جمعه ۲۰ شهریور ۱۳۸۸ - ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۹
چشم بلبلی پلو با مرغ
مواد لازم:لوبیا چشم بلبلی 300 گرمبرنج سه پیمانهشوید 200 گرمنمک، فلفل و زردچوبه و روغن به میزان لازممرغ 500 گرمفلفل دلمهای رنگی و پیاز از هر کدام یک عددهویج دو عددزعفران به میزان لازم
طرز تهیه:لوبیا را با دو پیمانه آب میپزیم و در این فاصله برنج را خیس میکنیم. مرغ را به همراه پیاز، نمک، فلفل، زردچوبه، فلفل دلمهای و هویج میگذاریم بپزد. بعد از پختن مرغ آن را ریش ریش میکنیم و در روغن کمی آن را تفت میدهیم. برنج را آبکش کرده و ته قابلمه نان میگذاریم و یک لایه برنج سفید و روی آن را زعفران، روی زعفران لوبیا و بعد شوید میریزیم و این کار را تا انتهای مواد ادامه میدهیم بعد از دم کشیدن برنج برای کشیدن آن در ظرف مورد نظر یک لایه برنج و یک لایه مرغ خردشده میریزیم و روی آن را با زعفران تزئین میکنیم.
dokhtare_ariaei - ایتالیا - میلان
|
اتفا قا بعضی ها چشم بلبلی رو در سبزی پلو هم می ریزند خیلی خوشمزه میکنه .به به عجب غذایی من دوست دارم این غذا رو با ترشی که دوست عزیز ما babre mazand - هلند - امستردام (ترشی نار خاتون و سیر ترشی 15 ساله) تعریف کردند به همراه دوستهای با ذوق و با مرام طبخ اشپزخونه میل کنیم .اونم فقط در دل طبیعت +قلیون+ویسکی سفید اسکاتلندی +چای (سماور ذغالی) یعنی دوستان عزیز من شما فکر می کنید یک روزی این رویاهای ما به حقیقت می پیونده؟؟؟یعنی میشه همگی انشاالله به امید خدا همدیگرو زیارت کنیم و کلی ............. |
چهارشنبه 10 شهریور 1389 |
|
mohsen_raja - ایران - تهران
|
باقالی پلو با محسن، لوبیا پلو با محسن، چشم بلبلی با محسن؛ هرکی خواست بگه من بیام! (فقط وقتی حاضر شد من رو خبرکنه؛ خواهشن) |
چهارشنبه 10 شهریور 1389 |
|
shiva safapour - ایران - تهران
|
.صبح عزیزم بخیر باشه . از خدای بزرگ در این ماه مبارک برات ارزوی سلامتی و شادی دارم . عاشقتم عاشق وجود نازنینت . میگن یه نابینا به ماه گفت : دوستت دارم . ــ ماه گفت : چه طوری ؟ تو که نمی بینی . ــ نابینا گفت : چون نمی بینمت دوستت دارم . ــ ماه گفت : چرا ؟ ــ نابینا گفت : اگر می دیدمت عاشق زیباییت می شدم ولی حالا که نمی بینمت عاشق خودت هستم . عاشق خودتم تا نفس اخرم ..ایران تهران |
چهارشنبه 10 شهریور 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران
|
mohsen_raja - ایران - تهران. محسن جان با باقالی پلو و لوبیا پلو با شما همراهم حسابی. یه بار شما بپز یه بار من البته حواست باشه لوبیا پلو باقالی پلو من زیادی خوشمزه هست. دوستان رو هم خبر می کنیم که دورهم بیشتر می چسبه. |
چهارشنبه 10 شهریور 1389 |
|
sara_usa - امریکا - تگزاس
|
سلام من این غذارو خیلی درست می کنم بعضی وقطهاباعدس درستش می کنم اما بدونه هویج و فلفل دلمهی حالا هرکی دوست داره تشریف بی اره |
چهارشنبه 10 شهریور 1389 |
|
Esfahan Nesfe Jahan - آلمان - برلین
|
mohsen_raja - ایران - تهران .. من بر خلاف دوستمون iranazadiran عاشق لوبیا چشم بلبلی هستم. چشم حتما حقیقتش من دو روز پیش باقالی پلو و ماهی داشتم جاتون خالی. حالا رفت تا چند وقت دیگه وقتی خواستم درست کنم دعوتنامه براتون میفرستم در ضمن شما در قسمت " چقدر و چگونه موها را باید شست؟" کامنت داری sara_usa - امریکا - تگزاس .. من میام من میام ولی میدونی چیه ما یک گروه 13 نفره هستیم که همیشه با هم هستیم. جا برامون دور سفره ات داری? |
چهارشنبه 10 شهریور 1389 |
|
Esfahan Nesfe Jahan - آلمان - برلین
|
من نمیتونم بفهمم چرا بعضیها اینقدر به شکل و قیافه خودشون ایراد میگیرند ولی برای من داشتن یک جفت چشم ابی دریاچه ای با یک بینی قلمه دارچین لبهای قیطونی و سه تا تار مو و یک جفت دندون عاریه ای در واقع یک صورت اهورائی و سن 27 سال و البته کمی هیکلمند که وقتی یکسری اجرام نیرو بخش به ان اصابت کرد از پا درنیاد و مجبور به مشت و مال دادن شانه ها و اوردن یک کاسه نبات داغ با زعفرون نشم و به فراموشی موقت دچار نشوند پیچیده شده در یک ربدوشامبر .. اصفهان خانم از خواب بیدار شو داره کارهای روزمره ات عقب میفته!!!!!!!!!!! |
چهارشنبه 10 شهریور 1389 |
|
mohsen_raja - ایران - تهران
|
ایران عزیز؛ در خدمت شما بودن باعث افتخار من است ولی اینکه فرمودید یکبار من بپزم، این میشه "باقالی پلو پیش محسن" که من توصیه میکنم هیچوقت اون رو امتحان نکنید. من غیر از نیمرو، ماکارانی، استامبولی و یکی دو تا غذای دیگه که اکثر بیمزه هم در میاد، بیشتر بلد نیستم که اینها رو هم جرات نمیکنم جلو اساتیدفن چون شما بذارم. |
چهارشنبه 10 شهریور 1389 |
|
dannni - سوئد - استکهلم
|
از غضنفر روشنفکر می پرسن به نظر شما چرا آمریکا به ایران حمله نمیکنه میگه آمریکاییها معتقدند: که وقتی فهمیده شون خودشو میندازه زیر تانک وای به حال نفهماشون |
پنجشنبه 11 شهریور 1389 |
|
dannni - سوئد - استکهلم
|
حکایت آن مرد را فراموش نکرده ای که نزد روانپزشک رفت و از غم بزرگی که در دل داشت گفت . جناب دکتر فرمودن به فلان سیرک برو . آنجا دلقکی است آنقدر می خندانت تا غمت یادت برود.آن مرد لبخند تلخی زد و گفت: من همان دلقکم |
پنجشنبه 11 شهریور 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران
|
mohsen_raja - دوست گرامی خوش پوش باکلاس و با شخصیت ( پیژاما شوخی بود به دل نگیرین :) ا نمی خواستیم خدمت شما دوتا عزیز برسیم تنها شعار بود اما انگار خدا می خواست و نا خود آگاه اذیتتون کردیم مخلصیم اما در این بین آقای خدا به آتیش شما سوخت دلم بگدازد :)) روی چشمم من می پزم شما و دیگران نوش جان کنید . حالا نه واسه اینکه دست پختم بدک نیست به خاطر اینکه دروغ چرا غذای بد مزه دوست ندارم حاضرم گرسنه بمونم اما اونو نخورم. ممکنه برا نیمرو درست کردن مزاحم شما بشیم البته باید حرفه ای باشه وگرنه نمی خواد شما زحمت بکشین. باز هم مخلصیم و کوچکتون. از حمید جون هم عذر خواهی نمی کنم چون دیگه به اذیتهام عادت کرده و خودش میدونه فقط سربسر گذاشتنه. |
پنجشنبه 11 شهریور 1389 |
|
mohsen_raja - ایران - تهران
|
Esfahan Nesfe Jahan - آلمان - برلین// ممنون از دعوت شما، باقالی پلو باماهیه هم نوش جونتون فعلا که مشغول جمع و جور کردن زعفرونیهای ارسالیتون هستم، ضمنا عروستون pariha خانم یه مدت نبود حالا هم که اومده یه کم مشکوکه، فکرکنم سلاح سرد با خودش حمل میکنه، اونم گوشکوب! یه جا به یکی دوستان میگه تو ابگوشت بذار گوشکوبش بامن! اخه یعنی چی؟ مثل اینه که من بگم شما باقالی پلو بذار کفگیرش بامن! میشه؟ نمیشه دیگه! این فقط نشون میده که به احتمال زیاد تو کیفش گوشکوب داره، خصوصا که یه جا هم از محاسن این الت قتاله و ربطش با سروصورت صحبت میکنه؛ خلاصه که من یکی از ظهر تا حالا داره تموم تن و بدنم میلرزه یه وقت چیزی نگم که از دستم ناراحت بشه :-)) |
پنجشنبه 11 شهریور 1389 |
|
pahlavi100 - آمریکا - کالیفورنیا
|
Esfahan Nesfe Jahan - آلمان - برلین --- طلا خانم، این "بعضی ها" که شما توصیف کردین عجب موجود ملوسیه. من که ندیده دل باختم. در ضمن، فکر نمیکنین چون ۱۳ نحسه، یا از سارا خانم دعوت کنیم که به جمع افتخار بدن، یا یکی از دوستان رو به حکم قرعه تیر بارون کنیم؟ اگر سارا جان نظر موافق داشتن، لطفا خودتون زحمت بکشین در مورد شرایط عضویت و وجوهی که باید به دفتر دار (بنده) پرداخت بشه توضیحات لازمه رو بهشون بدین. |
پنجشنبه 11 شهریور 1389 |
|
hamidTANTAN - اتریش - وین
|
iranazadiran - ایران - تهران ایران عزیز؛ شما خیالتان جمع باشه.من قورباغه خور هیچ وقت از دست شما و اصفهانی ها ناراحت نخواهم شد.بلاخره هر کسی یک قسمتی داره.تو خونه اینجوری,تو سایت اینجوری,تو رفاقت اینجوری.خلاصه همه جا. اینجوری شده دیگه.جدیدا احساس می کنم که دیگه ادم نیستم بلکه یک کر گدن هستم.دوست داری صدایش را هم در بیارم? |
پنجشنبه 11 شهریور 1389 |
|
pariha - کویت - کویت
|
hamidTANTAN - اتریش - وین دوست نازنین فقط بگو شما از کی رنجیده خاطر شدید تا خودم قیمه اش کنم اگه هم لازم بود اینقدر عرب بازی در میارم که به گربه بگه ابوالقاسم. ( راهی جز نرمش و بازی با هستی نیست ). |
پنجشنبه 11 شهریور 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران
|
hamidTANTAN - اتریش - وین. وای حمید جون من دیگه غلط بکنم دل نازک شما رو برنجونم. دلم گرفت یه حمید جون داریم که مثل و مانند نداره و اون هم تن تن خانه. بلانسبت این القاب ناشایست امثال کرگدن و غیره چیست که به خودت میدی. دلم گداخت. تو عزیز عزیزایی و هر کس بخواد اذیتت کنه با همه ما طرفه. نباشم که اینقدر تو رو مظلوم گیر آوردن. هر چند یکی از ظالمان اصلی خودم هستم حداقل تو سایت بیشتر از من کسی تو رو اذیت نکرده. بیرون سایت هم حواسمون بهت هست چپ نگاهت کنن و یا بخوان اذیتت کنن با همه ی ما طرفند. اینو بهت قول میدم . خودم قربون غصه های حمید گلمون میرم تا اونا تموم بشن و حمید جون شاد شاد بشه خوبه :-) |
پنجشنبه 11 شهریور 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران
|
Esfahan Nesfe Jahan - طلا جون چطور اون علامت اختراعی رو فراموش کردی یعنی که اینقدر از حرفات خندیدم که اون مدلی شدم. mohsen_raja - ایران - تهران. محسن خان شما به دل نگیرین آخه از این خانم لطیف روح و شوخ طبع این کارهای خشن و جنایی بر میاد ؟ احتمالا pariha خانم برای اینکه به اصفهان جون که حتما اطلاع دارید که مادر شوهر جانشان هستند نشان دهند که تعلق خاطری به شما ندارند (طبق شایعات بوجود آمده ) با گوشکوب به جان سر و روی شما افتادند تازه در کلام مطمئن باشید هنگام ملاقات نه تنها با گوشکوب از شما پذیرایی نمی کنند بلکه با محبت از شما استقبال کرده و از مصاحبت هم لذت میبرید. فقط لطفا محبت را به اندازه نگه دارید که خدای ناکرده اجحافی به گل پسر طلا جون نشه :) |
پنجشنبه 11 شهریور 1389 |
|
mohsen_raja - ایران - تهران
|
hamidTANTAN - اتریش - وین// حمیدجان دوره اخرالزمان که میگن، همینه! ادمهای درست حسابی فکر میکنند شدن کرگدن؛ اونوقت کرگدنها و عنترها احساس ادم بودن بهشون دست میده! راستی من یکی، تا پای غورباقه خوردن هم باهاتم:-) |
پنجشنبه 11 شهریور 1389 |
|
hamidTANTAN - اتریش - وین
|
pariha - کویت - کویت الهی حمید تن تن قربون تو خواهر خوب بره.واقعاکه شما اصفهانی ها (Ende) محبت و مرام هستید. فقط اگر بتونی و استطاعت این را داشته باشی که این خسارت سینی من را پرداخت کنید.فکر نمی کنم که دیگه جای هیچگونه اختلافی ما بین ما تهرانی ها و اصفهانی ها باقی بماند.این سینی را من تو بازار همون نصف جهان25 سال پیش خریدم 25 هزار تومان .اون موقع نفت بشکه ای 15 دلار بود.سکه طلا هزار صد تومان, یک پرس چلو کباب هم بود بیست و پنج تومان.حالا شما خودتون حساب کنید خسارت حاصله را.راستی یک سوال: شتر موتور گیرت امد یا نه?والله اگراز من میشنوی محسن رجا مورد خوبی هستش.اهان یک چیز دیگه تا یادم نرفته ازت بپرسم.مگه گربه همون ابوالقاسم نیستش?. |
پنجشنبه 11 شهریور 1389 |
|
mohsen_raja - ایران - تهران
|
hamidTANTAN - اتریش - وین// به مرگ محمود، امروز فردا هست که من سر بذارم به بیابون! از یکطرف وقتی نیستم، غیبتم رو میکنند و پرونده برام میسازند. از اونطرف گوشکوب بهم تقدیم میکنند، از این طرف هم شما به پریا خانم پیشنهاد میدید اگر شتر پیدا نکرده، محسن مورد خوبیه! حال هیچی هم نه شتر موتور؟! منو بگو که تمام امیدم به شما بود؛ بقول بهروز وثوقی تو فیلم گوزنها؛ «خلاصه که زکی»! |
جمعه 12 شهریور 1389 |
|
pariha - کویت - کویت
|
hamidTANTAN - اتریش - دادش مهربانم واقعا که گلی - چشم در اولین فرصت نه تنها خسارت سینی بلکه تاکسی- بلیط - هتل - وغیره رو همه را یکجا پرداخت میکنم شما جان بخواه ولی در عجبم با اینهمه زرنگی چطوری گول خوردی اینجاست که اصفهانی از تهرانی سبقت میگیره - در ضمن شترها هنوز نرسیدند هنوز تو راه هستند ولی این موتور چیه؟ نوع جدید شتر هست خیلی مشتاق شدم بدونم |
جمعه 12 شهریور 1389 |
|
pariha - کویت - کویت
|
iranazadiran - ایران - تهران دوست نازنین من فدای شما بشم ببین ترا خدا این دوستان چه برداشتی از حرفهای من دارند اونهم من مظلوم و بی زبون (از نوع اصفهانی ) اخه به من میاد کسی رو بزنم اونهم با گوشت کوب تازه اگر هم بخوام از خودم دفاع کنم یک کف گیر هست که باهاش بریانی اصفهانی درست میکنند اونهم خیلی بهتره دسته بلندی داره که بزن و در برو مثل گوشت کوب له ولورده نمیکنه فقط جیزمیشه و کبودی - اخ اخ که از این همه اجحاف در حقم . چند ساعتی افسردگی شدید گرفتم - شاد و سر بلند باشید . |
جمعه 12 شهریور 1389 |
|
hamidTANTAN - اتریش - وین
|
mohsen_raja - ایران - تهران محسن جان ,ای عزیز جان برادر: شتر سمبل استواری واستقامت,صبورو بردبار,با محبت,زحمت کش,با گذشت و فداکار,با مرام و با معرفت,هستش.یک شتر تا بار را به مقصد نرسونه از پا نمی افته.محسن جان باور کن که اگر من در اینجاامکاناتش را داشتم.بجای سگ یک شتر می خریدم.تو فقط تصور کن چه حالی میده که قلاده شتر را تو دستت گرفتی و داری تو خیابون های وین قدم میزنی.تازه هر وقت هم که خسته بشی می تونی سوارش بشی.خرید خونه و بار را هم میتونی بگذاری رو پشتش.از همه بهتر نه پول بنزین میدی,نه هوا را الوده میکنی و نه تصادف مر گباری درست میشه.تازه همه تو خیابون نگاهت می کنن و با انگشت حسرت میگن (اه خدای من) |
جمعه 12 شهریور 1389 |
|
Esfahan Nesfe Jahan - آلمان - برلین
|
الهی شما 5 تا بلا نگیرید و ورنپرید ( pariha جون...pahlavi.جون ...iranazadiran.جون...Hamid جون.. Mohsen جون) فقط چند روزه دارم از دستتون می خندم بنابراین ترجیح دادم که هیچی نگم بیشتر کامنت بخونم و بخندم. از خدا که پنهون نیست از شما هم پنهون نباشه از روز تولدم تا امروز اینقدر بوس از همه نوعش هوائی, لب به لب, لب به لپ, ایمیلی, کامنتی, اس ام اسی, تلفنی, فکسی برای همه با فشاری متفاوت نرم, لطیف, درقی, زمخت, ابدار, کشدار, با هر مزه ای, زعفرونی, نبات داغی, شیرین, توتی فرنگی, خامه ای, عسلی برای همه فرستادم که دیگه جون برام نمونده. |
جمعه 12 شهریور 1389 |
|
dannni - سوئد - استکهلم
|
غضنفر میخواسته بیاد تهران، میره ترمینال از یه راننده میپرسه آقا بلیط تهران چند؟. رانندهه میگه : اگه جلو بشینی ۱۰۰۰ تومن وسط ۸۰۰ تومن رو بوفه ۵۰۰ تومن. بعد میخواد یه کم یارو رو سر کار بذاره، میگه : اگه دنبال اتوبوس هم بدویی ۳۰۰ تومن!. غضنفر یک نگاهی به کیف پولش میکنه، میگه: خوبه دنبالش میدوم!. خلاصه ۳۰۰ تومن میده و بسم الله شروع میکنه دنبال اتوبوس دویدن. نزدیکای غروب اتوبوس داشته از نزدیکای کرج رد میشده، رانندهه میبینه غضنفر هی داره از عقب اشاره میکنه. شاگردش میگه: بابا داغون شد! نگه دار سوار شه. هوا داره تاریک میشه سختشه، بیچاره ۳۰۰ تومن هم که داده. راننده هم نگه میداره. غضنفر نفس نفس زنان و شاکی میاد جلو میگه: اینجا کرج بود؟. راننده میگه: آره. غضنفر میگه: خوب مرتیکه خر چرا هر چی علامت میدم نگه نمیداری؟! من میخواستم کرج پیاده شم. |
جمعه 12 شهریور 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران
|
pariha - کویت - کویت. عزیزم خدا نکنه. متاسفانه سوء تعبیر و سوءتفاهم همواره بین دوستان و به کرات پیش میاد :) شما به دل نگیرید. اما ایده کفگیر بسیار جذابتر و با کارایی بیشتر است. برای پس کله زدن هم حرف نداره و خوب می چسبه البته باز محسن خان فکر نکنند که برای کله ایشان در نظر می گیریم. اگر حواسشان باشد و محبت را برای شما در ابعاد و اندازه معقول نگاه دارند نه گوشکوبی هست و نه کفگیر. از اون مسی بزرگا بیار که بشه حسابی آش رو هم زد :) |
جمعه 12 شهریور 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران
|
Esfahan Nesfe Jahan - خداوند یک در دنیا و هزار در آخرت (بعد صد و بیست سال ) بهت از بوسهای درقی زعفرانی نباتی و انواع دیگر عوض دهد که باعث اینهمه شادی و خرح میشوی . سهم ما هم فراموش نشه درقایی که پهلوی جون سخاوتمدانه از سهم خودشون که فرستاده بودی برا من فرستادند حرف نداشت. خداوند به ایشان و شما برکت دهد :) |
جمعه 12 شهریور 1389 |
|
pariha - کویت - کویت
|
iranazadiran - ایران - تهران لوووووووووووووول دوست نازنینم خوشم میاد ازتون که کاملا منو درک میکنید آدم گاهی اوقات احتیاج مبرمی به گف گیر پیدا میکنه مرسی از راهنمایی اصلا حواسم به نوع مسی نبود کار رایی بهتری داره و اثرش هم طولانی تر - تصمیم گرفتم 3 تا بخرم برای خودم - شما و نصف جهان عزیز. |
شنبه 13 شهریور 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران
|
mohsen_raja - محسن خان درسته که حمید جون صفات شتر رو برشمرد اما حتما منظورش این بوده که روی شتر سوار شین و دنبال عروس خانم با هفت بار جهاز شترش برین. حالا اگه با اصفهان جون صلاح مشورت کنین و رضایت pariha . جون رو بگیرین شاید بتونین یه جور دیگه در مورد موضوع فکر کنین. راستش هنوز که پسر اصفهان جون سرش تو کار درس و کودکی خودشه و نفهمیده خدا چه نعمتی (pariha - جون) براش مهیا کرده. از اون طرف مگه pariha - جون چه گناهی کرده که باید بشینه به انتظار تا موهاش مثل دندوناش سفید. بشه که بعد گل پسر اصفهان جون که جوان برازنده ای شد و خواست با یکی مثل خودش بپره یکهو ببینه باید pariha - جون رو که عمرش رو به پای انتظار برای او سپری کرده و دوران جوانی را پشت سر گذاشته نامزد قدیم و ندیمش بوده. هر دو مشکل دار میشن. یک کار بسیار خوب میشه انجام داد که نه سیخ بسوزه و نه کباب. و اون اینه که شما به اتفاق اصفهان جون به خواستگاری pariha - جون تشریف ببرید (بعد از جلب رضایت pariha - جون ). ...... |
شنبه 13 شهریور 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران
|
.....(بعد از جلب رضایت pariha - جون ). و هردو شما بعد از توافق قول دهید که بچه اولتون دختر باشه و نافش رو به اسم گل پسر اصفهان جون ببرین. حتما هم در سلیقه و کدبانویی جا پای مامانش میذاره و در آقایی از شما جوانمردی میاموزه. ضمنا صدبار حمید جون گفت مخلصتونه و دوستتون داره مگه از نفسش که تازگی براتون تو این زمینه مایه گذاشت یادتون رفته. سربسرش نذارین می بینین که چقدر حساس شده آزادش بذارین یه مدت هر چی دلش میخواد بگه شاید یه کم از غصه ها و عقده های دلش باز شه. آفرین به محسن خان بزرگوار دوست عزیز خودمون :) |
شنبه 13 شهریور 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران
|
pariha - کویت - کویت. عروس خانم هنرمند باسلیقه هر چی فکر کردم دیدم حیفه جوونیتو بسوزونی و بعدش هم خدای ناکرده به پسر اصفهان جون که دیگه برا خودش جوون رعنایی شده تحمیل بشی. درسته که مرام اصفهان جون اینقد هست که مثل شیر پشت سرت باشه و ازت حمایت کنه اما موضوع اینه که جوانها معمولا خواسته خودشون اول شرطه نه . پدر و مادر اینه که ممکنه اشکالات عدیده بوجود بیاد. به محسن خان پیشنهاد دادم اصفهان جون هم که منطقیه و انعطاف پذیری داره میمونه تو زودتر جواب بله رو البته با اجازه اصفهان جون به محسن خان بده تا بسلامتی ناف دخترتون رو به افتخار عروس بودن اصفهان جون ببرند. ضمنا تو هفت تا بار جهاز روی شتر یادت نره هفت تا کفگیر از نوع فرد اعلا مسی بذاری فقط محسن جون نبینه برا روز مبادا خوبه. اون هفت تا از این سه تایی که می خوای برای خودمون تهیه کنی جداست حواست باشه رویهم میشه ده تا. |
شنبه 13 شهریور 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران
|
dannni - سوئد - استکهلم :]. wildpiony - هند - بمبیی. خانمی از کاترین جون چه خبر دلمون براش تنگ شده. هما جون هم که احتمالا هنوز داره گل میچینه و گلبرگ میکنه. هر جا هست خوب و خوش باشه. |
شنبه 13 شهریور 1389 |
|
mohsen_raja - ایران - تهران
|
iranazadiran - ایران - تهران// عزیز بزرگوار، زیر پای شما هم نشستند! شما رو هم از راه بدر کردند! یکدفعه رفتید سر خونه اخر! کمر به قتل من بستید! البته قصد جسارت به pariha خانم ندارم، در کل منظورم ازدواج هست. برادر بزرگتر من خیلی اصرار داره که من زودتر ازدواج کنم، همیشه میگه من نمیتونم ببینم تو همینجور برای خودت آزاد باشی و راستراست بچرخی، اونوقت ما اینجور اسیر و گرفتار باشیم! حالا اگر مانند بعضی دعوام کنه یا کامپیوترم رو بشکنه یا اینکه وقتی که میام تو نت غر بزنه قابل تحمله ولی من اگر یک ضربه با گوشکوب که هیچی، با ملاقه مسی هم بخورم دیگه نمیتونم از جا بلند بشم! از همه اینها گذشته اگر زن من با شتر جهازش رو بیاره، من هم اون رو سوار بر الاغ به ماه عسل میبرم! |
یکشنبه 14 شهریور 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران
|
mohsen_raja - ایران - تهران. محسن خان بزرگواری از خودتونه. چه میشه کرد انسانه و جایز الخطا. اما سوء تفاهم بود و خوشبختانه تا وسط راه آخه من هم دلم میخواد شما هم یه خورده از حال و هوای متاهلین رو بچشین اما بنده فقط به شما و pariha خانم جونتون پیشنهاد میدم و هیچ اجبار و تشویقی نیست تنها کتمان حقیقت را به ضررتان می دانم. در نظر بگیرید در این زمانه که اکثر دختر خانمها از کدبانوی خوب شدن و شوهر داری گریزانند و دوست دارند تمام هنرها را داشته باشند غیر از این دو هنر. pariha جون یک مورد استثنایی هستند که حتما شما را به سر و سامان رسانده و از بی تکلیفی و تنهایی در میاورند ضمن اینکه چپ و راست غذا شیرینی خلاصه هر چی که هوس کنین براتون مهیا می کنن. به بخت خود پشت نکنید که امثال این خانم در این زمونه نایابند مخصوصا برای امثال شما مجردین فراری ترسیده شده. ضمنا ملاقه کجا و کفگیر کجا. توجه کنید کفگیر هم جذابتره و هم ملایمتر. ... |
یکشنبه 14 شهریور 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران
|
...دوست عزیز شتر دوست ندارین کاری نداره pariha جون جهازش رو روی شترها می چینه مثلا روی یکی یخچال یکی فریزر یکی گاز یکی لباسشویی یکی هم ظرفشویی (که دستای لطیفش خراب نشه یکی هم وسیله برقی و یکی ظرف و کاسه کوزه مسی :) شما هم خونه کاملا مبله تهیه و می چینید (چون نمیشه که روی شتر مبل رو گذاشت بیشتر از یه دست جا نمیشه ) حداقل چهار دست مبل و صندلی نیازه یکی برا آشپزخونه یکی برا نشیمن یکی برا پذیرایی و یکی هم برا ناهار خوری. ضمنا لطفا سرویس اتاق خواب رو هم منظور کنین چون زشته که رو شتر تخت و تشک بار کنه. فرش هم که از کویت آوردن مثل زیره به کرمان بردنه. pariha جون از ایران فرش دست باف ظریف ( فعلا تبریز خیلی تو بورسه ) میگیره و ماشینی پشمی فرد اعلا که با دستی زیاد فرقی نمیکنه نه آکرلیک و این حرفها که پرزش برای ریه خوب نیست. کریستالها و تفلون هاش رو هم از ایران میخره که شیکترین و جدیدترین مدلها رو از تمام دنیا داره ...... |
یکشنبه 14 شهریور 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران
|
......از لب مرز بار شترا رو پیاده می کنین حالا دیگه نوبت شماست که با خاور یا هجده چرخ بنز با راننده اش دنبال وسایل بیاین. عروس خانم رو هم که در یک کجاوه نشسته و اصفهان جون در کجاوه دیگر با شکوه و شادی داخل بنز خود می نشانید بهتر است راننده تان رانندگی کند و عروس و داماد شیک و پیک عقب بشینند. البته خودتون هنوز نشینید یه عالمه کار مونده عروس خانم و اصفهان جون رو بشونید تا خسته نشن کولر رو هم رو درجه کم براشون باز بذارین بعد از اون هوای گرم نچاین. چرا نمی پرسین ساقدوششون کیه اگه گفتین ؟ hamidTANTAN - خان و be man megan khoda - که هر دو روی دواسب عربی ( اشتباه شد از حمید جون ترکمن باشه چون با همه چیز عربی مشکل داره برای آقای خدا که در کویت هستن گمونم مشکلی نباشه ). در حالیکه در جامه های زربفت و دمی و دستگاهی با شکوه دوکجاوه و هفت بار شتر را همراهی می کنند و به شکوه کاروان افزوده اند..... |
یکشنبه 14 شهریور 1389 |
|
iranazadiran - ایران - تهران
|
.......با احترام و افتخار به استقبالشون رفته آنها را از اسب پیاده می کنید ( یادتون نره اونا خدا هستن و کبر و غرور خدایی دارن ) اسب عربی را می فرستید به همون جایی که بوده اسب ترکمن رو همراه جهاز عروس خانم می کنید. بعد از آن تمام شترهایی را که بارشان را تخلیه کرده اند توسط قصابی که آنجا برده اید جلوی پای عروس خانم و همراهان قربانی کرده گوشتش را به همان سوی مرز در کویت می فرستید. یک ماشین بنز یا بی ام و هر کدام که همراهان مایل بودند برای همراهان در نظر می گیرید و پس از اینکه همه سر جای خود مستقر شدید پیش بسوی فراهم کردن جشن و سور و سات ما هم اگر دعوت شویم در اسرع وقت همه خودمان را به محفل پر رونق شما خواهیم رساند. ایشالا به پای هم پیر بشید زیاده عرضی نیست. ببخشید که طولانی شد آخه ازدواج ایرانیها خیلی دنگ و فنگ داره. |
یکشنبه 14 شهریور 1389 |
|