متأسفانه در سال هاى اخیر عوامل مختلفى از جمله نبود زمینه اشتغال، اسکان، ادامه تحصیل، بالا رفتن هزینه هاى زندگى، دگرگون شدن معیارهاى انتخاب همسر و ... سبب افزایش سن ازدواج و حتى ناتوانى بسیارى از دختران و پسران براى ازدواج شده است. همچنین تجملاتى شدن مراسم ازدواج که بسان مانعى آهنین در مقابل جوانان قرار گرفته، آئین هاى توخالى و بى هویت، انتظارات نامعقول، هزینه هاى سرسام آور و چشم و هم چشمى ها، جوانان را از ازدواج باز مى دارد. این فرایند در حالى است که روزگارى دختران پس از اینکه به سن بلوغ مى رسیدند و از چهارده، پانزده سالگى مى گذشتند راهىِ خانه بخت شده، کمتر دخترى را مى دیدید که از بیست سال گذشته و هنوز در خانه پدر زندگى کند. اما دختران امروز اغلب بلافاصله پس از پایان تحصیلات متوسطه، تمام سعى و تلاش خود را متوجه قبولى در دانشگاه مى کنند و در طول تحصیلات دانشگاهى فقط به پایان رساندن درس مى اندیشند. پس از این دوران نیز به دنبال یافتن شغلى مناسب راهى بازار کار مى شوند. با این وجود آیا فرصتى براى ازدواج در بهترین سال هاى جوانى یک دختر پیش مى آید؟ آیا رخنه اى که میان زندگى سنتى با وضع جدید جوامع ایجاد شده به نفع دختران است؟ اساسا کدام شیوه درست است، شکل و شیوه گذشته یا وضع جدید؟ آیا میان این دو، راهى وجود دارد که بیشتر شیوه هاى خوب براى بهبود زندگى دختران و زنان به کار گرفته شود؟ امروزه عواملى اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى و ... باعث دگرگونى در شکل و محتواى ازدواج شده، این اقدام مقدس را از ساده زیستى به سمت تجمل گرایى، نیز از سادگى و صراحت به عاقبت اندیشى مادى و رفاه طلبى سوق داده است! برای این منظور لازم است تا دختران مجرد را با اشتباهات رایجشان آشنا کنیم.1 ) ملاک های خود را با شرایط دیگران تعیین می کنندتعجب نکنید هنوز هم بسیارند دخترانی که ملاک ها و معیارهای خود را برای ازدواج از روی چشم و هم چشمی و برای تایید دیگران انتخاب می کنند . به عنوان مثال چنین می گویند: "وای ببین دختران فامیل با چه شرایطی و چه سطح سوادی چه ازدواج هایی کرده اند، آن وقت من با یک شخص کم سواد تر از خودم ازدواج کنم؟ این طوری همیشه احساس حقارت می کنم. مگه من چی کم دارم؟"نه تنها دختران بلکه همه جوان ها باید بدانند که هر کس باید به فراخور حال خود معیارهایش را برگزیند. مقایسه خود با دیگران و تعیین ملاک ها باعث می شود تا شما را از واقع بینی دور کند و نتوانید در شرایط خود بهترین انتخاب را داشته باشید.2 ) تجارب خود از افراد را تعمیم می دهندبرخی از دختر ها سعی می کنند دور کلیه خصوصیات رفتاری یک فرد نابهنجار در زندگیشان خطی بکشند و در مواجهه با هر یک از این ویژگی ها در فرد دیگر، نگاهی غیر اصولی به او خود داشته باشند . به عنوان مثال اگر مردی بد اخلاق را در زندگی اطرافیان خود مشاهده کرده اند که اعتقادی به دین نداشت و شاهد آسیب های وارده از او به همسرش بوده اند ،تلاش میکنند خواستگاری هر شخص بدون اعتقادات دینی را رد کنند و به او با نگرشی منفی بنگرند . 3 ) آنها مردان مناسب را نادیده میگیرنداین موضوع را بارها و بارها دیدهایم که وقتی یک دختر مجرد باور میکند که هیچ مرد مناسبی برای او وجود ندارد، همه چیز پیرامونش روی این موضوع صحه میگذارد. ما به همه کسانی که فکر میکنند همه مردان خوب ازدواج کردهاند پیشنهاد میکنم که این احساس را کنار بگذارند و به جای آن ، به شادی، خوشبختی و تمایلشان توجه کنند. امید همیشه منشا تلاش و موفقیت است . پس بنا را بر این نگذارید که با ناامیدی آینده خود را بیهوده و یکنواخت تصور کنید.4 ) آنها پا به فرار میگذارندبارها و بارها مشاهده کردهایم که دختران جوان منتظرند مرد مناسب از آنها خواستگاری کند. اما زمانی که این اتفاق میافتد، آنها پا به فرار میگذارند و از او دور میشوند. به هرحال، اگر دختران ما بخواهند نتیجهای از روابط خود بگیرند و امید به تشکیل زندگی داشته باشند، باید این رفتار خود را کنار بگذارند. هنگامی که شما با مردی مناسب ازدواج میکنید، ممکن است ابتدا اظهار علاقه و توجه او برای شما دشوار باشد، چرا که قبل از این تجربهاش را نداشتهاید. اما حالا زمان آن رسیده است که این دشواری را تحمل کنید.به خودتان اجازه بدهید زمینه را برای آشنایی و شناخت برای ازدواج موفق فراهم کنید. این همان چیزی است که برای رهایی از تنهایی و ناراحتی به دنبال آن بودید. سعی کنید از این حس زیبا، یعنی شناختن شخصی مناسب که واقعاً به شما علاقهمند است و دوست دارد شما را آنگونه که هستید بشناسد، لذت ببرید.5 ) آنها اجازه میدهند که کار حسابی مشغولشان کندخانمی که وضعیتش در بالا اشاره شد به شدت در کارش غرق شده بود و موفقیت در کار را در اولویت همه مسایل دیگر زندگی می دانست. با وجود زیبایی، جذابیت و موفقیتهای فراوان، همه درها برای برقراری ارتباط با او بسته بود، چرا که تمام زندگیاش در کار خلاصه شده بود. مشکلی که خیلی از دختران مجرد دچارش هستند. بعضی دختران فکر میکنند اگر مردی به آنها علاقهمند شده است، حتما مشکلی در او وجود دارد. این افکار باعث میشود که مردهای مناسب زیادی را از دست بدهند، قبل از اینکه حتی یکبار به آنها فرصت داده باشند تا به خواستگاری بیاید.6 ) تجربه را به بدبینی تبدیل می کنندبرخی دختران تجارب خود را از ازدواج و زندگی دیگران به نوعی بدبینی و احتیاط فوق العاده و غیر ضروری تبدیل می کنند و در انتخاب و ارزیابی طرف مقابل دچار سخت گیری و وسواس می شوند . درست است که کسب تجربه لازم و ضروری است اما قرار نیست به خاطر شنیدن وقایع آزارنده از اطراف دچار استرس در انتخاب باشیم. تیزبینی و زیرکی متعادل برای یک انتخاب مناسب کافی است. لازم نیست از ابتدا با منفی اندیشی مثل یک کاراگاه عمل کنیم .7 ) آنها باور کردهاند که زمان مناسب برای آنها تمام شده استدختران زیادی هستندک به دلیل بالا رفتن سنشان باور دارند که زمان عاشق شدن، ازدواج و بچهدار شدن از آنها گذشته است . درست است که زمان ازدواج و بچهدار شدن، پیشبینی شده است، اما در قرن بیست و یکم زندگی ما کمتر قابل پیشبینی است، که البته این نکته مثبتی است.دختران زیادی تا چهل- پنجاه سالگی ازدواج خود را به تاخیر میاندازند، اما واقعیت این است که ما هیچوقت اسیر اعداد و ارقام نیستیم. ما هر لحظه در مناسبترین زمان زندگی خود هستیم. بله، درست است که بیولوژی بدن همیشه ما را همراهی نمیکند، اما اگر شما واقعاً میخواهید صاحب خانواده شوید و بدن شما دیگر این اجازه را به شما نمیدهد که بچههای خودتان را داشته باشید، به این معنا نیست که این خواسته شما برآوردهشدنی نیست. میتوانید با پذیرفتن سرپرستی یک کودک، تشکیل خانواده دهید.
مهمترین مشکل بعضی از دختر ها اینه که خودشونو برتر از پسرها می بینند و همیشه از دید بالا به پسر ها نگاه میکنند. فکر می کنند که همسر آیندشون قراره همه مشکل های زندگیشونو حل کنه و خودشون وظیفه ای ندارن. به این دختر ها باید گفت باش تا صبح دولتت بدمد
ازدواج کردن برای ما پسرا به نظرم در این شرایطی که کشور داره .. کار احمقانه ایه! .. منی که لیسانس مکانیک و فوق هوافضا دارم .. هرگز به ازدواج فکر نمیکنم چون دوستانی داشته ام که علی رغم وضع مالی مناسب و کار خوب .. به دلیل نا مناسب دیدن شرایط و عدم تطابق فضای کشور با خانواده .. عطای ازدواج و زن و زندگی را به لقایش بخشیدند .. فعلا شرایط مناسب نیست .. ازدواج یک پدیده ی اجتماعیه و بعد شخصی . استرس وارد شده بر خانوم ها طبیعی میباشد
خلاصه بعد از گذشت چندین سال مقاومت در برابر خانواده تسلیم خواسته آنها شده و یک دختری را انتخاب کردم و به اصطلاح زندگی تشکیل دادم (که ایکاش مجرد می موندم) با این خیال خام که شریک زندگیم شده و مشکلات را با هم و با مشارکت هم حل بکنیم اما افسوس که مشکلات اونو هم من باید حل بکنم تا من از ماشین پیاده نشم پیاده نمیشه در خونه رو باز نمی کنه من باید باز بکنم من اگه چند روز هم خونه نباشم آشغال ها رو بیرون نمی ذاره کارهای اداری ساده اش رو من باید انجام بدم بانک نمیتونه بره در حالیکه تحصیلکرده هم هست. اگه زنگ خونه رو بزنند جواب نمیده ووووو در حالیکه از اول زندگیمون روی زیادی هم نداده ام تا سوار من بشه به همه بدبین هستش به خصوص خانواده من و با اونا دشمنی داره و قطع رابطه کرده در حالیکه خانواده من خیلی دوستش دارند. این هم از شانس منه دیگه علتش هم تربیت خانوادگیشه (به علت ته تغاری بودن) باجناقهای بنده هم دراین وضعیت هستند خلاصه موندیم از دست اینا چیکار بکنیم؟.
خب منظورم اینه که دخترهای امروزی همشون همین. طوری هستند و این برمی گردد به فضای فرزندسالاری در خانواده های امروزی. زمانی که بچه بودیم پدرسالاری حاکم بود و بعد از این که بزرگ شدیم حالا زن سالاری حاکم شده. دخترهای امروزی همشون فیس و افاده دارند نه کاری بلدند نه توانایی انجام کاری را دارند فقط و فقط متنظرند یه بدبخت از آنها خواستگاری بکنه بعد موقع عروسی هرچی که میخواهند از بدبخت داماد بگیرند و تا گرفتن عروسی در یک تالار آنچنانی و بعد از ازدواج هم بهانه های اسرائیلی و در نهایت هیچی ...........طلاق........ ولی آیا میشه با قیمت سکه ها تا فلک بالا رفته طلاق داد؟
مشکل فرهنگه مشکل فرهنگ دینیه مشکل اینه که هیچ رفتار درست و زیبایی قبل از عبور از فیلترهای دینی در جامعه تزریق نمیشه مشکل اینه که ما رفتار خوب هیچکس (مگر اعراب) را یاد نمی گیریم . و تنها در کتابهای قدیمی و دینی و شعر دنبال فرهنگ سازی هستیم . در دنیای امروز معیارهای قدیمی ازدواج دیگر بکار نمیروند . معیارهایی چون برابری سطح تحصیلات برابری سطح زندگی برابری درامدو موقعیت اجتماعی و شغل و دین و .. وجود ندارند در دنیای غرب ازدواج فقط با معیار عشق و علاقه در بستر برابری مرد و زن سنجیده میشه
yashainiran - ایران - ایران دوست عزیز همسر شما تجربه و اعتماد به نفس نداره یادش بده که زندگی سخته و او باید شریک و همسر شما باشد نه باری بر دوش شما فردا که صاحب فرزند شدید مشکل تر از این هم خواهد شد. یواش یواش و با حوصله باید بهش یاد بدکه مستقل بودن و روی پای خود بودن و همراه همسر بودن حس خوبیه .بگو زنان طلاق گرفته راتجربه زندگی خودت بکن ولی خودت را تجربه دیگران نکن. قابل توجه آقایان که میخواهند زن بگیرند اول از باجناقهای آینده چند تا سوال بکنند.
ملاحظه ای کوتاه به آقایان ؛ بجای این حرفهای متناقض (خود را خام ,بیچاره و زن ذلیل و ..الخ) در قضاوت جنبه خرد و انصاف در نطر داشته باشید تا تحمل نتیجه نادرست همسر گزینی تان را بهتر هضم کنید و ازدواج ناموفق یا به گفته ی برخی دوستان زندگی مشترک سخت و پر درد سرتان را به پای یکنفر (دختر و زن) ننویسید! عشق و علاقه به تنهایی کافی نیست به نظرم بهتر است اول وجود و هستی زن را بشناسید بعد شخصیت زن مورد نظرتان را با شخصیت خودتان ارزیابی کنید .. آخر سر برای تصمیم گیری از خود بپرسید؛ آیا این دختر با این خلق و خو و رفتار و طرز فکری اش می تواند برای زندگی مشترکتان مناسب و ایده آل باشد یا نه؟ پاسخ درست کلید خوشبختی ست. همین
yashainiran - ایران - ایران، دوست عزیز، اینها که گفتید هیچ کدام ایراد بزرگی نیست، اگر همسرتان ایرادات اساسی دارد حرف دیگریست، ولی اگر فقط همین مسایل جزیی است زیاد به آنها اهمیت ندهید. اگر پای صحبت همسرتان هم بنشینید حتماً او هم می تواند راحت ده تا از عادات و اخلاقیات شما را که دوست ندارد بشمارد. برای مسایل کوچک زندگی را به کام هم تلخ نکنید. خیلی از اینها که گفتید به مرور زمان حل می شود ولی اگر آنها را مدام بزرگ کنید و به روی همسرتان بیاورید ممکن است تبدیل به اختلافات لاینحل و کینه به دل گرفتن و لجبازی بشود. یک کمی بزرگواری و گذشت چاره ی کار است.
Royan - آلمان - آلمان با سلام خدمت دوست عزیز و باتشکر از راهنمایی های بسیار ارزشمند شما. دوست عزیز تمامی این مواردی که زحمت کشیدید را من بارها و بارها در عرض 8 سال زندگیمان گفته ام ولی کو گوش شنوا علتش هم خواهر بزرگتر از خودش هست که مجرد بوده و همیشه در حال نجوا دادن به خواهران کوچکتر از خودش می باشد. در ضمن من نسبتا باجناق بزرگتری هستم .
yashainiran - ایران - ایران دوست گرامی خیلی جدی و قاطع تمامی مسولیت های خودش رو بهش تذکر دهید و کمی وقت بهش بدید اگر واقعا أگاهانه از زیر حتی مسولیتهای خودش شانه خالی میکنه و واقعا حاضر به همیاری و همکاری نیست انوقت تصمیم با خود شماست مخصوصا اگر فرزند در بین شما نیست و اگر حاضر به تغییر اساسی نیست هیچوقت به فکر داشتن فرزند را از چنین همسر ی نکن چون مسولیت شما 10 برابر میشه ولی هنوز خودتون میتونید زندگی زیبایی رو برای خودتون رقم برنید موفق باشید
غزل خاموش - ایران - اصفهان. اتفاقاٌ در این موارد کوچک خیلی خویشتنداری می کنم و همیشه نصیحت می کنم تا اشتباهاتش را جبران بکند. pariha - کویت - کویت واقعیتش را بخواهید در 8 سال زندگیم بارها و بارها فکر بچه دار شدن به ذهنم خطور کرده ولی انگار یک شخص نامرئی به من نهیب می زند که بچه دار نشو چون زندگیت بدتر می شود و حتی به فکر طلاق دادن هم افتاده ام اما دلم برایش خیلی می سوزد اما این را می دانم که اگر تنها باشم لذت واقعی زندگی را خواهم چشید.حتی چندین بار به او گفته ام که پیش روانشناس یا روانکاور برویم در جواب می گوید که من دیوانه نیستم خودت برو. باز هم از نظرات ارزشمن شما متشکرم
ویکی از اشتباهاتی که شاید دختر ها بیشتر از پسرها گرفتار اون میشن مسئله عادت" کردن به طرف مقابلشونه که اونو با عشق اشتباه میکنن / وباعث میشه چشمشون و روی خیلی چیزها ببندن وشاید تلقین"
جمعه 7 مرداد 1390
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.