جمعه ۱۳ آذر ۱۳۸۸ - ۰۴ دسامبر ۲۰۰۹
چهار سخنی که زاهد را تکان داد!
زاهدی گوید: جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد . اول مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد . او گفت ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود!دوم مستی دیدم که ...افتان و خیزان راه میرفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی . گفت تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟سوم کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا اورده ای ؟ کودک چراغ را فوت کرد و ان را خاموش ساخت و گفت:تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟چهارم زنی بسیار زیبا که درحال خشم از شوهرش شکایت میکرد . گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن . گفت من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟
khosh bavar - ایران - یزد
|
عجب ادمی بود زاهد, که این چنین کوته بین بود ! و اصلا به چه خاطر , زاهد معروف بود, که اینطور رفتاری داشت و چنین واکنشی از خود نشان میداد ?! |
یکشنبه 7 آذر 1389 |
|
tuti_lol - ایران - تهران
|
حتی یک پر از من تکان نخورد! اگر من بودم جای اون زاهده اولی را بدرک حاصل می کردم دومی رابه سر جاه میبردم سومی هم بالکد جراغش را خاموشتر میکردم سومی را مخفی بماند بهتر است لووول |
یکشنبه 7 آذر 1389 |
|
ehsan_2nd_time - یوکی - لندن
|
یه باره می گفتی فسق کنید و مست کنید و چراغ بچه فوت کنید و زنان از خود بی خود شده ها رو هم بی خیال شید. بعد بگید چرا سنی ها به عقل ما شیعه ها می خندن. این زاهد همه موارد رو گذاشته ولی مفصل در مورد خانمی که غرق خواهشه حسابی توضیح داده. غرق خواهش! یعنی چی؟ |
یکشنبه 7 آذر 1389 |
|
mashady - انگلیس - منچستر
|
هرچی بدبختی و نکبتیه از همین زاهدان وملایان و بزرگان دوزاری گذشته ست تنها کاری که بلد بودن فریب مردم و دزدیدن عقلشون با جملات اهنگدار و بظاهر قشنگ بود محتوای حرف صفر |
یکشنبه 7 آذر 1389 |
|
dannni - سوئد - استکهلم
|
لا اقل زیرش مینوشتید از طرف دانی /mohsen_raja - ایران - تهران اخریش من دراوردی بود در اصل 3 چیز زاهد تکان داد |
یکشنبه 7 آذر 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران
|
چرا عکس عارف را گذاشتید. زاهد از دنیا دوری می کند و عابد به عشق عقبی تمام عمرش را به عبادت می پردازد اما دنیا را ترک نمی کند. عارف به عشق دوست پا بر سر دنیا و عقبی گذاشته و از آن فراتر میرود تا کوی دوست. |
یکشنبه 7 آذر 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران
|
mashady - انگلیس - منچستر. اگر شما مفهومی از این گفتار نگرفتید دلیل ندارد که محتوی صفر باشد. با کدام یک از این سخنان مشکل دارید و متوجه نشدید؟ |
یکشنبه 7 آذر 1389 |
|
mashady - انگلیس - منچستر
|
iranazadiran - ایران - تهران من هیچکدومو نفهمیدم شما استاد خوب من محبت کنید یکی شو (هرکدوم که مطمعن هستید درسته)توضیح بدید تا یاد بگیریم و دعاتون کنیم . زاهد اولی به ما این درسو میده که هر مست و کثافت و سراپا لجنی از کنارمون رد شد نباید خودمونو کنار بکشیم تا تمیز بمونیم چون ممکنه چهار روز دیگه جای کثیف و تمیز عوض شه (خوب هر وقت ما کثیف بودیم دیگران دوری کنند چه اشکالی داره خودشونو بایدبه منه کثافت بمالند?)دومی به ادم مست گفته قدم ثابت بردار خوب اون بابا مسته |
دوشنبه 8 آذر 1389 |
|
mashady - انگلیس - منچستر
|
اگه میتونست که مرض نداشت طوری راه بره که احتمال افتادنش باشه . به یه ادم مست که نمیگن صاف راه برو بعد اون مست لایعقل رو ببین چه جوابی داده?ادم هوشیار اینطور نمیتونه قشنگ جواب بده تازه مسته از کجا میدونه اون قدم ثابت نکرده ?کودک سومی (کودک??)بجای خاموش کردن چراغ باید از شیخ میپرسید شما فضولید? چهارمی هم که داستان مقایسه احمقانه یه زن زبان نفهمه که میگه من بخاطرخشم هواسم پرت شد و از خودم غافل شدم تو چرا بخاطر غرق محنت خدا بودن چشمت به وضعیت من افتاد. اولن چه ربطی داشت ثانین بدبخت غرق محنت خدا بود کور که نبود ثالثن داشت با خانمه حرف میزد در حال نماز و عبادت که نبود |
دوشنبه 8 آذر 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران
|
mashady - انگلیس - منچستر. این چیزها در کلاس راهنمایی قدیم بود زمانی که هنوز ایرانی به ایرانی بدون خود می بالید و از آن لذت می برد و هویت ثابت و تعریف شده داشت بنابراین نیاز به استادی بودن ندارد. دیگر اینکه اگر همه مفسرها کارشان را مانند شما شسته رفته و سلیس و ساده بیان کنند چه اجبار به این همه فلسفه بافی ها. تفسیر خودتان حرف نداشت و سرشار از حقایق واقعی بود و اما مقداری حقایق رویایی هم در اینها نهقته که شما به آن توجه نکردید ...... |
دوشنبه 8 آذر 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران
|
اول : هیچ اعتباری به فردا نیست که کدام یک فاسق باشند و کدام زاهد. دوم: مستی و راستی اشاره به حالت بی خویشی که طرف چهره اصلی حقایق را بدون تمرکز و روپوش می بیند و تشخیص می دهد که او در راه خود که ادعایش را دارد ثابت قدم نیست مست که ادعایی ندارد و تلو تلو خوردن از نشانه های اصلی مستیست. سوم: هر شیخی بزرگ نیست و هر کودکی کوچک نیست چه بسا درک سوالات مبهم را کودک بهتر از سوالات واضح که شیخ به آن می بالد برده است. چهارم : خواهش دنیا به این معنی که از خود در نیامده و از خواسته های نفسانی اش رسیدگی و خوش خویی همسر است و بر این حالت مدعی ست که با علم به اینکه ریشه خواهش او دنیایی ست چنان خود را فراموش کرده که از پوشش خود فراموش کرده اما شیخی که مدعی خواهش اخروی ست و به ظاهر دست شسته از دنیا چنان در خودی خود غرق است که شش دانگ حواسش به جای دادخواهی از زن و چاره درمان او در مشغولیات نفسانی ست. |
دوشنبه 8 آذر 1389 |
|