پوسترهای خاطره‌انگیز

با سرعت بالا ببینید

با سرعت پائین ببینید

سیروس علی نژاد

جدید آنلاین : هر کتابی را بنا بر معمول باید خواند تا از لابه‌لای نوشته‌ها به مضمون و محتوای آن پی برد، اما پاره‌ای کتاب‌ها را باید تورق و تماشا کرد یا به مثابه سندی در آن نگریست تا نسبت به رویداد یا موضوعی اطلاع کسب کرد. "صد سال اعلان و پوستر فیلم در ایران" که به همت مسعود مهرابی از سوی چاپ و نشر نظر منتشر شده، از این دست است و کتابی است که تصاویر آن خاطرات چهار نسل از ایرانیان را دربارۀ سینما و فیلم بیدار می‌کند. البته کتاب به غیر از تصاویر خاطره‌انگیز، دارای مقدمه پر و پیمانی است که خواننده را نه تنها با تاریخ صد سال اعلان و پوستر فیلم در ایران، بلکه با طراحان و سازندگان پوسترها و در عین حال با دست‌اندرکاران سینما، از هنرپیشه‌ها گرفته تا کارگردانان، آشنا می‌کند.
 


نخستین نکته‌ای که از خواندن پیشگفتار کتاب بر می‌آید، این است که سینما مانند دیگر مؤلفه‌های تجدد در ایران، با نام ارمنی‌ها عجین است. وقتی سخن از یک اعلان متعلق به سال ۱۲۸۹ است، از محلۀ ارمنستان در تبریز یاد می‌شود و خانۀ وارتان وارتانیانس که "الیزیون" ایران "با قوۀ الکتریک" در آن‌جا گشایش می‌یابد؛ نامی که برگرفته از نام یک تئاتر در مسکو است. یک اعلان دیگر که متعلق به سال ۱۲۹۴ است، خبر از تغییر نام سینما تجدد به مدرن سینما می‌دهد که مؤسس آن آرداشس بادماگریان آن سینما را در سال ۱۲۹۰ تأسیس کرده‌است. در همان اعلانات سال‌های اول تولد سینما، می‌بینیم که آگهی‌های فیلم به غیر از زبان فارسی، به زبان‌های فرانسه، روسی و ارمنی چاپ می‌شود. روسی برای آنکه گروه کثیری از مهاجران روسیه پس از انقلاب بلشویکی، مال و منال خود را از بیم مصادره برداشته و به ایران گریخته بودند؛ فرانسه برای آنکه زبان تحصیلکردگان ایرانی بعد از تأسیس دارالفنون بود؛ و ارمنی برای آنکه ارمنی‌ها نه تنها نقش تأثیرگذاری در تئاتر و سینمای ایران دارند، بلکه بزرگ‌ترین اقلیت دینی ایران به شمار می‌آیند. در صفحات بعد وقتی سخن از طراحان و سازندگان پوسترهای فیلم است، می‌بینیم دو نام بزرگ ارمنی، میشا گراگوسیان و هایک اجاقیان، در میان آنان می‌درخشد. به غیر از کسانی که نام بردیم، برادران سارویان نیز که صاحب مدرسه‌ای برای دانش‌آموزان ارمنی بودند و نیز ناشر مجله‌ای به نام غنچه‌ها برای کودکان، در سینما دست داشتند.

 
اما گذشته از نقش ارمنی‌ها در سینما، اهمیت کتاب در این است که به ما یادآوری می‌کند، هیچ کالای دیگری برای معرفی خود بیش از سینما و تئاتر به پوستر نیازمند نیست یا سینما از همان روز نخست تماشاگران را چنین عادت داده‌است که از طریق دیدن پوستر و پلاکارد به تماشای فیلم اقدام کنند.
 
کتاب نشان‌دهندۀ آن است که طراحی پوسترها در تمامی صد سال تاریخ سینمای ایران از هر نظر تابعی از سینمای ایران بوده‌است. هرگاه سینمای ایران رونق می‌یابد و تولیداتش قابل ملاحظه می‌شود، شمار پوسترها و سازندگان آنها نیز افزایش می‌یابد و هرگاه سینما از رمق می‌افتد، طراحی و پوسترسازی نیز رونق خود را از دست می‌دهد. هرگاه سینما به لحاظ مضمون و محتوا کیفیت پیدا می‌کند، سطح گرافیک و طراحی پوسترها نیز بالا می‌رود. هرگاه سینمای ایران دچار بحران می‌شود، کار طراحی و پوسترسازی نیز به بحران می‌رسد. هرگاه سینما حرفی برای گفتن پیدا می‌کند، پوستر نیز متحول می‌شود و حتا در تکنیک و اجرا زبان رساتری به دست می‌آورد. هرگاه سینما به ابتدال می‌گراید، سطح پوسترسازی نیز پائین می‌آید. هرگاه سینما از ابتذال دور می‌شود، پوستر نیز از ابتذال فاصله می‌گیرد. نسل تازه‌ای از فیلم‌ها، نسل تازه‌ای از پوسترها را پدید می‌آورد و جالب‌تر از هر چیز این که هرگاه سینما حرفی برای گفتن پیدا می‌کند، زبدگان طراحی و گرافیک نیز به سوی آن می‌شتابند. مرتضی ممیز، فرشید مثقالی، ابراهیم حقیقی، قباد شیوا، آیدین آغداشلو و دیگرانی که زمانی به طراحی پوستر فیلم پرداختند، پیش از ورود به عالم سینما در عرصه‌های دیگر طراحی هنرمندان نام‌آوری بوده‌اند، اما هرگاه سینما سطح خود را بالا کشیده، سلیقه و دانش خود را در این رشته به کار گرفته‌اند. در حالی که در زمان‌های بحرانی سینما این ذوق و سلیقۀ طراحان نیست که بر پوسترها حاکم است، بلکه بی‌سلیقگی و بی‌ذوقی سفارش‌دهندگان است که حرف اول را می‌زند.
 
فراز و فرودهای اجتماعی نیز سهم خود را دارند. "چند سال بعد از پا گرفتن سینما در ایران، در دهه‌های ۱۳۱۰ و ۱۳۲۰ پلاکاردهای کوچکی وجود داشت که یا دوره‌گردها در شهر می‌گرداندند یا در گذرگاه‌های پررفت‌وآمد چون تقاطع خیابان سپه و علاء‌الدوله (فردوسی فعلی)، ابتدا و انتهای خیابان لاله‌زار و میدان حسن‌آباد، مقابل دید رهگذران قرار می‌گرفت. بعد از انقلاب، با پوشانده شدن سطح دیوارهای شهر از نوشته‌ها و پوسترهای سیاسی، پوسترهای سینمایی نیز از موقعیت فراهم‌شده بهره بردند و جایی بر در و دیوار شهر به خود اختصاص دادند".
 
مسعود مهرابی شرح می‌دهد که از آغاز فیلم‌سازی در ایران تا پایان دهۀ پنجاه فیلم‌ها بر مدار ستاره‌های سینما می‌چرخید و نظام ستاره‌سالاری و ستاره‌سازی اصل بود، اما فیلم هایی که بعد از انقلاب در دهۀ شصت تولید شد، رویکردشان یکسره علیه ستاره‌سالاری سینمای پیش از انقلاب بود.
 
صد سال اعلان و پوستر فیلم کتاب جالبی است که هر یک از ما را به خاطره‌های دورمان از سینما می‌کشاند و نقش و یاد بازیگران و کارگردانانی را در خاطر زنده می‌کند که هر یک از نسل‌های گذشته و حاضر با آنها زیسته و ای بسا آرزوها و امیدهای خود را در قهرمانانی جستجو کرده‌اند که زمانی در زندگی آنها نقش یافته‌اند. شاید حتا تأسیس سینمایی را در پنجاه سال پیش در یکی از شهرهای دورافتاده به خاطر می‌آورند و یاد کسانی را در خاطر زنده می‌کنند که پلاکاردهای سینمایی را بر سر دست گرفته در شهر می‌گرداندند. حرف‌ها و حرکات بازیگران سینما و تئاتر همواره بخشی از زندگی کسانی را می‌سازد که در دورۀ آنها زیسته‌اند. لطف کتاب صد سال اعلان و پوستر سینمای ایران این است که همۀ این چیزها را در یک تورق ساده به یاد می‌آورد.
 
شاید در یک تورق ابتدایی این‌طور به نظر بیاید که بیشتر پوسترهای کتاب پیش از آنکه در این کتاب منتشر شود، به وسیلۀ طراحان آن در کتاب‌های دیگری منتشر شده‌است، اما یک تورق جدی نشان می‌دهد که کتاب، واجد تازه‌های فراوانی به‌ویژه در صفحات اول خود است که جستجو کردن و یافتن آنها کار بس دشواری بوده‌است. باید به مسعود مهرابی بابت این کار خاطره‌انگیز دست مریزاد گفت.
 
صد سال اعلان و پوستر فیلم در ایران

مسعود مهرابی

۴۹۸ صفحه

مؤسسۀ چاپ و نشر نظر، تهران

 

سالشمار صد سال پوسترهای سینمایی در ایران

۱۲۸۳ خورشیدی
 
در مهرماه ۱۲۸۳ میرزا ابراهیم خان صحاف‌باشی نخستین سالن عمومی سینما را در خیابان چراغ گاز تهران تأسیس کرد.
 
۱۲۸۶
 
سه سال بعد در مهرماه ۱۲۸۶ اولین آگهی نمایش فیلم در عکاسخانۀ روسی‌خان (ایوانـُـف) در روزنامه حبل المتین انتشار یافت.
 
۱۲۸۸
 
در پائیز ۱۲۸۸ اولین اعلان (پوستر) سینمایی ایران متولد شد که علاقه‌مندان را دعوت به تماشای فیلمی در سینما فاروس در طبقه دوم چاپخانۀ فاروس در خیابان لاله‌زار می‌کرد. هنوز اثری از تصویر و چهرۀ بازیگران در متن پوسترها وجود نداشت و تکیۀ اعلان‌ها بر عملیات محیرالعقول بازیگرانی بود که در بین مردم از محبوبیت برخوردار بودند. طراح این پوسترها در واقع کارگران چاپخانه‌ها بودند که با حروف سـُربی در متن اعلان‌ها بازی می‌کردند. افزودن تصویر بازیگر اصلی یا صحنه‌ای از فیلم به جای گل و بوته‌هایی که در اطراف پوسترها کار می‌شد، تحول عمده‌ای در پوسترهای سینمایی پدید آورد. پوستر فیلم‌های شیر مغول‌ها، سرگذشت ناپلئون و گرگ در لباس میش یادآور این دگرگونی است.
 
۱۳۰۹
 
آبی و رابی، (۱۳۰۹) نخستین فیلم تولیدی سینمای ایران که در سینما مایاک نشان داده شد، پوستری داشت که امروزه یادآور آگهی‌های سیاه و سفید مجالس ترحیم است. تنها جلوۀ سینمایی آن به غیر از عنوان فیلم، تصویری است از بازیگران فیلم که نگاه متعجب‌شان به بیرون کادر، خبر از حادثه‌ای دور از انتظار می‌دهد.
 
۱۳۱۲
 
پوستر دختر لر (۱۳۱۲) چون در هند ساخته شده بود، از بمبئی آمد. این پوستر اگرچه نسبت به پوسترهای آمریکایی ابتدایی بود، اما نسبت به پوسترهای ایرانی پیشرو به شمار می‌آید. دختر لر یک پوستر ایرانی هم دارد که در آن یکی از عکس‌های فیلم به صورت علامت سؤال درآمده‌است. یک سال بعد فیلم و پوستر فیلم فردوسی، اثر دیگر عبدالحسین سپنتا از راه رسید. فرودسی در این پوستر در حال نگارش شاهنامه در کادری مناسب قرار داده شده، ولی نشانی از سازندۀ فیلم در آن نیست. در عوض عنوان انگلیسی فیلم و آرم شرکت به شیوۀ پوسترهای آمریکایی در پائین پوستر نقش بسته‌است.
 
۱۳۱۴
 
نمونۀ بعدی، شیرین و فرهاد است که سپنتا در سال ۱۳۱۴ ساخت. این را هم یک پوسترساز هندی ساخته و از نظر اجرا و کمپوزیسیون کامل‌تر از دو نمونۀ دیگر است. پوستر آخرین ساختۀ سپنتا، لیلی و مجنون نیز امضای "ام. جان" را دارد که اهل بمبئی است.
 
۱۳۱۷
 
جریان تولید فیلم در فاصلۀ سال‌های ۱۳۱۷ تا پایان جنگ جهانی متوقف شد. فقر و قحطی به سینما امکان رشد نداد.
 
۱۳۲۶
 
این وضع تا پایان سال ۱۳۲۶ ادامه داشت، اما از سال ۱۳۲۷ تولید فیلم بار دیگر شروع به رشد کرد. چنانکه تعداد فیلم‌های ساخته‌شده از دو فیلم در ۱۳۲۷ به بیست فیلم در سال ۱۳۳۲ رسید.
 
۱۳۳۲
 
 پوسترسازی دوباره جان گرفت. هایک اجاقیان و میشا گیراگوسیان، سرآمد پوسترسازان این دوره، آثاری خلق کردند که سرمشق پوسترسازان دوره‌های بعد قرار گرفت. چهارراه حوادث (ساموئل خاچکیان ۱۳۳۳) اثر میشا گیراگوسیان.
 
۱۳۳۴
 
آخرین شب (۱۳۳۴)، اثر هایک اجاقیان، نمونۀ بارز چنین الگوهایی به شمار می‌رود. در هر دو پوستر تصویر سه بازیگر اصلی فیلم در بالا قرار گرفته و صحنه‌هایی از فیلم نیز در پائین قرار داده شده‌است. نمونه‌های دیگری هم مانند مشدی عباد، اثر هایک اجاقیان، وجود دارند که نوعی کپی‌سازی از پوستر آذربایجانی فیلم است که در باکو تهیه شده‌است. یا پوستر گل‌نسا، اثر سروژ آزاریان و غفلت، اثر علی کسمایی که از متفاوت‌ترین نمونه‌های دهۀ ۱۳۳۰ به شمار می‌روند.
 
۱۳۴۰ به بعد
 
دهۀ ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۰ دهۀ فراوانی نام‌هاست. هر روز بر تعداد سازندگان پوسترها افزوده می‌شود. اما اگر دهۀ ۱۳۳۰ دهۀ اجاقیان و گیراگوسیان بود، دهۀ ۱۳۴۰ دهۀ محسن دولو کاریکاتوریست نامدار ایران است. ویژگی آثار دولو به کار گرفتن طیفی از رنگ‌های شاد بود که در بین تهیه‌کنندگان سینما خواهان بسیار داشت. نمونه‌هایی چون آهنگ دهکده، چادرنشین‌ها، آراس‌خان را او در سینمای ایران رایج کرد. پوستر شیرین و فرهاد نمونۀ بارز توانایی‌های مسعود بهنام است. زمین تلخ، اثر خوش‌ساخت احمد مسعودی، بنیادگذار خانۀ آگهی است. با وجود این، بین طراحان دهۀ ۱۳۴۰ دو نام بیشتر از بقیه می‌درخشد: محمدعلی باطنی و محمدعلی حدت. سفر سنگ و مهر گیاه از آثار درخشان باطنی، و رضا موتوری، دونده، ترنج و گنج از آثار شاخص محمدعلی حدت است.
 
از اواسط دهۀ ۱۳۴۰ با ساختن برخی فیلم‌های برجسته، مانند گاو و قیصر، نوعی پوسترسازی رواج یافت که ویژگی بارزش دوری از اتبذال بود. مرتضی ممیز، ابراهیم حقیقی و فرشید مثقالی از نام‌هایی هستند که در این دوره درخشیده‌اند. ممیز که پیش از پرداختن به سینما، گرافیک بسیاری از مجلات را متحول کرده بود، با پوستر فیلم بلوچ آمد و آثار برترش یکی پس از دیگری از راه رسید. ستارخان، آرامش در حضور دیگران، مغول‌ها، غریبه و مه، طبیعت بی‌جان از آثار ماندگار اوست. بعد از انقلاب نیز خانۀ عنکبوت، کمال‌الملک، ناخدا خورشید، شاید وقتی دیگر، در مسیر تندباد، زیر درختان زیتون و بسیار آثار دیگر آفریده‌است. اما ممیز در این ز مینه تنها نیست.
 
دهۀ ۱۳۶۰
 
 یک گرافیست دیگر، ابراهیم حقیقی، خاصه از دهۀ ۱۳۶۰ او را همراهی می‌کند. حقیقی از پرکارترین پوسترسازان در عرصۀ سینمای ایران است. تنوره دیو، هامون، روسری آبی، من ترانه ۱۵ سال دارم، از جمله آثار او در سینمای ایران است. در کنار نام ممیز و حقیقی، باید از کسان دیگری هم مانند آیدین آغذاشلو نام برد که آثاری همچون حاجی واشینگتن، کفش‌های میرزا نوروز و تیغ و ابریشم را به وجود آورده‌است.
 
دهۀ ۱۳۸۰
 
از دهۀ ۱۳۸۰ که رایانه به جای خط و نقاشی و خوش‌نویسی و قلم به کار گرفته شد، صفحۀ رایانه در جای کاغذ نشست و یک شکاف بزرگ در عرصۀ هنر پوسترسازی پدید آمد. کسانی وارد عرصۀ سینما و پوستر فیلم شدند که هرگز قلم به دست نگرفته بودند و از کشیدن یک آناتومی عاجز بودند، اما با آثار خوش‌آب‌ورنگ مجازی دل و دین سفارش‌دهندگان را ربودند و بازار کار را از دست استادان سنتی خارج کردند. در سینمای امروز تمامی پوسترها را با نرم‌افزارهای رایانه‌ای خلق می‌کنند.
 
دهۀ ۱۳۹۰
 
آیا زنگ پایان دوران پوسترهای چاپی به صدا درآمده‌است؟ 

رأی دهید
*Fanoos* - ايران - ايران
امید که روزی پوسترهای پیش ازانقلاب که بسیاری از آنها ممنوع الانتشارند منتشر شوند، اگر جائی باقی مانده باشند. .
‌پنجشنبه 3 آذر 1390 - 09:26
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.