پنجشنبه ۳۰ مهر ۱۳۸۸ - ۲۲ اكتبر ۲۰۰۹
مرضیه و خاطره یک عکس
بی بی سی : چهلمین روز درگذشت غلامحسین بنان است و جمعیت زیادی برای بزرگداشت او در امامزاده طاهر کرج جمع شده اند. سال ۱۳۶۴ است.
هنرمندان و هنردوستان همه آمده اند- چهره های آشنای خوانندگان و هنرپیشگان زیادی که چندسالی است جای خود را روی صفحه تلویزیون و پرده سینما به قهرمانان انقلابی و بازیگران جمهوری اسلامی در سال های بعد از انقلاب ۱۳۵۷ داده اند در لابه لای مردم دیده می شود؛ محمدرضا شجریان، هوشنگ ابتهاج، قوامی، سلی و ... چهره های آشنایی اند که در میان نگاتیو عکس های آن روز پیدا کرده ام.
از انبوه مردمی که در سالن امامزاده اجتماع کرده اند و به سخنرانی یکی از متولیان مراسم درباره بنان گوش می دهند جدا می شوم و به عادت کنجکاوی عکاسانه، به گوشه و کنار گورستان سرک می کشم.
خانم مرضیه را در کنج آرامی از گورستان به طور اتفاقی پیدا می کنم که در حلقه یاران نشسته است.
این دومین بار است که او را از نزدیک می بینم. بار اول در اردوی تابستانی دانشجویان دانشگاه تهران بود به سال ۱۳۵۵ در بابلسر، که مرضیه برای دانشجویان دختر و پسر می خواند و آنها با بوی جوی مولیان با او هم آواز می شدند.
حالا مرضیه آن سالهای شور و عاشقی، آرام، در جامه ای از سر تا به پا سیاه، در میان جمعی از آقایان همسن و سال خودش که همگی به دور او ایستاده اند، روی صندلی و در فضای سرد گورستان امامزاده طاهر نشسته است.
به آرامی نزدیک می روم و سلام می کنم. ظاهرا خلوت آن جمع دوستان قدیمی را بر هم زده ام و احساس خوبی ندارم.
در این جور مواقع، اگر مزاحمت عکاسانه را همردیف محرمیت دکترانه بدانی، تا حدود زیادی قضیه حل است!
مرضیه سیگاری دود می کند و بعد از هر پکی که می زند، آن را به دست یکی از آقایان که در کنارش ایستاده می دهد که او برایش نگه دارد تا پکی دیگر.
مستجاب الدعوه، مجری قدیمی و قبل از انقلاب قرعه کشی بلیت های بخت آزمایی نیز یکی از همین افراد ایستاده در جمع است.
پس از مدت کوتاهی حضور من فراموش می شود و جمع دوستان قدیمی به گفت و گوی خود ادامه می دهند.
در فاصله سکوتی که برقرار می شود، خانم مرضیه نگاه کنجکاوانه ای به من جوان عکاس می اندازد که با سلام و احوالپرسی دوباره از او خواهش می کنم که اگر موافق باشد عکسی از او به یادگار در کنار مقبره بنان بگیرم.
نگاهی دوباره به من می اندازد و چیزی نمی گوید و دوباره با دیگران مشغول صحبت می شود.
روی سکوی سیمانی نشسته ام و آرام آن جمع را نگاه می کنم. گاهی نصف کار عکاسی، صبر است؛ انگار باید همچون جزیی از فضا شوی و فقط انتظار بکشی.
شاید نیم ساعتی می گذرد. ظاهرا صحبت های جمع به پایان رسیده. خانم مرضیه نگاهی به من می کند و می گوید: "بلند شو برویم عکس بگیریم."
پهنه گورستان را تا کنار قبر بنان، او از جلو و من به دنبالش، طی می کنیم. بعضی از مردم که او را شناخته اند با هیجان و ناباوری جلو می آیند، سلامی می کنند و برخی از او امضا می گیرند.
مرضیه کنار قبر بنان می ایستد و من در مقابل او در آن سوی دیگر.
کلیک!
از این صحنه فقط یک عکس گرفته ام.
مرضیه زیر لب چیزی می گوید، نمی دانم طلب آمرزش می کند یا برای آخرین بار، یاد از یار مهربان.
دوبی- ۱۴ اکتبر ۲۰۱۰
romano - ایران - تهران
|
در این دیار بیقراران قرار من تو بودی رفتی. چهار نسل به صدای لالایی مادرمان برای مدت کوتاهی گوش کردیم ولی به صدای تو بیشتر از صدای لالایی مادر. در این دیار بیقراران قرار من تو بودی رفتی. |
جمعه 23 مهر 1389 |
|
khosh bavar - ایران - کرمان
|
چقدر از قبر و قبرستان کشورم متنفرم, چقدر زشت و سرد درست کردند !? قبرستان های کفار, مخصوصا شیطان بزرگ خیلی زیبا هستند ! |
جمعه 23 مهر 1389 |
|
SarayeAzadi - انگلیس - لندن
|
روحش شاد و یادش در دلها گرامی باد.آهنگ های قدیمی و صدای اصیل این خواننده بزرگ "مرضیـــه" مرهم دلهای عاشق و نغمه های آواز او یادآور خاطرات دوران پاکی و صداقت قدیم بوده و هست. بزرگان هنر و موسیقی "تنهای" ما یکی پس از دیگری بی وداع و بدون رخصت عاشقان رخت سفر بی بازگشت بر بستند و "رفتند که رفتند"....! |
جمعه 23 مهر 1389 |
|
porharfi - هلند - آرنم
|
مرضیه عزیزم دوستت دارم..دوستت دارم ..صدایت همچو گرمی در جانم پراکنده. میکند ..که: بنویسم و بگویم ..مرضیه نازنین تا نفس میکشم دوستت دارم. |
جمعه 23 مهر 1389 |
|
Dokhtare_ariaei - ایتالیا - میلان
|
روحش شاد.پشت شیشه برف میبارد در سکوت سینه ام دستی دانه اندوه می کارد مو سپید اخر شدی ای برف تا سر انجامم چنین دیدی در دلم باریدی ای افسوس بر سر گورم نباریدی, یادش گرامی باد |
جمعه 23 مهر 1389 |
|
mohsen_raja - ایران - تهران
|
نابود باد دین، تفکر، اعتقاد و باوری که در ان شنیدن صدای مرضیه، هایده، دلکش و..حرام است. لعنت به کسانی که ما را از شنیدن صدای امثال مرضیه محروم کردند و صدای تنلشهای قاتلی چون منصور ارضی و سعید حدادیان را برایمان به ارمغان اوردند. |
جمعه 23 مهر 1389 |
|
Dokhtare_ariaei - ایتالیا - میلان
|
روحش شاد.پشت شیشه برف میبارد در سکوت سینه ام دستی دانه اندوه می کارد مو سپید اخر شدی ای برف تا سر انجامم چنین دیدی در دلم باریدی ای افسوس بر سر گورم نباریدی, یادش گرامی باد |
جمعه 23 مهر 1389 |
|
pelle - سوئد - استکهلم
|
Parmiss1989 - ایران - اصفهان. دوست عزیز با عرض تسلیت برای آرزوی صبر میکنم ، امیدوارم غم آخرت باشد. |
شنبه 24 مهر 1389 |
|
omidomid - هلند - آمستردام
|
Parmiss1989 - ایران - اصفهان. پارمیس عزیز ، دوست نادیدهٔ من. منو در غم خودت شریک بدون. هیچ پدر و مادری تا ابد نمیمونه.. و این یکی از بی رحمانهترین قوانین زندگیه. اما کمی که بگذره میفهمی که هرگز به معنای واقعی از پیشت نرفته و همیشه همراهته. سلامت باشی. |
شنبه 24 مهر 1389 |
|
zahra50 - دانمارک - کپنهاگ
|
parmiss ایران اصفهان دوست عزیزم خیلی متاسفم .منو هم در این غم بزرگ شریک خودت بدون .من سالها پیش پدرمو ازدست دادم و بزرگی این مصیبت رو درک میکنم .دوست من از امروز که کامنت تو رو خوندم باهات بودم امشب برای پدر بزرگوارت شمع روشن میکنم .بدون که تنها نیستی .دوستت دارم و به تو و خانواده نازنینت فکر میکنم . |
شنبه 24 مهر 1389 |
|
Parmiss1989 - ایران - اصفهان
|
از همه ی دوستانی که به من لطف داشتن و کامنت گذاشتن از صمیم دل تشکر میکنم، شاد و سلامت باشید./ دوست مهربانم zahra50 از لطفت ممنونم، خدا پدرتو رحمت کنه، از خدا میخوام همیشه شاد و تندرست باشی |
شنبه 24 مهر 1389 |
|
Dokhtare_ariaei - ایتالیا - میلان
|
Parmiss1989 - ایران - اصفهان دوست عزیز ما رو هم در غمتان شریک بدار خدا به شما و خانواده محترمتان صبر عطا کند هر چی خاکش باقی عمر شما و خانواده بشه.. |
شنبه 24 مهر 1389 |
|
zahra50 - دانمارک - کپنهاگ
|
paramiss دوست عزیزم در صفحه؟" ناف تهران _ویدیو " دوستان نازنین زیادی برای شما پیغام گذاشته اند .امیدوارم تسلی خاطری باشه برای تو هموطن عزیزم . |
یکشنبه 25 مهر 1389 |
|