جمعه ۱ آبان ۱۳۸۸ - ۲۳ اكتبر ۲۰۰۹
بدرود , ناف تهران
با سرعت بالا ببینید
با سرعت پائین ببینید
جدید آنلاین , فرشید سامانی : در تهران هر چیزی که رنگ تاریخ دارد، یک جور خاطره و نوستالژی است و مردم بیشتر با خاطرۀ چیزهای قدیمی دلخوشند تا خود آنها. مثلأ همۀ ما لااقل یک دوجین فیلم تاریخی دیدهایم که داستانشان در اواخر دورۀ قاجار یا اوایل پهلوی سیر میکند و محل وقوعشان تهران قدیم است و گویی این تهران قدیم خیابانی جز لالهزار نداشته که همۀ قهرمانان و ضد قهرمانان از آنجا عبور میکنند ، کسب و کار همۀ آدمها آنجاست و هر اتفاقی نیز همانجا رخ میدهد!
و نماد این لالهزار گراند هتل معروف است، اما نه گراند هتل واقعی، بلکه گراند هتل بدلی که مرحوم علی حاتمی برای "هزاردستان" ساخت و حالا در شهرک سینمایی غزالی بدل به یک رستوران شده تا مردم پس از خرید بلیت و دیدن ماکت لالهزار در آن بنشینند و لذت غذا خوردن در یک فضای بدلی شبه تاریخی را تجربه کنند.
اما خود لالهزار چه؟ خود لالهزار یکی از شلوغترین، کثیفترین، پرسر و صداترین و نابسامانترین خیابانهای تهران است که تا کسی مجبور نشود، حتا فکر عبور از آن را به ذهنش خطور نمیدهد و گراند هتل واقعی هم بدل به پاساژ شدهاست. حیاطش را بارانداز کالا کردهاند و هر کدام از اتاقهایش تبدیل به یک مغازۀ دوپلکس شدهاست، البته بعد از ثبت در فهرست آثار ملی ایران!
ناف تهرون هم یکی از همین نوستالژیهاست. در بخش نخست این گزارش گفتیم که ناف تهرون همان روستای کوچک تهران در سدۀ نهم میلادی (سوم هجری) است که پژوهشگران با بررسی شواهد موجود هستۀ آن را مسیر اصلی بازار تهران تشخیص دادهاند. یعنی به تقریب جایی در فاصلۀ خیابانهای پانزده خرداد (بوذرجمهری) در شمال و مولوی در جنوب و همین طور بخشی از محلههای قدیمی چالمیدان و عودلاجان در شرق و محلۀ سنگلج در غرب.
این محدوده که خاستگاه ابرشهر تهران است و ما آن را "ناف تهرون" میدانیم به این صفات شناخته میشود: فرسودگی کالبدی، فقدان دسترسی ه و تسهیلات ایمنی مناسب خصوصأ در مواقع اضطرار و خطر، کمبود سرانههای خدماتی و رفاهی، آلودگی شدید هوا، آلودگی صوتی، ترافیک شدید، درهمریختگی بصری، ناامنی و معضلات اجتماعی ناشی از حضور مهاجران غیربومی و امثال اینها.
با این وصف، در شهری که همه دوست دارند از باب تفاخر خود را بچۀ ناف تهرون معرفی کنند، کدام تهرانی است که دوست داشته باشد در ناف تهرون زندگی کند؟ خلاصه این که به مصداق "آن چه خوبان همه دارند تو یکجا داری" تمام مشکلات پایتخت ایران، یک جا در ناف تهرون جمع شدهاست.
این همه مشکل ناشی از گسترش بازار (و نه وجود بازار) در مرکز شهر تهران یا همان ناف تهرون است. از دویست سال پیش تا دهههای اخیر بازار تهران یک محله با دو بخش تجاری و مسکونی بود و در دورۀ قاجار به تناوب بین ۱۶ تا ۱۹ درصد کل جمعیت شهر در آن زندگی میکردند. ساکنانش اغلب از تجار و کسبۀ بازار بودند و از نظر اجتماعی محلۀ متوسط الحالی بود. گاه نیز برخی اعیان یا شاهزادگان قاجار در آن ساکن بودند.
از دورۀ پهلوی که شهر تهران به سرعت گسترش پیدا کرد، بازار تهران نیز چه برای رفع نیازهای شهر و چه به عنوان بزرگترین مرکز تجاری کشور گسترش یافت. در وضع جدید، بازاریان ابتدا سراغ تیمچهها و سراهای بزرگ بازمانده از دورۀ قاجار رفتند، تا با قطعه قطعه کردن و افزایش تراکم آنها واحدهای کوچکتر اما فعالتری را ایجاد کنند. مثلأ در وسط حیاط کاروانسرای امیر که زیباترین و بزرگترین سرای بازار و ساختۀ میرزاتقیخان امیرکبیر بود، یک ساختمان تجاری دوطبقه ساختند.
آن گاه نوبت به راستههای بازار رسید. چون عرض راستهها را نمیتوانستند افزایش دهند، تاقهای ضربی را که از مشخصات بازارهای ایرانی است، خراب کردند، تا با افزایش طبقات فضای تجاری را گسترش دهند. حتا جرزهای بدنۀ آثار تاریخی بازار را که ۲ یا ۳ متر قطر داشتند، تراشیدند و با کار گذاشتن تیرآهن، مغازههایی به عمق یک و نیم تا دو متر درست کردند.
همۀ این کارها را که کردند، نوبت به بخش مسکونی محلۀ بازار رسید که خانههای قدیمیاش را بکوبند و پاساژ بسازند یا به همان شکل بارانداز کالا کنند. این کار هم معدۀ پراشتهای بازار را سیر نکرد و نوبت به محلههای قاجاری همسایۀ محلۀ بازار، یعنی چهار محلۀ چالمیدان، عودلاجان، سنگلج و دولت رسید که شاهد نفوذ بخش تجاری در بافت تاریخی و مسکونی شهر باشند. بازاریانی که سابق بر این یا در محلۀ بازار یا در نزدیکی آن سکونت داشتند، به شمال شهر رفتند و ناف تهرون را گذاشتند برای پادوها و باربرها و شاگرد مغازههای بازار.
حالا در نظر آورید که بازار تهران یک بازار همچنان سنتی و دور از روشهای مدرن بازرگانی است. یعنی بازاریان از حجرههای خود به عنوان دفتر تجاری استفاده نمیکنند، بلکه میخواهند کالاهایشان را هم همانجا بفروشند. اگر این کالا لوازم التحریر یا چند توپ پارچه باشد، مشکلی نیست. اما وقتی نوبت به کابل و لاستیک و لوازم خانگی میرسد، پیادهروهای خیابان و معبر عمومی هم بخشی از دکان بازاریان میشود؛ آن هم بازاریانی که نه شهرداری، نه سازمان میراث فرهنگی، نه نیروی انتظامی، نه وزارت بازرگانی و نه هیچ سازمان دیگری حریفشان نیست. آنها خود کانون قدرت اقتصادی و سیاسی هستند و چون پس از انقلاب به مناصب سیاسی حساس دست یافتهاند، تقریبأ مانع و رادعی در کار خویش نمیبینند.
حکایت بازار تهران که خود ناف تهرون است و خود خویشتن را از درون میبلعد، حکایت مفصلی است. گزارش مصور این صفحه شما را به این محدوده میبرد و معضلات آن را به تصویر میکشد؛ البته بخش کوچکی از این معضلات را. راوی این گزارش آقای ناصر پازوکی، رییس پیشین سازمان میراث فرهنگی استان تهران است.
antidiktatoor - فرانسه - پاریس
|
سرزمین زیبایم روزی ازاد خواهی شد .دیکتاتورها هیچکجای تاریخ ابدی نبودند و نیستن.برات ارزوی سربلندی میکنم. |
شنبه 24 مهر 1389 |
|
Black Chador - امریکا - ولدن
|
مردم ایران هر مکانی. هر فیلمی. هر داستانی را که قبل از انقلاب اسلام قلابی رفتند دیدند و شنیدند را با ارزش میدوند بخاطر اینکه اون زمان زندگی دروغی نداشتند. از روز اول انقلاب اسلام تقلبی این دولت اخوندی قران بدست مردم ایران را مجبور به دروغ گفتن کرد . اولین قدم در فاسد شدن دروغ گفتن هست. حالا خودتون بقیه داستان را حدس بزنید. |
شنبه 24 مهر 1389 |
|
shahram khosh maram - ایران - تهران
|
من خیلی ناراحتم که میبینم شهرم به سرعت تغییر قیافه میدهد و ساختمانهای بلند جای خانه های با صفا و قدیمی را میگیرد. جاهایی که خاطرات کودکی من در انجا شکل گرفته بود دارند از بین میروند و من هم کار چندانی از دستم بر نمی اید. دلم میخواهد مدرن باشیم ولی دلم نمیخواهد این مدرنیته هویت و صفای ما را بگیرد. از بین این همه شهری که در ایران دیده ام, فقط یزد توانسته خود را حفظ کند. من هنوز هر از گاهی به کافه نادری میروم و روی میزی که صادق هدایت با گروهش مینشست,مینشینم و به ان باغچه قدیمی نگاه میکنم. افسوس که بچه های دوره ما دارند کم کم لذت اب دادن به درخت های داخل حیاط خانه مادربزرگ و بوی خاک نمناک را از دست میدهند. |
شنبه 24 مهر 1389 |
|
hameshehbahar - انگلستان - لندن
|
حیف که هیچوقت ارزش تاریخی مملکت و شهرمان را نفهمیدیم. بعد تو غرب از یک اجر هم جاذبه توریستی می سازند!!! هیهات از این همه فرق!! |
شنبه 24 مهر 1389 |
|
طاطا - ایران - تهران
|
دوست عزیز shahram khosh maram ایران تهران حرف دل منو زدی . نوستالژی من اتوبان پارک وی ؛ خیابان پهلوی با اون درختهای بلندش که آسمون پیدا نبود؛ تجریش و کوچه باغهاش ؛ دربند و تل اسکی ؛ ... هستند . دلم برای خونه های دو طبقه اون موقع که خودمون هم داشتیم و طبقه پائین نشیمن بود و طبقه بالا مال پذیرایی از مهمان بود تنگ شده . برای حیاط خونمون که تمام دیوارهاشو پیچک پوشانده بود ومن هر روز بهشون آب میدادم . برای پشت بام خونه که شبهای تابستان می خوابیدیم برای زیر زمین خونه که جای ترشی و شور و برنج و آبغوره و ... بود. دلم برای گلدون های یاس و شب بو که چه حالی میکردم باهاشون تنگ شده. چقدر زندگی بی مزه شده توی این آپارتمان های لوکس توی این کوچه های بن بستی که یه زمانی توش 5 یا 6 تا خون بودولی الان هر خونه به حداقل 10واحد آپارتمان تبدیل شده . چقدر دلم برای تهران اون زمانها تنگ شده |
شنبه 24 مهر 1389 |
|
saeed1 - کانادا - تورونتو
|
طاطا - ایران - تهران . متاسفانه مقصر خود مردم هستند که حاضرند بخاطر پول یک خانه تاریخی را خراب کنند و بجای ان چند اپارتمان بسازند و عده زیادی را در انها جا بدهند! |
یکشنبه 25 مهر 1389 |
|
mahyar1212 - ایران - تهران
|
طاطا - ایران - تهران و shahram khosh maram - ایران - تهران . اشکم در اوردین رفتنم به 8 سالگیم واقعا چقدر خوش میگذشت تو کوچه با بچه ها فوتبال بازی میکردیم با توپ پلاستیکی 3 تیکه بعدشم یه جعبه بستنی قیفی می گرفتیم میزدیم بر بدن البته قبل پارسی کولا تگری بعدشم با بچه ها میرفتیم کلوپ سگا بازی میکردیم اونم مورتال کامبت شبم میرفتیم بالا پشتبوم با یه کاسه اب یخ تا صبح حکم میزدیم کاشکی تا ابد در ان زمان بودم!!!!!!!!!! |
یکشنبه 25 مهر 1389 |
|
shahram khosh maram - ایران - تهران
|
طاطا - ایران - تهران: واقعا حیف از کوچه باغهای شمرون. خوشبختانه تل اسکی تقریبا همانطوری مانده با این تفاوت که زیرش, در ان اوائل, یک جاده اسفالته درست شده. یاد زیرزمین ها بخیر. البته سوسک داشت! هنوز خونه های اینجوری هستند ولی خیلی کم. یکی از ان خانه های خیلی قشنگ با حوض و باغچه را میشناسم که پیرمردی در ان زندگی میکند و به همه بنگاهی ها و بساز بفروشها نه گفته. ادم باصفایی هست. هر روز درختها و گلها را اب میدهد و به گنجشکها خرده نان میدهد. بچه هایش لحظه شماری میکنند که او بمیرد و انجا را بفروشند و بروند خارج. |
دوشنبه 26 مهر 1389 |
|
shahram khosh maram - ایران - تهران
|
mahyar1212 - ایران - تهران: اخ گفتی از توپ 3 تیکه. ما خیلی وقتا تیغی بازی میکردیم. لایی 25 زار بود! و کسی که لایی میخورد خیلی ضایع میشد. توپ دائم خونه همسایه ها می افتاد و در و دیوار هیچ خانه ای جلودار ما نبود. وقتی دخترا نگاه میکردن , تکنیک همه گل میکرد! من هنوز هم ماهی یکی دوبار فوتبال بازی میکنم ولی اون موقع چیز دیگری بود. زمان شما یخمک بود؟ |
دوشنبه 26 مهر 1389 |
|
odin - بلژیک - انتورپن
|
از ته دل ارزو میکنم برای شماها که هر کدوم دستی در این رژیم شیطانی دارین و داشتین، از اول تا اخرتون خونه خراب بشین و تا عمر دارین لذت و مزه یک خواب راحت رو نبینید که خونه ها و محله ها و زندگیهامون رو نابود کردین که امثال ا.ن و دزدها و بیناموسهایی که بدخترها و زنهای مردم تجاوز میکنن رو بر سر منابع مالی این مملکت و ملت نشوندین. خونه ما تو منیریه بود و اغلب فامیلمون هم همونجا زندگی میکردن اما الان در پنج قاره دنیا اواره شدیم و زندگیهایی رو که پدرهامون با خون دل ساخته بودن رو دزدها و بیشرفها توش بدون زحمت نشستن.با دیدن این عکسها و محله ها اشک امونم رو برید.خونه قدس السلطنه زن ناصرالدین شاه دبستان دخترونه شده بود ازون هم نگذشتن.الان تو خونه های ما از قره قان اومدن نشستن و محله ای که همه مردمش همدیگه رو میشناختن وفامیل بودن شده بازار و پاتوق قاچاقچیها و دزدها و چاقوکشها.نه تقوی ها نه کیکاووسی نه اراسته ها نه زندیها نه ناسوتی هیچکدوم دیگه اونجا نیستن و شده مشالله و ممدحسن و یاسر و هر چی دزد و حشیش وتریاک فروش و خلافکار زندان قصره. |
دوشنبه 26 مهر 1389 |
|
bita tehrani - کانادا - ونکوور
|
odin از ته دل امین میگویم.بوی یاس سفید,از همونایی که توی گلدون حیاط بود بوی بچگی های منه.چقدر دلم میخواد یکبار دیگه توی خونه مادربزرگ توی استکانهای کمرباریک چای داغ رو با قندایی که بوی یاس دارند هورت بکشم و حیاط رو با حوض وسطش تماشا کنم...بدون دیوارای بلند و نرده هایی که تا فلک بالا رفتن. |
دوشنبه 26 مهر 1389 |
|