رهروان مهر و کین 7: کشف نفت و آمدن شوستر به تهران

مورگان شوستر، مسئول امور مالیه در ایران در اوایل قرن بیستم
 

علیرضا طاهری

 شهرزاد: «.... و اما ای ملک جوانبخت! عجایب چراغ جادوی علاءالدین را فروگذار که عجایب چراغ جادویی نفت در ایران زمین، بسا بیش از آن است...»

نخستین امتیاز بهره برداری از نفت ایران، به فرمان مظفرالدین شاه قاجار، در سال ۱۹۰۱ میلادی، به نام «ویلیام ناکس دارسی»، سوداگر استرالیایی- بریتانیایی، صادر شد.

سرمایه ای که این سوداگر برای اکتشاف نفت کنار نهاده بود، به پایان می رسید اما هیچ چاهی در ایران به نفت نمی رسید. «ویلیام ناکس دارسی»، برای برچیدن کار آماده می شد که در به اصطلاح «دقیقه نود»، نخستین چاه نفت در ایران، در مسجد سلیمان، فوران کرد.

دوران طلای سیاه یا به گفته یکی از پژوهشگران- سناتور ابوالفضل لسانی- دوران بلای ایران آغاز شده بود.

نفت در ایران و آنچه در پی آورد، نه تنها سناتور لسانی، که بسیاری از دیگر دولتمداران دلسوز ایران را بر آن داشت که از سر احساسات آرزو کنند ای کاش هیچ چاهی در ایران به نفت نمی رسید و این همه بلای ناشی از آن بر سر ایران و ایرانی نمی آمد...

* ایران به سوی روسیه کشیده می شود

به نفت رسیدن نخستین چاه در جنوب غربی ایران با آغاز تلاش آزادیخواهان ایرانی در راه انقلاب مشروطیت همزمان است.

و باز در همین زمان است که دربار مظفرالدین، پادشاه همیشه رنجور قاجار، بیش از پیش به روسیه گرایش یافت.


نخستین امتیاز بهره برداری از نفت ایران، به فرمان مظفرالدین شاه قاجار، در سال ۱۹۰۱ میلادی، به نام «ویلیام ناکس دارسی»، سوداگر بریتانیایی - استرالیایی، صادر شد.

 

دربار قاجار، با چرخش یک قلم، درآمد گمرکات ایران، به استثناء گمرکات بندرهای خلیج فارس را در ازاء دو میلیون و دویست هزار لیره انگلیسی (استرلینگ) وام، در اختیار روس ها گذاشت. و با یک چرخش دیگر همان قلم، امتیازات گمرکی و بازرگانی و درآمد راه های شمال ایران نیز در ازاء یک میلیون لیره وام دیگر، از آن روس ها شد.

به گفته شماری از تحلیلگران، ای بسا ازهمین رو، انگلیس ها از دربار قاجار، دوری گزیدند و به یاری مشروطه خواهان برخاستند. در این میان آمریکاییان صرفاً تماشاگر ماندند. اما به آزادیخواهان ایران پی در پی یادآوری کردند که با این وام های کمرشکن و بذل و بخشش امتیازهای گوناگون به بیگانگان، دیری نخواهد پایید که ایران نیز در ردیف کشورهای زیر زنجیر استعمار، گرفتار خواهد شد.

* مشروطه خواهان ایرانی به آمریکا دل می بندند


 
هشدارگویی های آمریکاییان درباره امتیازهای ایران بر باد ده دربار مستبد قاجار، سران مشروطه خواه را به بهره گیری از قدرت این کشور نوخاسته در برابر دو امپراطوری پر نفوذ بریتانیا و روسیه امیدوار ساخت.

سرانجام، با پایان یافتن دوران استبداد و برآمدن خورشید مشروطیت، سران آزادیخواهان ایران که برای گرداندن چرخ نیمه شکسته اقتصاد میهن شان نیازمند وام وام های خارجی بودند، با دولت پرزیدنت «ویلیام اچ . تافت»، رییس جمهور آمریکا تماس گرفتند. اما آن چنان که امیر طاهری در کتاب «لانه جاسوسی»، می نویسد:

«پرزیدنت تافت، اهمیت استراتژیک ایران را کاملاً درنیافت، و در هر حال، از کاری که روس ها و انگلیسی ها را به رویارویی با آمریکا تحریک کند، اکراه داشت. از همین رو، رییس جمهوری آمریکا، مناسب ترین پاسخ به استمداد و یاری خواهی سران آزادیخواه ایران را، فرستادن رایزنی کارشناس اقتصاد به تهران دانست...»

رایزن منصوب رییس جمهور آمریکا، «ویلیام مورگان شوستر»، وکیل دادگستری و حقوقدانی بود که از دوران خدمتش در کوبا و فیلیپین، تجربیاتی اقتصادی نیز داشت.

تهران، این رایزن را با گرمی پذیرفت و قراردادی سه ساله با او امضاء کرد.

«ویلیام مورگان شوستر» بی گمان در ردیف نیک نام ترین آمریکاییان در تاریخ ایران جای دارد. «شوستر» در سال ۱۸۷۷ میلادی در واشینگتن دی سی- پایتخت آمریکا- به دنیا آمد و در مدرسه حقوق و دانشگاه کلمبیا، درهمان دانشگاهی که نزدیک به یکصد سال بعد، حضور و سخنرانی محمود احمدی نژاد در آن خبرساز شد، درس خواند.

«شوستر» در پی فراغت از تحصیل، به دولت پیوست و در سال ۱۸۹۹ در کوبا، و سپس در فیلیپین ( که در آن زمان از مستعمرات آمریکا بود) مامور گردآوری مالیات شد.

* یک آمریکایی «خزانه دار کل ایران» می شود

«ویلیام مورگان شوستر» زمانی به تهران رسید که ایران زیر بار سنگین وام هایی که دربار شاهان قاجار از دو ابرقدرت روزگار، روسیه تزاری و بریتانیا، گرفته بود، صدای خرد شدن مهره های کمرش را می شنید. تهران تا فلج شدن گامی بیشتر فاصله نداشت.

 


مورگان شوستر و همراهان آمریکایی اش در کاخ اتابک، تهران- سال ۱۹۱۱

 

از سوی دیگر، بریتانیا و روسیه بر پایه قرارداد سال ۱۹۰۷، ایران را عملاً میان یک دیگر قسمت کرده بودند بدون آن که رضایت صاحبخانه را جلب کرده باشند.

در چنین روزگار تیره و تاری، هواداران استبداد همچنان امیدوار بودند که بساط مشروطیت را برچینند و زمام قدرت در ایران را بار دیگر در دست گیرند.

ناتوانی مالی دولت مشروطه خواهان این امید هواداران استبداد را پی در پی ، پر رنگتر می کرد و «شوستر» درست در پی بر باد دادن همین امید بود.

این رایزن آمریکایی، دوشادوش هواداران مشروطه در شاهراه مهر، برای نخستین بار، گرد آوری مالیات در ایران را سر و سامان داد، و از جمله از شعاع السلطنه، شاهزاده هوادار امپراطوری تزارهای مستبد و توسعه طلب، خواست که بدهکاری مالیاتی اش به دولت را بپردازد.

امپراطوری روسیه بی درنگ واکنش نشان داد، نیروهایش را در بندر انزلی پیاده کرد و خواستار پوزش خواهی دولت ایران شد.

زیر این فشار و تهاجم که با تایید انگلیس های ناخشنود از حضور آمریکاییان در ایران بود، نایب السلطنه دربار قاجار، در دسامبر ۱۹۱۱ ، «ویلیام مورگان شوستر» را از کار بر کنار کرد، در حالی که مجلس شورای ملی ایران با چنین کاری مخالف بود.

* ننگ آن خانه که مهمان ز سر خوان برود

آزادیخواهان ایران از اتمام حجت روسیه برای اخراج خزانه دار کل یا وزیر دارایی آمریکایی میهن شان، چنان برآشفتند که عارف قزوینی، شاعر ملی بلند آوازه ایران، در پاییز ۱۲۹۰ این چنین به پاسخگویی برخاست:

نعره «یا مرگ یا آزادی!» ملت بجاست
کاین جواب زورگویی های روس ژاژخاست

امر و نهی روس آزادی کش آخر بهر چیست؟
او مگر آگه نمی باشد که ایران زان ماست؟

عارف به همین بسنده نکرد و در تصنیفی در مایه دشتی، اعتراض به برکناری «شوستر» از مقام خزنه داری کل ایران را فریاد کرد؛ با این ترجیع خطاب به شوستر که:

به جسم مرده، جانی، تو جان یک جهانی!
تو گنج شایگانی، تو عمر جاودانی!
خدا کند بمانی، خدا کند بمانی!

این تصنیف عارف به زودی در سراسر ایران بر سر زبان میهن دوستان آزادی خواه افتاد:

ننگ آن خانه که مهمان ز سر خوان برود
جان نثارش کن و مگذار که مهمان برود

گر رود شوستر از ایران، رود ایران بر باد
ای جوانان مگذارید که ایران برود

و در بند سوم عارف شاعر ملی دلسوخته فریاد می کند:

مشت دزدی شده امروز در این ملک وزیر
تو در این مملکت امروز خبیری و بصیر

دست بر دامنت آویخته یک مشت فقیر
تو اگر رفتی از این مملکت عنوان برود

و در بند چهارم ، رفتن شوستر را ننگی تاریخی برای ایرانیان می داند:

شد لبالب دگر از حوصله پیمانه ما
دزد خواهد به زمختی ببرد خانه ما

ننگ تاریخی عالم شود افسانه ما
بگذاریم اگر شوستر از ایران برود

و در بند ششم ، بند آخر از همین تصنیف دشتی، سروده در چهاردهم آذرماه ۱۲۹۰ در بهجت آباد، ناله عارف به آسمان می رسد:

تو مرو گر برود جان و تن و هستی ما
کور شد دیده بدخواه ز همدستی ما

در فراغت به خماری بکشد مستی ما
ناله عارف از این درد به کیوان برود...

به جسم مرده جانی، تو جان یک جهانی
تو گنج شایگانی ، تو عمر جاودانی
خدا کند بمانی، خدا کند بمانی!

آرزوی عارف، شاعر، آوازه خوان و آهنگساز ملی ایران، اما برآورده نشد.

* آمریکایی رانده شده از ایران، برای ایران دادخواهی می کند

ویلیام مورگان شوستر، در بازگشت از آمریکا، در کتابی زیر عنوان «خفه کردن ایران» که با عنوان «اختناق در ایران» به فارسی ترجمه شده، تصویری تکان دهنده از مداخلات خان و مان برانداز روسیه و بریتانیا درایران به دست می دهد.

این رایزن آمریکایی، که در طول خدمت کوتاهش سر وسامانی به اقتصاد ایران داد و نخستین بودجه مدرن را برای دولت ایران تدوین کرد، کتابش را با واژه هایی صمیمانه به مردم ایران تقدیم کرده و آن را نمود ناچیزی از سپاسگذاری عمیقش از اعتماد مردم ایران به خود دانسته است: «گذشت زمان پاره ای از دردها را فرو می نشاند، اما دردهای سرنوشت ناعادلانه ایران را تشدید می کند.»

کتاب «خفه کردن» یا «اختناق در ایران» با این شعار، در سرآغاز آن، روایت ارزشمند شاهدی عینی از روزگار کشوری است ناتوان و در تلاش برای توسعه و پیشرفت که دو امپراطوری گسترش جوی، به جان آن افتاده اند تا تکه پاره اش کنند.

اندیشه های ویلیام مورگان شوستر، به زودی در زرادخانه ایرانیان آزادیخواهی جای گرفت که تا پای جان می کوشیدند ایران را از سقوط مرگبار به دام استعمار برهانند.

در حالی که با پیدایش منابع غنی نفت در ایران، استعمار، دندان هایش را برای دریدن هر چه بیشتر این سرزمین کهنسال تیزتر کرده بود.

* بریتانیا امتیاز نفت ایران را می خرد

درست همزمان با اخراج این رایزن آمریکایی از ایران بود که «وینستن چرچیل»، زمامدار نیروی دریایی بریتانیا و نخست وزیر آینده آن کشور، تصمیم گرفت که سوخت ناوگان های جنگی کشورش را از زغال سنگ به نفت بدل کند.

از همین رو بود که دولت بریتانیا با خرید امتیاز ویلیام ناکس دارسی، شرکت نفتی «انگلو- پرشین» را بنیاد نهاد. ایران، در آن زمان، در سراسر جهان با نام «پرس» و «پرشیا» شناخته می شد، و در بیرون از ایران کمتر کسی با نام ایران آشنایی داشت.

قرارداد نفتی ایران و بریتانیا هر چه بود، بی گمان، عادلانه نبود. با این حال بریتانیایی ها یا به گفته مخالفان استعمار، «انگلیس ابلیس»، سهم بیشتری از یغمای ایران می خواست، به خصوص که حریف دیرینه اش، امپراطوری تزارها، در پی انقلاب کمونیست ها در سال ۱۹۱۷، فرو پاشیده و نابود شده بود.

دو سال بعد، انگلیس ها، با پرداخت رشوه ای سنگین به سه دولتمدار در تهران، قرارداد ۱۹۱۹ را آماده ساختند که بر پایه آن، زمام ایران رسماً به دست بریتانیا می افتاد.

آمریکا- که تا این زمان همچنان از مداخله مستقیم در امور داخلی ایران پرهیز می کرد- برای نخستین بار، آشکارا زبان به تقبیح این قرارداد گشود.

فرانسه و کشور نوپای اتحاد جماهیر شوروی در این تقبیح با آمریکا هم آوا بودند. آمریکا، اکنون، در پی پیروزی متحدانش در جنگ بزرگ یا جنگ جهانی اول، در صف قدرت های بزرگ جای گرفته بود و دیگر به آسانی نمی شد آن را نادیده گرفت.

پس از «جنگ بزرگ»، «کنفرانس صلح» در «ورسای» – در نزدیکی پاریس- برگزار شد. ایران ستمدیده نیز خواستار حضور در این کنفرانس بود. اما بریتانیایی ها، به رغم پشتیبانی «وودرو ویلسون»، رییس جمهور وقت آمریکا از حضور هیئت ایرانی در این گردهمایی، راه ورود فرستادگان تهران به «کنفرانس ورسای» را بستند.

ایرانیان امیدوار بودند که با حضور در «ورسای»، دست استعمارگران را برای همیشه از کشور خود کوتاه کنند، و قلمروی را که روسیه تزاری از پیکر ایران جدا کرده و به خود پیوسته بود، به ایران بازگردانند.

* نمایندگان ایران و آمریکا در «ورسای» دیدار می کنند

فرستادگان ایران به کنفرانس صلح ورسای راه نیافتند. اما توانستند با آمریکاییان همراه پرزیدنت «ویلسون» دیدار و گفت و گو کنند.

این فرستادگان، آمریکاییان را دردآشنای خود یافتند و این اعتماد در آنان قوت گرفت که، به نوشته عبدالحسین مسعود انصاری- یکی از اعضاء همین هیئت – که سرپرستی آن را پدرش به عهده داشت، «آمریکا، تنها قدرت عمده ای است که از نفوذ خود، بسود قربانیان استعمار و استثمار می تواند بهره بگیرد»

* ایران و آمریکا در دوران رضاشاه

.... و چون قصه بدین جا رسید شهرزاد لب از داستان فرو بست. دنیازاد، خواهر کهترش گفت: ای خواهر طرفه حکایتی گفتی...

شهرزاد گفت: سپیده می دمد... اگر از هلاک برهم و ملک مرا برهاند از چند و چون رسیدن ایران زمین از دام گسستگی هر چه بیشتر، حکایت ها دارم.

در دنباله این رشته برنامه های ویژه، به روابط ایران و آمریکا در زمان رضا شاه پهلوی خواهیم پرداخت...

لینکهای مرتبط :

رهروان مهر و کین 1: تاریخچه‌ای از روابط ایران و آمریکا

رهروان مهر و کین 2: تاریخچه‌ای از روابط ایران و آمریکا

رهروان مهر و کین 3: آمریکا، ایرانزمین

رهروان مهر و کین 4 : چه طرفه ملتی هستند این آمریکایی‌ها

رهروان مهر و کین 5 :آمریکا و نخستین پیشنهاد کشیدن راه آهن در ایران

رهروان مهر و کین 6 :یک آمریکایی شهید راه مشروطیت در ایران

رأی دهید
IRAN+ISRAEL+USA 4EVER - مونیخ - آلمان
ای‌ کاش آمریکا همسایه شمالی ما بود به جای این روس‌های عره عور ه شمسی‌ کور ه که از زمان استالین خون آشام فقط به کمک حزب توده‌ و بقیه ارتجاع سرخ سیاه به فکر‌ قورت دادن ایران بودن و هستند. ایزد یکتا ایران را از شرّ ه روس‌ها و آخوند‌ها و مزدورانشان مخصوصا در پایگاه‌های بسیجه فاشیستی، طویله رهبری و در این سایت اینترنتی حفظ بفرما. آمین
جمعه 25 آذر 1390 - 01:08
shaali - سوپوت - لهستان
با سلام یکی‌ دیگر از دلائل مخالفت روس با شوستر در آن زمان تدبیر جالبی بود که ایشان در مقابل حمله محمدعلی شاه از روسیه و از طریقه بندر انزلی به ایران داشت بود نیروهای شاه تا ورامین پیشروی می‌کنن در این هنگام دولته مشروطه دست به دامن شوستر میشود و او هم یک اعلامیه دولتی چاپ می‌کند و برای سر شاه صدهزار تومان جایزه می‌گذرد شاه با دیدن همین اعلامیه فرار را بر قرار ترجیح می‌دهد و به روسیه میگریزد
جمعه 25 آذر 1390 - 01:53
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.