۲۵ بار شهید شدم اما اینقدر زجر نکشیدم
رأی دهید
25 بار شهید شدم اما اینقدر زجر نکشیدم
وارد جاده ملارد که می شویم، چشم می دوانیم که نیروگاه را رد نکنیم. شاید چندین بار این مسیر را آمده ایم ولی هیچ گاه استوانه های بلند نیروگاه، نظرمان را جلب نکرده است. گفته اند بعد از آن، نرده های آبی و زرد راهنمایتان می شوند برای یافتن سوله های مرغداری! اما قبل از آن تعدادی جوان و نوجوان که مقابل نرده ها ایستاده اند، نظرمان را جلب می کنند.
سرعتمان را که کم می کنیم، چندتایشان جلوی ماشین می پرند. انگار دنبال کسی می گردند. دستشان را سایه بان می کنند تا داخل ماشین را بهتر ببینند. یکی شان می گوید خبری نیست و بلافاصله همه شان سراغ ماشین بعدی می روند. صدای یکی شان که "امین حیایی" را فریاد می زند به گوشمان می رسد و تازه می فهمیم که داخل ماشین ما هم به دنبال بازیگران اخراجی می گشته اند!
از میان نرده های آبی و زرد، دری باز می شود و داخل می شویم. صدمتر جلوتر کوچه ای به سمت چپ ما را به سوله های اصلی لوکیشن هدایت می کند.
ماشین را همان اول کوچه پارک می کنیم. تعداد زیادی از برو بچه های هنرور که از خشکی پوست صورتشان می شود فهمید اهل همانجا هستند، منتظرند تا لباسهایشان را تحویل بگیرند. گروهی عراقی می شوند با بلوزهای بافتنی سبزرنگ و کلاه های بره قرمز و عده ای هم لباس های سورمه ای تحویل می گیرند که نقش اسرای اردوگاه را بازی کنند؛ جمعی فارغ از همه چیز در صف آبدارخانه ایستاده اند، تا با یک لیوان چای بر سرمای هوا غلبه کنند.
ساعت چهار بعدازظهر است و چیزی به غروب آفتاب نمانده. عده ای از بازیگران قبل از این آمده اند و حسام نواب صفوی و اکبر عبدی هم آخر از همه با ماشین های مدل بالایشان می رسند.
هنرورها و بچه هایی که برای دیدن پشت صحنه آمده اند، مشتاقانه دور ماشین بازیگران جمع می شوند و ابراز احساسات می کنند.
در فاصله بین دو سوله محوطه ای خاکی وجود دارد که حیاط اردوگاه است. در انتهای حیاط، هشتاد حفره کنده اند به اندازه نشستن یک آدم متوسط. حفره های ردیف جلو برای بازیگران اصلی قدری بزرگتر است. برای آنها چهارپایه هایی پلاستیکی آورده اند ولی هنرورها باید روی پا بنشینند.
هنرورها با هدایت "شمس" دستیار اول و برنامه ریز پروژه داخل حفره ها می روند و آماده می شوند. "مسعود ده نمکی" هم از راه می رسد. قبل از هرچیز با کمک یکی از عوامل صحنه، اورکتی ضخیم و گرم را می پوشد و محافظی شبیه هدفن به گوشهایش می زند تا سرما کمتر اذیتش کند.
فخرالدین صدیق شریف، اکبر عبدی، امین حیایی، شریفی نیا، سیروس کهوری نژاد، زارع و بقیه هم تک به تک می آیند و پتویی به دور خود می پیچند و داخل حفره می روند.
حالا دیگر دوربین را نیز روی کرین نصب کرده اند. دوربینی حرفه ای که چیزی حدود دویست میلیون تومان قیمت دارد. آخرین تکنولوژی ها برای تصویربرداری و صدابرداری اخراجی ها2 به کار گرفته شده و همه عوامل حرفه ای اند.
مسعود ده نمکی آرام – آرام در جای جای صحنه قدم می زند و جزئیات کار را زیر نظر دارد. بعضی وقت ها نیز نکاتی را با صدای آهسته به برخی گوشزد می کند.
شمس بیشتر از همه داد می زند و برای آماده شدن جزئیات صحنه حرص و جوش می خورد. توجه ویژه او به کارش، بار زیادی را از دوش ده نمکی برداشته است.
سکوت آخرکار برای شروع ضبط، کاری است که فقط با فریاد "سکوت" ده نمکی محقق می شود. بلندگویی دستی و سفید رنگ در دست اوست که گویا باطری اش تمام شده و یا اینکه اصلاً روشن نیست چون صدایی از آن در نمی آید. او که غرق کار است حتی متوجه این موضوع هم نمی شود و مدام آن را روبروی دهانش می گیرد. شمس که این موضوع را متوجه می شود برای فرمان حرکت، بلندگوی خود را به ده نمکی می دهد.
ده نمکی آمادگی بچه های دوربین و صدا را چک می کند و فرمان حرکت را صادر می کند. ناله بازیگران در می آید و در این میان فحشهایی که اکبر عبدی به صدام می دهد از همه شنیدنی تر است.
تصویر از چهره صدیق شریف آغاز می شود و اهرم کرین به سمت بالا می رود، تا نمایی کلی از حیاط اردوگاه بدهد. دوباره در حرکتی دیگر، دوربین می آید و روی صدیق شریف می ماند تا او دیالوگش را بگوید.
"اونی که می خواید منم، دیگه بچه ها طاقت ندارن، بگو رها شون کنن..."
3 ساعت تلاش برای ضبط یک پلان چند ثانیه ای به خوبی و خوشی به پایان می رسد. حالا باید همه از خاک بیرون بیایند. کمرها از سرما خشک شده و پاها خواب رفته است.
سید جواد هاشمی می گوید: تا حالا 25 بار شهید شده بودم ولی اینقدر پدرم در دنیا نیامده بود...!
کمر صدیق شریف، راست نمی شود یکی از بچه ها آمده و پشت او را ماساژ می دهد تا از دردش کاسته شود. سرما و نشستن ثابت در آن حالت سختی کار را صد چندان کرده است.
بوربور که از هنروران و از دوستان قدیمی آقای کارگردان است جلو می آید و می گوید شرایط این یک ساعت از شبهای عملیات هم سخت تر بود!
با هدایت ده نمکی همه آماده ادامه کار می شوند اما دیگر سرمای هوا اجازه نمی دهد گروه اخراجی ها2 را همراهی کنیم.
متوجه می شویم که تصاویر لوکیشن اردوگاه تا روز پنجشنبه 7 آذر گرفته می شود و گروه برای ادامه کار به شهرک سینمایی دفاع مقدس می روند و 3 هفته هم در آنجا کار می کنند.
با هم قرار می گذاریم که برای تهیه گزارش از پشت صحنه اخراجی ها2 به آنجا هم برویم. همه موافقند و خوشحال که در این همراهی کوتاه، شاهد یکی از پلانهای ویژه و تاثیر گذار اخراجی 24 بوده اند...
|
|
|
|
|