پاسخی برای شعبان بی مخ مطبوعات !

سالهاست که این جریدۀ دریده به جان ملت پریده! حسین بازجو که در دهه شصت پروژه تواب سازی را اجرا می کرد و در دهه هفتاد به هم پیاله خود – سعید امامی – وفا نکرد، در دهه هشتاد در نقش شعبان بی مخ مطبوعات به نشر اکاذیب و هتک و هجو و هزل پرداخت، هر روز دشنه کیهان در سینه و پشت اندیشمندان و ادیبان جای گرفت، او با رانت حاکمیت بر سر و سینه کشتگان می تاخت، نه محکمه ای جرأت سؤال داشت و نه داروغه ای قدرت عتاب! نه او را دغدغه عِقاب ! افسوس که هجویات او را به پای نظام و رهبری نوشتند، دلسوختگان نظام باید او را هزار هزار بار حد زنند، او ادبیات سخیف و لمپنیسم را جایگزین ادب فاخر در سیاست کرد، او بود که چماق و دشنه و قمه را در عرصه مطبوعات وارد نمود. نمی خواهم بگویم این شجاع کوچه لاله زار، در میدان کارزار دفاع مقدس کجا بود؟!

                                             

اما بعد؛ این همان خناسی است که با وسوسه اش، بعد از انتخابات پدرم را مجبور کرد که از مواضع انتخاباتی من اعلام برائت کند! او تلاش کرد تا بین پدر و پسر فاصله اندازد، او مصداق نمّام فتنه گر است، از تبار شریعت ندار نمی گویم، از انتخاب نامش پیداست، خود می دانید چه می گویم، اینها عزم جزم کرده اند تا این بسیجی خیبر را خفه کنند، اما به خدای کعبه سوگند، نمی توانند، تا جان در بدن دارم از انقلاب اسلامی دفاع خواهم کرد و نخواهم گذاشت این نامحرمان ما را به عصر جاهلیت بازگردانند! عصری که صدا ها در گلو خفه می شد، اختناق بود و خفقان، ترس و وحشت، دیکتاتوری و استبداد، ظلم و ستم، تبعیض و نابرابری، غارت و چپاول، دزدی و اختلاس، ریا وتظاهر، جنایت و تجاوز، دنائت و رذالت ، زشتی و پستی، پلیدی و پلشتی، دروغ و فریب و در یک کلام خودکامگی و طاغوت! هرگزنخواهم گذاشت، هرگز!

ما قیام کردیم برای آزادی، برای عدالت و برابری! باید همه آزادباشند تا اندیشۀ خود بیان کنند، باید که رای همه برابر و عدل و قسط جاری باشد، چگونه است "شب نامه کیهان" هر چه می خواهد می نویسد، به صغیر و کبیر و جوان و پیر رحم نکرده و از بیت المال( بیت الحال) ارتزاق می کند، و روزنامه ای دیگر به خاطر درج تصویر رؤسای قوای سابق توقیف می شود! به کجا می رویم، این معنای عدالت است؟ این عمل به کلام خداست که فرمود: " فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه" مگر می گذارید صدایی از حنجره ای درآید تا کسی بشنود و بخواهد انتخاب کند! همه صداها را خفه کرده اید!

                                   

نمی دانم در وصف کیهان چه بگویم، شاید سخن طنز هموطن ارمنی ما زیباترین تعبیر باشد، وقتی به او گفتند: " نظرت راجع به روزنامه کیهان چیست؟ " با لهجه ای زیبا گفت: " کاغذش قدری خشن است و می خراشد! کاغذش را نرم تر کنید! " راستش توصیه من به کیهان این است که از درج اسماء متبرکه در این جریده جداً خودداری فرمایند!

اما قصه امروز من و کیهان؛ بچه که بودیم، سر راه مدرسه یک قِران می دادیم و با تفنگ بادی سه تیر می انداختیم – از این تیرهای گل میخ یا تیرپری، تفنگچی روی تخته ای تعدادی ترقه نصب کرده بود، اگر به هدف می خورد، می ترکید و صدایش درمی آمد، امروز هم ظاهراً تیر من درست به هدف خورده و ترکیده و صدایش درآمده است! من جلز و ولز او را در تمام کلماتش حس می کنم! احساس خوبی دارم، مثل یک تیرانداز فینال، همه تیرهایم به هدف خورده است، می دانم که نوشته او انحرافی است، رد گم می کند، درد او جای دیگری است، باید به رئیس جمهور منتخب خودش مراجعه کند و جای آب ریختن را از او بپرسد! اما من می دانم، کجایش می سوزد، حق دارد، بیش از این ها حق دارد!

یادش بخیر؛ دشت، باز و بی جانپناه بود، نیروهای پیاده عراق پشت تانک پیشروی می کردند، پاتک سنگینی بود، در هر چند متری یک توپ مستقیم تانک شلیک می شد، تیربارچی تانک، پوشش آتش را قطع نمی کرد، اما در این هجمه شدید، دلاوری از دسته ویژه به پا خاست، قد برافراشت، موشکی بر دوش داشت، آتشی افروخت بر جان عدو، بانگ تکبیری بلند و برجکی در آسمان! تمام! لحظه ای بعد، هزیمت سربازان بی جانپناه دیدنی بود و رگبار ما بدرقه راهشان، تو گویی آرپی جی زن روحی جدید در کالبد جانمان دمیده بود، ناخودآگاه از سنگر جدا شدیم و در پی روبهان می دویدیم!

جناح حاکم همه عِدِّه و عُدِّۀ خویش پشت سر تانک کنی جمع کرده بود، می خواست با او بیاید و سنگر به سنگر فتح کند، به زعم خود سنگر اول را بدون مقاومت رد کرده بود، اما یک بسیجی، یک آرپی جی زن، برخاست و برجک تانک را هدف گرفت، این ولوله و ضجه و مویه، از آن است که جانپناه را از دست داده اند، حال نوبت ماست، که روبهان را دنبال کنیم!

امروز زره قدسی تانک را زده ایم، دیگر زره پوشی ندارند، حال، جنگ برابر است، هیچ کس هاله ندارد، هیچ کس مقدس نیست، سخن راست باید گفت و مردم انتخاب کنند! و چون راستی کاستی گرفت، راهی جز نیستی نماند!

اینک زاهد ساخته و پرداخته شما، به شمارش درهم و دینار مشغول است! دیگر هاله نور ندارد، برج نور دارد! باید زاهدی دیگر بیابید!

" زاهد که درم گرفت و دینار زاهد تر از او برو بدست آر"

حسین خان؛ می دانم از این نوشته چه مقصود داری، می خواهی پدر را از پسر جدا کنی و کار پسر را یکسره سازی، اما من خدایی دارم که همین نزدیکی است، جمجمه ام را به خدا عاریت داده ام، من چیزی برای از دست دادن ندارم، من به مولایم حسین (علیه السلام) اقتدا کرده ام.

یادش بخیر؛ قاضی می گفت: " مبارزه مال دوران مجردی است، تو مسئولیت زن و بچه هایت را داری، در قبال آنها مسئولی!" به او گفتم: "حسین با اهل بیت به کربلا رفت و زن و بچه من از اهل بیت پیامبر عزیز تر نیستند! "

هرچند متنت کذب و فاقد ارزش است ، اما بدان که عاشورای 88 در همه خیابان ها حضور داشتم، از مراسم حاج سعید حدادیان در دانشگاه تا خیابان گرگان، همه را دیدم، من از مردم جز " یا حسین" و " ابالفضل علمدار" نشنیدم، اما لباس شخصی هایی را دیدم که فحش ناموسی نثارعزادار حسین می کردند، او را از پل فرو می انداختند، برقع از سرش کشیده، سیلی به گوشش می نواختند، عمود بر فرق عزادار عباس می کوفتند، و دشنه بر پشت قاسم، اگرسپاه عمر سعد بر کشتگان اسب تاختند، اینان برزندگان تاختند و آنقدر مردانگی نداشتند که مسئولیت عمل زشت خود بپذیرند، عمر سعد ادعا نکرد که مرکبش را به سرقت برده و بر اجساد تاخته اند! عمر سعد شهیدان را بر نیزه کرد، اما مصادره نکرد! عمر سعد مخالفان را بزغاله و گوساله نخواند! هردو مخالفان را خارجی خواندید! اما او حریم اهل بیت حسین را نگاه داشت! او به خواهر و همسر و دخت حسین تعدی نکرد! و حتی امیرش در شام برای حسین مجلس عزا برپا کرد!

حسین خان؛ من مهدی فرزند ابوالقاسم هستم، نام تبار خویش عوض نکرده ام، خارجی نیستم! از تبار یکتاپرستان ایرانی که مولا علی ( علیه السلام) را در زمان خانه نشینی همراهی کردند! همان ها که در زمان عباسیون به محضر صادق آل محمد(علیه السلام) می رسیدند، همان ها که با هجده هزار قلم حدیث سلسلة الذهب علی ابن موسی الرضا ( علیه السلام) را ثبت می کردند، در انقلاب تا لحظه شهادتِ برادر، همراهش بودم و در جنگ نیز!

به وحدانیت خدا و رسالت انبیا و ولایت اوصیا و اولیا شهادت می دهم، منتظر خاتم اوصیا هستم، به استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی و قانون اساسی پایبندم، فقط برای احیای ارزش ها و امر به معروف و نهی از منکر قیام کرده ام، جناحتان را منحرف، طاغی و یاغی می دانم، شما را مستبد و خودکامه یافته ام، شمایید که رسم جاهلیت را احیا کرده اید! شمایید که دین خدا را به استهزا گرفته اید، شمایید موجب دین گریزی و دین ستیزی مردمان، شمایید باعث و بانی اهانت به مقدسات! مردم می خواهند شما را دشنام گویند، شمایید که پشت مقدسات سنگر گرفته اید، مردم را بی دین نخوانید! بی دینی مردم از شماست( الناس علی دین ملوکهم)

اما نهم دیماه؛ که طنازان آنرا روز جهانی " ساندیس" نام نهادند، باز هم در همه مسیر ها بودم، هر دسته ای پشت پلاکارد ارگانی جمع شده بود و روابط عمومی ارگان از ابتدا تا انتها فیلمبرداری می کرد، ساعت اداری بود و کارها برای راهپیمایی تعطیل شد! ساندیس و ماءالشعیر بیداد می کرد، سهم من شش عدد ماءالشعیر "جوجو" با طعم استوایی شد، جای شما خالی، خنکِ خنک بود! همان جا بود که کارمندان بنیاد شهید با روحانی مربوطه پشت پلاکارد عکس می گرفتند، به شیخ گفتم: " ما هم عکس بگیریم، پستی می دهند؟" به تلخی خندید!، تلخند او بر ذلت خویش بود! شما این راهپیمایی دولتی امن و امان با تبلیغات از زمین و آسمان را، با راهپیمایی 25 خرداد برابر می دانید؟ کمیّت که یک دهم آن هم نبود! کیفیت را چه عرض کنم! نهم دیماه یک رفتار ضد اخلاقی در سیاست بود، مردم را برای دفاع از حریم حسین (علیه السلام) به میدان فراخواندید و مصادره به مطلوب کردید، خود را فریب ندهید، سر چون کبک در برف نکنید، می ترسم خیلی زود شکار شوید! این که یک جناح با همه امکانات دولتی و تبلیغ گسترده از رسانه ملی مجاز به راهپیمایی باشد و جناح رقیب حتی از دعای کمیل و روضه و مجلس ترحیم محروم باشد، چه معنایی دارد؟!

می دانم، خیلی دیر شده است، اما "جلوی ضرر را هر وقت بگیرید منفعت است"، از همین امروز بیایید با خودمان رو راست باشیم، اینقدر دروغ نگوییم، برای اثبات اقبال و ادبار مردم نیازی به جمعیت خیابانی نیست، بجای یک انسان 70000 گرمی در خیابان، یک برگ رای 7 گرمی در صندوق کافی است، به شرطی که مردم باور کنند که در انتخاب آزادند و از رایشان صیانت می شود! امروز این باور و اعتماد از بین رفته است!، باز یک انگ " سیاه نمایی" نزنید. من یک کلکسیون " رد صلاحیت" دارم و در تکمیل آن می کوشم!

من باور ندارم! باور هم با زور و ضرب ایجاد نمی شود، با دَگنَک در مخ فرو نمی رود، همان مثل معروف: می توانم چشمم را ببندم تا نبینم، گوشم را ببندم تا نشنوم، دهانم را ببندم تا نگویم، پایم را ببندم تا نروم، دستم را ببندم تا ننویسم، اما نمی توانم عقلم را ببندم تا نفهمم! حال می خواهید مرا به جرم فهمیدن به زندان بیافکنید؟ می خواهید به جرم فهمیدن بر دارکشید؟ پس بسم الله که ما سربداریم!

والسلام علی من اتبع الهدی

مهدی خزعلی

16/9/1390


 متن خبر ویژه کیهان

مهدی خزعلی با اشاره به برگزاری مراسم عزاداری اصلاح طلبان با حضور «خاتمی، موسوی خوئینی ها، کرباسچی، یونسی، انصاری و بسیاری دیگر» می نویسد: این افراد حتی از دعای مستقیم برای دوستان دربندشان نیز پرهیز می کردند.
وی در وب سایت خود نوشته که پنجشنبه شب در منزل موسوی لاری مراسم عزاداری با حضور این افراد برپا بوده و او هرچقدر منتظر شده که ببیند در این مراسم برای «دوستان دربند» دعا می شود یا نه، تنها در آخر روضه «یک دعا شد که زندانیان بی گناه آزاد بفرما!»


خزعلی با انتقاد از عدم دعای واضح و صریح برای این «دوستان دربند» نوشته است: دوستان بیشتر به یاد اسیران دربند باشید، من دلم می گیرد وقتی احساس می کنم که دوستانمان را فراموش کرده ایم، برای من فرقی نمی کند، چه کسی با چه اندیشه ای، موافق یا مخالف من، دوست یا دشمن من، چپ یا راست، دین مدار یا سکولار، ملی گرا و لیبرال، همین که کسی بخاطر اندیشه اش در زندان باشد، خطاست!»

وی با بیان اینکه «همین دو سال پیش بود که فریاد یاحسین میرحسین شان کوچه های شهر را عطرآگین کرده بود» از بی اعتنایی اصلاح طلبان به فتنه گران ابراز تاسف کرده است.
ادعای عطرآگین شدن کوچه های شهر از فریاد یاحسین میرحسین در حالی است که در راهپیمایی چند میلیونی 9 دی 1388 مردم غیرتمند و عزادار حضرت سیدالشهدا(ع)، خشمگین از حرمت شکنی روز عاشورای آن سال توسط فتنه گران، شعار کوبنده «لعن علی عدوک یا حسین، خاتمی و کروبی و میرحسین» سر داده بودند. همان ایام موسوی که کاملا بازیچه منافقین قرار گرفته بود، با وقاحت تمام، حرمت شکنان عاشورا را- که بعدها معلوم شد از بهایی ها و وابستگان گروهک هایی نظیر سازمان تروریستی منافقین هستند- «مردمان خداجو» معرفی کرد. با این اوصاف معلوم است که در مجلس عزای امام حسین(ع) جایی برای سران و عوامل فتنه که از حامیان اسائه ادب به ساحت آن حضرت بوده اند، نباشد. گفتنی است که سران و عوامل اصلی فتنه مهدی خزعلی را برای سوءاستفاده از نسبت وی با آیت الله خزعلی که فتنه گران را آمریکایی و اسرائیلی می داند تحویل می گرفتند تا از این طریق علیه حضرت آیت الله خزعلی سیاه نمایی کرده باشند ولی بعد از آن که آیت الله خزعلی، او را طرد کرد، عوامل فتنه نیز وی را تحویل نمی گیرند و مهدی خزعلی هر از چند گاه با سخنان ساختارشکنانه تلاش می کند مورد توجه قرار گیرد!
خزعلی در نوشته دیگری با اشاره به حضور در مراسمی که در منزل صادق خرازی برگزار شده بود، نوشت: «نکته جالب حضور ناطق نوری در کنار سیدمحمد خاتمی (از سران فتنه!) بود، که بسیار صمیمی و دوستانه به گفت وگو مشغول بودند.»

رأی دهید
1k adame sadegh - تورنتو - كانادا
این پست فطرت حسین بیمخ آخرین روزهای خوشش را میگذراند.خط پایان نزدیک است.
‌پنجشنبه 17 آذر 1390 - 20:10
paya55 - ارومیه - ایران
تراخدا به قیافه نسناسش نگا کنید ذره ای شرف و انسانیت درش دیده نمیشه.
‌پنجشنبه 17 آذر 1390 - 20:21
mhroo - کاردیف - انگلستان
صورتش که خیلی‌ وحشتناک هست ازش نفرت و کینه میباره مردک معتاد مفنگی والا این دیگه کیه ؟؟؟ یه بیسواد و لاته دیگه همه شون هم که از دم بی‌ چاکو دهان والا به خدا ، اینا میخوان به جوونا بگن اسلام چی‌ هست ؟؟؟؟؟؟؟؟
‌پنجشنبه 17 آذر 1390 - 20:35
فضول میرزا - استكهلم - سوئد
آقای خزعلی، ترا خدا دیگر اینقدر اسلام اسلام نکن. ایرانی باید آزاد باشد و هر دینی که دوست دارد انتخاب کند.
‌پنجشنبه 17 آذر 1390 - 20:51
ahwaz88 - اهواز - ایران
تو رو خدا به قیافه کریهش نگاه کنید یه ذره انسانیت و ترحم در وجودش نیست
‌پنجشنبه 17 آذر 1390 - 20:53
KOROSH2500 - برمینگام - انگلستان
انسانها را با نگاهشان می‌‌شود شناخت...از نگاه این مرد می‌‌شود فهمید.آدمی خونخوار و عقده‌ای و بی‌ گذشت وخیلی افراطی و خیلی چیزهای بد دیگه....
‌پنجشنبه 17 آذر 1390 - 21:18
behnam2009 - لندن - انگلستان
خزعلی. کجا در دوران به قول طاغوت اینهایی که گفتی بود؟ دروغ نگو مردک. اطرافیان آخوند تو عادت داشتند آنزمان از این کارها بکنند. مردم داشتند زندگیشان را می کردند. امیدوارم انقلاب اسلامیتان که به نفس نفس افتاده زودتر تمام کند و شر شما از سر ما کم شود
‌پنجشنبه 17 آذر 1390 - 22:43
amir-amir - تورنتو - كانادا
نشئگى از صورت نامبارکش مى بارد
‌پنجشنبه 17 آذر 1390 - 22:06
IRAN+ISRAEL+USA 4EVER - مونیخ - آلمان
مرحوم شعبان جعفری مردی وطن دوست بودند که همراه با دیگر اقشار ملت ایران در آن سال‌های حساس که شوروی فاشیستی استالین توسط عناصر خأئنی مثله حزب توده‌ قصد بلعیدن ایران را داشت دلیرانه در کنار شاه خود قرار گرفته و کشور. ملت و قانون اساسی‌ را از گزند خائنان محافظت نمودند، مقایسه ایشان با بربران و تازیان اشغالگری مثل شریعتمداری نهایت رذالت و بی‌ شرمی دشمنان ایران است، روحش شاد و نامش جاودان
‌پنجشنبه 17 آذر 1390 - 22:31
pull.over - دوحه - قطر
حیفم آمد که نظری ننویسم و از مهدی خزعلی بابت این نوشته ها تشکر نکنم.جناب خزعلی ایوالله.
‌پنجشنبه 17 آذر 1390 - 23:34
sabrozafar - ساری - ایران
مطمئن هستم که پنجه های انتقام طبیعت بد جوری گلوی خامنه ای جلاد و چاپلوسان دور و برش خصوصا این کثیف پست فطرت را خواهد فشرد .عامل اعدام و زندانی شدن تعداد زیادی از عزیزان هموطنمان همین مرتکه بی ناموسه
‌پنجشنبه 17 آذر 1390 - 23:15
سید ابوالقاسم واعظ - اندونزی - جاکارتا
اگر یک صدم جرات و مردانگی و فهم مهدی خزئلی در وجود تک تک ما ایرانی ها بود وضعمان این نبود.
جمعه 18 آذر 1390 - 02:50
uuu.2010 - تبریز - ایران
دوستان وای به حال ما.. به چه روزی افتادیم که وقتی‌ توی فکرمون مقایسه می‌کنیم بین شعبان جعفری و این موجودی که حتا لیاقت آدم خطاب شدن هم ندارد میگیم صد رحمت به شعبان خان.. تا حالا افسوس همه چیز گذشته رو خورده بودیم از این ببعد باید افسوس امثال اصغر قاتل و...رو هم بخوریم...متأسفانه به این میگن جامعه در حال پیشرفت!
جمعه 18 آذر 1390 - 03:07
mamoti - کرج - ایران
من شخصا حاضرنیستم یه سوسک بکشم!. اما به خدا بدون کوچکترین عذاب وجدانی حاضرم این ساندیس خورا وآخوندارو از درخت آویزون کنم!.
جمعه 18 آذر 1390 - 05:19
bavar88 - آمستردام - هلند
ببینید که این همه آدم دارند سالها به این روزنامه نگار گیر میدهند ولی‌ حریف زبان اون نمی‌شود،،، حالا چه جوری میخهند از پس یک ملت آزاد و مسلمان ایران بر بیایند...دیگه خوش خیالی و خوش باوری !! است..
جمعه 18 آذر 1390 - 08:56
majid63 - پاريس - فرانسه
یکی‌ از کثیفترین افراد جمهوری اسلامی و کا سه لیس آخوندها هست.
جمعه 18 آذر 1390 - 08:59
freedom-is-not-free doom - ملبرن - استرالیا
IRAN+ISRAEL+USA 4EVER - مونیخ - آلمان. در ماجرای کودتای ۲۸ مرداد ,بعد از اینکه قلم پای مصدق رو شکستن چی‌!؟ باز هم شعبون وطن دوست بود!؟ ایشون فقط پول پرست بودن و بس! اگر کسی‌ ندونه میگه دارید در مورد کاوه اهنگر صحبت می‌کنید!.
جمعه 18 آذر 1390 - 09:07
kurosh-h - گوتنبرگ - سوئد
دوست عزیز از ملبورن، شعبان پولی‌ گرفت و در کودتا شرکت کرد. اما بعدها حتا بدون گرفتن پول و در همان حد فکری خویش به شاه وفادار ماند. اما این شعبان بی‌ مخ‌های اسلامی هدف در نابودی ایران و فرهنگ ایرانی‌ دارند. هر کدامشان درباری برای خود و آقا زاده‌ها تشکیل داده‌اند. و وطن برایشان مفهومی‌ ندارد.
جمعه 18 آذر 1390 - 14:24
freedom-is-not-free doom - ملبرن - استرالیا
kurosh-h - گوتنبرگ - سوئد. دوست عزیز حرف بنده اینه که ایشون بجز الوات گری و قلچماق بازی کار در خور ستایش دیگری انجام نداده! و اگر تحت تعقیب نبود و قصد اعدامش رو نداشتن نوکری همین آخوند ها رو هم انجام میداد!
شنبه 19 آذر 1390 - 01:26
shervin-iran - خرم آباد - ایران
در سازمانی که من کار می کنم روز نهم دیماه مدیر سازمان اتاق به اتاق می آمد و کارمندان رو با یک حالت دستوری ( اما مودبانه) به خروج از اداره و شرکت در راهپیمایی می کرد..........می گفت آقاییون ما منتظریم..پس چر تشریف نمی آرید راهپیمایی؟........به جان هر چه آزاد مرد و زن هستش این مطلب عین حقیقته...وقتی از به اصطلاح راهپیمایی برگشتیم همکارانم زیر لب به خودشون فحش می دادند و می گفتند: ...توی این نونی که ما می خوریم که حتی اجازه نداریم براساس فکر و اندیشه خودمون عمل کنیم..
شنبه 19 آذر 1390 - 04:33
سهرابيان - تهران - ایران
خداوند خودش در مورد این فرد قضاوت کن. ادم بسیار پستی هست
شنبه 19 آذر 1390 - 15:57
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.