چهارشنبه ۲۰ آبان ۱۳۸۸ - ۱۱ نوامبر ۲۰۰۹
کلمپه کرمانی
مواد لازمروغن جامد 250 گرمآرد 500 گرمبیکینگ پودر یک قاشق چایخوریماست 180 گرمزرده تخممرغ دو عددزعفران دم کرده 1/3 قاشق چایخوری
طرز تهیه:آرد را با روغن در ظرفی خوب مخلوط و ورز دهید تا خمیر شود.در ظرفی دیگر، ماست، بیکینگپودر، زردههای تخممرغ و زعفران دمکرده را با قاشق مخلوط و به خمیر آماده شده بیفزایید و مخلوط کنید. خمیر چسبندهای به دست میآید، این خمیر را دو ساعت در یخچال استراحت دهید تا چسبندگی خمیر از بین برود.
بعد از دو ساعت، خمیر را بین دو لایه نایلون به قطر نیم سانتیمتر باز کنید. خمیر را با قالب دایره به شکل گرد قالب بزنید. (میتوان با دهانه لیوان این کار را انجام داد.)
سپس از مواد میانی کلمپه بردارید و وسط خمیر قرار دهید. بعد لایهای دیگر از خمیر را قالب زده روی آن قرار دهید و آن را با مهر مخصوص کلوچه مهر بزنید. دقت داشته باشید که حتماً قبل از مهر زدن، مهر چوبی باید آغشته به آرد شود. بعد دور خمیر را بپیچید.
کلمپههای آماده را در سینی فر بچینید و آنها را 15 تا 20 دقیقه در فر با دمای 160 درجه سانتیگراد بپزید. نباید رنگ این شیرینی هنگام پخت تغییر کند.
مواد لازم برای داخل کلمپهخرما 150 گرم
گردوی خرد شده 50 گرم
پودرهل نصف قاشق چایخوری
دارچین 1/3 قاشق چایخوری
طرز تهیه مواد میانی کلمپهتمام مواد را با هم به کمک قاشق خوب مخلوط کرده تا جذب یکدیگر شوند.
khosh bavar - ایران - یزد
|
عجب بساطیه, بابا ! من از کرمان فراری شدم, و به صحرای کویری یزد کوچ کردم ولی این سایت عزیز منو باز بیاد خاطرات زیبا و دلنشینم با این کلمپه کرمانی میندازه ?! میگم این بچه های سایت دارند با من شوخی میکنند که دلمو بدست بیارنند که به کرمان برگردم ?! ولی من تسمیم خود را گرفتم و با کرمان قهر کردم ! |
جمعه 14 آبان 1389 |
|
Dokhtare_ariaei - ایتالیا - میلان
|
khosh bavar - ایران - یزد راستی امشب باید غلط املایی بنویسی غلط داری نمرت شده 19 تسمیم غلطه * تصمیم *درسته اخه خانم معلمم دیگه چاره ای نداشتم مجبور شدم غلط املایی برات بگیرم lol شما کم نیار یزد از کرمان خیلی بهتره بخصوص دخترهای خونگرمش |
جمعه 14 آبان 1389 |
|
porharfi - هلند - آرنم
|
khosh bavar-ایران-یزد: در یزد بجای *کلمپه* شیرینیهای یزدی نـــوش ِ جان! |
جمعه 14 آبان 1389 |
|
khosh bavar - ایران - یزد
|
Dokhtare_ariaei - ایتالیا - میلان : افسوس که شما بدام کلک رشتی ام افتادی !? دخترجان, فراموش کردی, وقتی به پدر مادرمون قول میدادیم که تصمیم نهایم را گرفتم که مثلا نمره بهتری بیارم و یا مزاحم دختر همسایه نشم, میگفتند تصمیم با ص یا س ? ! و منم تسمیم خودم را گرفتم ! ولی این رو راست گفتی, که دخترهای یزد بهتره از کرمانه ? خدا از دهانت بشنو, ولی اسمم خوش باوره, نه شانسعلی, ببینم قسمت چی میکنه که ایا فرهاد, شیرین خوشمزه یزدی را که porharfi بمن گفته, پیدا میکنم یا نه ?! |
جمعه 14 آبان 1389 |
|
khosh bavar - ایران - یزد
|
Dokhtare_ariaei - ایتالیا - میلان : ولی بیشوخی, منم عاشق قوری و چینی هستم, و 4 تا قوری دارم, بگیم, نگیم, حکم جهازم !! را داره !? |
جمعه 14 آبان 1389 |
|
aziz iran - دانمارک - کپنهاک
|
یادش بخیر در یکی از روزهای تابستون دوران اعلیحضرت همایونی که ایران / هنوز ایران بود و اخوند و ماخوندها هنوز جزء آدمها حساب نمیشدند و روضه خون بیست و زاری بودند و یادم میآید وقتی که از توی محلمون رد میشدند اونها را دستشون میانداختیم .. چه دورانی بود بگذریم میگفتم در یکی از این دوران خوب تاریخ ایران رفته بودم کرمون ؛ اونجا رفیقی داشتم بنام حسین آقا که کلمپه درست میکرد وردستش تا عصر وایستادم و چندین سینی کلمپه زدیم قیمتش انموقع دو زار بود و هنوز بوی سیگار اشنو ویژه اش که از مهرش میآمد , یادم .... حسین آقا بعدها در زندانهای امام ظالم بجرم ساختن کلمپه های با مهر و ارم یکی از سازمانهای انقلابی دوران انقلاب بدار آویخته شد . روحش شاد |
جمعه 14 آبان 1389 |
|
khosh bavar - ایران - یزد
|
shirin** - کانادا - اتاوا : مرسی شیرین خانم, من سعی میکنم که همیشه شیرین باشم, شما هم شاد و سلامت باشید, !? |
شنبه 15 آبان 1389 |
|
shiva safapour - ایران - تهران
|
سلام نازنینم . دوباره یکشنبه امد . .بهترین روز هفته همین امروز هست . میدونی یک قوی ترین وبزرگترین عددی هست که می شناسیم . دقت کردین عزیزترین و قشنگترین چیزها یکی هستن ؟ ماه یکیه … خورشید یکیه … زمین یکیه … خدا یکیه … مادر یکیه … پدر یکیه … تو هم یکی هستی … وسعت عشق من به تو هم یکیه . هفته رو با سلامتی و خوشی شروع کنی .بی تو هرگز.ایران تهران |
شنبه 15 آبان 1389 |
|
khosh bavar - ایران - یزد
|
shiva safapour - ایران - تهران: ! WWWOOOWWW , مرسی, میخکوب شدم, خیلی زیبا. با جمع بندی گفتار شیواتان در زیر نور ستارههای کویری شب یزد, که به من چشمک میزنند ! دیگه بلند نیستم فانتزیگری کنم, ولی بد نبود, اخه من تازه وارد و ناشی هستم با احساستم, نظر سرکار شیواخانم چیه, که به حالت عرفانی شرفیاب شوم, از راهنماییتون بینهایت سپاسگزارم !? |
یکشنبه 16 آبان 1389 |
|