ایران دهه هشتاد: سقوط، انحطاط، عدم انسجام


ایران دهه هشتاد: سقوط، انحطاط، عدم انسجام


در گفت‌و‌گوی ویژه این هفته به جامعه ایران در سال ۱۳۸۹ پرداختیم. این ۳۶۵ روز بر جامعه ایران چگونه گذشت، چه اثرهایی بر این جامعه گذاشت و چه چشم‌اندازی را رقم زد؟حسین قاضیان، دکتر در جامعه‌شناسی و پژوهشگر میهمان در دانشگاه سیراکیوز نیویورک و نویسنده و مترجم مقالات و کتاب‌های متعدد در زمینه جامعه، سیاست، فرهنگ و جنسیت، میهمان گفت‌و‌گوی ویژه رادیوفرداست. نام حسین قاضیان در مطبوعات ایران نیز نامی شناخته شده است. او بیش از دو دهه در نشریات معتبر ایرانی فعالیت روزنامه‌نگاری داشته است.     آقای قاضیان! ما دهه ۸۰ را پشت سر گذاشتیم و وارد دهه جدیدی شدیم در تقویم خورشیدی ایران. شما فکر می‌کنید جامعه ایران در دهه ۸۰ چه شکل و شمایلی به خود گرفته است؟ حسین قاضیان: در این دهه اصلاح‌طلبان دهه ۷۰ شکست می‌خورند، نگرش‌های انقلابی تقویت می‌شود و دوباره بنیادگرایی مذهبی اوج می‌گیرد و شکل دولتی‌تری پیدا می‌کند. از جهت اجتماعی به نظر می‌رسد سطح انسجام اجتماعی ما به سطح بسیار نازلی رسیده که بیش از پیش نگران‌کننده است. در بعد بین‌المللی باز به سیاست خداحافظی با جهان برگشتیم و داریم درتوهمات ‌ام‌القرای خود می‌خزیم و از جهان فاصله می‌گیریم. با چنین چشم‌اندازی به نظر من تصویر دهه ۸۰ در مجموع نا‌امیدکننده است.    آقای قاضیان! شما به سطح انسجام اجتماعی اشاره کردید. بسیاری از تحلیل‌گران بعد از اتفاقات مربوط به جنبش موسوم به جنبش سبز در ایران به این نتیجه رسیدند که این چسب اجتماعی محکم‌تر شده است. ارزیابی شما چیست؟ بله، اتفاقا نکته بسیار مهمی است. در جریان اتفاقات این یکی دو سال مردم همدیگر را بازیافتند و به نظر می‌آمد سطح انسجام اجتماعی افزایش یافته است، ولی همین مردم وقتی از آن اتفاق بیرون می‌آیند و مثلا دو چهارراه بالا‌تر به عنوان غریبه روبه‌روی هم می‌پیچند، دوباره راه را بر هم می‌بندند.بنابراین میزان انسجام اجتماعی مورد نظر، میزان انسجام اجتماعی در جامعه‌های بزرگ است که افراد بدون در نظر گرفتن این که طرف مقابل چه قدر با من همراه و هم‌موضع و سازگار است، نوعی توافق و همبستگی به خرج می‌دهند.در جامعه ما بزرگ‌ترین گواه کاهش همبستگی اجتماعی میزان دعاوی است که در دادگستری مطرح می‌شود. وقتی سالانه بین ۸ تا ۱۵ میلیون پرونده قضایی به دادگاه‌ها سرازیر می‌شود، اگر هر پرونده فقط دو طرف داشته باشد و هشت میلیون پرونده را در نظر بگیریم یعنی ۱۶ میلیون خانوار درگیر مسائل قضایی و کشمکش هستند و با هم اختلاف‌هایی دارند که به سطح اختلافات قانونی رسیده است.    اگر بخواهیم پررنگ‌تر شدن همبستگی مردم را بعد از اتفاقات مربوط به جنبش سبز موقتی ارزیابی کنیم، به نظر شما جامعه ایران در سالی که گذشت چه تحولی را پشت سر گذاشت که عمیق‌تر از این تحول موقتی بود؟ می‌توان گفت شکاف‌های اجتماعی تشدید شد، به این دلیل که اگر قبلا بیشتر این اختلاف‌ها خصلت اجتماعی داشت، اکنون این شکاف‌های اجتماعی روی گسل‌های سیاسی سوار شده است و بخشی از این شکاف‌ها همراه و هم‌ساز شده با نوعی شکاف‌های سیاسی که در جامعه ایران تشدید شده، به ویژه به صورت نمایشی. به همین دلیل جامعه درموقعیت خطرناک‌تری قرار گرفته است.وضعیت در سال گذشته به سمت یک نقطه نامطلوب‌تر پیش رفته است تا وضعیتی مطلوب‌تر. البته به این معنی نیست که هیچ چشم‌انداز امیدوارکننده‌ای وجود ندارد، بلکه به این معنی است که برخی از چشم‌اندازهای امیدوارکننده که در اواسط دهه ۸۰ خود را نشان دادند رو به ضعف رفته است.    در نگاه به مردم ایران به خصوص نگاهی که از خارج کشور به مردم ایران می‌شود، بعد از اتفاقات مربوط به جنبش سبز ما می‌توانیم رشدی ببینیم و نگاه‌های تحسین‌آمیزی که پیش از آن نسبت به مردم ایران وجود نداشت. فکر می‌کنید از نظر وجهه جهانی ما در سال ۸۹ چیزی به دست آوردیم؟ من با شما موافقم که نزد بسیاری از مردم جهان که وقایع سیاسی و اجتماعی ایران را تعقیب می‌کنند، تصویری که از مردم ایران داشتند تغییر کرد. اما توجه داشته باشید که تصویر سابق به دلیل تصویرسازی‌های رسانه‌ای ایجاد شده بود و این تصویرسازی‌های گذشته که مردم ایران را مردمی یک‌دست و خمود و تابع و تحت کنترل سیاسی و فاقد شادابی اجتماعی و سیاسی نشان می‌داد، اتفاقا توسط تصاویر رسانه‌ای دیگری که نشان می‌داد مردم این چنین نیستند شکسته شد.بنابراین‌‌ همان طور که پیش از این مردم ایران آن چنان نبودند که تصاویر نشان می‌داد، امروز هم مردم ایران چنان نیستند که تصاویر کنونی از مردم نشان می‌دهد. تصاویر کنونی این طور وانمود می‌کند که مردم یکپارچه علیه رژیم سیاسی موجود به پا خاسته‌اند و تصاویر گذشته نشان می‌داد مردم یکپارچه در حمایت و هدایت رژیم سیاسی هستند. هر دوی این تصاویر کاملا نادرست است، چون پیچیدگی‌ها و ظرایف اتفاقاتی که در جامعه ایران وجود دارد را پنهان می‌کند.    آقای قاضیان! با این وصف سال ۱۳۸۹ آیا چیزی تازه‌ای برای ما داشت؟ من نمی‌خواهم حرف‌هایم نا‌امیدکننده باشد، ولی نمی‌شود خیلی هم حرف‌های امیدوارکننده زد. من اگر بخواهم به سوال‌های شما صادقانه جواب بدهم و نخواهم فقط برای دلخوشی دادن به مردمی که این حرف‌ها را در آغاز سال جدید می‌شنوند دلخوشی ساده و کاذب بدهم، باید بگویم ما چیز زیادی به دست نیاوردیم، بلکه چیزهای زیادی از دست دادیم. به نظر من یکی از مهم‌ترین آن‌ها امکان گذار مسالمت‌آمیز و کم‌هزینه است به سوی دموکراسی بیشتر.اغلب در تحلیل‌هایی که گفته می‌شود ما می‌خواهیم به دموکراسی برسیم، یک تصور نقطه‌ای و دیجیتال از دموکراسی عرضه می‌شود، در حالی که دموکراسی همیشه یک طیف است و ممکن است به سمت دموکراسی کمتر یا بیشتر پیش برویم.    وقتی می‌گوییم دموکراسی بیشتر، یعنی ما قائلیم به این که دموکراسی در ایران وجود دارد و حالا به دنبال دموکراسی بیشتری هستیم؟ می‌خواستم دقیقا به همین مسئله اشاره کنم. مقصود من این نیست که ایران دموکراتیک است، بلکه وقتی وضعیت سیاسی ایران را با بسیاری کشورهای دیگر مقایسه می‌کنیم می‌بینیم این وضعیت دموکراتیک‌تر است، اما این میزان از دموکراسی که ممکن است اکنون در ایران وجود داشته باشد بسیار فاصله دارد با میزان مطلوب دموکراسی‌های موجود، نه حتی در دموکراسی‌های ایده‌آل.اما اگر همین را با برخی کشورهای هم‌جوار ایران مقایسه کنیم آن‌ها وضعیت نامطلوب‌تری دارند. مثلا در زمینه آزادی‌های سیاسی و اجتماعی وقتی خودمان را با ترکیه مقایسه کنیم بسیار عقب‌مانده‌ایم. حتی اگر با پاکستان مقایسه کنیم می‌بینیم تا حدی عقب‌مانده‌تریم، ولی وقتی با عربستان و بحرین مقایسه کنیم ممکن است از آن‌ها پیش‌تر باشیم.صرف نظر از این جنبه روش‌شناختی و نظری، من فکر می‌کنم امکان گذار مسالمت‌آمیز و کم‌هزینه را به سوی دموکراسی بیشتر از دست داده‌ایم و این پدیده بسیار مهمی است، چون آینده سیاسی- اجتماعی ما را از بین رفتن همین امکان به ظاهر ناچیز رقم می‌زند و اگر آینده‌ای غیر از این در ایران رقم بخورد با توجه به سطح پایین انسجام اجتماعی متاسفانه آینده امیدوارکننده‌ای نیست.در وقایع پس از انتخابات خواست بسیار مشخص و معینی وجود داشت و به شکل کاملا مسالمت‌آمیز هم اجرا شد و در این شعار متجلی می‌شد که «رأی من کو؟»اما وقایع به همین جا متوقف نشد و در طول زمان وقایع تغییرات زیادی کرد و رادیکال‌تر شد و سرکوب حکومت هم قوت بیشتری گرفت. وقتی به مجموع نیروهای سیاسی و اجتماعی جامعه نگاه می‌کنیم بیشتر تمایل این است که آن راه حل‌ها دیگر در جامعه مجال زیادی ندارد. مردم هم در داخل راه دیگری برای بیان اعتراض‌های خود جز حضور خیابانی ندیدند و نمی‌بینند. وقتی تحلیل‌گران و رهبران سیاسی به این نتیجه برسند که موقعیت انقلابی است به این مفهوم که دیگر راه گذار مسالمت‌آمیز وجود ندارد، آینده خوشایندی برای گذار مسالمت‌آمیز و کم‌هزینه به سمت دموکراسی بیشتر رقم نمی‌خورد.    پس جامعه ما بعد از تمام آسیب‌هایی که دیده در سال ۱۳۸۹ رادیکال‌تر شده است. فکر می‌کنید این جامعه چه شکلی در آینده خواهد داشت؟ من فکر می‌کنم جامعه ما به جامعه وحشتناک‌تری برای زیستن بدل شده است. از دروغ‌های ساده و معمولی روزمره بگیرید تا رقابت و نزاع بر سر هر منبعی که ارزشی دارد. همه این‌ها وضعیتی را در جامعه به وجود آورده که امنیت، رفاه، آزادی، معنویت و اخلاق شکلی رو به زوال و انحطاط پیدا کرده است. درست مانند سقوط هواپیما‌ها در ایران است، وقتی هواپیمایی سقوط می‌کند همه آه و واویلا می‌کنند که چرا این طور شد. چون یک واقعه در یک زمان معین رخ می‌دهد و ده‌ها تن کشته می‌شوند، ولی وقتی این مسئله در طول زمان پخش شود دیگر افراد چندان ناراحت نمی‌شوند. در جاده‌های ما سالانه بیش از ۲۵ هزار نفر به طور متوسط کشته می‌شوند، یعنی حدود ۵۰ نفر در روز که معادل سقوط دو تا سه هواپیما در هفته است ولی ما چندان برنمی‌آشوبیم، چون در طول زمان پخش می‌شود ما از انفجار کشته‌ها به هراس نمی‌آییم.چیزی که در جامعه ما تولید وحشت می‌کند، چون در شریان‌های جامعه در طول زمان پخش شده اذیت‌مان نمی‌کند و ما نمی‌دانیم در چه جامعه جهنمی زندگی می‌کنیم و همه به هم آسیب می‌رسانیم و آسیب می‌بینیم. تا وقتی فاصله نمی‌گیریم از این جامعه، متوجه وحشتناکی زندگی در این جامعه نمی‌شویم.    این جامعه آسیب‌دیده و زخمی چقدر از جهان اثر گرفت و جوانان ایرانی چقدر از حرکت به سوی زندگی بهتر که در جهان دارد رخ می‌دهد اثر گرفتند؟ ما در عین حال که در یک جهان به سر می‌بریم ولی در یک جهان زندگی نمی‌کنیم. برای بسیاری از مردم ما، جهان بیرون یعنی خارج بیشتر آمریکا و اروپاست و اتفاقا در این جهان خارج کمتر کشورهای عربی حضور دارند. برای همین اگر کسی برود عراق نمی‌گویند طرف رفت خارج یا اگر کسی برود عربستان، سوریه، اردن یا لبنان نمی‌گویند رفت خارج، اما اگر برود اروپا یا آمریکا می‌گویند رفته خارج.به همین دلیل بسیاری از وقایع که بیخ گوش ما در کشورهای عربی و خاورمیانه می‌گذرد برای ما بیگانه است و از آن اطلاعی نداریم و حتی اگر از آن اطلاع یابیم به واسطه‌‌ همان اروپا و آمریکاست. پس اثرپذیری ما از آن چه در کشورهای عربی و خاورمیانه رخ می‌دهد اندک است و دست دوم و طوری به کشور ما می‌رسد که زنده و شاداب نیست. به نظر من آن میزان انتظاری که داریم تا تحولات رخ داده در شمال آفریقا و خاورمیانه روی کشور و مردم ما اثر بگذارد این قدر نیست که می‌توانست باشد.
YAS ABI - بلژ - برسل
پر از تناقض. بالاخره انسجام بیشترشده یا کمتر? بالاخره جامعه وشتناک شده یا دموکراسی خواهی قوی شده? جهان دارد نگاه بهتری می کند به ما یادارد فاصله میکیرد? ...افرادی که دارای ایدیولوژی نیستند ذهشان دائم اینور و انور میرود. اقای دکتر جامعه شناس سیراکیوز!همین تحلیلهای متناقض امریکائیها را گیج کرده.
پنج‌شنبه 18 فروردین 1390

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.