یکشنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۸ - ۰۴ اكتبر ۲۰۰۹
یک نما در چهار فصل
حتما برای شما هم پیش آمده است که منظره ای را در طول سال به دفعات زیادی دیده باشیه، مانند منظره ای که از پنجره خانه تان هر روز میبینید، اما تا کنون این ذوق را داشته اید که عکسی در هر فصل از این مناظر بگیرید و برای خود داشته باشید؟ در 4 عکس زیر میتوانید نمایی بسیار زیبا از یک منظره زیبا و دیدنی را مشاهده نمایید.
Dokhtare_ariaei - ایتالیا - میلان
|
بوی مهر میاد. فقط بوی ماه مهر نبود... دلهره های ناتمام شب هم بود... عشق کیف و بوی ورق کتابهایت و پاکن میلان... مداد شمعی های از کمر شکسته و کج کوله ات... دعوای ساندیس و پشمک... نیمکتهایی که صدای قیژ قیژشان تمامی نداشت... کیف همکلاسی ات که همیشه سد راه نگاه های دزدکی ات بود. نامه های توی جامیزت هم بود... ضربدرهایی که مبصر انگار روی روح و جسمت میکشید... |
دوشنبه 5 مهر 1389 |
|
Dokhtare_ariaei - ایتالیا - میلان
|
بخش 2. یک بوی دیگر هم بود.. بوی گچهایی که تو صورتی اش را دوست داشتی... صدای اشنای قدمهای مراقب که تنت را میلرزاند... درد تلخ خط کشهای چوبی... صدای شق لیوان تاشو... بوی صابون کاغذی... خنده های مستانه ی زنگ ورزش و شعر هایی که بلد بودی... "عمو زنجیر باف" دستمال پشت سر کی بندازم". پول خورد های دوست داشتنی و ساندویچهای کثیف... روپوشهای یک رنگ و یک شکل... تصمیم لعنتی کبری و چوپان بخت برگشته ی دروغگو.. پرتقال فروشی پرتقالهایش از قرار... پیکی که تو هیچ وقت به "لبخندهایش" نخندیدی... خودکار قرمز معلمت... ....بودند...بودند...بودند و تو هیچوقت بودنشان را نفهمیدی...همانجور که رفتنشان را نفهمیدی. . |
دوشنبه 5 مهر 1389 |
|
ContractorQatar - قطر - دوحه
|
خواهشا این جور عکس ها رو نذارین توی سایت و فقط عکس بیابون های برهوت رو نمایش بدین چون این ملاهای پفیوز که جیبشون از خزانه کشور هم پرتره این عکس ها رو میبینن میان اینجا رو میخرن و بعد از مدتی میبینید یه مسجد کنار اون پل سبز میشه و گند میزنه به پرسپکتیو عکس و بهداشت محیط زیست! |
دوشنبه 5 مهر 1389 |
|
saasaan - ایران - شیراز
|
dokhtare_ariaei - ایتالیا - میلان. سلام. اون چیزایی که اون بالا گفتی خاطره انگیز و جالبند. ممنون. |
سهشنبه 6 مهر 1389 |
|
dokhtare_ariaei - ایتالیا - میلان
|
saasaan - ایران - شیراز سلام به شما دوست عزیز .خواهش میکنم اره منم وقتی داشتم می نوشتم اشک تو چشمهام حلقه میزد بغض عجیبی راه گلومو گرفته بود...این قافله عمر عجب میگذرد..یاد دوران کودکی بخیر عجب دورانی بود که فکر کنم تنها ارزوی ما تو اون دوران بچگی فقط تراشیدن نوک مدادهایمان بود و بس ........ |
چهارشنبه 7 مهر 1389 |
|