ماموران نیروی انتظامی با حضور در بیمارستان با جسد خونآلود دختری نوجوان به نام مرضیه روبرو شدند که از ناحیه گیجگاه مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود.ماموران نیروی انتظامی در بررسیهای اولیه و با تحقیقات از خانواده این فرد دریافتند که این دختر نوجوان به قصد خودکشی به خود تیری شلیک کرده است.با ثبت این پرونده و با توجه به تناقضگوییهای اعضای این خانواده به دستور مقام قضایی پرونده برای بررسی تخصصی در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت.کارآگاهان پلیس آگاهی در تحقیقات بعدی و با بررسی صحنه وقوع اتفاق و بنا بر نظر پزشکی قانونی درباره نحوه شلیک گلوله به سر این دختر نوجوان دریافتند که احتمال خودکشی مرضیه منتفی است و تحقیقات از خانواده مقتوله آغاز شد.کارآگاهان در تحقیق از اعضای این خانواده متوجه تناقضگوییهای این افراد شده و در بازجوییهای جداگانه از اعضای این خانواده سرنخ جدیدی از قتل این دختر 17 ساله بدست آوردند.کارآگاهان در بازجوییهای جداگانه از اعضای خانواده سرانجام راز این جنایت را از زبان مادر این دختر نوجوان فاش کردند.«حرمت» مادر 45 ساله این دختر نوجوان در بازجوییها ضمن قبول قتل دخترش گفت: در روز حادثه مرضیه قصد داشت که بدون اجازه من و پدرش به یکی از استان های غربی که پیش از این در آنجا سکونت داشتیم سفر کند که من برای ترساندن وی کلت کمری همسرم را به سمت او گرفتم که ناگهان تیری از اسلحه شلیک شد.به گفته «حرمت»، پس از شلیک این گلوله پسر و همسرش مرضیه را به بیمارستان منتقل کردند اما پیش از رسیدن آنها به بیمارستان مرضیه جان خود را از دست داده بود.سرهنگ حمیدرضا گلصباحی رییس پلیس آگاهی استان تهران ضمن اعلام این خبر گفت: متهم با قرار وثیقه راهی زندان شد.
"کلت کمری همسر" بایستی متعلق به بسیجی سپاهیهای جیرهخور بیت آسدملا علی باشه که آبجیقاتله با آن به راحتی دخل دختر را در آورده. چهار روز دیگه هم با لطف الهی برای حفظ کیان اسلام یک اتهام صهیونیست امپریالیست بر حسب قانون قصاص اسلامی به مقتول میبندند و حکم تبرئۀ ننه بابای قاتل را صادر میکنن و بعدش برای تشویق و دلجویی "همسر" یک مشت علامت سیکها روی سردوشیاش میچسبونن...
وقتی بچه ها را به گونه ای تربیت کرده اید که باید با کلت حرفتان را به آنها حالی کنید نتیجه اش همین میشود که مادری دخترش را برای تنها رفتن بکشد. خوب بیچاره دگم وقتی تربیتت آشغال بوده جامعه فاسد حکومت آخوندی هم همه را از هم جدا و پاره پاره کرده خود چرا مانند گرگان گرسنه به جان هم بیفتیم. دخترت را توجیح کن که سفر در جامعه ی آشغال نا امن ایران برای دختر جوانی مانند تو خطر دارد من تو را در سفر همراهی می کنم اما تو میتوانی در آنجا با دوستانت باشی و من در مهمانخانه ای ( اگر از نظر مادی مشکل داری ) سکونت داشته باشم و بعد باز با هم باز گردیم. بعد میدید که دخترت برای همه ی عمر کوچک و مخلص تو مادر دانا و مهربان میشد. اگر دخترت را برای اینکه فردا دستش را بگذاری در دست مردی که همه جور تست داشته و خوش گذرانی هایش را کرده و افتخار کنی که دختر خوب تحویلش دادی که بسیار در حماقتی. متاسفانه پدران و مادران ایرانی بیش از اینکه به فکر فرزندان خود باشند به فکر آبرو و طرف مقابل و نظر آنهایند. حالا آنها جوابگوی داغ عظیم تو هستند. زهی جهالت و فرهنگ نا عادلانه احمقانه.
چهارشنبه 17 فروردین 1390
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.