند پذیرفت.

در بخش بعدی این رشته برنامه های ویژه، از جمله خواهیم دید که با ترک خورنِ صخره دوستی و همراهی محمدرضاشاه و دکتر مصدق، تهران به خون کشیده می شود.

آمریکا، بی تابانه، ناظر رویدادهای ایران و نگران از قدرت گرفتن کمونیست ها در این سرزمین کهنسال است.

 

لینکهای مرتبط :

رهروان مهر و کین 1: تاریخچه‌ای از روابط ایران و آمریکا

رهروان مهر و کین 2: تاریخچه‌ای از روابط ایران و آمریکا

رهروان مهر و کین 3: آمریکا، ایرانزمین

رهروان مهر و کین 4 : چه طرفه ملتی هستند این آمریکایی‌ها

رهروان مهر و کین 5 :آمریکا و نخستین پیشنهاد کشیدن راه آهن در ایران

رهروان مهر و کین 6 :یک آمریکایی شهید راه مشروطیت در ایران

رهروان مهر و کین 7: کشف نفت و آمدن شوستر به تهران

رهروان مهر و کین 8 : از آمدن میلسپو تا قتل ماژور ایمبری

رهروان مهر و کین 9 : امید میلسپو به انقلاب اقتصادی در ایران

رهروان مهر و کین 10 : تعلیق روابط با فرمان رضاشاه

رهروان مهر و کین 11 : روابط تهران- واشینگتن؛ آمریکایی زیبا، آمریکایی زشت!

رهروان مهر و کین 12 : روابط تهران- واشینگتن؛ پایان جنگ جهانی دوم

رهروان مهر و کین 13 : روابط تهران- واشینگتن؛ ورود نخستین کشتی جنگی آمریکایی به خلیج فارس

رهروان مهر و کین 14 : روابط تهران- واشینگتن؛ شاه را در برابر دانشگاه به گلوله بستند

رهروان مهر و کین 15 : روابط تهران- واشینگتن؛ نخستین سفر شاه ایران به آمریکا در نوامبر سال ۱۹۴۹

رهروان مهر و کین 16 : روابط تهران- واشینگتن؛ نخست وزیری سپهبد رزم‌آرا و کشمکش پیرامون نفت ایران

رهروان مهر و کین 17 : روابط تهران- واشینگتن؛ همه در مقابل استعمارگر پیر  

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.