ناصر حجازی: اگر دستاندرکاران حکومت پاک باشند فوتبال هم پاک خواهد بود + فایل صوتی
ناصر حجازی: اگر دستاندرکاران حکومت پاک باشند فوتبال هم پاک خواهد بود
دستوپنجه نرم کردن ناصر حجازی با سرطان ریه از خبرهای نگرانکنندهی ماههای اخیر است. او در گفتوگویی با دویچه وله از وضعیت سلامتی خود، حسادت مسئولان کشور به چهرههای محبوب ملی و فساد در مدیریت ورزش ایران میگوید.
ناصر حجازی: «در ایران، رسیدن حق کسانی است که نمیدوند و دویدن حق کسانی است که هرگز نمیرسند»
دویچهوله: آقای حجازی اول از همه از حالتان برای ما تعریف کنید. مردم ایران در ۶-۷ ماه اخیر به شدت نگران حال شما بودند و هستند. نگران حال این چهرهی محبوب و ملی ایران.
ناصر حجازی: البته حالام نسبت به ماه گذشته خیلی بهتر است. دیگر درد ندارم. فقط یک ذره تنگی نفس دارم که انشاالله اینهم به مرور رفع خواهد شد. من باید اینجا از تمام ایرانیها، چه داخل کشور و چه خارج از کشور، تشکر کنم که واقعاً دعا کردند. دعاهای همین مردم خوبمان بود که من توانستم دوباره سلامتیام را بهدست بیاورم و دوباره به میادین ورزشی بیایم.
در همین ۶-۷ ماه اخیر که همه نگران شما بودند، اتفاقات دیگری هم پیش آمد. برخی معترض بودند و میگفتند، وقتی عزیزان ما، بزرگان ورزش ما متأسفانه دچار مریضی میشوند، یکباره مسئولین ورزش کشور سراغشان میآیند و میخواهند به آنان پست و مقام بدهند. شما این مسئله را چگونه میبینید؟
البته خیلیها آمدند متأسفانه… من که احتیاج به کمک آنها نداشتم. اینها اصلا عددی نیستند که به من کمک کنند. اینها خیلی کوچکتر از این حرفها بودند که بیایند به من کمک کنند. ولی افراد دیگری بودند که واقعاً با دل و جان آمدند و کمک کردند؛ مانند آقای هدایتی، بدون اینکه بتوانم نامی از او بیاورم. چون میگفت اصلا نیاز نیست اسم او را مطرح کنم. یا آقای زنوزی از فولادگستر تبریز، بدون این که کسی او را بشناسد، آمد و به من کمک کرد. ولی افرادی مانند رییس فدراسیون فوتبال، رییس تربیت بدنی، آمدند، فقط حرف زدند و رفتند. چون آنها در اندازهی کسانی نبودند که بیایند به ناصر حجازی کمک کنند. من از ابتدای انقلاب ۱۰۰ هزار تومان از فدراسیون طلبکارم که الان معادل ۳۰۰ میلیون تومان میشود. پول خودم را به من پس نمیدهند، چگونه میخواهند به من کمک کنند .در هر صورت باید از بیمارستانها و دکترها تشکر کنم که واقعاً سنگ تمام گذاشتند، یک ریال شارژ نکردند و در ضمن با دل و جان برای من کار کردند و مرا به سلامتی بازگرداندند.
در دوران تراپیای که گذراندید و دارید میگذرانید، اعتقاد عجیبی به پزشکان ایرانی داشتید. در این باره برایمان تعریف کنید.
ناصر حجازی در سال ۲۰۰۶
فکر میکنم دکترهای ایرانی در دنیا نظیر نداشته باشند. نه برای اینکه مرا معالجه کردند؛ همه اذعان دارند که دکترهای ایرانی، چه در داخل و چه در خارج از کشور، حرف اول را میزنند. اینجا هم دکترها بسیار لطف داشتند، همیشه بالای سر من بودند. کاری کردند که من بیش از دو ماه ناراحتی نکشیدم. طی دو ماه سرپا شدم و پیش خانواده بازگشتم. به این دلیل میگویم که دکترهای ایرانی میتوانند نبض پزشکی دنیا را در دست بگیرند.
شما بعد از ۶-۷ ماه بار دیگر به اروپا آمدهاید و در اتریش و اسلواکی هستید. تیم استرادا -نیمفصل اول فصل گذشتهتان- پس از بازگشت شما به ایران، دچار وضعیتی بحرانی شد و با زور و زحمت توانست در لیگ برتر اسلواکی حفظ بقا کند. چطور شد که دوباره به اروپا آمدید؟
ما در استرادا تیم خوبی داشتیم. من زیاد کمک نکردم. خودشان بودند که توانستند آن نتایج را بگیرند. من هم جزوی از آنان بودم و کمکشان کردم. همه به من ایراد میگرفتند که چرا به اسلواکی آمدهام. میگویند مگر اسلواکی هم تیم دارد که تو به اسلواکی رفتهای؟! ولی الان مردم ایران باید بدانند که حجازی جایی دارد کار میکند که تیماش جزو ۱۶ تیم برتر دنیا شده است. یعنی ایتالیا را حذف کرده و به یک هشتم نهایی جام جهانی صعود کرده است. مردم ایران و مسئولینی که حسادت میکنند بدانند، حجازی جایی دارد مربیگری میکند -انشالله امسال هم بتوانم ادامه بدهم- که فوتبالاش خیلی برتر از فوتبال ایران است .ولی چون متاسفانه در ایران حسادتها زیاد است، دوست ندارند حجازی آنجا کار کند؛ من مجبور شدم به اینجا بیایم. آقای دکتر محسنی هم لطف میکنند همیشه زنگ میزنند و میخواهند که من به اینجا بیایم و در کنار ایشان باشم. در هر صورت امیدوارم که امسال هم بتوانم در اینجا کاری انجام بدهم.
آقای حجازی، سؤال همینجاست؛ کدام عقل سلیمی میتواند این مسئله را درک کند که به یک چهرهی ملی و محبوب ایرانی، مانند ناصر حجازی، در ایران میدان ندهند و اذیتاش کنند؟ چه لذتی از این کار میبرند؟ کجای دنیا، حتی در بدترین حکومتها هم، به بزرگان مملکت اینقدر ظلم میشود؟
همانطور که گفتم، در ایران حسادت زیاد است. کسانی که سرکار آمدهاند، کسان بزرگی نبودند. از آدمهایی که واقعاً محبوب هستند و مردم دوستشان دارند یا ترس دارند و یا از آنها ناراحت هستند. دوست ندارند این افراد سرکار بیایند.من از خودشان پرسیدم که چرا در حالی که همهی تیمهای دولتی هستند، ولی تیمهای خصوصی دنبال حجازی میآیند؟ قول دادهام که اگر تیمهای ایران دولتی نباشند و تماماً خصوصی اداره شوند، از ۱۸ تیم موجود، دستکم ۱۰ تیم به دنبال ناصر حجازی، به عنوان مربی خواهند آمد. این تیمها چون دولتی هستند، دوست ندارند ناصر حجازی در آنجا کار کند. یک نفر را دوست دارند که در خدمتشان باشد، یعنی زیر دستشان کار کند. ولی ناصر حجازی هیچوقت اجازه نمیدهد عدهای که از خودش کوچکتر هستند، به او دستور بدهند.
اما هدف پشت پردهی تضعیف قطبهای فوتبال ایران، مانند استقلال و پرسپولیس، و هدف از جلوگیری از خصوصیسازی فوتبال و ورزش ایران چه میتواند باشد؟
من هدف را این میبینم که سفرهای را پهن کردهاند؛ خودیها را دور این سفره گذاشتهاند، نفرات و مهرههای خود را میچینند و میگویند کاری نداشته باشید، شما از این سفره بردارید، سرتان را هم بالا نکنید، اگر سرتان را بالا کنید، میزنیم توی سرتان، فرد دیگری را بهجایتان میگذاریم. این سفره پهن است و دارند از آن میخورند و به فوتبال و پیشرفت فوتبال هم اصلاً فکر نمیکنند.مثلی هست که میگوید: «کسی پرسید، جهان سومی به چه کسانی میگویند؟ گفتند: جهان سومی آنهایی هستند که اگر بخواهند مملکتشان آباد شود و پیشرفت کند، باید خانهشان خراب شود. اگر هم بخواهند مملکتشان ویران باشد، باید خانهشان را آباد کنند». منظورم این است که در جهان سوم شما اگر بخواهید مملکت را آباد کنید، باید خانهات ویران باشد. در ضمن میگویند: «رسیدن حق کسانی است که نمیدوند و دویدن حق کسانی است که هرگز نمیرسند»! در ایران.
عادل فردوسیپور
شما چندی پیش نیز در برنامهی عادل فردوسیپور (برنامهی ۹۰) شرکت کردید و در آنجا صحبت از ناپاکی فوتبال ایران بود. به محض اینکه شما گفتید: «کجای جامعهی ما پاک است که ما به فوتبال ناپاک گیر دادهایم»، فردوسیپور فوری موضوع را عوض کرد. در این مورد چه نظری دارید؟
البته آقای فردوسیپور جوان بسیار خوبی هستند. با من هم خیلی دوستاند. در هرصورت برنامهی ایشان بود و از طرح این صحبتها در تلویزیون ناراحت شد. اما باید این حرفها گفته شود که مردم و حتی خود مسئولین هم متوجه بشوند که کجا پاک است که ما دنبال فوتبال پاک هستیم. جاهای دیگر پاک شود، فوتبال هم ناخودآگاه پاک خواهد شد. پس امیدوارم کسانی سر کار بیایند که خودشان پاک و درستکار باشند. مطمئن باشید وقتی ادارهکنندگان پاک باشند، زیردستیها هم مجبورند اطاعت کنند و پاک باشند.
آیا شما روزنهی امیدی میبینید که ما روزی به این شرایط برسیم؟
من فقط میگویم: امیدوارم… فقط میتوانم این را بگویم.
در این روزها، مسابقات جام جهانی فوتبال در حال برگزاری است. فوتبالهای این جام را تاکنون چگونه دیدهاید؟
اوایل که بازیها را دیدم، به دلم نچسبید. یعنی نسبت به جام جهانیهای گذشته، آنچنان قوی بازی نمیکردند. ولی این اواخر دو سه تا تیم نشان دادند که در مرحلهی بالاتر میتوانند فوتبالی زیباتر، فوتبالی که مردم دوست دارند، بازی کنند. امیدوارم که اینطور بشود. من فکر میکنم برزیل و آرژانتین شانسهایی برای بردن جام دارند. در میان اروپاییها هم فکر میکنم هلند بد نباشد.
حرف و حدیث در این باره که چرا تیم ملی فوتبال ایران نتوانست به جام جهانی راه پیدا کند، زیاد بود. این تیم قرار است اردویی تدارکاتی در اتریش نیز برگزار کند. اردویی که نزدیک پنج ماه با جام ملتهای آسیا فاصلهی زمانی دارد. چندی پیش در گفتوگویی که با علی فتحاللهزاده، عضو هیأت رییسهی فدراسیون فوتبال ایران داشتم، از وی پرسیدم: تیمی که میخواهد خود را برای تورنمنت آماده کند، باید در چند هفتهی آخر این کار را بکند که هنگام شروع تورنمنت به اوج آمادگی برسد و نه پنج ماه قبل. پس هدف از برگزاری چنین اردویی چیست؟ او گفت: «این کار را میکنیم که کسی نتواند بهانهسازی کند که ما برای تیم ملی اردو نگرفتیم». شما کل ماجرا را چگونه توصیف میکنید؟
شما اصلاً اشتباه میکنید که با امثال آقای فتحاللهزاده مصاحبه میکنید. آقای فتحاللهزاده در کجای فوتبال ایران هستند که شما با ایشان در مورد فوتبال مصاحبه میکنید؟ ایشان اصلاّ نمیدانند فوتبال چیست. خُب از طرف دولت به عنوان مدیرعامل یک باشگاه به کار گمارده میشوند و سالها نیز کار میکنند. ولی شما باید با کسانی که واقعاً کارشناس این کار هستند، مصاحبه کنید. من بعضی وقتها از روزنامهها و یا تلویزیونمان ایراد میگیرم که کارشناسهای معتبر، کارشناسهایی که خاک خوردهاند را بیاورید. ولی میروند کسانی را دعوت میکنند که اصلاً از فوتبال سردر نمیآورند. بهنظر من، این اشتباه از ما است و اشتباه از شما است که با فتحاللهزاده مصاحبه میکنید.بههرحال فکر میکنم این اردوها اصلاً اثری در کار تیم ملی نمیگذارد، فقط ممکن است یک تففریح باشد. بهزودی بازیهای لیگ شروع میشود و باشگاهها به بازیکنانشان نیاز دارند که بدنسازی کنند. حال ما ۲۰ روز دیگر نفراتمان را به تیم ملی بدهیم که چی؟! تیم ملی به قول شما، پنج ماه دیگر بازی دارد. ما میتوانیم یک ماه پیش از بازیها، بازیکنانمان را در اختیار تیم ملی بگذاریم.این اشتباه بزرگی است که کسانی که در کمیتهی بررسی بازیها و شکستهای تیم ملی هستند، نمیتوانند درست تصمیم بگیرند و برنامهریزی کنند.
آقای حجازی به فصل جدید فوتبال ایران اشاره کردید؛ فصل جدید را با حضور ۱۸ تیمی که میتوان گفت همهی آنها تحت پوشش ارگانهای دولتی یا شبه دولتی یا نظامی هستند، چگونه پیشبینی میکنید؟ در فصل گذشته دیدیم که تیمی بومی مانند تراکتورسازی تبریز به میزان زیادی باعث ایجاد عرق ملی در میان آذربایجانیها شد و مانند آهنربا، طرفداران را به خود جذب کرد، اما سایر تیمها زیاد مورد حمایت قرار نگرفتند. آیا با ادامهی حضور سپاه پاسداران در لیگ برتر ایران، این روند ادامه خواهد داشت؟
ناصر حجازی به همراه پسرش آتیلا در سال ۲۰۰۹
البته اگر دقت کنید، در میان تیمهای سال گذشته، همهی تیمها دولتی بودند بهجز استیلآذین و استقلال اهواز. استقلال اهواز چون دولتی نبود، نتوانست دوام پیدا کند و پس از ۶-۷ سال از لیگ برتر حذف شد و در حال حاضر فقط استیلآذین باقی مانده است. ولی من فکر میکنم که عدالت در میان تیمهای دولتی نیز برقرار نمیشود. تیمی مانند سپاهان با ۱۵میلیارد، بودجه تمام بازیکنان خوب ایرانی و خارجی را جمع میکند و تیم دیگری با چهار میلیارد، میخواهد در مقابل او بایستد. این تیم مشخصاً و مسلماً شکست خواهد خورد. اینها قهرمان میشوند. ولی چه فایده که در جام باشگاههای آسیا در همان مرحلهی اول شکست میخورد و حذف میشود. بنابراین اگر بخواهد عدالت برقرار شود، باید به تمام تیمهای دولتی یکسان پول بدهند و آنوقت مشخص شود که مدیریت این باشگاهها قوی است یا خیر. الان همهی بازیکنان استقلال به سپاهان رفتهاند. جانباریو، بیگزاده، خسرو… ستارهها را بردهاند، ولی آقایانی که مربی آنجا هستند، عشق و عرق استقلالی بودن دارند و میگویند که عاشق استقلال هستند. نه؛ اینها عاشق پولاند. عاشق استقلال نیستند. من این را باید به مردم و طرفداران استقلال بگویم. آنها اگر عاشق استقلال بودند، از استقلال بازیکن نمیگرفتند، میگذاشتند استقلال یک ذره قوی بماند. اما میخواستند استقلال ضعیف شود، تا خودشان بیایند و بگویند استقلال ضعیف است، ما میگیریم. ولی امیدوارم طوری باشد که قدرت همهی باشگاهها تقریبا یکسان باشند. چون دولتی است این را میگویم. اگر خصوصی باشد هیچ اشکالی ندارد؛ یک تیم ۱۵ میلیارد خرج میکند و تیم دیگر ۵ میلیارد. چون تواناش را دارد، میرود بنز میخرد، در مقابل پیکان راحت برنده میشود.
بودجههای تیمهای دولتی از کجا میآیند؟
تیم سپاهان از فولاد، تیم ذوبآهن، از ذوبآهن و… مالیاتهای ورزشیای گذاشتهاند که این مالیاتها را به دولت نمیدهند، ولی باید آن را خرج ورزش کنند. ولی در میان پولهای هنگفتی که خرج میشود، مقدار زیادی از آن حیف و میل میشود. یعنی به بازیکنان داده میشود، ولی خودشان هم پولها را برمیدارند میگذارند توی جیبشان. اگر ثروت مدیرعاملهای گذشته را با مدیران امروز مقایسه کنیم، متوجه تفاوت میشویم. مثلا ثروت ناصر حجازی به عنوان مدیرعامل باشگاه در ۲۰ سال پیش حدود دو میلیون تومان بوده است، اما ثروت مدیرعامل امروز ۲۰ میلیارد تومان است. این ثروتها را از کجا آوردهاند؟ از همین پولهای دولتی است دیگر. کرانچار که به پرسپولیس رفت، اینجا ماهی ۵ هزار یورو، معادل ۶ میلیون تومان درآمد داشت. در آنجا ماهی ۵۰۰ میلیون برای او مینویسند. اما فکر میکنید ماهی ۵۰۰ میلیون را به کرانچار میدهند؟
پس چقدر میدهند؟
۲۰۰میلیون میدهند، ۳۰۰ میلیون آن هم تقسیم میشود بالاخره.
پس همان چیزی شده که اشاره کردید؛ سفرهی…
سفرهی پهنی است در دسترس آنها. غریبه را هم به آن سفره راه نمیدهند.
حجازی: کسانی که در کمیتهی بررسی بازیها و شکستهای تیم ملی هستند، نمیتوانند درست تصمیم بگیرند و برنامهریزی کنند.
به نقش سیاست در ورزش ایران اشاره کردید؛ برای خیلیها این سؤال بیپاسخ مانده است که چرا سیاستمدارانی که پیشینهی ورزشی ندارند و فوتبال ایران را در دست گرفتهاند، علاقهای به پیشرفت فوتبال ندارند. دوست دارند هرچند وقت یکبار مربی عوض شود، مدیرعامل عوض شود. در حالی که اگر فوتبال ایران پیشرفت کند، شاید برای خود آنان هم بهتر باشد.
من هم متوجه نمیشوم. فکر میکنم ما در ایران حداقل ۳۰ تا ۴۰ میلیون جوان داریم که عاشق فوتبال هستند. سرگرمیشان هم همین فوتبال است. اگر فوتبال پیشرفت کند، میتوانند جوانها را از این طریق سرگرم کنند. ولی فکر میکنم چون اداره کردن اجتماع نزدیک به ۱۰۰ میلیونی خیلی مشکل است، اینها دوست دارند فوتبال ما پیشرفت نکند، نتواند موفق شود و فوتبالی داشته باشند که دو تا پنجهزار تماشاچی داشته باشد. اینطوری برایشان راحتتر است.
نکتهی جالب دیگر هم واکنش تند و تیز علی پروین در این روزها نسبت به حبیب کاشانی است. گفته میشود به علی پروین قولهایی داده شده بود که اجرا نشدند و الان علی پروین دارد با حبیب کاشانی تسویه حساب میکند. آیا این به تمام مجموعهی فاسد ورزش ایران برمیگردد؟
من اصلاً توقع نداشتم که آقای پروین برود با آنها کار کند. نه اینکه مصاحبه کند. وقتی به او پیشنهاد کار میدهند، باید شرط و شروط بگذارد و برود. با من شرط میگذارند، میگویند: فلان روز. میگویم: نه آقا… من میگویم که کی ملاقات میکنم. باید اینگونه برخورد کرد. هروقت زنگ میزنند، آقای پروین بلند میشود میرود. در صورتی که ما باید وجهه و نام خودمان را حفظ کنیم. آخر در ورزش آقای پروین کجا و مثلا سعیدلو کجا؟!
آقای حجازی، میدانید که حرف شما وزنهی بزرگی برای تمام ملت ایران است که شما را به عنوان یک چهرهی ملی دوست دارند. چه پیام و نویدی از دیدگاه خودتان میتوانید در تابستان ۲۰۱۰ به مردم ایران بدهید؟
من فقط آرزومندم که مردم ایران همیشه در آرامش و صحت و سلامت باشند و واقعاً موفق باشند. امیدوارم دولت و حکومتمداران بدانند این مردم چقدر برای مملکتشان دلسوزند و چقدر آن را دوست دارند. من فقط میگویم؛ بیایید یک ذره با هم مهربان باشیم، با هم رفیق باشیم. بیایید همدیگر را دوست داشته باشیم. نیاییم همدیگر را خراب کنیم، همدیگر را از بین ببریم. اگر دوستی و مهربانی را وارد جامعهمان بکنیم، جامعهی موفقی خواهیم داشت
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|