مامور شلیک شتاب زده اش را غیرعمدی دانست و خواستار تبرئه خود شد

مامور شلیک شتاب زده اش را غیرعمدی دانست و خواستار تبرئه خود شد

نامه یکی از حاضران در جلسه محاکمه ماموری که در شلیکی شتاب زده باعث مرگ یک کودک شده است ادعای مامور پلیس را مبنی بر اینکه پدر کودک متهمی تحت تعقیب بود، ثابت کرد.

به گزارش خبرنگار ما صبح دیروز محمد شادابی نماینده دادستان تهران در برابر قضات شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران ایستاد تا برای یک مامور پلیس درخواست مجازات کند. او این مامور را متهم به قتل عمدی معرفی کرد و گفت؛ مصطفی 25ساله که مامور پلیس است 23 فروردین ماه در پی تماس تلفنی که با مرکز 110 گرفته شد از وقوع درگیری بر اثر اختلاف خانوادگی مطلع و به اتفاق دو مامور دیگر در محل حاضر شد اما پس از چند دقیقه اختلاف بین زن و شوهر فروکش کرد و آن دو از رفتن به کلانتری سر باز زدند. با این وجود مصطفی برای حضور سهراب و همسرش در کلانتری اصرار کرد که مرد جوان توجهی نشان نداد و اقدام به فرار کرد. سرانجام مصطفی به سمت ماشین وی آتش گشود و گلوله به فرزند خردسال وی به نام فرهاد برخورد کرد و یک ماه بعد این کودک در بیمارستان لقمان جان خود را از دست داد. وی ادامه داد؛ با توجه به محتویات پرونده و نظریه پزشکی قانونی مبنی بر مرگ کودک بر اثر اصابت گلوله به بدن تقاضای صدور حکم قانونی را دارم.
بعد از اظهارات نماینده دادستان از آنجایی که پدر فرهاد مدتی است مفقود شده، فقط مادرش به عنوان ولی دم در جایگاه حاضر شد و برای متهم تقاضای قصاص کرد.وی گفت؛ شوهرم چند ماهی است که گم شده، البته من شش ماه قبل به خانه پدرم رفتم و از آن به بعد دیگر خبری از همسرم ندارم. وی در توضیح روز حادثه گفت؛ من و شوهرم مدتی بود با هم اختلاف داشتیم و من به همراه فرزندانم با حالت قهر از خانه خودم به منزل پدرم رفته بودم. روز حادثه شوهرم به آنجا آمد تا بچه ها را با خودش ببرد و از این طریق مرا مجبور به آشتی کند.او با تندی و پرخاشگری داشت رفتار می کرد و من گفتم اجازه نمی دهم بچه ها را نزد خودش ببرد و این مساله آغاز درگیری بین ما بود. وقتی شوهرم پرخاشگری کرد برادرم با پلیس تماس گرفت و هنگامی که ماموران به محل آمدند، همه ما سوار خودروی شوهرم شدیم تا به کلانتری برویم. وی ادامه داد؛ در ماشین من و همسرم به توافق رسیدیم که به خانه پدرم برگردیم و به ماموری که همراه مان بود، گفتیم شکایتی از هم نداریم اما مامور اصرار کرد باید به پاسگاه برویم و بعد هم نیروی کمکی خواست. شوهرم در این هنگام جلوی خودروی پدرم که دنبال مان می آمد، توقف کرد. من و برادرم پیاده شدیم. بچه ها هنوز در ماشین بودند و شوهرم هم پشت فرمان بود. متهم به سمت خودرو رفت تا دوباره سوار شود که شوهرم مقاومت کرد و در همین حین نیروی کمکی پلیس هم رسید. آنها به یکباره به سمت ماشین هفت تیر کشیدند. بچه های من داخل اتومبیل بودند. من دستانم را به حالتی که می خواهم جلوی شلیک را بگیرم، باز کردم و گفتم بچه هایم در ماشین هستند، شلیک نکنید. یکدفعه نمی دانم چه شد که مصطفی به سمت خودرو رفت و تیراندازی کرد.بلافاصله فرهاد را به بیمارستان بردیم. به ما گفته بودند فلج می شود اما نتوانست مقاومت کند و جان باخت. این زن سپس در مورد سابقه دار بودن شوهرش گفت؛ شوهرم تحت تعقیب بود. در آن زمان طرح مبارزه با اراذل و اوباش در حال اجرا و شوهر من هم جزء متهمان بود. یک بار پلیس به خانه ما آمد تا شوهرم را دستگیر کند اما او از پنجره آشپزخانه فرار کرد. البته چند سالی بود که همسرم دست به کار خلاف نمی زد، در واقع از وقتی برادرش را دستگیر کرده بودند، شوهرم آرام شده بود. در ادامه جلسه دادگاه قاضی تردست- دادرس شعبه 74- متهم را به جایگاه فرا خواند. وی در مورد اتهام قتل عمدی فرهاد گفت؛ من این اتهام را قبول ندارم. هر چند فرهاد با گلوله من کشته شد اما مرگ او عمدی نبود. من از این مساله متاسفم و به خانواده اش تسلیت می گویم. ماجرا این طور آغاز شد که مرکز پلیس 110 خبر داد درگیری خانوادگی در حوزه استحفاظی مان رخ داده است. ما بلافاصله به محل رفتیم و من متوجه شدم طرف درگیری یکی از متهمان سابقه داری است که چند روز قبل خودم بازداشتش کرده بودم. او را با نام مهدی صدا زدم و او جواب داد مهدی برادرش است و او سهراب نام دارد. فهمیدم سهراب همان متهمی است که چند روز قبل حکم جلب برایش صادر شده بود و من و همکارانم چند بار برای دستگیری اش اقدام کرده بودیم.مطابق آنچه به ما آموخته اند برای دستگیری یک متهم ابتدا باید با آرامش و حیله او را به سمت مقر پلیس ببریم و اگر نشد از روش های دیگر استفاده کنیم. من هم دقیقاً داشتم از این روش استفاده می کردم، به همین دلیل زمانی که در ماشین بودیم و سهراب و همسرش به توافق رسیدند من از همسر وی خواستم رضایت ندهد و ماجرا را در کلانتری حل کند اما سهراب مقاومت کرد. من هم بی سیم زدم و به مرکز اطلاع دادم تا نیروی کمکی بیاید.مادر فرهاد وقتی دید ماموران آمده اند و قصد شلیک دارند، گفت شلیک نکنید، بچه ها در ماشین هستند. من هم قصد نداشتم به خودرو تیراندازی کنم. من و همکارانم تیر هوایی شلیک کردیم و سهراب یکدفعه ماشین را به حرکت درآورد.مامور متهم به قتل افزود؛ وقتی سهراب فرار کرد من ابتدا لاستیک های ماشین را هدف گرفتم و تیر آخر را می خواستم به شیشه عقب بزنم که به کودک برخورد کرد. در آن لحظه من فکر می کردم بچه ها در ماشین نیستند چون آنها روی صندلی دراز کشیده بودند و من آنها را نمی دیدم. بعد از آن هم به تعقیب سهراب پرداختیم تا اینکه از حوزه استحفاظی ما خارج شد و به ما دستور بازگشت دادند.در این هنگام قاضی از متهم پرسید چطور دستور جلب سهراب را که مدعی هستید، ارائه ندادید. متهم جواب داد دستور در اداره پلیس بود و آن را همراه نداشتم، البته در پرونده سهراب موجود است. در این هنگام یکی از حاضران در دادگاه در نامه یی برای هیات قضات نوشت او اطلاع دارد سهراب و برادرانش تحت تعقیب بوده اند و بازپرس دادسرای ویژه امنیت اخلاقی در آن زمان خبر تحت تعقیب بودن آنها را به روزنامه ها اعلام کرده بود.سپس هیات قضات با تماسی که با بازپرس دادسرای امنیت گرفتند، متوجه شدند سهراب همچنان فراری و تحت تعقیب است و دو برادر دیگر او به جرم شرارت، مشروب خواری و عربده کشی زندانی و تبعید شده اند.در پایان جلسه محاکمه متهم در آخرین دفاع خود گفت؛ کارشناسان کمیسیون به کارگیری سلاح گفته اند گلوله سهواً به مقتول برخورد کرده و عمدی در کار نبوده است و من تقاضای برائت دارم.پس از پایان جلسه محاکمه هیات قضات شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران برای صدور رای پرونده وارد شور شدند.

vahid.sharifi - کانادا - ونکوور
حکومت جور و ستم پدر این مردم رو درآورده. به خدا قسم ساواک سگش شرف داشت به اینها...
پنج‌شنبه 26 دی 1387

atila83 - ایران - تهران
قصاص حق مسلم این مامور است که خودش را در جایگاه قضاوت قرار داده و طفل معصومی را به قتل رسانده.با توجه اینکه اینجانب در کلاسهای تبیین قانون بکارگیری سلاح هم بوده ام عمل ایشان این قانون را نقض کرده است و حق نداشته اند به شیشه ماشین شلیک کنند. کمال وقاحت ایشان این است که با وجود اعتراف به جنایت خواستار تبرئه خود میشود به این دلیل که پدر این طفل معصوم تحت پیگرد بوده است. ننگ بر این افراد ./
پنج‌شنبه 26 دی 1387

kamran19 - ایران - تهران-آریاشهر
واقعاْ چه نیروی انتظامی قدرتمندی داریم! در سرکوب کردن کودکان و به دیار عدم فرستادن آنان هم افراد متخصص و دوره دیده دارند!!! ای کاش رابین هود الآن زنده بود و در نیروی انتظامی ملایان ساکن ایران استخدام می شد...
پنج‌شنبه 26 دی 1387

خواهر جون - استرالیا - سیدنی
Huria - دانمارک - کپنهاگ کجایی دوست عزیز دلم برات تنگ شده برگرد
پنج‌شنبه 26 دی 1387

NO NAME - ایران - ایران
حلا اون کسی که با شتابزدگی شما مرده گناهش چیه. اگه عدالت اسلامی باید اعدام بشه.
پنج‌شنبه 26 دی 1387

ستاره مشرقی - ایران - ایلام
چه قدر دردناک .. قلبم تیر کشید .. امان از دست این مردمان جو گیر.. بخصوص نیروی انتظامی ایران
پنج‌شنبه 26 دی 1387

asill - انگلستان - بیرمینگهام
اعدام باید گردد
پنج‌شنبه 26 دی 1387

sara6527 - ایران - داراب
مگه هرکه پدرش تحت تعقیبه باید ناحق کشته بشه؟ تحت تعقیب بودن پدر واسه تبرئه کافیه؟ اصلا وقتی خودشون به توافق رسیدن آخه لجن تو آتیش بیار معرکه میشی؟ خدا از سرت نگذره خدا از سر حکومتتون نگذره که اینجوری حقو ناحق میکنین
پنج‌شنبه 26 دی 1387

nahid_nahid - ایران - تهران
همه پلیس ها دیوانه و پر ازکینه هستند چرا همینطوری ادم می کشند و میگن اتفاقی بود؟باید قصاص شه تا درس عبرتی واسه بقیه شون شه تا دیگه اتفاقی ادم نکشن
پنج‌شنبه 26 دی 1387

nahid_nahid - ایران - تهران
یارو میخواست تشویقی هم بگیره
پنج‌شنبه 26 دی 1387

marish - انگلستان - لندن
اعدام هم واسه این مردک جوگیر کمه. ماموریکه نمی دونه چکار باید بکنه باید زیر گل بره. اعدام فقط اعدام.......اعدام
پنج‌شنبه 26 دی 1387

Elina_87 - سویس - زوریخ
طفلی بچه ی بی گناه.. حیف اسم پدر ... حالا بره یک عمر خون گریه کنه واسه این بلایی که سر بچه ی خودش اورده.. بی لیاقت
پنج‌شنبه 26 دی 1387

Melika-nl - هلند - المبره
سلام
جمعه 27 دی 1387

bofaloye siyah - هند - پونا
مثل روز روشنه که حکم برائت برای این قاتل صادر میشه و برگزاری دادگاه هم تشریفاتی بیش نیست. متاسفانه.
جمعه 27 دی 1387

Huria - دانمارک - کپنهاگ
خواهر جون - استرالیا - سیدنی قربونت برم خواهر جون خیلی با معرفتی. راستش اینروزا سرم خیلی شلوغه زیادنمیتونم بیام . اگه تونستم بازم میام. مواظب خودت باش خواهر نازنینم وخوش بگذره.بازهم از لطفت ممنونم.
دوشنبه 30 دی 1387

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.