افغانستان و ایران، روایت مهمان و میزبان از هم - 5

بی بی سی : خبر ممنوع شدن حضور مهاجران افغان در استان مازندران و خبری که در آستانه سیزده به در مبنی بر جلوگیری از حضور افغانها در پارکی در اصفهان منتشر شد، بحث هایی زیادی را در فضای مجازی اینترنت، دامن زده است.

ما از چند تن از افغانها و همچنین ایرانی ها خواستیم، تا تجربه، دید و دریافت شخصی خود از زندگی در کشور دیگری را، روایت کنند. آنچه در این صفحه می خوانید، چند روایت شخصی است.

روزی که کارگران افغان مادرم را به گریه درآوردند

 

مهدی بیگی

تهیه کننده در بی بی سی


بالاخره مادرم از شیطانی های من به تنگ آمد و مرا به یکی از آنها داد. او هم مرا کشان کشان به زیرزمین خانه اش برد. زار زار گریه می کردم و از او می خواستم که رهایم کند. اما او می خندید و می گفت: " آدمت می کنم. آدمت می کنم.."دو نفر دیگر هم به کمکش آمدند. دستهایم را گرفتند و نگه داشتند. برق چاقویش چشمانم را زد. گوشهایم را لمس کرد. داشتم سکته می کردم. چاقو را روی گوشم گذاشت و می خواست ببرد که یک مرتبه از خواب پریدم.ا ز خواب لولو پریدم. خواب لولو!

در کودکی شیطانی که می کردم مادرم می گفت:" میدمت دست این افغانی ها که ببرند گوشهایت را ببرند" همیشه با خودم فکر می کردم آنها با این همه بچه ای که می دزدند یا گوشی که می برند چه می کنند؟

فکر می کنم مادر مادرم هم به او همین حرفها را زده بوده. بالاخره لولو داشت قدیمی می شد و حنایش دیگر برای بچه ها رنگی نداشت. پدر و مادر ها هم دنبال لولوی جدید می گشتند تا بالاخره سرو کله مهاجران افغان پیدا شد.

لولوی من و خواهرم هم کارگران افغانی بودند که در یک کارگاه خیاطی در کنار مادرم کار می کردند. مادرم سالها از این لولوهای بی آزار و مهربان در تربیت ما مدد گرفته بود. اما حالا چطور؟

باز هم دیر رسیده بودم

مادرم چادر سیاهش را روی صورتش کشیده بود و زار زار گریه می کرد. من هم سرم را پایین انداخته بودم و صورت سرخ شده از خجالتم را در یقه کتم پنهان می کردم.

کارگرها هم یه گوشه دست به سینه ایستاده بودند و چیزی نمی گفتند. یکی از آنها که از همه شیک و پیک تر بود جلو آمد و با صدایی لرزان به ماردم گفت: "مادر مهربان قصدمان این نبود که شما را ناراحت کنیم. شما را به خدا گریه نکنید."

مادرم چادر را از روی صورتش کنار زد و با پایین چارقدش اشکهایش را پاک کرد. بعد به من نگاه کرد و گفت:" خوبی مهدی جان؟ کی اومدی؟"

جلو رفتم و سلام کردم. از خجالت داشتم آب می شدم. با خودم گفتم: " بهتراست چیزی نگویم تا مهمان ها بروند. آخر جلوی آنها خیلی بد بود. کاش کمی زودتر رسیده بودم. امان از این کار و گرفتاری.

اما مگر فقط من هستم که اینقدر گرفتارم؟ پس اینها چطور؟ اینها کار ندارند؟ اینها شکم ندارند؟ این بنده های خدا که از کله صبح تا بوق شب کار می کنند. بیچاره ها یک پنجم من هم درآمد ندارند."

نگاهی به صورتشان انداختم. هر چهار نفرشان لاغر و رنگ و رو رفته بودند. به خاطر بی خوابی و کار زیاد بود. شبانه روز کار می کردند تا خرج خانواده هایشان را که در افغانستان چشم به راه کمک بودند فراهم کنند.

اما با وجود جثه های نحیفشان نا خودآگاه از آنها می ترسیدم. شاید به خاطر ترسی بود که مادرم در کودکی در من ایجاد کرده بود. اما حالا چطور؟ آیا مادرم هنوز هم از آنها برای من لولو می ساخت؟

چایی نخورده رفتند

نگاهش که به جعبه ها می افتاد بغضش می گرفت و می زد زیر گریه. شاید یاد حرفهای خودش می افتاد یا شاید هم یاد دیر رسیدن های من.

دیدم خیال رفتن ندارند. دعوتشان کردم داخل. اما هرچه اصرار کردم داخل خانه نیامدند. مودب ایستاده بودند و می گفتند: "همینجا توی حیاط خوبه استاد. مزاحم نمی شویم. می خواهیم برویم کارگاه را نمی شود تعطیل کرد. باید تا صبح شلوارها را آماده کنیم."

رفتم داخل آشپزخانه تا چایی درست کنم. راستش بهانه ای بود برای دور شدن از نگاههای سرزنش آمیز آن کارگران افغان. تا آب جوش بیاید کمی طول کشید. بالاخره بعد از ده دقیقه با سینی چای وارد حیاط شدم اما اثری از آنها نبود، همگی رفته بودند و مادرم پشت در روی زمین نشسته بود و به جعبه ها نگاه می کرد.

سینی چای را روی پله های کنار ایوان گذاشتم و دسته گلی را که خریده بودم برداشتم و به طرف مادرم گرفتم. صورتش را بوسیدم و گفتم :"مادر روزت مبارک. ببخش که باز دیر رسیدم . مغازه ها بسته بود نتوانستم چیزی بخرم."

کادو هایت را ببینیم

بغلم کرد و صورتم را بوسید و تشکر کرد. خیلی کنجکاو بودم که بدانم داخل جعبه های کادو شده چیست. از طرفی هم خجالت می کشیدم راجع به کادوها حرف بزنم. چون خودم دست خالی آمده بودم بالاخره طاقت نیاوردم و به مادرم گفتم: "مادر نمی خواهی کادوهایت را باز کنی؟" زیر چشمی نگاهم کرد و بعد آرام آرام شروع به باز کردن کادوها کرد. جعبه اول را که بازکرد ماتش برد، پرسیدم: چیه؟چرا ماتت برده؟ مگه تو جعبه چیه؟

"گوشه اتاق نشسته بودم و به گل های پژمرده ای که آخر شب از گل فروشی سر کوچه برای مادرم خریده بودم نگاه می کردم. اون روز همکاران افغان مادرم در ابراز محبت و ادای احترام به مقام مادر ازمن پیشی گرفته بودند."

به اصرار خواهرم همان شب تمامشان را به دست و گردنش آویخت. هر کدامشان یه تکه از آن راخریده بودند. احمدرضا گوشواره ها را خریده بود، محمد دستبند را ، احسان انگشتر و داوود هم گردنبند را. یک سرویس طلای کامل به عنوان هدیه روز مادر.

گوشه اتاق نشسته بودم و به گل های پژمرده ای که آخر شب از گل فروشی سر کوچه برای مادرم خریده بودم نگاه می کردم. اون روز همکاران افغان مادرم در ابراز محبت و ادای احترام به مقام مادر از من پیشی گرفته بودند.

مادران آنها در افغانستان بودند. آنها به یاد مادرانشان برای مادر من هدیه خریده بودند. از آن سال به بعد همیشه روز مادر مرخصی گرفتم تا دیگر دیر نرسم.

رأی دهید
khorramdin babak - فرانكفورت - فرانكفورت
بد یا خوب در میان تمامی‌ نژادها وجود دارد. همانطور که نمی‌‌توان گفت.تمامی آلمانی‌‌ها فاشیست هستند. نمی‌‌تان گفت که تمامی‌ افغانها قاتل هستند. دولت‌های ضّد مردمی کوشش می‌‌کنند با مواضع جناحی نظر مردم را از مشکلات داخلی‌ گمرا کنند. فوتبال، جزیره‌ ابو موسی‌، افغان‌ها نمو نه‌ این سخنان می‌‌باشند. گوهی در مملکت ما دیگر مشکلی‌ وجود ندارد. ما ایرانی‌ کمی‌ حسود می‌‌باشیم در اینکه می‌‌بینیم خوب یا بد و با وجود اینکه دست آمریکا در کار بود. مردم افغان حکومت جهل اسلامی را دیگر ندارند و گرچه به زور ولی‌ آزادی فردی را بعد از طالبان تجربه می‌‌کنند. فحش دادن به برادران افغان کمکی‌ به حال ایران نمی‌‌کند. افغان ها، تاجیک‌ها و ایرانی‌‌ها همه از یک نسل می‌‌باشند. نژاد پرستی کمکی‌ به ما نمی‌‌کند. اسلام نژاد پرست می‌‌باشد. دوستان افغان سخنان بعضی‌ ایرانی‌‌ها را اینجا جدی نگیرید. من به عنوان یک ایرانی‌ افتخار افغان بودن را دارم.
دوشنبه 11 ارديبهشت 1391 - 15:42
علی اصغر - باد میرگنت هایم - آلمان
داستان خوبی بود تحت تاثیر قرار گرفتم.من به حیث یک افغان که در آلمان زندگی می کنم واقعا از این اقدامی که در ایران رخ داده سخت متاثر شدم.آیا فرهنگ آن قسمت مردم ایران ایجاب می کند که به یک انسان توهین شود.نه همسایه نه هم دین نه هم زبان بلکه یک انسان که به خاطره نا بکار بودن دولت مردان کشورش و ظلمی که سالها گریبان گیرشان بوده به کشور های همسایه پناه بردند.امیدوارم که بین تمام ملل بخصوص کشور من و ایران دوستی پایدار ومحکم تر شود.با تشکر
دوشنبه 11 ارديبهشت 1391 - 16:11
mountainman - استکهلم - سوئد
یادش بخیر اوستاکارهای ایرانی هم بودن که در با پدرم کار میکردن و خیلی بدور از غل و غش بودن و ساده بیشتر هم از مردم ترک و شهرستانی بودن قصه میکردیم و اونا هم قصه میکردن و بعد از کار نیم ساعت باهم چای میخوردیم و حرف میزدیم . پدرم یدونه ماشین نتونست بخره چون افغانی بود با موتور تو زمستون و تابستون از اینور شهر تا اون ور شهر میرفتیم تازه موتور هم به نام پدرم نبود. دولت ایران فقط دنبال کسی هست که مشکلات رو گردن اونا بیاندازه. چرا دیگه کشورا اینطور نیست؟. . مردم ایران خیلی خوبن من باهاشون بودم میدونم کار میکردم باهاشون و بدشون رو هم دیدم و خوبشون رو هم دیدم. ولی گرفتار یه دولتی شدن که قبلا هر مشکلی که درست میشد رو گردن انگلیس میانداخت الان گردن افغانی. این محسن رضایی بود یادمه یه زمانی میگفت که تو زمان جنگ به خاطر وجود پناهنده های افغانی سازمان ملل کلی کمک کردن به دولت ایران که به پناهنده ها بدن ولی سر از جبهه در اودن. اینو بدونید افغانی که تو ایران زندگی میکنه سر بار نیست صادق باشید و برید از یکی بپرسید چقدر هزینه میده به خاطر زندگیً. حداقل تو خیابون که میبینید بپرسید
دوشنبه 11 ارديبهشت 1391 - 16:52
mehran-b - لایدن - هلند
بابا تو را خدا جمع کنید! افاغنه اگه دستشان برسد ، همان بالای محمود افغان قاتل و دیوانه را دوباره سر ایران و ایرانی‌ در میارند ! نمیدونم سایت شما چرا اینقدر مته به خشخاش اینها میذاره ؟ اینها برای قتل ، تجاوز ، قاچاق ، دزدی به ایران ریخته اند . حالا هی‌ مظلوم نمایی و عقده کنند !
دوشنبه 11 ارديبهشت 1391 - 17:03
pezhman - وين - اتريش
آدم‌ها را نباید مثل حیوانات از روی نژاد و رنگ پوست طبقه بندی کرد.همه برابر هستیم. تنها تفاوت بین ما رفتار ما می‌باشد.فراموش نکنیم بسیاری از ایرانی‌‌ها به جرم آدمکشی، تجاوز، زورگیری، بچه آزاری، حقه بازی،ووو در زندان هستند..پس ماهم خوب و بد داریم.
دوشنبه 11 ارديبهشت 1391 - 17:47
perser68 - فلوریدا - امریکا
درود به مردم صبور و زجر کشیده افغان و ننگ به جمهوری فاشیست اسلامی.
دوشنبه 11 ارديبهشت 1391 - 18:16
perser68 - فلوریدا - امریکا
علی‌ اصغر آلمان. مرسی‌
دوشنبه 11 ارديبهشت 1391 - 20:09
mehran-b - لایدن - هلند
واقعا من نمی‌فهمم که این چه سیاستی است که سایت شما دنبال میکنه . شما که خود را ایرانی‌ می‌نامید و توهینهای این جماعت عقب افتاده و متحجر را به ایران و ایرانیان پخش می‌کنید ، ولی‌ دفاعیات هموطنان خود را سانسور می‌کنید ! من دیگر به سایت شما نمیام ، چون میبینم که باعث خرابی‌ اعصابم میشود . بگذارید همین افاغنه عقده یی کامنت بگذارند ! ! !
دوشنبه 11 ارديبهشت 1391 - 21:05
mo.miyai - اسلو - نروژ
mehran-b - لایدن - هلند عزیزم این جا نمیتونی‌ عقده هاتو خالی‌ کنی‌ برو یه جای دیگه چون این جا فقط حرف حق زده می‌شه نه حرفهای عقده‌ای مثل تو من فقط می‌تونم بگم امید وارم خدا شفات بده
دوشنبه 11 ارديبهشت 1391 - 22:20
AFGPersian - مالمو - سوئد
همه کارشناس شدند. کاش توی دنیای واقعی همدیگه رو خوب میشناختیم و بهم احترام میزاشتیم، نه تو دنیای مجازی. به هرحال به قول ما افغانیها: جنگل تر و خشک داره
دوشنبه 11 ارديبهشت 1391 - 22:20
Evil son - اسلو - نروژ
افغانیها هموطنان ما ایرانیان هستند ،،اونها خارجی‌ نبودند ،نیستند و نخواهند بود،،درود بر هموطنان شریف افغانی.
دوشنبه 11 ارديبهشت 1391 - 22:31
mo.miyai - اسلو - نروژ
عزیزم ابو بریز همون جا که میسوزه ... معلومه از همون عقده‌ای‌هایی‌ هستی‌ که تا کم میارن و زورشون به هیچ کس نمیرسه میان سراغ افغانیها چون دیواری کوتاه تر از افغانی گیر نمیارن حالا که این جای و میبینی‌ که هیچ غلطی نمیتونی‌ بکنی‌ داری میسوزی پس ابو بریز همون جا که میسوزه و اینو بدون این جا دیگه نمیتونی‌ کاری که تو ایران میکردی رو تکرار کنی‌ چون این جا اگه پاتو یه خورده کج بذاری میفرستنت از همون جایی که فرار کردی پس مواظب خودت باش
دوشنبه 11 ارديبهشت 1391 - 22:09
Kermansha1 - منچستر - انگلیس
اینقد از این افغانیها بدم میاد. جرات دارند بیان کرمانشاه ببین چ بلای سرشون میاد 90 درسدشون بد هستند بی فرهنگها تو کشور خودمون بهمون تجاوز میکنند باید همشون بیرون انداخت
دوشنبه 11 ارديبهشت 1391 - 23:33
kermansha1 - منچستر - انگلیس
من که نژادپرست نیستم اما خیانت و تجاوز به هموطنم قبول نمیکنم
دوشنبه 11 ارديبهشت 1391 - 23:39
30metry tolab - لندن - انگلیس
mehran-b - لایدن - هلند, با تشکر از بازیگران گرامی و انسان دوست. امیدوارم که خدا خیرتون بده. شمایی که میگی ماها بد هستیم. امدی تو خارج، بنفیت مگر و مسله توپ شدی. ... اینقدر این انسانیته این اروپائیها را میبینی و هنوز ی نژاد پرستی. میگی این دوستانه ایرانی که از ما افغانها طرف دری میکنه. میگی که ایرانی نیستن. خوب حالا به این بازیگر های گرامی هم میگی که ایرانی نیستن؟ میدونی که ون کشوری که هستی اگر بداند که چه ویروسی را راه دادن. ی راست رفتی زندان. . اگر مردی بیا تو پابلیک حرفت را بزن. ون وقت میبینی اقباتش را.
‌سه شنبه 12 ارديبهشت 1391 - 00:19
m2pac1985 - اشتوتگارت - آلمان
30metry tolab مگه تو انگلیس اگه ۱ خارجی‌ به کسی‌ تجاوز کنه میگم همه خارجیها بد هستن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟آخه چرا انقد به انصافی قانون باید برای همه یکسان باشه چه برای افغانی چه برای ایرانی‌ خوب تو همه ملیتها خوب و بد هست این دلیل نمی‌شه بعدی ۱ نفر رو به همه ربط بدیم مرگ بر نژاد پرستی‌.و درود بر شرافت همه عزیزان افغانی
‌سه شنبه 12 ارديبهشت 1391 - 01:12
sepherdad - سیدنی - استرالیا
یه روز توی بیمارستان یه پسره ایرانی‌ رو دیدم که توسط یه کارگر افغانی با تیشه به کمرش زده بود و فلج دائم شده بود، ازش پرسیدم چرا دعوا کردید ، گفت روز قبلش سر کار حرفمون شد بد باهم آشتی کردیم رو بوسی کردیم و جریان تموم شد، فردأش یه دفعه از عقب با تیشه زد توی کمرم و فرّار کرد، افغان‌ها ملت بسیار کینه جوی هستن! به هر حال اون پسره افغان به افغانستان فرّار کرد و دستگیر نشد, یه کارگر ایرانی‌ ۱۸ ساله فلج دائم شد به خاطره اینکه کشور ما مرزشه بازه، هر روز می‌شنویم که پلیس مرزی افغانستان یه سرباز ایرانی‌ رو به ضرب گوله کشت!! اما بازم انگار نه انگار، آب هیرمندو روی کشاورزان بلوچستان میبنددن، اما دولت ایران میلیارد میلیارد به افغانستان کمک میکنه ، روزی نیست که خبر تجاوز به پسر بچه توی محلات به وسیله افغانی نپیچه که ظاهراً فرهنگه بچه بازی‌ فرهنگی ریشه داره، اما هیچ کارگردان ایرانی‌ فیلمی نمیسازه در اینباره چرا؟ چرا؟؟؟!
‌سه شنبه 12 ارديبهشت 1391 - 08:32
mo.miyai - اسلو - نروژ
Kermansha1 - منچستر - انگلیس عزیزم اگه تو عرضه داشتی که تو همون جا باهاشون حرف میزدی چون هم تو تو انگلیس مهاجری هم افغانیها پس اگه مردی باهاشون همونجا حرف بزن اگرم بخوای منم از همین جا میام انگلیس تا با هم حرف بزنیم ببینم چند مرد حلاجی
‌سه شنبه 12 ارديبهشت 1391 - 10:24
arashbehdin - اتلانتا - امریکا
در دوران کنونی تازیان خلیچ پارس چشم به آب و خاک ما دوخته و در اندیشه جدایی خاک ایران هستند. دشمن ما انها هستند، هرچند در میان افغانی ها هم آدم نابکار هست، اما دشمن و متجاوز و خیانتکار کسان دیگرند.
‌سه شنبه 12 ارديبهشت 1391 - 10:51
radman2 - ملبورن - استرالیا
سلام خدمت همه دوستان!. مهاجرت افغانها به ایران و روابط دو ملت را میتوان از دو زاویه نگاه کرد. 1-بیشتر از چهار دهه جنگ در افغانستان نابسامانی های متعددی را بوجود آورد که همه آنها دست به دست هم داده و اقشار مختلفی را از درون جامعه مجبور به مهاجرت(پناهجویی) کرد. افغانها هم مقاصد مختلفی مانند ایران، پاکستان، اروپا و .. را برای مهاجرت انتخاب کردند. و اما اینکه چرا اکثریت این قشر ایران را انتخاب کردند جواب این سوال را میتوان عمدتا در مشترکات تاریخی، زبانی، فرهنگی، مذهبی و یک سری دلایل جزیی دیگر جستجو کرد. تصور افغانها این بوده و هست که مشترکات اینچنینی عواملی خواهد بود در جهت پذیرش فراز و فرود های که گاها ملت ها با آن مواجه میشوند. در قوانین بین المللی پناهندگی تعریف کلی پناهجویی به مثابه فرار انسان از جبرزمان و قهر تاریخ است، و تفاوتی بین انسان افغان، انسان ایرانی و انسان اروپایی و .. وجود ندارد.
‌چهارشنبه 13 ارديبهشت 1391 - 13:34
radman2 - ملبورن - استرالیا
2- در کشورهای جهان سوم و عمدتا اسلامی متاسفانه دولت ها رهبران مردم نیستند، بلکه حاکمان همان محدوده جغرافیایی به نام کشور هستند، و برای اینکه بتوانند حاکمیت شان را تثبیت کنند قربانی مهمتر از انسانیت و مردم ندارند و خیلی ساده انسانیت را میکشند تا با خون آن سیاست را رنگینتر کنند، و متاسفانه یکی از همین نوع حکومت در ایران حاکم است. بنا براین دور از انصاف است اگر ملت و مردم ایران را مساوی با دولت ایران بدانیم و برخورد دولت با افغانها را به معنی خواست ملت ایران بدانیم. من خودم هیچگاهی به ایران نرفته ام، اما دوستان افغانی ام در ایران بودند، و همچنین دوستان ایرانی زیادی دارم، و مهمتر از همه ای اینها امروزه انترنت مرزها بین افکار و عقاید انسان ها را برداشته است و من در خانه ام نشسته ام ولی میدانم که موضع مردم و بویژه روشنفکران ایران، در قبال برخورد مسولین دولت ایران، با افغانهای مقیم ایران کاملا یک موضع انسانیت محور هست
‌چهارشنبه 13 ارديبهشت 1391 - 13:35
radman2 - ملبورن - استرالیا
یکعده دوستانی که خود شان در خارج از ایران هستند ولی در نظرات شان درین سایت برخورد مسولین دولت نسبت به افغانهای مقیم ایران را ستوده اند شاید در رده سنی پایینی هستند که مسایل را درک نمیکنند و با همه رویداد ها احساساتی برخورد میکنند و یا آنقدر بیسواد و جاهل هستند که ظرفیت درک قضایا را ندارند و حتی نمیدانند که چرا خودشان در خارج از ایران زندگی میکنند. من نمیخواهم احساساتی و نژادپرستانه از افغانها جانبداری کنم، زیرا وجدانم اجازه نمیدهد که از کنار خون ندا سلطان و سایر قربانیان جنبش سبز ایران بیخیال عبور کنم، زیرا آنها نیز بدست همین حاکمان و مسولین ایران قربانی شدند. افغانهای مقیم ایران توقع دارند دولت و مسولین ایران با انها بدون تبعیض برخورد نمایند، و ندا سلطان و دیگر کسانی که در حوادث سال گذشته فدا شدند نیز خواهان حاکمیتی بودند که سیاست را در خدمت انسانیت بگیرد.
‌چهارشنبه 13 ارديبهشت 1391 - 13:36
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.