حدود یک سال قبل به طور اتفاقی با خانمی آشنا شدم که میگفت اهل تهران است و مطلقه میباشد. فریبا با نگاه شیطانی و کرشمههای خود مرا فریب داد تا جایی که به پیشنهاد او به طور موقت و مخفیانه باهم محرم شدیم.قرار گذاشته بودیم که هیچ کس از رابطه ما خبردار نشود اما پس از گذشت چند ماه، فریبا دست مرا رو کرد و از سیر تا پیاز موضوع را به همسرم اطلاع داد. نمیدانم چرا با وجود آنکه تحصیلکرده و آگاه بودم مرتکب چنین حماقتی شدم و برای خودم دردسر بزرگی درست کردم.هنوز ۲هفته از این ماجرا نگذشته بود که متوجه حرکات و رفتار مشکوک این زن جوان شدم و یک شب که به دیدنش رفته بودم او ناگهان لامپهای اتاق را خاموش کرد و با مشت، ضربه محکمی به شیشه پنجره کوبید و دستش غرق به خون شد.وقتی دلیل این کارش را پرسیدم او از من خواست تا سکوت کنم. فریبا ادعامی کرد که با اجنه و ارواح ارتباط دارد و اگر یک کلمه حرف بزنم به من آسیب شدیدی خواهد رسید. در آن لحظه صداهای عجیب و غریبی از داخل حمام خانه به گوش میرسید و من که از ترس داشتم سکته میکردم پا به فرار گذاشتم.مدتی از این ماجرا گذشت و فریبا دست بردار نبود. او مجبورم میکرد که به خانهاش بروم و چندین بار دیگر نیز از داخل اتاقها صدای عجیب و غریبی شنیدم که باعث ترس و وحشتم میشد. پس از آنکه مدت عقد موقت ما تمام شد میخواستم برای همیشه از این زن جوان خداحافظی کنم که او گفت: جنها برای ما جشن عروسی گرفتهاند و اگر خودت را کنار بکشی آنها تو را میکشند. او حتی زخمهای روی بدنش را نشانم داد و با گریه و ناله ادعا کرد که این بلا را جنها به سرش آوردهاند و اگر او را عقد دائم نکنم و هزینههای زندگیاش را پرداخت نکنم آنها همسرم را به قتل خواهند رساند.من این خواستهاش را قبول نکردم و خودم را کنار کشیدم ولی فریبا که تیرش به سنگ خورده بود موضوع را به همسرم اطلاع داد و او را تهدید به مرگ کرد. متاسفانه در این شرایط آتش بزرگی به زندگیام افتاده است. افسوس که خیلی دیر فهمیدم تمام حرفهای فریبا دروغ بوده چرا که او با ضبط کردن صداهای عجیب و غریب و پخش مخفی آن در خانهاش، ترس و وحشت به جانم انداخت و با این حیله میخواست زندگیام را صاحب شود.این زن جوان تهدید میکند که اگر به خواستههایش نرسد دست به خودکشی خواهد زد و نمیدانم چه خاکی بر سرم بریزم.
هیچ خاکی برسرت نریز حتما همسرت هم به خاطر این زنجموره های تو باز فریب خورده و دلش به رحم می آید فریبا و نکاههای اغوا گرانه اش را هم به حال خود بگذار البته اگر دلت می آید و می توانی. شکایت هم که کرده ای. چرا همیشه عادت به فریب دادن دارید بگو نمی دانم چه خاکی بر سرم کنم چرا که هم خدا را می خواهم و هم خرما را نگو میترسی بلایی بر سر خودش بیاورد.
خاکی که باید به سرت بریزی این است که بندِ شلوارت را محکم تر ببندی و مدرک تحصیلیت را بریزی توی مستراح و یادت نره که سیفون رو هم بکِشی . در ضمن از این خرافات و حکایتهای شب و اکاذیب هم دست برداری و این خانم هم آزادانه میتواند خود کشی کند (که البته هرگز چنین نخواهد کرد ) . از او مشنو سخنهای خرافات -- کز آن آید ترا در آخر آفات .
feminism - : باور کن, وقتی کامنتت را میخوانم, لذت میبرم, زیرا مثل خوش باور از نوع مونث ! حرف دلمو میزنی ! عجب تشبیه ای کردم که واقعا دروغ نمیگم, زیرا این چنین احساسی بمن دست میده ! شاد و feminism خوش باوری باشیم !
خاک تو اون سرت بکنن مردتیکه هوس باز اون موقع که باهاش عشق و حال میکردی به فکر خانمت بودی که الان نگرانی؟این آتیش رو خودت و اون کش شل شلوارت انداخته تو زندگیت هرزه. اول خانمت باید ازت جدا بشه چون تو لیاقت نداری دوم که داشتن مدرک دانشگاه دلیل بر با شعوری نیست که خود تو این مساله رو ثابت میکنی .ترس که خوبه باید ایدز هم میگرفتی بدبخت. برو بمیر
اگر این نوع مردها دست از صیغه(خود فروشی مشروع ملا دراوردی) بردارند, این زنها (اکله ها) هم بساط کاسبی را جمع می کنند. چه وضعی شده برای امرا معاش صیغه می شوند, برای مهریه شوهر میکنند. بری زیر گل مموت
نمی دونم چرا تحصیلکرده ها بیشتر توی اینجور دام ها می افتند؟؟؟...آدم تحصیلکرده ای که ازجن بترسه و این حرفها رو باور کنه از آدم عامی وبیسواد چه انتظاری میشه داشت؟.........کسی می دونه چرا؟
Sarbaz جان خوش آمدی ؛ feminism جان با نظرت موافقم ، این بابا مشکل داشته و اون مدرکش هم به درد همان که گفتی میخورد ، حتما هم از نوع پیام نور یا آزاده !!!
Don Mario- کلمبیا- دوست من نوعش مهم نیست مهم اینه که این بابا اگر پرفسور و استاد هم که بشه هنوز احمقه چون مخچه اش را موریانۀ خرافات و موهوم پرستی گاز گاز کرده . در هر صورت متشکرم از همفکری و هم عقیده بودنت. تا بعد عزیز .