محمد مصطفایی : فکر نمی‌کردم در دستگاه قضایی برخی بویی از انسانیت نبرده باشند

 
محمد مصطفایی :

فکر نمی‌کردم در دستگاه قضایی برخی بویی از انسانیت نبرده باشند

محمد مصطفایی، وکیل دادگستری که همسرش همچنان در زندان است و خود نیز از کشور خارج شده، در گفت‌وگو با رادیو اروپای آزاد/رادیو آزادی از  آخرین وضعیت خود می‌گوید؛  به  گفته محمد مصطفایی وی از سازمان ملل در ترکیه تقاضای پناهندگی کرده و منتظر است که به وی اجازه خروج به کشور سوم را بدهند.




ـ رادیو اروپای آزاد/رادیو آزادی: آقای مصطفایی! اول بفرمایید چطور توانستید از ایران خارج شوید. تحت چه شرایطی خارج شدید؟


محمد مصطفایی: دوم مرداد ماه  قرار بود به زندان اوین بروم و به دادسرای شهید مقدس خودم را معرفی کنم؛ صبح ساعت ۹ رفتم با بازپرس شعبه نزدیک به سه ساعت صحبت کردم. در مورد کارهایی که انجام می‌دادم سئوالاتی را پرسیدند و در نهایت به اتمام رسید. از آن دادسرا که مستقر در زندان اوین است و واقعاً رفت و آمد به آنجا بسیار مشکل است و هیچ وکیلی را اجازه رفتن به آنجا نمی‌دهند، به من گفتند که شما آزاد هستید. من بیرون رفتم. در آن روز من هیچ تلفنی نداشتم که بخواهم با کسی تماس بگیرم. فقط بیرون رفتم یک آقایی آنجا بود من از ایشان تلفنش را گرفتم و به خانمم اطلاع دادم که مشکل من حل شده و من الان بیرون هستم. جلسات مختلفی داشتم. به جلساتم رسیدم. ساعت پنج بعد از ظهر بود که به دفترم رفتم و در دفتر به من گفتند که چند نفر اینجا آمدند و می‌خواستند شما را بازداشت کنند. به خانمم زنگ زدم ،خانمم گفت که ساعت یک دو بعد از ظهر یک آقایی از شعبه دوم بازپرسی زنگ زد و گفت حتماً باید آقای مصطفایی بیاید و الا جلبش می‌کنیم. وقتی که من متوجه شدم که برای جلب من آمده‌اند، این برای من یک مقدار زیادی سنگین بود. در دفترم منتظر بودم ولی هیچ کس نیامد. بعد از ساعت‌ها من به پدر خانمم زنگ زدم ایشان گفتند ماموران پلیس فرشته همسرم و برادرش فرهاد را دستگیر کرده‌اند. بعد از اینکه  همسرم و بردارش را دستگیر کردند، من مصمم شدم که خودم را معرفی نکنم، هرچه می‌خواست پیش بیاید تحمل کنم. در هر صورت چند روز گذشت و دیدم که صراحتاً اعلام می‌کنند که خانم من و برادرش  رابه گروگان گرفته‌اند و تا زمانی که محمد مصطفایی مراجعه نکند ما این دو نفر را آزاد نمی‌کنیم. من تصمیم گرفتم از ایران خارج شوم. چون می‌دانستم ممنوع‌الخروج خواهم شد و  به مرز ایران به ترکیه آمدم و خودم را در شهر وان به سازمان‌های حقوق بشری معرفی کردم و آنها هم به وزارت کشور اینجا اعلام کردند. در شهر وان سوار هواپیما شدم  و به استانبول آمدم و در استانبول پلیس من را پیج کرد و من  به دفتر پلیس رفتم و  الان  در استانبول منتظر  هستم که دولت ترکیه اجازه خروج من را به یک کشور سوم بدهد. ـ یعنی تقاضای پناهندگی هم کردید؟به دلیل اینکه ویزای شنگن  دارم و پاسپورتم هم پاسپورت اصلی است تقاضای پناهندگی نکرده بودم؛ از سفارت نروژ  آمدند و گفتد ما حاضریم که آقای مصطفایی را به عنوان شهروند قبول کنیم و مقدماتش را فراهم کردند؛ نامه‌نگاری کردند ولی در نهایت به صورت اجباری  برای پناهندگی در سازمان ملل  ثبت نام کردم و نماینده‌های سازمان مل لاینجا آمدند  و از من خواستند که فرم‌هایشان را پر کنم و من این کار را کردم و قرار شد این پروسه هم انجام شود.ـ حتماً تصمیم دشواری برای شما بود با توجه به اینکه خانم‌تان هنوز در زندان هستند، دختر کوچک شما در ایران مانده ولی با این حال خودتان را ناگزیر دیدید که از ایران خارج شوید؟من حقیقتاً فکر نمی‌کردم که در دستگاه قضایی ما انسان‌هایی وجود داشته باشند که بویی از انسانیت نبرده باشند. من هیچ فکر نمی‌کردم که این قدر بی‌قانونی در دستگاه قضایی ما باشد. فکر نمی‌کردم که بخواهند خانم مرا نزدیک به دو هفته به خاطر گناهی که مرتکب نشده در بازداشت نگاه دارند. به خاطر اینکه هیچگونه ایشان دخالتی در کارهای من نداشتند. در پرونده‌های من دخالت نداشتند. ایشان از زمانی که با من زندگی کردند، رابطه زناشویی‌مان به گونه‌ای بود که من هیچوقت کارم را به منزل نمی‌بردم. بعد از اینکه پارمیدا به دنیا آمد، تمام فکر و ذکرشان و هم و غمشان این بود که پارمیدا را به درستی تربیت کنند. ایشان درس می‌خواندند. کارشناس ارشد حقوق بشر از دانشگاه مفید قم هستند.در هر صورت من فکر نمی‌کردم در دستگاه قضایی ما انسان‌هایی باشند که بویی از انسانیت نبرند و همسر مرا اینقدر تحت فشار قرار دهند به خاطر این که من خودم را معرفی بکنم. من خودم را هرگز معرفی نخواهم کرد مگر اینکه دستگاه قضایی ما از آن وضعیتی که هست خارج شود. در دادسرای شهید مقدس که مستقر در زندان اوین است،‌ انسان‌های بیگناه به ناحق محاکمه می‌شوند و با بدترین وضعیت تحت شکنجه قرار می‌گیرند؛ نزد بازپرس با چشم بند بازجویی می‌شوند . تا زمانی که این مراجع قضایی تشریفاتی و غیرقانونی از دستگاه قضایی برداشته نشود، من خودم را معرفی نخواهم کرد. هیچ ابایی از هیچ محاکمه‌ای ندارم. به خاطر اینکه گناهی مرتکب نشده‌ام.ـ آیا به خانواده شما گفتند که چرا می‌خواستند شما را جلب کنند؟ علتش رسمی‌اش چه بود؟ چه اتهامی به شما وارد کردند؟زمانی که من رفتم  و بازجویی دادم، صحبت از این بود که من چرا به این نوجوانان کمک می‌کنم، چرا وکیل هستم  و به صورت رایگان دارم این کار را انجام می‌دهم؛ چرا برای کمک به نجات جانشان حسابی باز کرده‌ام و از آن حساب استفاده می‌کنم برای اینکه دیه اینها را پرداخت کنم. و اتهام دیگری به من نزدند. من واقعاً نمی‌دانم چرا دستور جلب مرا صادر کردند. ـ برخی از همکاران شما  معتقد بودند که این حکم جلب  احتمالاً به خاطر دفاع شما از خانم سکینه محمدی آشتیانی که به سنگسار محکوم شده‌اند و در غرب خیلی سر و صدا کرد، بوده است.در هر صورت اگر آن هم باشد، من وکیل خانم خانم سکینه محمدی بودم و این حق را داشتم که از حقوق ایشان دفاع کنم. وکیل دادگستری تمام توانش را باید به کار ببرد برای اینکه موکلش را از مجازاتی که ناعادلانه است نجات دهد. من هم وظیفه خودم دانستم که جان سکینه محمدی را نجات دهم. به خاطر اینکه دستگاه قضایی کمک نکرد برای اینکه ایشان از سنگسار نجات پیدا کند، من صدای دادخواهی ایشان را به گوش جهانیان رساندم تا از این طریق بتوانند دستگاه قضایی را وادار کنند  که از جان سکینه محمدی بگذرند و ایشان را از سنگسار رها کنند. ـ همانطور که خودتان هم اشاره کردید، وکالت شماری از کودکان مجرم را بر عهده دارید که بعضی‌هایشان هم با خطر اعدام مواجه هستند. الان تکلیف اینها چه می شود. الان چند نفر پرونده شان دست شما بوده؟من وکالت ۴۰ نفر را در چند سال گذشته به عهده داشتم. توانستم در این مدت ۱۸ نفر را نجات دهم. ۴ نفر متاسفانه به اعدام محکوم شده بودند و اعدام شدند. بقیه هم در حال حاضر در حال انجام است و بعضی از آنها در خطر اعدام قرار دارند و من نمی‌دانم که با وجود اینکه من نیستم چه کار باید کرد. مطمئن هستم که اگر  از نظر بین‌المللی  از حمایت‌های مستقلی برخوردار شوند  این امکان برای من وجود دارد که بتوانم از خارج از کشور از حقوق آنها دفاع کنم و نگذارم که آسیبی به آنها وارد شود.

ـ فکر می‌کنید الان این مسئله که برای شما پیش آمده،  بر کار همکاران و وکلای دیگر مثل شما که پرونده‌های حساس را در ایران دنبال می‌کنندچه تاثیری داشته باشد؟
متاسفانه به نظر من یکی از اهداف دستگاه قضایی اینست که با تحت فشار قرار دادن وکلا و خانواده‌شا، آنها نتوانند به درستی از حقوق موکلان شان دفاع کنند. این را هم عرض کنم که برادر خانم من و پدر خانم من که دستگیر شده بودند، دو روز گذشته آزاد شدند و در حال حاضر تنها خانم من در بازداشت است. ـ آیا اطلاع دارید که با خانم شما چه کار می‌خواهند بکنند؟ من بعید می‌دانم که دستگاه قضایی بخواهد ایشان را نگاه دارد. واقعاً اگر بخواهد نگاه دارد این یک افتضاح قضایی است و افتضاح سیاسی است. چرا باید یک نفر را به خاطر دیگری گروگان بگیرند؟ به نظر من این شایسته دستگاه قضایی نیست. اصلاً دور از مسلمانی است. دور از این است که یک مسلمان کاری انجام دهد. من از همین طریق از دستگاه قضایی، از مسئولان قضایی، از دادستان تهران می‌خواهم که ادامه بازداشت غیرقانونی همسرم را متوقف کنند و ایشان را هرچه سریعتر آزاد کنند. من هرگز خودم را معرفی نخواهم کرد مگر اینکه دولت ترکیه بخواهد مرا به ایران تحویل دهد.
- یعنی چنین احتمالی وجود دارد که شما را به ایران تحویل دهند؟

من این را نمی‌دانم ولی با توجه به مسائل دیپلماتیک که بالاخره در کل جهان شاهدش هستیم و بده بستان‌هایی که می‌کنند این احتمال وجود دارد که این کار انجام شود ولی تا به حال که به من چیزی نگفته‌اند و قول مساعد داده‌اند که چنین اتفاقی رخ ندهد.

سید ابوالقاسم واعظ - اندونزی - جاکارتا
نمی دانستی!!؟؟ مگر ندیده بودی وکلایی که این گونه پرونده ها را بر عهده می گیرند (مانند مهرانگیز کار، عبادی، زرافشان، خرمشاهی و....) در معرض آزار و زندان هستند. تو که جرات این کار را نداشتی می نشستی در دفترت و فقط پرونده چک برگشتی بر قبول می کردی. نه زن بیچاه و بیگناهت را در دام این گرگ ها می انداختی (تو که می خواستی در بروی اقلا او را هم می بردی) و نه وکیلان شجاع ایرانی را بی آبرو می کردی.
جمعه 15 مرداد 1389

ARTEMIS-SW - فرانسه - پاریس
سید ابوالقاسم واعظ - اندونزی - جاکارتا . تو چون در دین ننگینت سنگسار و ازار زن را مجاز می دانی ارزش کار این وکیل شرافتمند را نمی دانی بیخود قضاوت نکن با ان ای دی اخوندیت..نمی دانم چرا همه ی مارمولکهای اسلام به این سایت هجوم می اورند یک موی این وکیل می ارزد به خاله خانباجی هائی که نام بردی.فضولی در کار این وکیل ممنوع برو سر نمازت.
جمعه 15 مرداد 1389

homa-ir - المان - هامبورک
اقای محمد مصطفائی = چطور فکر نمیکردی ? مگر نه اینکه بمحض ریاست. قوه قضائیه * شاهرودی العراقی * تحویل گرفت - مگر نگفت - خرابه ای را تحویل گرفتم . تازه اقای شاهرودی فارسی خیلی کم میدانست . اگر فارسی. خوب میدانست و می فهمید . چی میگفت ?
جمعه 15 مرداد 1389

نظرها - ایران - تهران
آقای سید ابوالقاسم واعظ - اندونزی - جاکارتا ،. چه توقع بیجایی و غیر معقولی
جمعه 15 مرداد 1389

behnam2009 - انگلستان - لندن
سید ابوالقاسم واعظ - اندونزی - جاکارتا لطفا چیزی نگو. سنگین تری هیچی نگی وقتی هیچی نمی دونی.
جمعه 15 مرداد 1389

iranazadiran - ایران - تهران
سید ابوالقاسم واعظ - دوست گرامی ایشان در کار خود بسیار خبره و با وجدان است. اگر افراد شجاعی همچون ایشان دست به این از خود گذشتگیها نزنند هیچ چیز عوض نمی شود. طبق هیچ قانونی حتی قانون وحوش حکومت توده ای یهودی و ضد خدای ایران کسی حق تعرض به همسر و فرزند ایشان که در هیچ چیز دخل و تصرفی نداشته اند ندارد. کار شجاعانه این وکیل درستکردار دست این جانیان از خدا بی خبر را بیشتر رو می کند. ضمنا بعد از اقامه نماز التماس دعا از جنابعالی دارم. به قول شاعر عزیز. در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد حالتی رفت که محراب به فریاد آمد. گاهی آدم با همه نزدیکی احساس فراق می کند. هیچ حالی برای من زیباتر از رکوع و سجود با توجه و نه از سر عادت در برابر ذات یگانه بی همتا نیست. هر چند که لحظه ای و دمی از محضرش غایب نیستم اما دلم برای سجده های طولانی چند ساعته تنگ شده باشد تا توفیق رفیق راه شود.
جمعه 15 مرداد 1389

timeless miracle - کانادا - تورنتو
ARTEMIS-SW - فرانسه - پاریس خیلی خوب گفتی دمت گرم . واقعا کسانی که اینطوری فکر میکنن چرا میان تو این سایت برن وبسایت رهبری اونجا براش کامنت بزارن . اینا حقوق بشر و انسانیت نمیشنا سن . تمام دلایل واضح و روشن بیان شده که این آقای مصطفایی گفته که ازش پرسیدن چرا وکیل هستم و به صورت رایگان دارم این کار را انجام می‌دهم؛ چرا برای کمک به نجات جانشان حسابی باز کرده‌ام و از آن حساب استفاده می‌کنم برای اینکه دیه اینها را پرداخت کنم......
جمعه 15 مرداد 1389

سید ابوالقاسم واعظ - اندونزی - جاکارتا
ظاهرا متوجه دلیل اعتراض من نشدید یا خودتان را به نفهمیدن میزنید. من نمی گویم چرا به این حکومت سنگساری و فاشیستی و ضد بشری مقابله کردی. حرف من این است که چرا با اولین احضار به دادگاه زنت را ول کردی و جانت را برداشتی و به ترکیه فرار کردی. ضمنا جای بسی مباهات است که خوانندگان این سایت آنقدر با سوادند که وکیل ندا آقاسلطان، وکیل مختاری و پوینده و فروهر، برنده جایزه صلح نوبل و وکیل ده ها زن محکوم به اعدام را را خاله خانباجی می خوانند. شما فکر کرده این من از آن آخوندهای تازه به دوران رسیده ام که هوچی گری می کنید. از بزرگترهایتان بپرسید که چگونه عده ای ملعون مثل شما را که قصد بر هم زدن سخنرانی من در مجلس شهادت حضرت مسلم بن عقیل را داشتند را رسوا کردم.
جمعه 15 مرداد 1389

Black Chador - امریکا - ولدن
سید ابوالقاسم واعظ - اندونزی - جاکارتا . . تو هم باید اینو بدونی که برای این مرد شجاع موندن ایران راحتتر بود. برایهر انسان واقعی از جان خودگذشتن اسانتر از از جان عزیزان گذشتن هست. شاید این زن و شوهر شجاع این موضوع رو بین خودشون قرار گذاشتن. بهرحال این وکیل حقیقی و شجاع نه تنها برای زنش و برادر زنش از خارج کشور میتونه کمک بیشتری کنه بلکه برای کشورش هم میتونه بیشتر کمک کنه. همونطور که من بارها گفتم تا وقتی که ایرانی ها از خودشون نپرسن" اگر نه من پس کی?" به جایی نمیرسن. این زن و شوهر شجاع همین سوال رو ازخودشون کردند و عمل درستی انجام دادن.
جمعه 15 مرداد 1389

Black Chador - امریکا - ولدن
از مسئولین ای سایت تقاضامیکنم با تماس گرفتن به اقای مصطفایی به ما خبر بدن که چطور میتونیم به این انسان شجاع کمک کنیم.چه مالی و چه قانونی.
جمعه 15 مرداد 1389

زیتون بهبهان - ایران - بهبهان
تو که عرضه دفاع ازخودت رانداری چگونه ازموکلینت دفاع میکردی.حالا هم شدی عروسک خیمه شب بازی .. دور از وطن.ننگت باد
جمعه 15 مرداد 1389

gomgi - ایران - تهران
خواهشا کامنت گزار های سایت یکم با تعامل بیشتری این کارو انجام دهید چون با این کار جر به بیراه رفتن چیزی گیرتون نمیرسه
شنبه 16 مرداد 1389

surena1611 - آلمان - اشتوتگارت
زیتون بهبهان- ایران-بهبهان عروسک تو هستی که خودت رو به این رژیم فروخته ای!! ننگ بر تو که وطن فروشی. ننگ بر تو که حامی یک رژیم شیطانی و ضد ایرانی هستی. ننگ بر تو ....
شنبه 16 مرداد 1389

miniator - ایران - تهران
حالا کم کم میفهمی که در هیچ ارگان دولتی و حکومتی در ایران کسی بویی از انسانیت نبرده.همه مزدورن تا ببینن بالائیشون چی دستور میده .از بیت رهبری دزدان بگیرتا جوجه بسیجی ها...
شنبه 16 مرداد 1389

homa-ir - المان - ّهامبورک
محمد مصطفائئ وکیل مدافع سکینه محمدی اشتیانی مادر43 ساله محکوم به سنگسار - از بازداشتگاه استانبول * ازاد * شد . و به نروژ میرود .
شنبه 16 مرداد 1389

Black Chador - امریکا - ولدن
homa-ir - المان - ّهامبورک . . ممنون از خبر خوب. امیدوارم هر جا میره به فعالیتش ادامه بده.
شنبه 16 مرداد 1389

hassan5 - ایران - تهران
اقای مصطفی ای برای هزارمین بار تروریست وگروگانگیر بودن رژیم جمهوری اسلامی رابه اثبات رسانید دیگر نظام نمیتواند برای جهانیان اشک تمساح بریزد وبگوید که خودمان قربانی تروریسم هستیم.مرحبا باین وکیل شجاع
شنبه 16 مرداد 1389

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.