یکشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۷ - ۰۷ سپتامبر ۲۰۰۸
اعتراف: جایی که خدا بازجوست
بهار سال ۱۳۶۱ :موسوم به ’’چهارمین بهار آزادی‘‘. آیتالله شریعتمداری همان که چهار سال پیش از آن و در بحبوحه تظاهرات خیابانی، خیلیها عکس او را در کنار عکس آیتالله خمینی میگذاشتند و وی را نیز یکی از رهبران مذهبی انقلاب ۵۷ میدانستند، بر صفحه تلویزیون ظاهر شد و اعتراف کرد که از نقشه یک کودتا علیه جمهوری اسلامی باخبر بوده است. پس از آن صادق قطبزاده، کسی که از امریکا تا فرانسه سفر کرده بود تا در نوفللوشاتوی پاریس کنار آیتالله خمینی باشد و به پاس خدماتش به وزرات امور خارجه و ریاست صدا و سیما منصوب شده بود، نیز زبان به اعتراف گشود. صادق قطبزاده ۱۰ روز پس از اعتراف تلویزیونی اعدام شد و آیتالله شریعتمداری از مرجعیت تقلید خلع و تا آخر عمر خانهنشین شد.
بهار سال ۱۳۶۲ : زمانی که درگیریهای خیابانی رو به پایان داشت و ظاهر شهرها آرامتر از دو سال قبلتر شده بود. سرکوب گروههای مخالف چون سازمان مجاهدین خلق و سازمان چریکهای فدایی خلق ایران تقریبا با موفقیت به پایان رسیده بود و تنها گروه منشعب ’’اکثریت‘‘ از سازمان فدائیان و حزب توده باقی مانده بودند. نورالدین کیانوری، احسان طبری، محمدعلی عمویی، محمود اعتمادزاده معروف به بهآذین و ناخدا افضلی از سران و متفکران حزب توده، به جاسوسی برای شوروی سابق اعتراف کردند. از میان آنان ناخدا افضلی اعدام شد و بقیه خانهنشین.
سال ۱۳۶۴ : این بار قرعه به نام خانواده آیتالله منتظری افتاد. کسی که تا آن زمان لقب جانشین آیتالله خمینی را یدک میکشید. سید مهدی هاشمی، برادر داماد آیتالله منتظری و مسئول واحد نهضتهای آزادیبخش سپاه پاسداران، به دست داشتن در ماجرای مک فارلین، رابطه با ساواک، خارج کردن اسلحه و مهمات از سپاه و نیز قتل چند روحانی اعتراف کرد. مهدی هاشمی به اعدام محکوم شد و آیتالله منتظری چند سال پس از آن از نیابت رهبری خلع شد.
زمستان ۱۳۷۲ :سعیدی سیرجانی نویسنده و محقق در برابر چشم میلیونها بیننده به اتهامات اخلاقی و نیز سیاسی و امنیتی اعتراف کرد و کمتر از یک سال بعد در پاییز ۱۳۷۳ به طرز مشکوکی در زندان درگذشت. بعد از آشکار شدن ماجرای قتلهای زنجیرهای از سعیدی سیرجانی نیز به عنوان یکی از مقتولان سعید امامی نام برده شد.
آذر ۱۳۷۹ : مهندس عزتالله سحابی دستگیر و پس از شش ماه انفرادی بر صفحه تلویزیون ظاهر و به اقدام برای براندازی نظام اعتراف کرد. همزمان، علی افشاری، عضو دفتر تحکیم وحدت، نیز بعد از وقایع ۱۸ تیر بازداشت و پس از ۴۵ روز زندان انفرادی و شکنجههای روحی و جسمی در مقابل دوربین تلویزیون اعترافاتی را علیه جنبش دانشجویی و ارتباط آن با خارج از کشور بیان کرد. علی افشاری احساس عذاب وجدانی را که پس از اعتراف گریبانگیرش شده، ناشی از گفتن چیزهایی میداند که به آنها اعتقاد ندارد: «بدترین چیز برای یک انسان این است که حرفی را بزند که به آن اعتقاد ندارد، یا چیزی را بگوید که آن امر در عالم واقع وجود نداشته. فرض کنید شما در بخشی از حرکتی بودید، یکسری خواستههایی را دنبال میکردید، حالا شما را بهخاطر آن خواستهها گرفتهاند و مجبورتان میکنند حرفهایی علیه آن خواستهها بزنید. در اصل علیه خودتان حرف میزنید. علیه آرمانهایتان حرف میزنید. علیه موجودیتان حرف میزنید. آن بزرگترین و شریفترین سرمایه و موجودیت شماست که شرافتتان است و آن آزادیتان در انتخاب و بیان اعتقادتان است، آن را از شما سلب میکنند. انسانی که این را نداشته باشد، طبیعی است که دچار عذاب میشود تا موقعی که بتواند خودش را از این مخمصه نجات بدهد و اعلام کند که این حرفها حرفهای او نیست، بلکه حرفهاییست که به زور در دهان او گذاشتهاند و حرفهای تیم بازجویی است. همان تیمی که علیه او بسیج شدهاند».
۱۳۸۱ :حسین قاضیان و عباس عبدی در پروندهای که به نظرسنجی معروف شد، متهم به همکاری با دولتهای متخاصم و تبلیغ علیه نظام شدند. این دو نیز در مقابل دوربین تلویزیون به این اتهامات اعتراف کردند و هرکدام چندین سال حبس کشیدند. در همین سال سیامک پورزند، روزنامهنگار ۷۱ ساله، در یک مصاحبه تلویزیونی با نام بردن از بسیاری از نویسندگان و هنرمندان، آنان را متهم به ارتباط با رسانههای خارجی کرد.
روزبه میرابراهیمی در پرونده موسوم به وبلاگنویسان به همراه امید معماریان، شهرام رفیعزاده و جواد تمیمی، در سال ۱۳۸۳ بازداشت شد. وی در مورد پروژه اعترافگیری خودش چنین میگوید: «وقتی در زندان هستید، به نظر من دیگر خدا وجود ندارد. در آنجا خدا بازجو است. شرایطی برای زندانی در آنجا بوجود میآورند، با ایزوله کردنش، با رفتارهایی که انجام میدهند، که تنها منجی آدم در آنجا میشود بازجویی که روزانه میآید و از تو سوال و جواب میکند و تو مجبوری که انگار به خدا پاسخ بدهی و بازجوی تو تنها کسی ست که میتواند تو را نجات بدهد. من یک هفته جایم در سلول انفرادی بود، روزانه کتک میخوردم. برای مسایل مختلف. تحقیر و توهین و انواع و اقسام مسایل مطرح بود تا این که به جایی رسیدم که شخصیتام شکسته شد و احساس کردم که تنهای تنها هستم و هیچ کس از من دفاع نمیکند. تصمیم گرفتم خودم حداقل با تن دادن به یکسری اعترافات از آن فضا خارج شوم و بتوانم از خودم دفاع کنم».
ابراهیم نبوی، طنزنویس معروف روزنامههای دوران اصلاحات، نیز به همراه مسعود بهنود، یکی دیگر از بازیگران پروژه اعترافات بود. نبوی حبس در سلول انفرادی را مهمترین دلیل برای نشستن جلوی دوربین و گفتن هر آنچه که بدان اعتقاد نداری میداند:«در زندان انفرادی به شما واقعیت را یکجور دیگر نشان میدهند. به شما میگویند که مثلا، خانوادهتان تحت فشار است، به شما میگویند مثلا همسرتان در سلول بغلی است. به شما میگویند مثلا دوستانتان را گرفتهاند. به شما میگویند سه نفر را اعدام کردهایم و این چیزها. میآیند برای شما داستانهایی که دارد بیرون اتفاق میافتد را یکجور دیگر میگویند. مثلا به شما میگویند موسوی دستگیر شده، خاتمی دستگیر شده و بههرحال همه هم اعتراف کردهاند. در حقیقت یکجور نمایشی را برای شما بازی میکنند. اینها خیلی موثر است و میتواند کاملا در روحیهی فرد تاثیر بگذارد. شما را میرسانند به جایی که در آنجا شروع میکنید به گفتن چیزهایی که فکر میکنید، بسیار خب، حالا که مملکت از بین رفته و اینها هم که میخواهند من را اعدام میکنند، من هم میآیم حرفهایی میزنم که حداقل مثلا پنج سال یا ده سال زندان بروم ».
هاله اسفندیاری، کیان تاجبخش و رامین جهانبگلو نیز از دیگر کسانی بودند که مجبور به اعترافات تلویزیونی شدند. این سه پژوهشگر و محقق در سال ۱۳۸۶ به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام بازداشت شدند.
چرا اعتراف؟
روزبه میرابراهیمی یکی از قربانیان اعترافگیری میگوید، شکستن شخصیت زندانی اولین قدم برای موفقیت در پروژه اعترافگیری است: «کسانی که قربانی چنین پروژههایی میشوند در نگاه بازجویان و آن تیمی که دارد این قضیه را اجرا میکند، اول باید آن شخصیت و آن زندانی را بشکنند. به لحاظ شخصیتی این آدم را بشکنند که تحت کنترل خودشان باشد تا بتواند در آن سناریویی که آنها میخواهند بازی کند. به خاطر همین، معمولا در همان شرایط اولیهی بازداشت، آدمها را در یک حالت ایزوله قرار میدهند و انواع و اقسام فشارهای جسمی و روحی بر او میآورند تا این آدم از شرایط نرمال خارج شود».
میرابراهیمی محور اصلی فشارهای وارد برای اجرای پروژه اعترافگیری را اینگونه برمیشمرد: «من یک هفته تلاش میکردم مقاومت کنم و زیر بار اتهامات نروم. اینها دو تا محور را در فشارهای اولیه خیلی روی زندانیها وارد میکنند، بخصوص زندانیهای مطبوعاتی و سیاسی، و آن هم این است که در همان اول قضیه بحثهای غیراخلاقی را مطرح میکنند و سعی میکنند یکسری اعترافات غیرواقعی از بحثهای اخلاقی، روابط نامشروع و کارهایی که مثلا برفرض بتوانند از آن استفاده کنند و بگویند این آدمها آدمهای فاسدی هستند بگیرند. دوم، فشار زیادی میآورند روی این که این آدم جاسوس است، یعنی با بیگانگان ارتباط دارد و با آنها کار میکند. این دو مقولهای است که به نظر من در تمام بازداشتهایی که در مورد فعالان سیاسی و مطبوعاتی در طول این سالها بوده، به عنوان اصلیترین تم بازجویی روی زندانیها به کار گرفته میشود که بتواند آن شخص را با این دو اتهام بشکنند و تحت کنترل خودشان قرار دهند».
ابراهیم نبوی فشار روحی را اصلیترین وسیله بازجویان برای گرفتن اعتراف میداند: «فشار جسمی اصلا تاثیری در تغییر روحیه ندارد. فشار جسمی بیشتر آدم را به مقاومت تحریک میکند و شاید فضای امید و انرژی را بیشتر در آدم بوجود میآورد. بعد هم رابطهی بازجو و زندانی را به هم میریزد. در حالی که اساس اعترافگیری بر ناامید کردن زندانی است که ناامید کردن زندانی خیلی سریع و بخصوص در شرایط انفرادی در بازجوییها به دست میآید».
هدف اعترافگیرها چیست؟
ابراهیم نبوی و روزبه میرابراهیمی معتقدند، هدف اعترافات تلویزیونی تاثیرگذاری بر قشر خاصی از مردم است که معتقدند هر آنچه تلویزیون میگوید درست است، و نیز کسانی که تنها رسانهشان صدا و سیمای جمهوری اسلامی است. علی افشاری اما دلایل دیگری را برای اعتراف گیری قائل است: «به اعتقاد من آنها این کار را برای این انجام نمیدهند که روی افکار عمومی اثر بگذارند یا ذهنیتشان را عوض کنند یا آنها باور کنند. اهدافی که آنها دنبال میکنند، چند چیز است. یک، نشاندادن قدرت خودشان که مخالفین را بترسانند که آنها میتوانند هرکاری را بکنند و هر اراده و مقاومتی را بشکنند. دوم ایجاد فضای وحشت و ارعاب و ناامیدی است که در جامعه ایجاد میشود. به هر حال افرادی آمدهاند و از فردی حمایت کردهاند، از جریانی حمایت کردهاند. وقتی میبینند فعالان آن جریان، کسانی که در آن حضور داشتهاند میشکنند، این ممکن است در آن بخش تاثیر ناامیدکنندهای بگذارد یا به اختلافات و انشقاقات در داخل آن جریان دامن بزند».
«ما به کسی اجازه قهرمان شدن نمیدهیم» این پیام دیگری است که به اعتقاد علی افشاری مجریان اخذ اعترافات به مردم و جریانات سیاسی میدهند. "به دست آوردن اقتدار فروریخته حاکمیت" نیز دلیل دیگری است که وی برای اجرای پروژه اعترافگیری ذکر میکند.
افشاری مهمترین دلیل اجرای این پروژه را اینگونه بیان میکند: «چون اتهامات و ادعاهای مطرحشده علیه فعالان بیاساس است و آنها نمیتوانند هیچ مستندی و سند تاییدکنندهای برای این اتهامات بیاساس بیاورند، متهم را مجبور میکنند که اعتراف کند تا بتوانند پشتوانهی حقوقی و قانونی برای ادعاهای بیاساس خودشان درست کنند و همچنین آن سوخت پروپاگاندای تبلیغاتی خودشان در جامعه را تامین کنند و به همه بقبولانند که این ادعای ما درست بود».
وی به طرح ادعای انقلاب مخملی در اعتراضات اخیر به نتایج انتخابات اشاره کرده و اثبات این ادعای از پیش تعیین شده را یکی از مهمترین دلایل اعترافگیری های اخیر میداند.
روزبه میرابراهیمی نیز در این مورد با علی افشاری همعقیده است: «اینها یکسری توهماتی است که بخشی از اینها را اول جمهوری اسلامی زمینههایش را در رسانههای خودش بوجود آورده، در بولتنهای خودش برای مقامات بوجود آورده و بعد وقتی افراد را میگیرند دنبال این هستند که آنها را بازیگران آن سناریویی کنند که خودشان برای توجیه عملکردشان نیاز دارند».
اینک یک بار دیگر جامعه شاهد فیلمهای تکراریای است که تنها بازیگران آن عوض شدهاند. این بار سوژه، اعتراض به نتایج دهمین انتخابات ریاست جمهوری است و بازیگران آن، یا جوانان شرکتکننده در این اعتراضاتاند و یا اعضای احزاب سیاسی، افرادی چون امیر حسین مهدوی، روزنامهنگاری ۲۷ ساله که جوانترین عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است.
نویسنده: میترا شجاعی
Negah* - المان - فرانکفورت |
مرگ بر حکومت اسلامى در تمامیت آن و جنایتکاران همدست رهبرى آن. نابود باد تمام ارگانهاى آن, چون بسیج - سپاه -ارشاد اسلامى - حراست و و و.درود بر ملت ایران درراه انقلابى نوین براى سرنگونى جمهورى اسلامى . زنده باد ایران و ایرانی یاد کشته شدگان انقلاب سبز گرامی باد وراهشان بر ازادگان ایران بزرگ هموارباد .تا امید هست زندگی هم هست ظلم پایدار نیست.
هر حکومتی که ظلم کند پایدار نمی ماند: "الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم
آسمان، آبی تر
آب،آبی تر
برگها می ریزد
مادرم صبحی می گفت:موسم دلگیری است.
من به او گفتم:زندگانی سیبی است گاز باید زد با پوست.
آفتابی یکدست
سارها آمده اند
تازه لادن ها پیدا شده اند.
من اناری را، می کنم دانه،به دل میگویم :خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود.
می پرد در چشمم آب انار:اشک می ریزم
سهراب سپهری
الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم / حکومت با کفر باقی می ماند ولی همراه با ظلم هر گز پایدار نمی ماند".
بامید ایران ازاد |
شنبه 13 تیر 1388 |
|
Elcido - ایران - شیراز |
نفرین ولعنت همیشگی بر جسم کثیفتان و روح پلیدتان ای خمینی، ای خامنه ای رذل، ای رفسنجانی مکّار(که با حیلۀ تو این خون آشام به رهبری رسید) و ای ملعبه هائی مضحک و حقیر چون احمقی نژاد، سعید کثیف مرتضوی ، شاهرودی جیره خوار و اولیاء فقیه و پلید و خاموش شیعه (که ننگتان باد). |
شنبه 13 تیر 1388 |
|
shirdelan2009 - هلند - ایده |
مرگ و جهنم برای نظامیهای جمهوری کثیف اسلامی ایران |
شنبه 13 تیر 1388 |
|
elvis2002 - سوئد - گوته برگ |
اطلاعیه مهم وسراسری ۱۸ تیر، خیلی مهم
دوستان گرامی
موسوی و افراد دیگری که گوشتشون مستقیما زیر دندون خامنه ای است نمی تونند در مورد 18 تیر حرفی بزنند یا هماهنگی بکنند. خودمون بین هم باید هماهنگ بشیم و بیش از همه این بار روی دوش شما دوستانی هست که نفوذ بیشتری دارد حرفهاتون.
دو نکته هست
یکی اینکه همین الان باید در مورد 18 تیر حرف بزنیم. هدف که این نیست که دور روز قبل یک برنامه ای اعلام بشه و مردم رو بکشونیم تو خیابون و زخمی و کتک خورده بدهند. هدف اینه که رژیم امروز بفهمه این بلوا تمومی نداره اگر کوتاه نیاد. لذا خیلی مهمه که از امروز در مورد یک برنامه خیلی توفانی مثل بهمنی که رو سرشون خراب میشه اگر کوتاه نیان و به حرف مردم توجه نکنند صحبت کنیم.
دوم اینکه متاسفانه جو هیجانی و عطشی که برای خبرهای تازه وجود داره اجازه نمیده روی برنامه های بلند مدت تر تمرکز بشه. پیشنهاد برای برنامه 18 تیر راهپیمایی در چند منطقه تهرانه به صورت همزمانه که امکان تمرکز بسیج وجود نداشته باشه و حضور در راهمپیمایی هم با توجه به مختل شدن امکانات حمل و نقل و ترافیک در روز راهپیمایی برای مردم اسون باشه.
اگر 18 تیر مجبور به حکومت نظامی نشند ما باختیم. بهترن گزینه اعلام رسمی ترسیدن اینها و حکومت نظامی است. هم هزینه مردمی اش پایینه و هم قدرت در هم کوبیدن قداستشون. هدف ما باید به سمتی باشه که امروز با ارائه برنامه هایی که غیر قابل پیش گیری باشند مجبورشون کنیم اعلام حکومت نظامی کنند. لکه ننگ کامل میشه و رنگ حرکت از بحث بر سر تقلب مستقیما به سمت آقای خامنه ای منتقل میشه.
یک نقشه کامل گوگل برای راهمپیایی در چند منطقه تهران با ذکر محلهای دسترسی اماده کردیم در این ادرس
https://chebaayadkard.blogspot.com/2009/06/18.html
متاسفانه اون وبلاگ تازه تاسیسه و برد کافی نداره. به کمک شما و دوستان مثل شما که نفوذ بیشتری دارند خیلی نیاز هست برای اینجاد هماهنگی بین مردم.
پیشنهاد من اینه که همه وبلاگ نویسهایی که نفوذ کافی در فضای وب دارید همزمان برنامه 18 تیر رو به صورت پیشنهاد مشترک یا پیشنهاد یک شهروند که شما پسندید اعلام کنید.
مسیر های برنامه رو من با دقت تنظیم کردم که امکان فرار از کوچه های زیاد برای مردم فراهم باشه و منطقه نسبتا مسکونی باشه و امکان فیلم برداری از خونه ها میسر باشه. بعلاوه استفاده از گاز اشک اور هم در مناطق بیشتر مسکونی سخت تره.
برای روز برنامه پیشنهاد سبز کردن کف خیابونها با رنگ سبز هست. اینطوری لازم نیست مردم زیاد در یک میدان بمونند و قبل از متفرق شدن می تونند کل میدون را مارک کنند.
امیدوارم درنگ نکنید. فضای وب به هدایت شما ها نیاز داره. وقت تنگه. اگر این فضا بخوابه دیگه برگردوندنش خیلی سخته. صدای شما خیلی مهمه و به مردم برای توجهی که بهتون میشه مدیونید.
--پی نوشت:
پیشنهاد: میشه همین برنامه رو همزمان در شهرهای دیگه پیاده کرد. مخصوصا شهرهای بزرگ که دانشگاههای بزرگ هم دارند.برنامه ریزی با دوستان ساکن اون شهرها خواهد بود.
پیشنهاد بعدی این هست که هر کس میتونه از دوستانی که در شهرهای دیگه داره دعوت کنه که ۱۸ تیر به تهران بیان. یک شب مهمون شما دوست دعوت کننده باشن تا هم همدیگرو ببینین هم برای آزادی کشورمون کمکی کرده باشین.
دوستانی که وبلاگ دارند این مطلب رو به صورت یک پست رو وبلاگ شون بگذرند تا بتونیم تا اون روز هماهنگی لازم رو انجام بدیم. |
شنبه 13 تیر 1388 |
|
Avayeh Edalat - ایران - تهران |
یاد زنده یاد خسرو گلسرخى بخیر، وقتى ساواک گرفتش به مامورا گفت گوشت و استخونم مال شما تکه تکه اش کنید بیشتر از این از من چیزه دیگه اى گیرتون نمیاد.
مرگ بردیکتاتور چه شاه باشه چه دکتر -- نه محمود نه مسعود لعنت به هر دوتاشون |
شنبه 13 تیر 1388 |
|
Avayeh Edalat - ایران - تهران |
گوشه اى از متن دفاعیه خسرو گلسرخى شیر دل بچه خلقى که ایستاده مردنش شرم و ننگ را بر چهره وقیح جلادان خود تا ابد ثبت کرد
من در این دادگاه براى جانم چانه نمىزنم, حتى براى عمرم چانه نمیزنم, من قطره اى ناچیز از عظمت و حرمان خلق هاى مبارز ایران هستم. خلقى که مزدکها و مازیارها, بابکها و یعقوب لیث ها, ستارها و حیدر عم اقلى ها, پسیان ها , میرزا کوچک خانها, ارانى ها و روزبه ها و وارتان ها داشته است . آرى! من براى جانم چانه نمى زنم چرا که فرزند خلقى مبارز و دلاور |
شنبه 13 تیر 1388 |
|
معجزه ای در88 - ایران - تهران |
متاسفانه غیر از مردم تهران که از نزدیک شاهد اتفاقات بودند و افرادی که به طور مداوم اخبار را از صدای امریکا پیگیری می کنند تقریبا بقیه که جمعیت 60 ملیونی دارندبه صحت این اخبار اعتقاد دارند در شهرستان ها مردم به خواب اصحاب کهف رفتند هر چی هم که براشون دلیل وبرهان میاریم حرفهای تلوزیون را تکرار می کنند نمی خوام ناامیدتان کنم ولی من استاد دانشگاه یکی از شهرستانها هستم وقتی حتی با بعضی همکارام حرف میزنم انگاری مغزها یخ زده گاه فکر می کنم تا وقتی مغز کار نکنه ما باید همچنان سواری بدیم باید یک فکر اساسی کرد |
شنبه 13 تیر 1388 |
|
anita14 - هلند - لاهه |
باید صبر کرد تا روزی که این شکنجه گران اعتراف کنند به تمامی کارهای که کرده اند تازه مشخص میشود که اینها چه خون خوارهای هستند و کجا آموزش دیده اند و چه کارهای نگفته کرده اند و آن روز نزدیک است.مرگ بر دیکتاتور مخصوصا از نوع مذ هبی.
|
شنبه 13 تیر 1388 |
|
arefam - فرانسه - فرانسه |
متاسفانه تمامی برنامه ریزیها و مناطقی رو که قراره همگی حضور داشته باشن رو اونها هم میفهمن و از قبل اماده مقابله میشن. اونها همیشه چون بخوبی از برنامه ها مطلع میشن میتونن سازماندهی و مقابله کنن. کاش راهی بود تا این جنایتکاران نمیتونستن از برنامه ها و مسیرهای مردم با خبر بشن و غافلگیر میشدن. |
شنبه 13 تیر 1388 |
|
baran shomal - نروژ - اسلو |
مرگ بر شما که دیگر حتی اگر راست بگوئید هم که نمی گوئید هرگز و هرگز کسی باور نخواهد کرد. |
شنبه 13 تیر 1388 |
|
Sattar Ca - کانادا - اتاوا |
سلام
این خانوم میترا کجا تشریف داشتند وقتی که در طول 7 ماه اول انقلاب حدود 157 نفر به دست باند مهدی هاشمی در بیابانهای اطراف اصفهان تکه تکه شدند
ایشان کجا تشریف داشتند زمانی که شهید مهندس امیر عباس بحرینیان را همین باند کثیف با 134 گلوله توسط 7 نفر ترور کردند
حالا خانوم میخواهی تحلیل بکنی .بکن اما خواهشا خونخوارها را با بقیه قاطی نکن
دوستانی که مایل هستند بیشتر منتظری ودارو دسته اش بشناسند میتوانند خاطرات محافذ مخصوص خمینی بنام شفیع زاده وخاطرات ری شهری وزیر اطلاعات وقت را بخوانند تا در یابند همیین مهدی ملعون چگونه اقای شمس ابادی رادر راه مسجد قبل از انقلاب خفه یکند و بعد از دستگیری به دلیل فرار ازاعدام با ساواک همکاری میکند و مخالفین شاه را لو میدهد
خسته نباشید همکاران گل |
شنبه 13 تیر 1388 |
|
sakar - انگلیس - لندن |
معجزهای در ۸۸-ایران _ تهران
دوست عزیز من با شما موافقم دقیقا همین طور است
.اما من یک برادر زاده ۱۲ ساله دارم که میگفت صدا و سیما قاطی کرده . امروز یک چیز میگه فرداش یک چیز دیگر . مشکل ما فقط با هم نیستیم . کجای آین مملکت اسلامی هست . عدل الهی کو بابا . درود بر دکتر معینی کتاب خوبی نوشته ( آیا خدا مرده است ) همیشه در تعجب بودم که چرا کسانی با سواد از خدا و اسلام رو برگرداندن نگو ننگ اسلام زودتر به آنها ثابت شده . نمیخوام به آعتقاد کسی توهین کنم ولی از کسانی که به اسلام اعتقاد دارند آین است اسلامی که دفاع میکنید ازش قتل ،غارت، دروغ، فساد، پس چرا خدا بیدار نمیشه آه و ناله پدر و مادرهای داغ دیدرو بگیره من فیلم حمله به دانشجوهای مظلوم و دیدم و یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون پوند مجتبی دیوس که حق ملت ایران هست در حساب انگلیس داره دیگه به هیچی اعتقاد ندارم اگر کسی فکر میکنه توهین کردم آین اسلام تقدیم شما .یاد بگیرد دزدی قتل دروغ شاید جانشین احمدی نژاد شدید
|
شنبه 13 تیر 1388 |
|
افسون60 - ایران - شیراز |
Avayeh Edalat - ایران - تهران
دوست عزیز میشه در موردخسرو گلسرخی برام بگی دوست دارم بیشتر ازش بدونم |
یکشنبه 14 تیر 1388 |
|