جمعه ۶ آذر ۱۳۸۸ - ۲۷ نوامبر ۲۰۰۹
یعقوب: حماقت کردم به حرف کیمیا گوش دادم
متهم به قتل پرونده جنجالی سعادتآباد مدعی شد که به خاطر حماقت به حرف کیمیا گوش کرده و کیمیا ضمن تحریک او، مدعی شده که در صورت قتل یزدان(محمدرضا) دیه او را پرداخت خواهد کرد.
محاکمه متهمان جنایت در منطقه سعادتآباد صبح امروز (یکشنبه) و از ساعت 9:45 در دادگاه کیفری استان تهران و به ریاست قاضی نورالله عزیزمحمدی برگزار شد. در ابتدای این محاکمه که با حضور جمعی از اصحاب رسانه، اساتید دانشگاه و دانشجویان برگزار شد، ذبیحزاده نماینده دادستان در قرائت کیفرخواست صادره از سوی دادسرای عمومی و انقلاب تهران گفت: در این پرونده به دلالت گزارش کلانتری 134 شهرک غرب در ساعت 10 و 20 دقیقه روز شش آبان ماه سال جاری "یعقوب " در میدان کاج خیابان یکم اقدام به مجروح کردن "محمدرضا " کرده که این شخص پس از انتقال به بیمارستان مدرس جان باخته و قاتل پس از ایجاد رعب و وحشت در صحنه جرم به وسیله چاقو دستگیر شده است. پس از اطلاع بازپرس از وقوع حادثه و شروع تحقیقات مشخص شد که یعقوب با خانمی به نام "سعیده " معروف به کیمیا رابطه داشته و به موجب رای شعبه 1180 دادگاه عمومی جزایی تهران به اتهام جرح عمدی محکوم به زندان شده است که پس از آزادی متوجه شده "سعیده " با مقتول رابطه داشته و در همین راستا تحت تاثیر تحریکات سعیده مرتکب قتل شده است. وی افزود: در این پرونده متهمان عبارتند از "یعقوب " معروف به مهدی 31 ساله به اتهام مباشرت در قتل عمد و اخلال در نظم عمومی و قدرتنمایی به وسیله چاقو و سعیده معروف به کیمیا 32 سال متهم به معاونت در قتل عمدی محمدرضا است. در ادامه جلسه، والدین مقتول با حضور در جایگاه خواستار قصاص قاتل فرزندشان شدند. مادر مقتول همچنین کیمیا را عامل اصلی این جنایت دانست و خواستار اشد مجازات برای وی شد. مادر مقتول گفت: پسرم میگفت این زن از او خواسته که در دفتر مشاوره املاک به عنوان شریک همکاری کند. آشنایی آنها از اوایل مهر بوده و پسر من در جریان رابطه سعیده و مهدی نبوده است. پسر من زن داشت و مدتها در انگلستان زندگی میکرد. حدود یک هفته قبل از این حادثه از همسرش جدا شد. پدر مقتول نیز خطاب به دادگاه گفت: تقاضای من اشد مجازات متهمان است. با اینکه بچه من دیگر زنده نمیشود اما شاید با قصاص قاتل و مجازات متهم دیگر جامعه آگاه شود. در این حادثه بیشتر از همه مردم حاضر در صحنه جرم و پلیس دل ما را شکستند. بعد از اظهارات والدین مقتول، متهم به قتل در جایگاه قرار گرفت و بعد از تفهیم اتهام از سوی قاضی عزیزمحمدی، گفت: قتل را من انجام دادم یعنی ضربه زدم اما قصدم کشتن نبود. در مورد سایر اتهامات باید بگویم که من در آن لحظه هیچ کس را نمیدیدم که بخواهم اخلال در نظم و قدرتنمایی انجام بدهم. وی در مورد وقوع حادثه و انگیزه خود گفت: شش ماه در زندان بودم و در این مدت با سعیده تماس داشتم. 15 روز مانده به پایان محکومیتم از او خواستم که رضایت بدهد اما گفت میخواهم ادبت کنم. یعقوب ادامه داد:10 روز پیش از آزادی در تماسی که با هم داشتیم مدعی شد که یک پسر جوان به دفتر آمده و مزاحم او شده است، من به او گفتم: حتما خودت مقصر هستی. اما او گفت: این پسر مزاحم من است و هر کاری میکنم دستبردار نیست. این متهم با بیان اینکه سعیده مدام با حرفهایش من را آزار می داد، گفت: بعد از چند روز با یزدان تماس گرفتم و با او شروع به صحبت کردم. او منکر همه چیز بود ولی من از او میخواستم که پایش را از زندگیام بیرون بکشد. صحبتهای ما ادامه داشت تا اینکه روزهای آخر به راحتی حرفهای رکیکی زد و نهایتا گفت که با سعیده رابطه غیراخلاقی داشته است؛ با این حرف او دچار جنون شدم چون سعیده را بسیار دوست داشتم. یعقوب ادامه داد: شب قبل از اتفاق، سعیده تماس گرفت و به من گفت که یزدان صبح زود به دفتر میرود. صبح هم من چاقو را برداشتم و به سمت دفتر رفتم. چند روز قبل یزدان من را تهدید کرده بود که اگر جلوی دفتر بروم من را میکشد، من به یزدان زنگ زدم و گفتم: اشتباه میکنی. بعد برای دفاع از خودم چاقو برداشتم چون یک بار سعیده گفت که یزدان با دوستانش جلوی دفتر آمده تا من را بزند. وی ادامه داد: من شیشه مصرف کرده بودم و تا صبح حالت جنون داشتم وقتی نزدیک دفتر رسیدم دیدم یکی از مشاورها داخل سوپرمارکت است. وارد سوپر مارکت شدم و با او سلام و احوالپرسی کردم. بعد به سمت انتهای خیابان یکم رفتم و آژانس گرفتم تا بروم، وقتی به سمت دفتر برگشتم دیدم فردی جلوی دفتر ایستاده و متوجه شدم که او همان یزدان است، حدود چند قدمی او وقتی اسمش را پرسیدم یک اسپری از جیبش درآورد و آن را روی صورتم خالی کرد آن لحظه من کسی جز خودم را نمیدیدم و هرچقدر فکر میکنم یادم نمیآید چگونه ضربه اول را به او زدم. * کیمیا بهخاطر من از شوهرش جدا شد قاضی خطاب به متهم گفت: تو به گونهای رفتار میکردی که انگار سعیده را همسر خود میدانستی در حالی که رابطه شما کاملا غیررسمی بوده است، این موضوع را چگونه توجیه میکنی؟ یعقوب گفت: من و سعیده با هم دوست بودیم، پس از گذشت حدود یک سال به یک شماره تلفن در موبایل او شک کردم و بعد از چند روز متوجه شدم که او شوهر دارد. پس از مدتی فهمیدم که یک دختر 9 ساله هم دارد، به سعیده گفتم: تا زمانی که از همسرت جدا نشوی با تو رابطهای نخواهم داشت. و به همین دلیل او از همسرش طلاق گرفت. وی با بیان اینکه سعیده مدام به من القا میکرد که نمیخواهم با او ازدواج کنم، ادامه داد: ما حدود 4 سال قبل در جریان کار معاملات مسکن با هم آشنا شدیم. او مشاور سرشناس و قهاری بود، یک روز به دفتر او رفتم و از همان روز رابطه ما آغاز شد، پس از گذشت مدتی دیگر با هم راحت شده بودیم و رابطه کاملی داشتیم. هروقت بحث ازدواج را مطرح میکردم او امروز و فردا میکرد، قرار بود مهرماه با هم ازدواج کنیم اما مرا به زندان انداخت. یعقوب در پاسخ به سؤال قاضی مبنی بر تحریک وی توسط کیمیا به قتل یزدان اظهار کرد: او از من نخواست که یزدان را به قتل برسانم بلکه فقط خواست که او را بزنم. کیمیا گفت: 45 میلیون دیهاش را میدهم و بعد از گذشت 6 ماه از خانوادهاش رضایت میگیریم. وی گفت: من اصلا یزدان را ندیده بودم و نمیدانستم قرار است فردا به دفتر برود و تمام جزئیات را کیمیا به من گفت. اگر به سعیده دلبستگی نداشتم مرتکب این قتل نمیشدم اگرچه او زن بسیار دروغگویی است، همه به من میگفتند که او خطرناک است اما باور نمیکردم امروز میفهمم که چقدر اشتباه کردهام. پخش فیلم حادثه در دادگاه مادر مقتول را مجبور به خروج از دادگاه کرد در ادامه جلسه رسیدگی فیلم منتشرشده از این جنایت در دادگاه پخش شد که در هنگام پخش فیلم مادر مقتول به شدت تحت تاثیر قرار گرفت و به همین دلیل به بیرون از دادگاه راهنمایی شد. وی حین خروج از صحن دادگاه در حالی که به شدت گریه میکرد، مدعی بود که پلیس در این صحنه تنها ایستاده و مرگ فرزند او را تماشا کرده است. متهم نیز حین پخش فیلم تحت تاثیر قرار گرفت و شروع به گریه کرد. در صحنههای مختلف فیلم مشهود بود که متهم بهخلاف اظهاراتش در دادگاه مبنی بر اینکه در صحنه حادثه فقط مقتول را میدیده است به وضوح با مردم حرف میزند و به آنها پرخاشگری میکند. او همچنین خطاب به مجروح گفت: به تو گفته بودم که تو را خواهم کشت. در این فیلم، صحنههای قابل تأملی از حضور بیاثر مأموران پلیس، خندههای زجرآور برخی مردم و تهدید به خودزنی متهم مشاهده شد. بعد از اتمام فیلم، قاضی عزیزمحمدی خطاب به متهم گفت: بارها در صحنه جرم بحث دفاع از ناموس خود را مطرح کردهاید در حالی که رابطه شما غیرشرعی بوده است؛ به نظر میرسد که قصد داشتید با طرح این موضوع اذهان مردم را به این سمت ببرید تا دخالتی نکنند و مقتول را به بیمارستان انتقال ندهند. متهم در پاسخ به اظهارات قاضی سکوت کرد. یعقوب در مورد نقش کیمیا در این حادثه گفت: من ابتدا به خاطر علاقهای که به کیمیا داشتم حرفی از او به میان نیاوردم و در مرحله بازپرسی نیز چیزی نگفتم اما حالا میبینم چرا دو جوان نابود شوند اما این زن به دنبال زندگی خود برود؛ بنابراین باید واقعیت را بگویم. وی ادامه داد: او به من گفت که یزدان صبح به دفتر میرود وگرنه من هیچ اطلاعی از رفتن او نداشتم. اگر او این مطلب را نمیگفت اصلا به صحنه حادثه نمیرفتم. * حماقت کردم به حرف کیمیا گوش دادم این متهم اضافه کرد: نمیدانم سعیده دنبال چهچیزی بود. البته من هم احمق بودم چراکه او همه را جادو میکرد. ای کاش به جای کشتن یزدان کیمیا را کشته بودم. در این لحظه، یعقوب دچار افت فشار و کاهش قند خون شد که به دستور قاضی جلسه دادگاه برای دقایقی متوقف شد تا حال او دوباره مساعد شود. متهم در پاسخ به سؤال یکی از مستشاران دادگاه در خصوص مصرف مواد مخدر گفت: من اعتیاد نداشتم چند سال چیزی مصرف نمیکردم تا اینکه وارد زندان شدم و از آن زمان شیشه مصرف کردم. مطمئنم شیشه در وقوع این جنایت تاثیر داشت چون من از خود بیخود شده بودم. از طرف دیگر ناراحتی اعصاب داشتم اما هیچگاه به پزشک مراجعه نکردم. در لحظه ارتکاب قتل هم هیچ صحنهای را به یاد ندارم و فقط یزدان جلوی چشمهایم بود. وی درباره اینکه چرا شب حادثه کلید دفتر به جای آبدارچی دست یزدان بود، گفت: من از این موضوع اطلاع ندارم و فقط از کیمیا شنیدم که یزدان قراراست به دفتر برود. کیمیا از درگیری بین من و یزدان باخبر بود. بعد از اظهارات متهم، وکلای وی در جایگاه قرار گرفتند و با بیان اظهاراتی مبنی بر عدم وقت لازم برای مطالعه پرونده، عدم انجام تحقیقات لازم و مواردی دیگر بیان دفاعیات را به آینده موکول کردند. وکلای متهم خواستار بررسی سلامت روحی و روانی متهم در زمان وقوع حادثه شدند. بعد از اظهارات وکلای متهم، با دستور قاضی عزیزمحمدی، برای 15 دقیقه تنفس اعلام شد.
کیمیا: یعقوب با توهم شیشه مرا بدبخت کرد
کیمیا مدعی شد که یعقوب بعد از مصرف «شیشه» دچار توهم میشد و با این کار او و خودش را بدبخت کرده است.
صبح امروز جلسه محاکمه متهمان قتل در منطقه سعادتآباد، در تالار اجتماعات امام خمینی دادگستری استان تهران و به ریاست قاضی نورالله عزیزمحمدی، رئیس شعبه 71 برگزار شد. بعد از دفاعیات یعقوب و وکلای وی، نوبت به سعیده (کیمیا) که به اتهام معاونت در قتل، بازداشت بود، رسید که در جایگاه قرار گرفت و بعد از تفهیم اتهام از سوی قاضی گفت: اتهام معاونت در قتل محمدرضا (یزدان) را قبول ندارم. وی با بیان اینکه از کودکی و به علت فوت پدرش مجبور به دستفروشی شده و موفقیت مالی فعلی او حاصل تلاش سالهاست، درباره آشنایی با یعقوب گفت: اردیبهشت 87 برای خرید یک مغازه با یعقوب آشنا شدم که بعد از آن با وجود اینکه میدانستم یعقوب معتاد به شیشه است، با او ارتباط برقرار کردم. او از همان اول بسیار بداخلاق بود تا جایی که در هفته اول آشنایی جلوی همکارانم مرا کتک زد. کیمیا درباره علت طلاق و جدایی از شوهرش گفت: شوهرم بسیار بیتعهد بود و اصلا به من توجهی نمیکرد؛ حتی زمانی که یعقوب برای من مزاحمت ایجاد کرد و دستم را شکست، از او خواستم به من کمک کند اما فایدهای نداشت؛ تا اینکه با اصرار من از هم جدا شدیم. قاضی اظهارات متهم را مبنی بر اینکه به خاطر یعقوب از شوهرش طلاق گرفته برایش بازگو کرد که در جواب گفت: اصلا قبول ندارم، من به شدت از یعقوب میترسیدم. متهم در پاسخ به سؤال قاضی مبنی بر اینکه چطور از یعقوب میترسیدی اما بیش از 2 سال کنار او زندگی کردی گفت: من به خاطر ترس از او، دفترم را تغییر دادم اما باز هم به محل کارم حمله میکرد. از او شکایت کردم اما با پادرمیانی مادرش رضایت دادم. متهم با انکار اظهارات قبلی خود درباره اینکه یعقوب رابطه با او را مشروط به طلاق از شوهرش کرده است، گفت: ما هیچ رابطه غیراخلاقی باهم نداشتیم. اما او بعد از مصرف شیشه دچار توهم میشد و به همه میگفت با من رابطه دارد. او فقط یک بار توانست وارد خانه من شود و آن یک بار هم مرا با چاقو زد. بعد از اظهارات متهم درباره اینکه فعالیت یعقوب در دفتر وی به عنوان مشاور فقط یک هفته طول کشید، خطاب به قاضی درباره علت ادامه ارتباط با یعقوب گفت: او هربار بعد از اینکه از من پول میگرفت، به شهرستان میرفت و بعد از ته کشیدن پولش دوباره سراغ من میآمد. آخرین بار به خاطر اینکه مرا کتک زد به پلیس زنگ زدم اما بعد از حضور پلیس، شروع به خودزنی کرد. وی ادامه داد: بعد از خودزنی 10 روز در بیمارستان بستری بود، اما فرار کرد و چند روز بعد دوباره جلوی مرا گرفت و به زور داخل یک پراید کرد. آنجا هم به شدت مرا کتک زد. اما از او شکایت کردم تا اینکه برای 6 ماه به زندان افتاد. به مادرش هم گفتم که: پسرت سرانجام به خاطر من اعدام خواهد شد. کیمیا درباره نحوه ورود محمدرضا (یزدان) به این ماجرا گفت: اواخر شهریورماه، برای اجاره یک منزل به دفتر ما آمد اما به دلایلی که نمیدانم از این کار منصرف شد. بعد از آن شروع به تماس گرفتن با من کرد و از من خواست باهم رابطه برقرار کنیم و در دفتر من مشغول به کار شود. قاضی از کیمیا سؤال کرد که طبق شواهد موجود، تو دنبال کسی بودی تا مقابل یعقوب از تو حمایت کند که متهم در جواب گفت: چنین چیزی را قبول ندارم اما یعقوب به قدری وحشتناک بود که همه مشاوران من از او میترسیدند. وقتی هم که یزدان از من خواستگاری کرد همه تعجب کردند اما من گفتم که قصد ازدواج ندارم. وی درباره نحوه آشنایی یعقوب و یزدان گفت: بعد از اینکه فهمیدم یعقوب از زندان آزاد شده است، قصد داشتم به هر نحوی از او دوری کنم حتی با خواهرم به شمال رفتم. اما یعقوب با من تماس گرفت و گفت از کارهایش پشیمان شده و دیگر قصد آزار و اذیت مرا ندارد. کیمیا گفت: بعد از اینکه به تهران آمدم، یعقوب از من خواست با او به فرحزاد بروم اما من به خاطر ترسی که از او داشتم از این کار امتناع کردم؛ او سراغ همکاران من رفت و از آنها پرسید آیا کیمیا با مرد دیگری ارتباط دارد که گویا یکی از همکارانم گفته بود من با یزدان ارتباط دارم. وی افزود: از آن روز به بعد از دفترم فرار کردم و یعقوب هم شماره یزدان را پیدا کرد. من از او شکایت کردم و قرار بود شنبه بعد از حادثه شاهدانم را به دادگاه ببرم. یعقوب با یزدان صحبت کرده بود و قرار بود 100 میلیون تومان پرداخت کند تا یعقوب دیگر سراغ من نیاید؛ یعقوب ابتدا این پیشنهاد را قبول کرد اما در ادامه منصرف شد. کیمیا افزود: یزدان به من زنگ زد و مدعی شد که برای اینکه یعقوب مرا رها کند، به دروغ به او گفته که با من ارتباط دارد؛ همین حرف او باعث شد که یعقوب به شدت عصبانی شده دست به این کار بزند. قاضی عزیزمحمدی اظهارات همکاران کیمیا را مبنی بر اینکه به او درباره ارتباط با یزدان تذکر دادهاند برای متهم بازگو کرد اما متهم این اظهارات را نپذیرفت. کیمیا همچنین موضوع دادن کلید دفتر به یزدان را نپذیرفت و مدعی شد که آبدارچی دفتر با دریافت پول از یزدان، کلید را به او داده است. طبق اظهارات همکاران کیمیا، او با پخش کردن شیرینی در دفتر، مدعی شده است که با دریافت 130 میلیون تومان از یزدان، با او در کار دفتر شریک شده است؛ کیمیا این اظهارات را هم تکذیب کرد. کیمیا با بیان اینکه در جریان حادثه نبوده است، اظهارات آبدارچی دفتر را مبنی بر اینکه کیمیا به او گفته: "رایانهها را از دفتر جمع کن چون فردا اینجا جهنم میشود " تکذیب کرد. بعد از اظهارات کیمیا، یکی از مشاوران وی به عنوان شاهد در جایگاه قرار گرفت و در توضیحات خود گفت: یعقوب را هم به عنوان دوست کیمیا میشناختند و همیشه یعقوب برای کیمیا دردسرساز بود. وی ادامه داد: بعد از مدتی قطع همکاری با دفتر املاک کیمیا، دوباره به دفتر برگشتم که فهمیدم یعقوب به خاطر شکایت کیمیا، به زندان افتاده است. یزدان هم به عنوان مشتری به دفتر آمد اما همان روز متوجه شدم که به کیمیا پیشنهاد ارتباط و دوستی داده و کیمیا هم قبول کرده است. این شاهد گفت: همه همکاران از این کار کیمیا ناراحت شدند و از او خواستند که به این ارتباطات زننده خود پایان دهد. وی با بیان اینکه موضوع شراکت یزدان و کیمیا واقعیت دارد، گفت: یک روز کیمیا بین همکاران شیرینی پخش کرد و مدعی شد در قبال دریافت 130 میلیون تومان پول با یزدان شریک شده است. کیمیا از من و یزدان خواسته بود تا از او حمایت کنیم اما به خاطر ترسی که از یعقوب داشتم من این کار را قبول نکردم. وی گفت: 4 روز قبل از حادثه به کیمیا گفتم: یزدان را به این ماجرا وارد نکن چون یعقوب آدم خطرناکی است. اما کیمیا فقط به من با خنده جواب داد. این شاهد در پاسخ به سؤال قاضی که چرا مدعی شدی که شاید کیمیا کلید دفتر را به یزدان داده باشد، گفت: این برای همه ما سؤال بود که چرا همیشه کلید دست کیمیا بود اما آن روز کلید دست آبدارچی بود و یزدان آن را از آبدارچی گرفت. وی گفت: همه همکاران به یزدان هم توصیه کرده بودند که از مقابله با یعقوب صرفنظر کند اما او هم قبول نکرد. در ادامه جلسه، کیمیا در جایگاه قرار گرفت و مدعی شد که توصیههای شاهد و دیگر همکارانش را قبول ندارد.
feminism - انگلستان - لندن
|
چقدر این زن مکاره و فریبکار است. حتی الان هم که رسوا و ننگ عالم شده , غمی به دل سنگش راه نمیده . امیدوارم که تا عمرداری مثل شمع گریان باشی که مادر این جوان را عزادار کردی. ننگ بر تو ای نازن ! |
دوشنبه 1 آذر 1389 |
|
antidiktatoor - فرانسه - پاریس
|
سلام. ما که چیزی نفهمیدیم. چه دیوونه خونه ایه اون سرزمین امام زمانی. در ضمن اونی که کشته شده شوهر سابق این ضعیفه ئ خوش قیافه بوده ?. یکنفر مارو روشن کنه مرسی. |
دوشنبه 1 آذر 1389 |
|
klopatra7 - آلمان - دوسلدورف
|
مرده که حرفهاش حتی با حرفهای مصاحبه قبلی هم نمی خونه زنیکه زندگی چند نفر رو خراب کرده خودش رو حالا چه بیگناه نشون میده . رفته با یعقوب ریخته رو هم بعد هم به شوهرش میگه وقتی اون کتکش میزنه ازش حمایت کنه. بعد هم اگه فقط ی هفته پیشش کار کرده و رابطه ای با هم نداشتن چرا به قول خودش هر بار بهش پول میداده که اون بره شهرستان تمام کنه بیاد باز/ مردم هم یک چیزی یاد گرفتن شیشه و توهم.. برید بابا همتون حالا خوبه این زنه ریخت و قیافه درست حسابی هم نداره انقدر آتیش به پا کرده اگه داشت چیکار میکرد |
دوشنبه 1 آذر 1389 |
|
bache shapoor - سوئد - یوسدال
|
قبل از محاکمه این جانیان اول باید مسئولین جمهوری اسهالی و دولت را محاکمه کرد! چون جامعه ما را به این طرز فجیح اشفته و دگرگون کرده اند و باعث ورود مواد مخدر بطور ازاد به کشور عزیزمان شده اند و جوانان ما را مبتلا به این زهر خانمانسوز کرده اند!!! مواد مخدری که از مرزها بدون هیچ ممانعتی وارد این مملکت میشود مقصرش کیست? مواد مخدر اینقدر عادی شده که نامهای مواد مخدر مانند کراک و شیشه و تریاک و این قرصی که اسمش را فراموش کرده ام (میترکه)مثل نقل و نبات و بدون هیچ شرم و حیائی در فیلمها و سریالها گفته میشه!!! و اینقدر عادی شده که حتی مامورین هم کاری با مصرف کنندهها ندارند! پس اول باید کسانی را محاکمه کرد که باعث شدن جوانهای ما مرتکب یک همچین فاجعه های بشوند. و بعد این جانیانی که نا خواسته جانی شده اند محاکمه کرد. مرگ بر اصل ولایت فقیح و مرگ بر کل مسئولین جمهوری اسهالی مخصوصا علی گدا معروف به علی چکه ای. |
دوشنبه 1 آذر 1389 |
|
A.Ahooraei - المان - کلن
|
لطفا به خانم های خوب و با شخصیت بر نخوره اما این زنک جادوگر و ابلیس صفت مقصر هست. این مرتیکه ضعیف النفس هم که نمیدونم چرا وقتی فهمید این زنیکه هر جایی هست چرا یه تف پشتش نکرد و بره. بیچاره جوون مردم مفت واسه فرخ لقا جونش رو داد. |
دوشنبه 1 آذر 1389 |
|
feminism - انگلستان - لندن
|
antidiktator_فرانسه من برای شما توضیح میدم .ماجرا از اینقراره که , ان جوان از دست رفته, دوست این زن فریبکار بوده , در واقع با هر دو جوان در یکزمان رابطه داشته و هیچکدام از این افراد همسر این زن نبودند, این زن از شوهرش قبلا جدا شده بوده و البته قبل از جداییش با قاتل رابطه جنسی داشته !! Unbelievable . |
دوشنبه 1 آذر 1389 |
|
katrina - اسکاتلند - گلاسگو
|
مادر مقتول گفت :پسر من زن داشت و مدتها در انگلستان زندگی میکرد,حدود یک هفته قبل از این حادثه از همسرش جدا شد!!!یعنی چی? من که گیج شدم یعنی وقتی مقتول بااین زن رابطه داشته زن داشته دیگه???!خوب اگراین بوده هر3تایشون بروندبه درکککک.وسلام |
دوشنبه 1 آذر 1389 |
|
arash1977 - تهران - سعادت آباد
|
کیما یک خانم رئیس است و در شهرک غرب و سعادت آباد به دنبال کثافت کاری است این آدم های پلید رو باید بسوزانند |
دوشنبه 1 آذر 1389 |
|
sepher - استرالیا - سیدنی
|
سعیده خانوم , حالامتقاعد شدم که روانشناسی درست میگه! قهرمانه رویاهاتون همین یعقوب هستش, میخواستی محمد روبکشه که عشقش رو به تو ثابت کنه! پلیسها روخریده بودین, محمد بدون چاقو و یعقوب با چاقو تا دوئل پابگیره! میدونم که محمد گوشت قربانی بود و ازقدیم گفتن سزای کسی که در کار دیگران دخالت کنه مرگه اما دیگه اخر بی معرفتی بود! مطمئنا الان خیلی خوشحالی واز اینکه عاشقی مثل یعقوب داری بخودت میبالی ! خودت خوب میدونی زنها با چه حسرتی با تو حسادت میکنن و صددر صد الگویی مناسبی برای صدها دختر جوون که اروزی قتل و کشتار دارن خواهی بود, ولی بهت اطمینان میدم عشق از حماقت ونادانی ناشی میشه! و داشتن صد ادم نادان که برای دختری چاقو بکشن فقط نشانه نادانی است و نه چیز دیگر ! تا زمانیکه اموزگاران شجاع نتوانند به دانش اموزانش حقیقت رادرس بدهند دروغ حکمفرماخواهد بود, تمایلی ذاتی زنان و زنان مردنما به دروغهای مثل عشق نیاز به همت مادرانی راستگو و شجاع دارد که حقیقت زن ر ابه پسرانشان اگاهی دهند. |
دوشنبه 1 آذر 1389 |
|
اتیلا - ژاپن - توکیو
|
نتیجه که من از این دادگاه و اعترافات گرفتم این است محمدرضا یا همان یزدان در بنگاه معاملاتی کیمیا خانم سرمایه گذاری میکنه !!! و کیمیا خانم طمع میکند که سرمایه شریکش را بالا بکشد !!! و تصمیم به کشتن محمدرضا توسط آن جانی میگیرد !!! من اضافه میکنم خدابیامرز مقتول قبل از رفتن به انگلستان در ژاپن کار و زندگی میکرده . |
دوشنبه 1 آذر 1389 |
|
alexxx - اتریش - وین
|
این زنیکه چارشونه خرمگس معرکه است. 130 میلیون از مقتول ساده گرفته و بعد یه فکر بکر به سرش زده. از قاتل که مثل سگ میترسیده ( قاتل هم بر اثر مصرف درازمدت کریستل مف مخش پوک شده بوده فکر میکده عاشق هم هست) زنیکه خواسته با یه تیر دو نشون بزنه,قاتل رو تحریک کرده وگفته پسره مزاحممه, تو هم که شیری, بکشش من دیه اش رو میدم و تو ازاد میشی. قاتل خر هم باور کرده. زنه زمینه رو فراهم کرده برای دوئل, و فکر کرده پول مقتول میمونه تو جیب من, خر قاتل هم یا اعدام یا حبس ابد, از شرش راحت میشم. دیگه کتک میون دوری هم نمیخورم. ولی ضعیفه کور خوند نه? |
دوشنبه 1 آذر 1389 |
|
a persian - سوئد - استکهلم
|
یعنی چی این خانوم تبرئه شد؟این همه شاهد اومدن و علیه این زن شهادت دادن و صراحتا گفتن نقشه رو این زنیکه کشیده .چجوری صحبتهای همه شاهدین کشک بحساب اومده و برای اولین بار توی دادگاه ایران حرف یه ضعیفه رو قبول کردن؟؟؟؟؟!!!! . همه در این ماجرا به اندازه خودشون مقصر بودن.مقتول که در زمان تاهل خودش وارد زندگی یه زن فاسد شده.قاتل که برای یه زن فاسد یه جوون دیگه رو کشته.مردمی که شاهد جون دادن اون جوون بودن و در حال چای خوردن و خندیدن بودن.پلیس که نقش چغندر رو در محل جادثه بازی کرده و سعیده خانوم!!! که از حماقت دو مرد برای رسیدن به اهداف خودش سواستفاده کرده و برای این کار نقشه کشیده.مقصر اصلی طراح این قتله که همین سعیده خانوم باشن بعد هم بیشترین تقصیر به گردن پلیسهای بی عرضه ست.قاتل که عذرش موجهه اونقد شیشه کشیده مغزش درست کار نمیکنه! |
دوشنبه 1 آذر 1389 |
|
Fareed - ایران - تهران
|
حالا این خانوم هیچی .چرا به این دو تا احمق که جونشونو برای این زنیکه از دست دادن چیزی نمیگین ؟ به هر حل برنده این خانوم بوده . تا حالا دو نفر براش شهید شدن . چند نفر ددیگه در اینده براش شهید میشن خدا میدونه؟. شاید بالاخره رکورد بزنه و پرستیژش بآالاتر بره . فراموش نکنین مردم همین بلا رو 30 سال پیش سر خودشون آوردن و یه سری برنده شدن و بقیه باختن. |
دوشنبه 1 آذر 1389 |
|
pelle - سوئد - استکهلم
|
درست است که این زن فاسدی بوده و از اختلاف این دومرد شاید قصدش سوءاستفاده به نفع خودش بوده ، ولی این دو مرد هم بچه مدرسه ای بی تجربه نبودند که فریب این زن را بخورند و بخاطر او دوئل کنند ، آنها هم به همان اندازه این زن فاسد و هرزه بودند که فکر میکردند بشکلی میتوانند ازاین زن سوءاستفاده بکنند ،چون فکر میکردند او زن آسانی است که هم لذت جنسی نصیبشان میشود و هم پول ،متاسفانه این دو مرد قربانی حرص و طمع خود شدند .همیشه هرزه گی زن بخوبی دیده میشود ولی مرد بصورت قربانی و افسون شده از طرف زن دیده میشود. |
دوشنبه 1 آذر 1389 |
|
KHANOOM - کویت - کویت
|
حیف جوون مردم که بخاطر این زن هرزه بدقیافه کشته شد .کاش این هرزه خیابونی رو هم اعدام میکردند |
سهشنبه 2 آذر 1389 |
|