جادوی ماندگار؛ نگاهی به فیلم ماجراهای تن‌تن

نمایی از فیلم تن تن: راز اسب شاخدار

"ماجراهای تن تن: راز اسب شاخدار"، محصول همکاری دو فن - سالار سینما و دو استاد سینمای فانتزی و ماجراجویانه یعنی پیتر جکسن و استیون اسپلبرگ و روایت سه بعدی آنها از ماجراهای قهرمان کارتونی معروف و محبوب کتاب های مصور (کامیک بوکز) هرژه، نویسنده بلژیکی است.

پیتر جکسن، کارگردان و تهیه کننده فیلم های افسانه ای چون "ارباب حلقه ها" و "کینگ کنگ"، تهیه کننده این فیلم و استیون اسپیلبرگ که فیلم های فانتزی و پرماجرایی چون ئی تی، مجموعه فیلم های ایندیاناجونز، پارک ژوراسیک و کاپیتان هوک (پیتر پن) را در کارنامه خود دارد، کارگردان آن است.

اما همکاری این دو کارگردان، در تن تن، برای اغلب دوستداران کتاب های مصور تن تن، تا حد زیادی ناامید کننده بوده است.

تن تن به انتظارات نسلی که با کتاب های تن تن و انیمیشن های او بزرگ شده اند، جواب نمی دهد، اما برای تماشاگرانی که بدون هیچ پیش آگاهی و یا نوستالژی و خاطره ای از این چهره آیکونیک دنیای انیمشین و کتاب های مصور به دیدن این فیلم می روند، نه تنها راضی کننده بلکه وجدآور است.

استیون اسپیلبرگ در مراسم افتتاحیه فیلم تن تن در پاریس

این فیلم بر مبنای سه قصه از ماجراهای تن تن یعنی "خرچنگ پنجه طلایی"، " اسب شاخدار" و "گنج راکام" که هرژه آنها را در فاصله سال های ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۴ نوشته و منتشرکرده، ساخته شده و اسپیلبرگ در ساختن آن از تکنیک جدید "موشن کپچر" که برای ایجاد جلوه‌های ویژه در فیلم "آواتار" جیمز کامرون و ارباب حلقه ها و کینگ کنگ پیترجکسن به کار رفته بود، استفاده کرده است.

تن تن هرژه


تن تن، خبرنگار جوان زبل و ماجراجویی است که نویسنده ای بلژیکی به نام ژرژ رمی با نام مستعار هرژه آن را خلق کرد و نخستین بار در سال ۱۹۲۹ منتشر کرد و از آن زمان تا امروز، نه تنها در میان کودکان بلکه در میان بزرگسالان نیز، محبوبیت فراوانی داشته است. این داستان ها که به ۸۰ زبان زنده دنیا ترجمه شده و تاکنون ۳۵۰ میلیون نسخه از آن به فروش رفته، ماجراهای تن تن، سگ او، اسنویی (یا میلو در نسخه ارژینال بلژیکی/فرانسوی)، و کاپیتان هادوک را در سرزمین های مختلف، در دوران های مختلف دنبال می کند. تن تن در این داستان ها، غالبا درگیر ماجراهایی پیچیده و خطرناک می شود و در نهایت به کمک کاپیتان هادوک و سگ باهوشش موفق می شود خود را از مهلکه برهاند. ماجراهای تن تن، ژانرهای مختلف از جنایی و گانگستری گرفته تا فانتزی، علمی تخیلی و وسترن را دربر می گیرد.

تاکنون دو مجموعه تلویزیونی انیمیشن بر اساس ماجراهای تن تن ساخته شده است. نخستین مجموعه، ۱۰۴ اپیزود کوتاه بود که در فاصله سال های ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۲ تولید شد اما موفق نبود. مجموعه بعدی که در ۲۱ قسمت و در فاصله بین سال های ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۲ ساخته شد، با تکنیک کلاسیک انیمیشن و بسیار نزدیک به طرح های کتاب های مصور تن تن ساخته شده بود و موفقیت بسیاری کسب کرد و از تلویزیون های پنجاه کشور جهان پخش شد و هنوز بهترین اقتباس سینمایی از این داستان ها محسوب می شود.


علاوه بر تلویزیون، چند اقتباس سینمایی نیز تا کنون بر اساس داستان های تن تن صورت گرفته است که نخستین آنها "خرچنگ پنجه طلایی" بود که در سال ۱۹۴۷ در بلژیک تهیه شد. در سال ۱۹۶۱ ژان ژاک ورنه کارگردان فرانسوی اقتباسی زنده (غیر انیمیشن) از داستان های هرژه ساخت که موفقیت نسبتا زیادی به دست آورد و منجر به ساختن قسمت دوم آن در سال ۱۹۶۴ شد.

هرژه خود بیش از هر نویسنده دیگری تحت تاثیر سینما بود و به اعتراف خود در داستان های "تن تن در سرزمین شوروی" و "تن تن در آمریکا"، از فیلم های ضد جاسوسی، وسترن و گانگستری آمریکایی، الهام گرفته است. او در داستان "تن تن در جزیره سیاه"، آشکارا تحت تاثیر فیلم " سی و نه پله" هیچکاک است. در این داستان، تن تن همانند رابرت دونات "سی و نه پله"، برای فرار از شر جاسوس ها، باید دره ها و کوه های اسکاتلند را زیر پا بگذارد. هرژه در داستان "تن تن در آمریکا"، برای نخستین بار، یک شخصیت واقعی یعنی ال کاپون، گانگستر معروف را وارد داستان تن تن کرد.

 

دنیای مردانه تن تن

 

تن تن با اینکه شخصیتی مدرن و متعلق به دنیای مدرن است اما هزار و یک شبی ترین شخصیت دنیای غرب است. او همانند سندباد ماجراجوست و دریاها و سرزمین های گوناگون را زیر پا می گذارد. او برای ارضای حس کنجکاوی و ماجراجویانه اش، به آفریقا، آمریکا، روسیه، آمریکای لاتین، زیر اقیانوس و حتی به ماه سفر می کند تا کنجکاوی اش را ارضا کند. اما برخلاف داستان های هزارویک شب، شخصیت های تن تن و دنیای آنان غیر رمانتیک است. دنیای تن تن دنیای کاملا مردانه ای است. در تمام داستان های تن تن او هرگز عاشق نمی شود و هیچ زنی به زندگی او راه نمی یابد. او تنها و با سگ ملوس و باهوشش زندگی می کند و در ماجراهایش معمولا با زنان مواجه نمی شود چه رسد به اینکه بخواهد با آنها رابطه رمانتیک داشته باشد. در فیلم اسپیلبرگ نیز این دنیای غیر رمانتیک عینا بازسازی شده است. جز خواننده اپرای همدست ساکرین آن هم در صحنه ای کوتاه در مراکش، هیچ زن دیگری در فیلم نیست.

ماجراجویی تن تن شباهت بسیاری به ماجراجویی ایندیاناجونز اسپیلبرگ دارد. برخی از منتقدان نیز زمان اکران فیلم ایندیاناجونز در دهه هشتاد، به این موضوع اشاره کردند و همان زمان بود که اسپلیبرگ حقوق اقتباس از داستان های تن تن را بعد از مرگ هرژه از بیوه او خرید اما به دلایلی ساخت آن به تاخیر افتاد تا امروز که بعد از سه دهه، آن را به صورت سه بعدی عرضه کرد.

اسب شاخدار و راکام سرخپوش


در فیلم اسپیلبرگ، تن تن، به همراه سگش در بازار قدیمی شهر بروکسل، ماکت کوچک یک کشتی قدیمی قرن هفدهمی به نام یونیکورن (اسب شاخدار) را می خرد که متعلق به سرفرانسیس است که به دنبال حمله دزدان دریایی به ریاست مرد خبیثی به نام " راکام سرخپوش" (با بازی دانیل کریگ) در دریا غرق شده و گنج گران قیمتی را با خود به قعر اقیانوس برده است. تن تن پی می برد که سرفرانسیس، سه ماکت مشابه ساخته و نقشه گنج غرق شده را در آنها جا سازی کرده و حالا مرد شیطان صفتی به نام سکرین که از نوادگان " راکام سرخپوش" است به دنبال آن نقشه هاست. بقیه ماجرا، رقابت تن تن و راکام سرخپوش برای دست یابی به ماترک سرفرانسیس است.

تن تن خیلی خوب شروع می شود. بروکسل قدیم و بازار آن بسیار خوب ساخته شده. اسپیلبرگ بدون تلف کردن وقت، ما را وارد ماجرای اسب شاخدار (یونیکورن) می کند و شخصیت محوری فیلم یعنی تن تن و سگ او را به ما معرفی می کند.

تن تن خیلی زود پی می برد که با خرید ماکت کشتی، وارد ماجرای هیجان انگیز، اسرارآمیز و پرخطری شده است. تلاش ساکرین و دارودسته اش برای سرقت ماکت کشتی و دست یافتن به نقشه گنج، پتانسیل کافی برای خلق یک اثر ماجرایی هیجان انگیز را دارد.

تن تن اهل خطر است و بی مهابا برای کشف حقیقت، برملا کردن رازها و یا نقش برآب کردن توطئه تبهکاران (فرقی نمی کند که جویندگان گنج یا آدم ربایان یا ماموران کا گ ب روسی باشند)، خود را به خطر می افکند.

او خبرنگار جوان، کنجکاو و سمجی است که اغلب پا از حوزه فعالیت حرفه ای اش فراتر گذاشته و در نقش یک کارآگاه یا مامور اینتلیجنت سرویس (مثل جیمزباند) یا سیا و یا یک ماجراجوی بی باک (مثل ایندیاناجونز) فرو می رود.

تفاوت ها و شباهت ها


یکی از ویژگی های ماجراهای تن تن این است که در فاصله پنجاه سال، یعنی از زمان نخستین انتشار داستان تن تن در سال ۱۹۲۹ تا انتشار آخرین مجموعه آن در سال ۱۹۶۸، شخصیت های تن تن از نظر سن و قیافه تغییر نکرده اند. تن تن همیشه نوجوانی تیز و فرز، پر انرژی و فعال بوده و هست. با اینکه زور فوق العاده یا قدرت جسمی و یا جادویی خاصی ندارد، اما همیشه می تواند از پس دشمنانش برآید و آنها را شکست دهد.

در این فیلم و اصولا در اغلب داستان های تن تن، او خبرنگاری نیست که به انگیزه تهیه یک گزارش یا خبر وارد یک ماجرای پیچیده و اسرارآمیز شده باشد. ما او را در محل کارش مثلا دفتر یک روزنامه یا در حال نوشتن گزارش یا یادداشت نمی بینیم بلکه او خود، سوژه یک خبر و ماجرایی است که تصادفا درگیر آن می شود. در این فیلم او ناخواسته وارد ماجرای اسرارآمیز و پرهیجان کشتی یونیکورن (اسب شاخدار) و گنج گمشده سر فرانسیس شده و جانش به خطر می افتد. اما او بعد از رهایی از شر دارودسته سکرین، باز هم دست بردار نیست و بارها جان خود و سگش را برای یافتن گنج گمشده به خطر می اندازد.

از میان همه شخصیت های فیلم، کاپیتان هادوک، بیشتر از بقیه به نمونه ارژینال آن نزدیک و متقاعد کننده است. اسپیلبرگ، داستان هایی از تن تن را انتخاب کرده که نقش کاپیتان هدک در آنها پر رنگ تر از بقیه و حتی تن تن است.

او ناخدایی دائم الخمر است که از حضور سکرین و دارو دسته اش در کشتی خود خبر ندارد و با تشویق تن تن، به جستجوی گنج اجدادی برمی آید.

کارآگاهان سبیلو (تامسن ها) که معمولا در داستان های تن تن آدمهایی دست و پاچلفتی و احمق اند که هیچ گاه به موقع سر نمی رسند و یا هیچ کار مثبتی از دستشان برنمی آید و اغلب باعث ایجاد دردسر و اختلال در نقشه ها و برنامه های تن تن می شوند، در این فیلم، شخصیت فعال تر و مثبت تری دارند.

فیلم تا جایی که تن تن به همراه کاپیتان با قایق از دست سکرین می گریزند و با هواپیمای کوچک او خود را به صحرای خشک و بی آب و علف مراکش می رسانند، خوب پرداخت شده و به اندازه کافی سرگرم کننده و هیجان انگیز است اما از آن به بعد انرژی و تحرک خود را از دست می دهد و خسته کننده می شود.

به ویژه صحنه های سراب دیدن کاپیتان در صحرا و یادآوری داستان مبارزه جد او با راکام سرخپوش، واقعا کسالت آور است و کشش لازم را برای جذب تماشاگر ندارد.

اما با ورود آنها به شهر تخیلی "باگار" در مراکش، فیلم دوباره تا حد زیادی انرژی از دست رفته اش را باز می یابد اگرچه همچنان بی رمق است.

اسپیلبرگ شخصیت پروفسور کاتبرت کالکولوس (از شخصیت های مهم کتاب های تن تن) را که در داستان "گنج راکام سرخپوش" نیز هست حذف کرده است. شخصیتی که بنویت پیترس، پژوهش گری که بر روی داستان های تن تن کار کرده، او را یکی از ارکان مقدس تثلیث هرژه یعنی پسر، پدر و روح القدس می خوانده است.

باورپذیر و واقعی

مراسم افتتاحیه فیلم تن تن


در مجموع تن تن اسپلبرگ فیلمی پرتحرک و هیجان انگیز و جذاب است که بخشی از جذابیت آن قطعا مدیون موسیقی پر انرژی و گیرای جان ویلیامز است.

تن تن اسپیلبرگ همان قدر که کارتونی و فانتزی است، همان اندازه نیز واقعی و باورپذیر است. اسپیلبرگ تن تن از قالب دو بعدی و کارتونی آن درآورده و به او جسمیت بخشیده است. ممکن است جیمی نل (بازیگر نقش تن تن)، عینا همان تن تن قصه های کودکی ما نباشد و کاریزمای او را نداشته باشد اما او همانند تن تن ریزنقش است و هویت بچه گانه، چالاک و سرزنده او را در خود دارد.

ویژگی خارق العاده تن تن این است که او همانند ایندیاناجونز قادر است همه نوع وسایل نقلیه دریایی، هوایی و زمینی را براند. اسپلبرگ از این ویژگی تن تن در فیلمش خوب استفاده می کند. مهارت تن تن در قایق رانی، اتومبیل سواری، هدایت هواپیما و موتورسیکلت سواری، جذابیت و هیجان زیادی به فیلم بخشیده است.

تکنیک موشن کپچر نه تنها به شخصیت های کارتونی تن تن جسمیت بخشیده بلکه ساختن صحنه های غیرممکن داستان تن تن مثل ظاهر شدن کشتی غول آسا از دل صحرا و تبدیل شن های صحرا به موج های دریا را به سادگی ممکن ساخته است. این همان تکنیکی است که جیمز کامرون در فیلم آواتار از آن استفاده کرده است.

تن تن و سگش از جذاب ترین و دوست داشتنی ترین شخصیت های تخیلی و کارتونی اند که ابتدا در قالب داستان های مصور و بعد در قالب کارتون و نیز فیلم داستانی زنده و حالا به صورت انیمیشن دیجیتال و سه بعدی بر پرده سینما آمده است.

جادویی در تن تن و ماجراهای او هست که باعث می شود ما آنها را باور کنیم. حالا فرقی نمی کند که دو بعدی باشد یا سه بعدی. با تکنیک های دیجیتال موشن کپچر ساخته شده باشد یا با مداد های رنگی هرژه خلق شده باشد. تن تن در همه اشکال آن فوق العاده و سحر انگیز است.

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.