گفت و گوی بی پرده با یک قربانی آزار جنسی + فایل صوتی

گفت و گوی بی پرده با یک قربانی آزار جنسی

 

رادیو فردا : روز پنجشنبه ۲۵ نوامبر روز جهانی منع خشونت علیه زنان بود. روزی که تعداد زیادی از زنان و مردان در سراسر جهان تلاش کردند تا فرهنگ منع خشونت علیه زنان را گسترش دهند. جهانی که آنگونه که آمارهای منتشر شده خبر می دهند، مملو از خشونت های آشکار و پنهان علیه زنان و کودکان است.

خشونتی که سالهاست مردمان جهان را بر آن داشته تا علیه آن که حتی در برخی از فرهنگ ها نهادینه شده، اقدام کنند.

با اینکه بالاترین آمار، خشونت علیه زنان را کتک خوردن زنان و دختران در خانه می دانند، اما این تنها شیوه اعمال خشونت علیه زنان نیست. آزار جنسی علیه کودکان و زنان نیز از جمله خشونت هایی است که علیه آنها اعمال می شود. آنگونه که کارشناسان مسایل زنان می گویند پایئن بودن آمار آزار جنسی دختران و زنان نه به دلیل کم بودن این شیوه از خشونت بلکه به دلیل گزارش نشدن آنها است. با اینکه ناآگاهی و تابو بودن موضوع از عوامل پنهان بودن این نوع از خشونت اعلام شده، بازهم کارشناسان می گویند چون بیشتر آزارهای جنسی از سوی افراد آشنا انجام می شود، هراسی پنهان از سخن گفتن در مورد آنچه بر آنها گذشته وجود دارد.اما نسرین خاتم زنی است که قصد دارد از همه این تابوها عبور کند. او که سالها مورد آزار جنسی یکی از بستگان نزدیک خود قرار گرفته، برای اولین بار در زندگی اش پرده از آنچه بر او گذشته برداشته و برای شنوندگان "صدای دیگر" از سالهایی می گوید که تحت آزار بوده است.خانم نسرین، آیا من اجازه دارم که شما را با اسم واقعی خودتان خانم نسرین خطاب کنم یا اسم دیگری را انتخاب می کنید؟نه. من می خواهم که با اسم واقعی خودم داستان اتفاقاتی که برایم افتاده تعریف کنم. برای اینکه اعتقاد دارم که اگر من به عنوان کسی که می خواهم تابو را بشکنم و راجع به آن صحبت کنم، جرات نکنم با اسم واقعی خودم داستان زندگی ام را تعریف کنم، مطمئنا اعتماد خیلی ها را به دست نخواهم آورد.برای ما می گویید که اولین باری که شما مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفتید چند سالتان بود و کجا این اتفاق برایتان افتاد؟چیزی زودتر از ۵ سالگی را به یاد نمی آورم. ولی احساسم اینست که شاید قبل تر از آن هم اتفاق افتاده. شخصی که نسبت سببی با من داشت از سن خیلی کمتر از آن احتمالا این کار را آغاز کرده.در پنج سالگی تان چه اتفاقی برایتان افتاد؟این شخص از من سوءاستفاده می کرد. سکس نبود. او از بدن من استفاده می کرد. به من دست می زد. خودش را ارضا می کرد.
این اتفاق کجا می افتاد؟ در چه موقعیتی بود؟ آیا شما با ایشان تنها بودید؟ چرا تنها بودید؟ چه نسبتی ایشان با شما داشتند که خانواده تان شما را با ایشان تنها می گذاشتند؟نسبت سببی بود و این شخص مورد اعتماد خانواده بود. مسلما مواقعی اتفاق می افتاد که با ایشان تنها بودم. توی خانه خودمان، محافلی که جمع می شدیم و جای خلوتی در آن وجود داشت. چرا من با این آدم تنها می بودم؟ فکر می کنم به دلیل اعتمادی بود که خانواده داشت و فکر می کرد کسی که نسبت نزدیکی با آنها دارد و مورد احترام خانواده و دوستان و آشنایان است، مطمئنا چنین کاری با یک بچه نمی کند.خانم نسرین، می دانم که شاید یادآوری و بازسازی آن صحنه ها شما را آزار دهد. اما این را می پرسم چون فکر می کنم مخاطبان ما هم می خواهند بدانند در ذهن آن بچه ۵ ساله زمانی که بدنش لمس می شده تا مردی که احتمالا آن زمان میان سال بوده، لذت جنسی ببرد، چه می گذشته؟ شما آن لحظه به چه فکر می کردید و بعد از این که این اتفاق برایتان می افتاد چه می کردید؟در تک تک این دفعاتی که این اتفاق می افتاد، تصویری که از خودم دارم این است: کودکی که روی تخت، روی زمین یا هرجایی که این اتفاق دارد می افتد، دراز کشیده و هر دو دست را روی چشمهایش گذاشته برای اینکه چیزی را نبیند. برای اینکه شاید فاصله بگیرم از اتفاقی که می افتد و فرار کنم به نوعی. این تصویر خیلی روشنی است. من هر دو دستم را روی چشمهایم می گذاشتم تا زمانی که حرکت نامناسب جنسی به پایان می رسید و ایشان وقتی کارش تمام می شد، بدن من را تمیز می کرد. خیلی وقتها یکی از دستهای من را از چشم من دور می کرد. برای اینکه من او را لمس کنم. و این یکی از بدترین و دردناک ترین لحظه این اتفاق ها بود. برای اینکه به عنوان آدمی که من به شدت ازش می ترسیدم، به شدت از کنارش بودن بیزار بودم، مجبور شدن برای دست زدن به آلت تناسلی این آدم، بسیار بسیار کار دردناک و مشمئز کننده ای برای من بود. پایان این آزار در حدود ۱۳ سالگی من بود. این شخص از من فاصله گرفت و به شهر دیگری رفت و از من دور شد. چطور یک بچه پنج ساله تا یک دختر نوجوان سیزده ساله می تواند این همه درد را در خودش پنهان کند و برای هیچکس تعریف نکند؟باورم امروز به عنوان یک زن چهل ساله و کسی که سالها روی درمان خودش کار کرده، این است که یک کودک پنج ساله هیچ تصور واقعی و روشنی از اتفاقاتی که دارد می افتد و عواقبش ندارد. احساس گناهی در تمام این سالها، حتی سال های بعد، در من بود، این که همه این ها تقصیر من است. نکته دوم این است که تصورم این بود که هیچکس حرف من را باور نخواهد کرد. برای اینکه این شخص مورد اعتماد و احترام بود. مطمئن بودم که کسی آن احترام و اعتماد را با گفته های یک دختر بچه جایگزین نخواهد کرد. من هیچوقت دوست نزدیکی در زندگی ام در دوران مدرسه و دبیرستان نداشتم. برای این که اعتماد کاملی نداشتم برای اینکه به آدمها نزدیک شوم. این اعتماد توسط یک شخص نزدیک از من سلب شده بود.هیچ وقت بعد از سیزده سالگی که از آن فرد دور شدید، او را بعدا دیدید؟ آیا هیچوقت با او در این مورد صحبت کردید و پرسیدید که چرا به خودش اجازه داده که چنین عملی را با شما انجام دهد؟این شخص سالها در زندگی من حضور داشت. هنوز هم حضور دارد. ولی امروز که من دارم با شما صحبت می کنم، رابطه من با این شخص متفاوت است. من در دوره دبیرستان، ترک تحصیل کردم و بعد به تنهایی درس خواندم و دیپلم ام را گرفتم، سالها در ایران کار کردم، تحمل کردم و این سکوت سنگین را با خودم کشیدم. سن ۲۵ سالگی ازدواج کردم و خوشحالم که بگویم همسرم از روز نخست تنها کسی بود که در مورد این اتفاقات می دانست. من را حمایت کرد. خوشحالم که برخلاف سنت معمول کشور ما، من شرمگین نبودم از اینکه این موضوع را به او بگویم. در سن ۲۹ سالگی از ایران خارج شدم و به کانادا آمدم و با یک جامعه متفاوت رو به رو شدم. با جامعه ای روبرو شدم که در آن حرف زدن در مورد آزار جنسی کودکان، حرف زدن در مورد خشونت زنان، دیگر تابو نبود. آنجا بود که من دچار سردرگمی عجیبی شدم که خب حالا من چه باید بکنم با دردی که دارم؟ و پس از آن فهمیدم که باید راجع به این درد صحبت کنم. یک سال بعد من به ایران برگشتم فقط به یک دلیل : رو به رو شدن با فردی که من را مورد آزار جنسی قرار داده بود، گفتن به او که چه بر من گذشته و اعتراض به او که چرا این کار را با من کرد. دومین دلیلش این بود که من احتیاج داشتم به تمام اعضای خانواده ام بگویم که بر من چه گذشته.خانم نسرین، وقتی با این آقا رو به رو شدید و رو در رو به او گفتید که می خواهید در مورد اتفاقاتی که در کودکی شما افتاده، حرف بزنید، واکنش اش چه بود؟اولین چیزی که از زبانش خارج شد این بود:" هرگز به یاد نمی آورم که چنین کاری کردم." این بسیار دردناک بود برای این که چیزی که من سالها شب و روز دردش را تحمل کرده بودم و با پوست و گوشت و استخوان من یکی شده بود، حالا بسیار ساده رو در رو و چشم در چشم من منکر می شود. متاسفانه هرگز این شخص به طور مستقیم از من عذرخواهی نکرد.برخورد خانواده تان چطور بود؟احساس من این بود که همه شوکه شدند. دچار ناباوری عمیقی شدند. هرگز به ابراز نکردند. هرگز به من نگفتند که باور نمی کنند. سالها طول کشید تا خانواده من قادر شد با من راجع به این موضوع صحبت کند. مدت زمان زیادی طول کشید تا همه آنها توانستند مثل امروز رو به روی من بنشینند و از این خاطرات صحبت کنند. از تجربیات خودشان بگویند. برای اینکه هر کسی داستان خودش را دارد. آیا این به معنای اینست که آن مرد در خانواده شما بیش از یک قربانی داشته؟متاسفانه بله. در خانواده بیش از یک قربانی داشته. متوجه شدم که آدمهای دیگری هم در دایره خانواده وجود داشتند به خودشان اجازه داده بودند که به این حریم کودکانه وارد شوند و این اتفاق ها برای افراد دیگر خانواده هم بیافتد. شنیدن آن قصه ها و آن داستان ها برای من خیلی دردناک بود. ولی در عین حال احساس متفاوتی را در من ایجاد کرد، من تنها نبودم. آدمهای دیگری هم بودند که این تجربه تلخ و دردناک را داشتند و حالا ما قادریم در آن باره با هم صحبت کنیم. این کمک بزرگی بود. من فکر می کنم بزرگترین قدمی که یک فرد آزار دیده جنسی در کودکی می تواند برای خودش بردارد، شکستن سکوت است. این شکستن سکوت می تواند امروز خیلی روش های متفاوتی داشته باشد.می توانید در اینترنت داستان خودتان را بنویسید. بدون اینکه کسی بداند شما که هستید. کسان دیگر شاید این امکانات را در دسترس نداشته باشند. ولی می توانند به یک شخص مورد اعتماد مراجعه کنند و راجع به آن حرف بزنند. می توانند از متخصان این رشته کمک بخواهند. مهم اینست که تصمیم بگیرند این سکوت را بشکنند. مهمترین دلیلش کمک به خودشان است. برای اینکه حمل کردن زخم و دردی چنین سنگین شانه های آدم را خم می کند. کمر آدم را تا می کند. هرچقدر هم که آدم قادر باشد با سیلی صورت خودش را سرخ کند و به روی خودش نیاورد.دلیل دیگر کمک به افراد دیگر است. اگر ما زنان شروع نکنیم به حرف زدن و شروع نکنیم به گفتن قصه های واقعی زندگی خودمان، هیچ کس دیگری دلیل و مدرک و ادله ای نخواهد داشت برای اینکه از زنان دفاع کند. سکوت ما برای آنها امنیت می آورد.

porharfi - هلند - آرنم
داستانش را با دکتر فرهنگ هلاکویی هم در میان گذاشته بود..اولین بار از زبان خودش . شنیدم ..تنم یخ کرده بود ! هم از شجاعتش و بیانش با صدای خودش !! ..و هم شنیدنِ. دردی که کشیده بود..5 سالگی !! وحشتناکه!!.
شنبه 13 آذر 1389

tochal - ایران - تهران
میتونم بگم اینجا از مرد بودن خودم شرم میکنم. حالا چطور افرادی که خود گنهکار هستن میتونن اینها رو بشنوند و به خودشون مرد بگن. به نظر من اینها انگل های جامعه هستند چه کسانی که رابطه جنسی داشتند و چه کسانی که به خود اجازه میدن زنها رو ازار بدن.
شنبه 13 آذر 1389

oghab - فنلاند - هلسینکی
خوب یه همچنین خانواده ای که راحت هر کس را محرم خود میدانند .یا این چنین بی بندوبار رفت و امد با نا شناخته ها دارند .خوب این چنین اتفاقات .....مقصر اصلی والدین یا قیم این بچه بودند تا اون رنا زاده .
شنبه 13 آذر 1389

artosh - ایران - تهران
درود به شوهر این خانم که نه تنها این خانم رو پس نزد، بلکه با ایشان احساس همدردی کرده و حمایتش کرد. درود بر همهء کسانیکه تابو شکنی میکنند و باورهای غلط جامعه را که عمریست باعث بدبختی ما شده، تغییر میدهند. تجاوز را باید علنی مطرح کرد و از قربانی هم شدیداً حمایت کرد و متجاوز را شدیداً محکوم کرد.
شنبه 13 آذر 1389

aria-aria-nl - هلند - روتردام
سالهای بعد از انقلاب و عدم وجود فاحشه و فاحشه خانه مردها چه جوان وچه پیر را رو به این مسائل اورد سکس با اقوام و خویشاوند در خفا ازار جنسی دختران و پسران کوچک تا بزرگ انقدر سر هم کلاه نذاریم تضاد فرهنگی در ایران بیداد میکنه و رژیم نمیتونه این رو کنترل کنه بیرون خانه ها خیابانها را کنترل کردید تو خونه ها را که نمیتونید کنترل کنید در خفا میرن اینکار را میکنند در هر صورت جامعه ایران با کارها از داخل نابود میشه حالا همه بشنید نگاه کنید.
یکشنبه 14 آذر 1389

ehsan_2nd_time - یوکی - لندن
درود به شوهر این خانم و درود به خودش و خانواده اش. باید به بچه ها یاد داد که بتونن در مورد هر اتفاق ناگوار صحبت کنن. تو اروپا اینو به بچه یا دمیدن و به این دلیل اگر هم یه جانور انسان نمایی وجود داشته باشه نمیتونه کاری با بچه ها بکنه
یکشنبه 14 آذر 1389

zilan.zarza - ترکیه - استانبول
بسیار ناراحت و متاسف شدم.وقتی این مطلب رو می خونیم میتونیم بهتر مراقب فرزندان اینده مون باشیم.درود به این زن شجاع و همسرشون.
یکشنبه 14 آذر 1389

black chador - امریکا - ولدن
oghab - فنلاند - هلسینکی . بله بجای رشکارچی شکار را گناهکاربدون. شاید عمو و یا داییش بوده که اینکارو کرده.
یکشنبه 14 آذر 1389

leila leila - سوئد - گوتنبرگ
من همیشه راجع به این مسئله با دختر 6 سالم به زبان مناسب سنش صحبت میکنم . ننگ بر انسان نماهائی که برای لذت کثیفشون حتی از یک طفل معصوم هم نمیگذرند
یکشنبه 14 آذر 1389

iranazadiran - ایران - تهران
یکی از بیشترین علل بوقوع پیوستن چنین ماجراهای ننگ آوری بی اطلاعی کودکان از مسائل پیرامونشان است. ما تنها بچه ها را در اکثر مواقع بزرگ کرده و پرورش میدهیم. یک گیاه هم با آب زلال رشد میکند و هم گل آلود و یا لجن گرفته. متاسفانه آموزش در جامعه ما از هر نظر چه در خانواده و چه جامعه در سطح حداقلی خود قرار دارد. از ترس اینکه کودک پرو نشود و سرو گوشش باز نشود همه چیز را از او مخفی می کنیم. با مد روز حرکت کرده و از آخرین همه چیز با اطلاعیم اما افکارمان دوست ندارند رشد کرده و از توانائیهای خود استفاده کنند.....
یکشنبه 14 آذر 1389

iranazadiran - ایران - تهران
.. بچه های الان از دوسالگی کامپیوتر و گیم را می شناسند اما ما در مغزمان هنوز روش تربیت زمان خود را داریم و چه بسا بسیار بسته تر و غیر منصفانه تر . به کجا میرویم این مسائل در همه جوامع وجود دارد اما ریشه آن بسیار مهم است. متاسفانه بقدری این حکومت نالایق کم و کاستی بد آموزی جامعه چند دست و رفتارهای دوگانه بوجود آورده که هیچ فردی احساس امنیت نمی کند و هیچ قانون منطفی و اصولی وجود ندارد. خانواده از ترس سنگسار و یا اعدام وابستگان خاطی چه بسا مهر سکوت به لب زده و تنها تحمل کنند. متاسفم از همه چیز از همه چیز از همه چیز.
یکشنبه 14 آذر 1389

Anarchist - ایرلند - دبلین
بسیار تحت تاثیر قرارگرفتم و منقلب شدم.من یک مردم و به شما میگویم که ادمهیی با این خصیصه همیشه وجود. خواهند داشت, خانوادها باید بسیار مراقب باشند .دوستدختر سابقم که یک خانم ایرلندی بود مثل شما در سن 5سالگی به همین شکل مورد سو استفاده جنسی قرار گرفته بود واین مسئله همیشه اونو رنج میداد تا بالاخره درسن38سالگی بهمادرش گفت وپس ازااین بسیارسبک شد.درود بر شما و همسر گرامیتان.
یکشنبه 14 آذر 1389

آنتی اسلام - ایران - اهواز
وقتی خمینی ملعون میگه میشه با یک نوزاد سکس کرد؛ چرا یک شیعهء پیرو امام این کار رو نکنه؟! ( منبع: کتاب تحریر الوسیله- فصل نکاح -مساله ۱۲ از خمینی)
یکشنبه 14 آذر 1389

poriyaye_vali - قطر - دوحه
black chador - امریکا - ولدن ..سلام دوست محترم...این بنده خدا میگفت از خویشاوندان سببی بوده...عمو ودایی نسبی هستند وسببی نیستند...ما ایرانیا هم خوب بلدیم سر همدیگه رو کلاه بذاریم..مسائلی که این خانم مطرح کرد یه موضوع خیلی طبیعی در ایرانه
یکشنبه 14 آذر 1389

naslesookhteh - ایران - تهران
aria-aria-nl - هلند - روتردام . یه کم تند رفتی دوست عزیز. این خانوم 40 ساله هست. یعنی 35 سال پیش 5 ساله بوده. 35 سال پیش هنوز انقلاب کذایی اتفاق نیافتاده بود. این آدم ذاتا مریض بوده و متاسفانه اینجور افراد در اطراف ما کم نیستند. باید بیشتر مراقب بود.
یکشنبه 14 آذر 1389

*پسر شجاع* - ایران - تهران
aria-aria-nl - هلند - روتردام . دوست عزیز naslesookhteh - ایران - تهران ..به موضوع جالبی اشاره کرد که این اتفاق 35 سال پیش و قبل از انقلاب زمانیکه فاحشه خانه هم بوده اتفاق افتاده اتفاقا من فکر میکنم حالا از این اتفاقها کمتر هست چون حالا خانواده ها نسبت به 35 سال پیش آگاهی بیشتری دارند وحتی بچه ها حالا خیلی چیزها رو میدونن و براحتی نمیتوان از آنها سو استفاده کرد...naslesookhteh - ایران - تهران ..از نکته جالبی که گفتین ممنونم ..موفق باشید
یکشنبه 14 آذر 1389

iranazadiran - ایران - تهران
چرا باید کودکان از والدین حساب ببرند چه کسی نزدیکتر و دلسوزتر از آنها ( غیر از موارد استثنایی ) متاسفانه تقاوت فاحشی که بین تربیت و مراقبت در ایران و کشورهای پیشرفته در این زمانه به این قرار است: یک خانواده غربی مخصوصا مادر در زمانی که عهده دار بزرگ کردن بچه هست تمام وجود صد درصدیش به این امر اختصاص دارد ) مانند یک مادر ایرانی که به مهمان بازی تلفن صحبت کردن بازار و کوچه اش چشم و هم چشمی کردنش بپردازد و بچه را تنها برای اینکه فردا پزش را بدهد تربیت کند و اصل این باشد نه خواسته ها و شخصیت اصلی و یافتن جوهر وجود او. یک مادر غربی چون وظایفش را کاملا انجام داده زمان استقلال بچه او را با آرامش بدست جامعه می سپارد اما مادر ایرانی تازه زمانی که فرزند می خواهد به استقلال برسد . یادش می آید که او متعلق به خودش است این است که مادر شوهر بازی و یا مادر زن بازی شروع میشود و هزار مشکل دیگر از همه مهمتر مستقل نبودن فرزندان و لوس و ننر بودنشان. ( از دید کلی به این موضوع اشاره شد وگرنه مادران و پدرانی که وظیقه خود را می دانند خود بهتر می دانند که این وصله ها به آنها نمی چسبد)
یکشنبه 14 آذر 1389

oghab - فنلاند - هلسینکی
black chadorو اشخاصی مثل تو .شماها کی میخواهید بفهمید .?اینجا اطاق چت .یا مناظره نیست .که هر چند گاه تو نظر دیگران پا برهنه می دوید .نظر خودتان را در رابطه با مطالب بگوئید و ... /یا شاید شماها ادرس تیمارستان را اشتباه گرفتید /بدبختی خیر سرتون تو اروپا یا امریکا هم هستید .چی یادگرفتید.شما هههههها .
یکشنبه 14 آذر 1389

salarkhan - آلمان - هامبورگ
عجب آدمی بوده خوب یه سال صبر میکردی رسما باهاش ازدواج میکردی!یا به قول آنتی اسلام کار غیر شرعی نکرده حکم امام رو اجرا کرده!!
دوشنبه 15 آذر 1389

azadyyy - سوئد - لینکپینگ
چرتو پرت. الان برعکس شده. اینا ماله قبله. الان فقط زنها دارن تصمیم میگیرن.و همه شغلها رو گرفتن و سعی میکنن با مظلوم نمایی بیشتر روی مردها تصمیم بگیرن.
دوشنبه 15 آذر 1389

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.