ترس از بیهوشی طبیعی است

ترس از بیهوشی طبیعی است

ترس و نگرانی از احساسات طبیعی بشر است، هر چند شدت و ضعف آن در افراد مختلف، متفاوت است.

فقدان ترس ناشی از ضعف سیستم روانی در برخورد با مسایل و بروز هیجانات است.

نداشتن ترس و نگرانی، دلیل محکمی بر سلامت روان نیست، بلکه در موقعیت ‌های ترس‌آور، باید ترسید و در شرایط نگران کننده باید نگران شد.

بی‌ تفاوتی هیجانی، علامتی منفی و ناشی از عدم تطابق پاسخ روانی به محرک ‌های بیرونی است.

یکی از ترس ‌های همیشگی آدمی، خوابیدن و نگرانی از بیدار نشدن است. اگر دقت کنید در آموزه ‌های دینی هم خواب همسایه مرگ عنوان شده است و برای خوابیدن دعاهای فراوانی به منظور پیشگیری از بلایا و حوادث ناخواسته تعیین گردیده است. چون در هنگام خواب هیچ نگهبانی جز خداوند وجود ندارد، هر چند در بیداری نیز چنین است.

با توضیح فوق بدیهی است بی‌ هوشی که شخص را می ‌خواباند، ترس‌‌آورتر باشد. بدن با اراده فرد دیگری به خواب رفته و هیچ اراده و تسلطی از جانب فرد خوابیده کارساز نیست. اگر در خواب طبیعی، محرک صوتی و حرکتی بیدار کننده است، در بی ‌هوشی هیچ کدام موثر نیستند. تسلیم محض، نه دفاعی و نه اختیاری. اگر در خواب کسی وارد حریم فرد نمی‌شود، در بی‌ هوشی بدن در اختیار طبیب است. می‌ شکافد، کاوش می ‌کند و هر اقدام مورد صلاحدید را انجام می ‌دهد، بدون آن که برای تک ‌تک آن ها شخص را در جریان گذارد.

پس نگرانی از بی ‌هوشی با وجود پیشرفت ‌های فوق‌العاده در این رشته و کاهش چشمگیر مرگ و میر و عوارض ناشی از آن، همچنان پایدار است. می ‌توان حدس زد ترس از بی ‌هوشی طی سالیان دراز چندان تفاوت قابل ملاحظه‌ ای نکرده است.

نکته جالب آن که این ترس هم مانند خود ترس، هیچ گروهی را مصون نمی ‌دارد و هر کس با هر شغل و رده تحصیلی، آن را در وجودش دارد. حتی اطبا نیز وقتی مریض شوند، مانند بیماران خود خواهند ترسید. در اینجا تاکید می‌ کنم که این ترس طبیعی است و عنوان مرض به خود نمی‌ گیرد، هر چند با برخی تمهیدات می‌ توان از شدت آن کاست، مثل دیدن پزشک اصلی درمانگر، جراح اصلی و پزشک معالج شخص در اتاق عمل قبل از بی‌ هوشی.

به جرات می ‌توان گفت در لحظه قبل از بی ‌هوشی، هیچ صورتی آرام ‌بخش ‌تر از چهره پزشک معالج برای بیمار نیست.

با وجود شرح فوق، گاهی ترس از بی ‌هوشی جنبه مرضی می‌یابد و تمام پروسه‌ های درمانی را مختل می‌سازد. بسیار دیده‌ایم شخص مبتلا به ترس بیمارگونه را که برای نرفتن به اتاق عمل به هر کسی متوسل می ‌شود. آستین پرستار را می ‌کشد و به دستان پزشک می‌چسبد و مانع انجام مراحل درمانی اصلی می‌ شود. این جا ترس شدتی غیرطبیعی دارد.

در این شرایط بررسی روان‌پ زشکی ضروری است. گاهی علاوه بر آرام‌ سازی ‌های متداول، تجویز دارو در مقطعی کوتاه با در نظر گرفتن تداخلات دارویی، منطقی و موجه است.

انجام بی‌ حسی‌ های موضعی و نخاعی در صورت صلاحدید پزشک و امکان‌ انجام، کمک کننده است.

دکتر سعید صدر - روان‌پزشک

عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی

khosh bavar - ایران - کرمان
بعضی خانمها با دیدن " موش " غش میکنند !
شنبه 13 شهریور 1389

dokhtare_ariaei - ایتالیا - میلان
khosh bavar - ایران - کرمان باور کن کاشکی موش باشه.اما من تا انجایی که دیدم و شنیدم وحشت ما خانمها یا حتی خود من از حشره_(سوسک)از هر جونور یا حشره ای دیگری شدیدتره
شنبه 13 شهریور 1389

khosh bavar - ایران - کرمان
dokhtare_ariaei - ایتالیا - میلان: اینو که گفتی, انگار جهانیه ! من, شیرمرد, رستم !! وقتیکه مار را میبینم, تنم مور میکنه و حالت ترس و نفرت بمن دست میده !
شنبه 13 شهریور 1389

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.