ترس خانم معلم از SMS‌های شوهر سابق

ترس خانم معلم از SMS‌های شوهر سابق
 آشنایی این 2 دختر و پسر دانشجو خیلی دوام نداشت و آنان پس از عروسی مهر طلاق را به شناسنامه‌های خود زدند.«شوهر سابقم بیماری وسواس داشت و من از او جدا شدم اما هنوز پس از یک سال با پیامک‌های تهدیدآمیز برای من ایجاد مزاحمت می‌کند».این ادعای یک خانم معلم است که از دست مرد آشنا و رفتارهای عجیب وی به تنگ آمده است.زن جوان به بازپرس کیانی گفت: 4 سال پیش در دانشگاه با پسر جوانی به نام «حسین» آشنا شدم. او دانشجوی رشته مدیریت بود و من ادبیات می‌خواندم. روزهای آشنایی خیلی شیرین بود. حسین وعده‌ داد پس از پایان دوران تحصیلاتش به خواستگاری‌ام بیاید و با یکدیگر ازدواج کنیم.وی افزود: 6 ماه پس از آشنایمان، حسین به همراه خانواده‌اش به خواستگاری‌ام آمد. خوشحال بودم و خودم را خوشبخت‌ترین دختر دنیا می‌دیدم. خانواده خوبی هم داشت و در نهایت با رضایت پدر و مادرم من و حسین به عقد یکدیگر درآمدیم. 2 ماه با هم عقد بودیم و بعد مراسم عروسیمان را جشن گرفتیم و وارد زندگی مشترک شدیم.این زن ادامه داد: در دورانی که من و حسین با هم عقد بودیم متوجه تغییر رفتارهایش شدم، چون وقتی همراه خانواده‌هایمان به شمال کشور رفتیم حاضر نشد همراه ما به ساحل بیاید، در صورتی که همه شمال را به خاطر ساحل و دریایش دوست دارند اما حسین می‌گفت دریا نجس است و من نمی‌توانم بیایم. تعجب کردم، در آن زمان تصور کردم حسین از دست خانواده‌اش ناراحت است که همراه ما به ساحل نیامد اما وقتی وارد زندگی مشترک شدیم تازه فهمیدم پا در دنیای بدبختی گذاشته‌ام. حسین بشدت وسواس داشت. هر روز مجبور بودم خانه را با وسایل شوینده بشویم. از سر کار که به خانه می‌آمد به سمت حمام می‌رفت و 4-3 ساعت در حمام بود. هیچ کاری در خانه انجام نمی‌داد و همه مسؤولیت‌ها بر دوش من بود. مرا مجبور می‌کرد روکش ماشینش را درآورم و بشویم، می‌گفت همه چیز نجس و کثیف است. من حق نداشتم میهمان به خانه دعوت کنم. حتی خانواده‌ام نیز به دیدن من می‌آمدند جنجال به پا می‌کرد. هر وقت دچار استرس می‌شد به جانم می‌افتاد و کتکم می‌زد. همه فامیل و آشنایان مرا خوشبخت‌ترین زن دنیا می‌دیدند اما هیچکس از راز دلم خبر نداشت که در این زندگی سیاه گرفتار شده بودم و حتی جرات نمی‌کردم وضع شوهرم را برای پدرم تعریف کنم و به دنبال راه چاره‌ای باشم.بارها به پزشک مراجعه کردم و برایش وقت گرفتم اما او حاضر نبود برای درمان به بیمارستان برود. به من می‌گفت تو می‌خواهی مرا به بیمارستان روانی معرفی کنی اما من دیوانه نیستم!در یک بن‌بست سیاه گرفتار شده بودم. دچار افسردگی شده و شادابی را از دست داده بودم. نمی‌دانستم باید چه کار کنم. از طرفی دلم به حال شوهرم می‌سوخت، از طرف دیگر در این زندگی عذاب می‌کشیدم. از دست کتک‌هایش خسته شده بودم. می‌دانستم دست خودش نیست، بیمار است و باید درمان شود اما حاضر نبود قبول کند که بیمار است.موضوع را با مادرش در میان گذاشتم. مادرش هم گریه می‌کرد و می‌گفت پسرش بیمار است. به او می‌گفتم ‌چرا پیش از ازدواج به من نگفتید که این مرد بیمار است و مادرش فقط گریه می‌کرد... .پس از یک سال و 8 ماه زندگی با مرد وسواسی، کاسه صبرم لبریز شد. شبی شوهرم باز هم به خاطر اینکه آشپزخانه کثیف است مرا به باد کتک گرفت و گفت که باید نزد خانواده‌ات بازگردی. ساعت 10 شب مرا از خانه بیرون کرد و ناچار شدم با چشمان گریان به خانه پدرم بروم. وقتی همه ماجرا را برای پدر و مادرم تعریف کردم آنها هم ترسیدند و گفتند تنها راه طلاق است.وی افزود: سرانجام به صورت توافقی از یکدیگر جدا شدیم. روزهای بدی بود. دچار افسرگی شده بودم اما کم‌کم روی پای خود ایستادم. سعی کردم گذشته‌ام را فراموش کنم. به سفر رفتم و بیشتر وقت‌ها با کار و درس سرم را گرم می‌کردم تا اینکه چند ماه پیش زنگ‌ها و تلفن‌های حسین شروع شد. تهدید می‌کرد باید به زندگی بازگردم و دوباره با او ازدواج کنم در غیر این صورت مرا می‌کشد. به او گفتم دست از سرم بردارد اما او مرتب برایم مزاحمت ایجاد می‌کند. بارها جلوی در خانه پدرم او را می‌بینم که مرا تعقیب می‌کند و با تهدید می‌گوید باید دوباره با او ازدواج کنم. گریه می‌کند، التماس می‌کند و می‌گوید مدتی در بیمارستان بستری بوده و حالش خوب شده است اما من از او می‌ترسم و دیگر علاقه‌ای به این مرد ندارم، به همین خاطر تصمیم گرفتم به اتهام مزاحمت‌های تلفنی و SMS‌های تهدیدآمیزش از او شکایت کنم، چون با این مرد باید به شکل قانونی برخورد شود.بنا به گزارش خبرنگار «وطن امروز»، پس از اظهارات این زن جوان، بازپرس کیانی دستور احضار همسر سابق وی را صادر کرد تا در بازجویی از وی حقایق پنهان آشکار شود.
وطن امروز : خانم معلم وقتی از دست پیامک‌های تهدیدآمیز شوهر وسواسی‌اش به تنگ آمد خواستار مجازات این مرد تحصیلکرده شد.
saraee - ایران - اهواز
امیدوارم خبر بعدی درباره این خانم ، اسیدپاشی از طرف شوهر سابقش نباشه.
سه‌شنبه 25 مرداد 1390

*Fanoos* - ایران - شهمیرزاد
مشکل اینجاست اشخاصی که بیماری روانی دارند اصلا خودشان رو یه بیماری روانی محسوب نمیکنن ..از اینکه بگیم شما مشکل روحی روانی دارید شاکی میشن و دست خودشونم نیست..خدایا من وسواس بودن که نکبتی میاره... به این خاطر من هیچ وقت رغبت نکردم ازدواج کنم چه کنم دست خودم نیست از بی وفایی مردهای این دوره زمونه به شدت میترسم ...
سه‌شنبه 25 مرداد 1390

baran828 - ایران - تهران
خدا بخیر بگذرونه!
سه‌شنبه 25 مرداد 1390

yashainiran - ایران - ایران
Fanoos* - ایران - شهمیرزاد دوست عزیز همه مردها یکی نیستند فقط اول باید تحقیق بیشتری بشه تا زندگی بهتری داشته باشی . انسان نباید در اولین وهله به اولین خواستگار خود جواب مثبت بده حتی مهر طرف در دل هم بشینه باید مدتی تحقیق اساسی کرد. اما گذشته از اینها به قول ارسطو : ازدواج امری است که چه اگر آنرا انجام بدهی و یا انجام ندهی در هر دو صورت پشیمانی!!!!!!!!چه قبل از آن و چه بعد از آن!
چهار‌شنبه 26 مرداد 1390

*Fanoos* - ایران - شهمیرزاد
yashainiran - ایران - ایران سلام خوبی بله کاملا همینطور به این خاطر من تا حالا موفق نشدم ازدواج کنم ..هر چقدرم تحقیق کنیم و بفهمیم مرد زندگیه ولی آدم تا به یه نفر زیر یه سقف زندگی نکنه نمیتونه شریک زندگیشو به دقت بشناسه ...آفرین سخنی خوبی از ارسطو گفتی منم موافقم
چهار‌شنبه 26 مرداد 1390

shahab46 - المان - هانوفر
همه قاط زده اندها خودمونیم
پنج‌شنبه 27 مرداد 1390

shana - ایران - خوزستان
*Fanoos* - ایران - شهمیرزاد -عزیز؛ تو زندگی زناشویی نباید هیچوقت خودت رو دست کم بگیری و حتی اگه با عاشق ترین مرد دنیا هم ازدواج کردی اگه یه روز دیدی داره بهت خیانت می کنه نباید جا بخوری.
پنج‌شنبه 27 مرداد 1390

*Fanoos* - ایران - شهمیرزاد
shana - ایران - خوزستان یعنی دوست عزیز منظور شما این است که در مقابل خیانت همسرم بی تفاوت باشم و براحتی بگذرم !!
شنبه 29 مرداد 1390

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.