شنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۷ - ۰۸ نوامبر ۲۰۰۸
اعتراف به کشتار خانوادگی در جاده فیروزکوه
جلسه محاکمه مردی که هشت ماه بعد از ازدواج با دخترعمویش اعضای خانواده او را به قتل رساند به اتهام سه فقره قتل برگزار شد. به گزارش خبرنگار ما 12 دی ماه سال 85 ماموران پلیس فیروزکوه باخبر شدند دو مرد جاده را بسته و با دو قبضه سلاح به چند زن و مرد که در حال عبور بودند، شلیک کرده اند. لحظاتی بعد از اعلام خبر کشتار در جاده فیروزکوه ماموران در محل حاضر شدند. سه جسد روی زمین افتاده بود و یک زن و مرد که به شدت زخمی شده بودند توسط مردان مهاجم به مکان نامعلومی انتقال داده شده بودند. ساعاتی بعد پلیس علاوه بر اینکه توانست هویت مقتولان را شناسایی کند، دو مرد مهاجم را نیز شناسایی و دستگیر کرد و مجروحان به بیمارستان انتقال یافتند. یافته های پلیس نشان از آن داشت که سه مقتول که رمضانعلی، قربانعلی و کفایت نام داشتند پدر، مادر و برادر دختری به نام مهین بودند و روز حادثه برای حضور در دادگاه خانواده به همراه مهین به آنجا می رفتند اما توسط داماد خانواده مورد هجوم قرار گرفتند و کشته شدند. همچنین مشخص شد محمدعلی که شوهر و پسرعموی مهین است علاوه بر اینکه اعضای خانواده همسرش را به قتل رسانده است همسر و عموی دیگرش را هم زخمی کرده است. بعد از بازداشت محمدعلی مشخص شد برادرش حسن نیز در این درگیری شرکت داشته و روز حادثه آنها با دو قبضه کلت کمری و کلاشینکف سر راه مهین و خانواده اش قرار گرفته و بعد از بستن جاده آنها را به رگبار بسته اند. محمدعلی و حسن در بازجویی ها به جرائم خود اعتراف کردند و بعد از صدور کیفرخواست پرونده برای محاکمه به شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و روز گذشته جلسه محاکمه دو برادر که دست به این انتقام گیری خونین زده بودند، برگزار شد. شکاری نماینده دادستان تهران بعد از اینکه در جایگاه ایستاد برای متهمان تقاضای صدور حکم قانونی کرد و گفت؛ مهین زن 22ساله قصد داشت با مراجعه به دادگاه خانواده از شوهرش جدا شود اما محمدعلی به جای تمکین از قانون، سه نفر را کشت و دو نفر را نیز مجروح کرد.سپس اولیای دم مقتولان در جایگاه حاضر و صدور حکم قصاص برای محمدعلی و اشد مجازات برای حسن را خواستار شدند. مهین در این باره به هیات قضات توضیحاتی داد. وی گفت؛ من به دلیل اختلافاتی که با شوهرم داشتم می خواستم از او جدا شوم. محمدعلی پسرعموی من بود اما کتکم می زد و ما نمی توانستیم با هم زندگی کنیم. او اصرار زیادی داشت که همچنان به زندگی مشترک ادامه بدهیم. به هر حال من خانه را به حالت قهر ترک کردم و برای جدایی از شوهرم به دادگاه خانواده رفتم. روز حادثه هم قرار بود جلسه دادگاه تشکیل شود. وی ادامه داد؛ من و برادرم و عمویم جلوی خودرو نشسته بودیم. از آنجایی که ماشین وانت نیسان جایی نداشت پدر و مادرم در قسمت عقب نشستند. ابتدا من محمدعلی را ندیدم. حسن با موتور جلو آمد و جاده را بست. بعد از چند لحظه هم محمدعلی که بالای جاده بود شروع به تیراندازی کرد و ما را به رگبار بست. پدر و مادرم روی زمین افتادند و من و عمویم هم مجروح شدیم. در همین حین محمدعلی به سمت من آمد و مرا در حالی که زخمی بودم گروگان گرفت و از ماشین پیاده کرد. یک تیر به پایم زد و بعد هم گفت برادرت قربانعلی را کشتم. در حالی که محمدعلی داشت مرا می کشید دیدم حسن با یک سلاح پیشانی مادرم را هدف گرفت و او را کشت. او گلوله را درست وسط پیشانی اش زد. در این هنگام قاضی خطاب به حسین گفت؛ هیچ اثری از گلوله روی پیشانی مادرت نبود و سه گلوله به قسمت های دیگر بدنش اصابت کرده است. مهین پاسخ داد؛ من دروغ نمی گویم. خودم دیدم به سمت مادرم شلیک کرد. البته گفته هایم را در اولین بازجویی قبول ندارم چون آن زمان تازه از اتاق عمل بیرون آمده بودم و حال درستی نداشتم. زمانی که مرا مورد بازجویی قرار دادند اصلاً نمی دانم چه حرف هایی زدم. سپس خواهر مهین در جایگاه حاضر شد و گفت؛ من در محل حادثه نبودم اما بعد از درگیری زمانی که محمدعلی خواهرم را گروگان گرفته بود و به خانه آورد، دیدم چه اتفاقی افتاد. وی گفت؛ او یک گلوله به پای خواهرم شلیک کرد و بعد پشت سر هم به در می کوبید و می گفت پدر و مادرتان را کشتم، آماده باشید چون همه شما را خواهم کشت.در ادامه جلسه دادگاه محمدعلی به دفاع از خود پرداخت. او گفت؛ من تمامی اتهاماتم را قبول دارم و می پذیرم. کسی به جز من در این قتل ها نقش نداشت و برادرم نمی دانست من چه نقشه یی دارم. وی ادامه داد؛ یک سال قبل از ازدواج مان با مهین نامزد کردیم و بعد هم با کمک برادرم مراسم عروسی مان برگزار شد اما از همان ماه های اول به خاطر دخالت خانواده مهین با هم اختلاف داشتیم. من همسرم را خیلی دوست داشتم و هنوز هم او را دوست دارم اما خانواده اش می خواستند به هر طریقی که شده او را از من جدا کنند. نمی خواستم همسرم را از دست بدهم و راضی به این جدایی نبودم. مهین با تحریک خانواده اش به دادگاه شکایت کرد و طلاق خواست. من در جلسه اول دادگاه خانواده گفتم او را طلاق نمی دهم. روز حادثه قرار بود جلسه دوم برگزار شود.قرار بود برادرم همراه من بیاید و ما را آشتی دهد. در آن لحظه که جاده را بست هدفش صرفاً گفت وگو بود، با این حال خانواده عمویم هیچ توجهی به صحبت های برادرم نکردند و حرف هایی زدند که مرا بیشتر تحریک کردند. آنها گفتند می خواهند طلاق مهین را بگیرند و او را به عقد مردی دیگر دربیاورند. این حرف ها مثل پتک روی سرم فرود آمد. دیگر نمی توانستم خودم را کنترل کنم. شرایط خیلی بدی داشتم. از خود بیخود شدم. سلاح هایی را که برای تهدید همراه برده بودم به کار گرفتم. دیوانه وار شلیک می کردم و همه را به رگبار می بستم. البته من ندیدم این گلوله ها به همسرم برخورد کند چون شیشه ماشین دودی بود و من داخل آن را نمی توانستم ببینم. وقتی دیدم او مجروح شده است به شدت ناراحت شدم. وی گفت؛ خانواده همسرم می خواستند زندگی مرا نابود کنند و همین من را به جنون کشاند و دست به چنین کاری زدم. سپس حسن برادر بزرگ تر محمدعلی به اتهام معاونت در سه فقره قتل در جایگاه حاضر شد. وی گفت؛ اتهامم را قبول ندارم چرا که من برای آشتی دادن رفته بودم. روز حادثه هم موتورم را وسط جاده قرار دادم و با قرآن به سراغ خانواده عمویم رفتم و از آنها خواستم دست بردارند و به دادگاه خانواده نروند اما آنها همچنان اصرار داشتند این کار را بکنند. وی گفت؛ من به خاطر اینکه پدر نداشتم کارهای عروسی برادرم را انجام دادم و در حالی که شرایط اقتصادی بدی داشتم برای آنها جشن برگزار کردم، اما آن دو از همان ابتدای زندگی مشترک شان با هم درگیری داشتند.این متهم ادامه داد؛ یک بار خانواده عمویم با من تماس گرفتند و گفتند محمدعلی همسرش را کتک زده است. من به خانه عمویم رفتم تا موضوع را خاتمه دهم اما زن عمویم همکاری نکرد و کار به اینجا کشیده شد. روز حادثه هم من فقط برای آشتی دادن رفته بودم و هیچ سلاحی در دستم نبود. من زن عمویم را نکشته ام. در بازجویی ها هم برای اینکه جرم برادرم کمتر شود این اتهام را قبول کردم. بعد از پایان جلسه دادگاه هیات قضات (محمدی کشکولی، بومی، واعظی، سری و عزیز محمدی) برای صدور رای وارد شور شدند.
FarTaj - کانادا - مونترال |
اینها تفنگ از کجا تهیه میکنند؟ نمیشه با یکی از این گلولهها ۱ بسیجی رو سقط کنند ؟ |
چهارشنبه 25 شهریور 1388 |
|
blueberry64 - ایران - تهران |
نکته اخلاقی: برای آشتی دادن دو نفر و پادرمیانی حتما تفنگ ببرید با خودتون. اگر هم همسرتونو خیلی دوست دارید حداقل یک تیر ( ترجیحا 2-3 تا تیر بهتره) بهش شلیک کنید که عشق شمارو عمیق حس کنه.. راستی سورپریز یادتون نره هی بگید "مامان باباتو کشتم" "مامان باباتو کشتم"...بله |
چهارشنبه 25 شهریور 1388 |
|
keykhosro - ایران - شیراز |
شعارهای جمعه.....1- سیاستو رها کن سبزی فروشی واکن.... 2-نه شاه میخایم نه دکتر مرگ بر دیکتاتور....3- نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران..... به امید دیدار همتون |
چهارشنبه 25 شهریور 1388 |
|
poriyaye_vali - قطر - دوحه |
اخر وعاقبت ازدواج هایی که عشق یه طرفه باشه همینه... |
چهارشنبه 25 شهریور 1388 |
|
elyas0121 - ایران - مازندران |
تفنگ تو میدون شوش تهران تو قهوه خونه هاش خیلی راحت وخیلی ارزانتر از. یه تفنگ بادی مجاز گیر میاد. کلت سیصد هزار تومان-کلاش صدو پنجاه هزار تومان |
چهارشنبه 25 شهریور 1388 |
|
parviz1 - انگلستان - کترینگ |
این بیشرفها از بسیجیان و مزدوران رژیم اسهال هستن.کلاش اسلحه ای است که بسیجی های بیناموس ............در دست میگیرند و ملت را به رگبار میبندند. مثل اون یکی بیناموسیکه با کلاش زن و بچه و همسایه هاش را به رگبار بسته بود و با پول مفت مجتمع مسکونی ساخته بود.زنش از بچه اش هم کم سن و سالتر بود. |
چهارشنبه 25 شهریور 1388 |
|
manenarenji - المان - اسن |
خاک عالم تو سرتون شما که میخواستید بکشید خوب خبرمرگتون 4تا کله گنده رژیم اشغالی را میکشتید.الان هم قهرمانمیشدید هم ماها بهتون افتخار میکردیم. |
چهارشنبه 25 شهریور 1388 |
|