اتهام ترور و سود و زیانهای احتمالی ایران
اگر سفیر عربستان در واشنگتن ترور میشد، احتمالا اتهام متوجه القاعده بود
جمال الدین موسوی
بی بی سی
فرض کنید که در یکی از روزهای هفته گذشته، یک دفعه این خبر فوری بر روی آنتنهای رسانه های آمریکا و جهان می رفت: "سفیر عربستان سعودی در واشنگتن ترور شد!"
بعد این خبر که: "به سفارتخانههای عربستان سعودی و اسرائیل در واشنگتن حمله شده است!"
از همان ساعات نخست بعد از حادثه، کمتر کسی به مظنونی غیر از "سازمان القاعده" فکر می کرد. تحلیلگران شبکههای بین المللی با آب و تاب از این می گفتند که سران القاعده بیشتر از اینکه به کشتن آمریکاییها فکر کنند، به خون خاندان آل سعود تشنهاند.
آنها احتمالا به بیانیههای القاعده استناد می کردند که آل سعود را زمینهساز حضور سربازان آمریکایی در مقدسترین سرزمین اسلامی می دانند و این نکته را پررنگ میکردند که دلیل اصلی اعلام جنگ القاعده علیه غرب هم همین حضور نیروهای خارجی در سرزمینهای اسلامی عنوان شده است.
شاید حتی سران القاعده هم فکر می کردند که هواداران از جان گذشته این سازمان وارد عمل شده اند و چه بسا به سرعت مسئولیت آنرا هم می پذیرفتند. حتی ممکن بود که افرادی از القاعده بگویند این ترور برای گرفتن انتقام کشته شدن اسامه بن لادن سازماندهی شده است.
در شرایط کنونی با فشارهایی که بر القاعده وارد می شود، امکان اندکی وجود دارد که این سازمان، تشکل متمرکزی داشته باشد و حملههای این گروه در هماهنگی با حلقه مرکزی انجام شود.
بر اساس ارزیابی بسیاری از کارشناسان امنیتی، القاعده حالا متشکل از هستههایی جدا ازهم و متعدد است که در جستجوی فرصتی برای ضربه زدن به منافع آمریکا و غرب در هر نقطه از جهان هستند.
آنچه تاکنون در باره موضوع ترور سفیر عربستان در واشنگتن مطرح شده، گفته عالی ترین مقامهای آمریکاست. براساس گفته مقامات آمریکایی چنین تروری در ایران "طراحی" شده بود، در آمریکا "خنثی" شد و مسئولیت مستقیم آن هم بر عهده شاخه ای از سپاه پاسدارن ایران است. ایران هم با همین اطمینان آمریکاییها، این اتهامها را رد کرده و موضوع را سناریویی ناشیانه به دلیل مشکلات داخلی آمریکا دانسته است.
البته اگر به تجربه حوادث یازده سپتامبر و بعد حملههای متعدد بعد از آن در اروپا و آمریکا توجه شود، کمتر کسی می تواند در این نوع حمله ها، به ایران شک کند، مگر اینکه سندی غیر قابل انکار به دست آید.
ولی سئوالی که تاکنون بارها پرسیده شده این است که اگر آمریکاییها درست بگویند، ایران از این حمله چه نفعی می برد.
اگر چنین نقشه ای اصلا وجود داشت (صرف نظر از اینکه کجا و توسط چه کسانی طراحی شده) و به شکلی ماهرانه اجرا می شد، این ضربه، در شرایط کنونی یکی ازکاری ترین ضربه های ممکن به آمریکا بود.
شاید پیامدهای امنیتی این حمله در داخل آمریکا در ابعاد یازده سپتامبر نبود، ولی در بعضی از زمینه ها زیانهای آن برای آمریکای امروز کمتر هم نمی بود. این حمله می توانست به معنای شکست بخش مهمی از سیاستهای امنیتی، اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات تلقی شود.
سیاستی که ده سال پیش در زمانی که کاخ سفید در اختیار یک رییس جمهوری ِجمهوریخواه بود، پایه ریزی شد و در دولت باراک اوبامای دموکرات ادامه یافت. سیاستی که بر روی آن بیشتر از هر زمان دیگری در تاریخ آمریکا سرمایه گذاری انسانی و مالی شده و تاکنون با حساب جنگهای افغانستان و عراق و تدابیر امنیتی داخلی و بین المللی آمریکا، بیش از یک هزار میلیارد دلار هزینه داشته است.
در یک ارزیابی ساده می توان گفت که با این حمله افکار عمومی آمریکا درست در ده سالگی حوادث یازده سپتامبر حیرت زده و سرگردان می شد و سیاستمداران هر دو حزب سرخورده و بی برنامه؛ آن هم در شرایطی که آمریکا از نظر اقتصادی در یکی از سخت ترین دورانهای تاریخ خود به سر می برد.
این ضربه در شرایطی که جماعت ناراضی و خشمگین به وال استریت هجوم آورده اند، باعث سر باز کردن زخمی کاری می شد که آمریکا درست ده سال پیش در همان نیویورک خورد.
البته که این ضربه آمریکا را به زانو در نمی آورد، ولی بعید نبود که رویای باراک اوباما برای رفتن به دور دوم کاخ سفید دست نیافتنی نشود. آمریکا در این شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به سختی می تواند با پیامدهای یک حفره امنیتی بزرگ کنار بیاید. این حفره امنیتی درستی سیاستهای آمریکا در عراق، افغانستان و حتی خاورمیانه و جهان را با علامت سئوالی دیگر مواجه می کرد.
تاکنون آمریکا برای ادعای اینکه ایران چنین حمله را طراحی کرده مستندی ارائه نکرده است. اگرچه باراک اوباما با اطمینان می گوید که مدارک کافی دارد، و دست کم مقامهای فرانسوی و سعودی بر اساس این مدارک می گویند که ایران باید پاسخگوی اعمال خود باشد. نماینده ایران در سازمان ملل متحد هم با نوشتن نامه ای به دبیر کل سازمان ملل به این اتهامها اعتراض کرده و در تهران هم وزارت امور خارجهریال سفیر سوئیس را به عنوان حافظ منافع آمریکا احضار کرده است.
ولی نباید از نظر دور داشت که اگر آمریکا در موقعیتی دشوار قرار گیرد، ایران از وضعیت به وجود آمده بهره خواهد برد. چنانکه حوادث یازده سپتامبر باعث ورود آمریکا به دو جنگی شد که توان آمریکا را به شدت تضعیف کرد و بر اساس بسیاری از تحلیلها برای ایران میدان مانور وسیعی در افغانستان و عراق و حتی در منطقه و جهان باز کرد.
این احتمال هم وجود داشت که با این ترور فرضی، عربستان سعودی که در رقابتی منطقهای با ایران قرار دارد، در موقعیتی دشوار قرار گیرد.
ولی اگر آنطور که آمریکاییها می گویند، نقشه این ترور کار سپاه قدس ایران باشد، چرا باید اینقدر بی دقت و به شکلی غیر حرفهای انجام شده باشد؟ این سئوالی اساسی است که آمریکاییها نمی توانند به آسانی پاسخی روشن برای آن بیابند.
اما تا اینجای کار آمریکا می گوید که این ماجرا برای ایران بی پیامد نیست و دستگاههای امنیتی آمریکا این "تهدید" را به "فرصت" تبدیل کرده اند. البته وقتی از آلن ایر، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا پرسیدم که چه فشاری باقی مانده که به ایران وارد نکرده اید، تقریبا پاسخی نداشت.
ولی این را هم نباید فراموش کرد که چه این ماجرا - که به گفته رییس اف بی آی شبیه یک سناریوی هالیوودی است – درست باشد یا نباشد، آمریکا نمی تواند موضوع را به سادگی رها کند. تاکنون آمریکا در زمینه فشارهای سیاسی و اقتصادی نتوانسته اراده و حمایتی جامع را برای تحریم بین المللی بانک مرکزی ایران فراهم کند.
با همه این نکته هایی که مطرح شد، هنوز روشن نیست که آیا این بهانه به دست آمریکاییها داده شده و یا اینکه آمریکاییها این بهانه را تراشیده اند؟ ولی آنچه مشخص است این است که آمریکاییها هنوز برای گنجاندن صحنه دوئل یا رویارویی نظامی در بخش آخر این سناریو از خود تمایلی نشان نداده اند.
از این به بعد نگاهها به صحنههایی از دادگاهی جنجالی دوخته می شود که در آن "منصور ارباب سیر" مظنون درجه اول، نقش اول را دارد و همکاران آقای اوباما در فصل انتخابات به بهرههای تبلیغاتی این صحنهها بیش از هر زمانی نیازمندند.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|