تاریخ جدید جنگ
تاریخ جدید جنگ
روز اول مهر ماه [1382]، «همشهری» گفت وگویی با هاشمی رفسنجانی منتشر کرد که بخش های مربوط به جنگ این گفت وگو توجه محافل خبری و سیاسی را به خود جلب کرد. هاشمی در ابتدای سخنانش تأکید داشت: «اکنون شرایط تاریخی به گونه ای است که می توان واقعیت ها را واضح تر گفت» هر کسی که این گفت وگو را خواند دانست که رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ایران سخنان جدیدی خواهد گفت. چند روز پس از انتشار این سخنان سر لشکر محسن رضایی، فرمانده سپاه پاسداران در دوران جنگ و دبیر فعلی مجمع تشخیص مصحلت نظام گفت وگویی با سایت اینترنتی بازتاب انجام داد که به نوعی پاسخگویی به سخنان هاشمی رفسنجانی تلقی شد. جنگ هشت ساله ایران و عراق، هنوز یکی از تابوهای اصلی حوزه تاریخی جمهوری اسلامی ایران محسوب می شود و جز قرائت های رسمی حکومتی، روایت های دیگر از آن اجازه انتشار نمی یابد. لیکن تحولات پر شتاب ایران در سال های اخیر فضای جدیدی ایجاد کرد که به دنبال آن پرسش هایی جدی درباره جنگ، چرایی طولانی شدن آن و چگونگی عملیات های نظامی آن به وجود آمد. لیکن بسیاری از این پرسش ها مجال طرح و بررسی نیافته است. اما مهمترین نقدی که در سال های اخیر درباره جنگ مطرح شد، ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر است که البته در همان سال های جنگ نیز از سوی برخی جریان های منتقد مطرح می شد.
حدود سه ماه پس از فتح خرمشهر در سال 1361،
گروهی از نمایندگان مجلس که اکثرا از طیف اقلیت مجلس و از دوستان مهدی بازرگان بودند، طی نامه ای به هیأت رئیسه مجلس خواستار تشکیل جلسه غیر علنی مجلس برای بررسی وضعیت سیاسی - نظامی جنگ با عراق شدند. لیکن به این درخواست ترتیب اثر داده نشد. شش ماه بعد، دکتر یدالله سحابی ، مهندس مهدی بازرگان ،دکتر ابراهیم یزدی ،مهندس هاشم صباغیان ودکتر احمد صدر حاج سید جوادی در نامه ای دیگر خطاب به رئیس مجلس وقت با اشاره به انتشار اخبار ضد و نقیض درباره جنگ، مجددا خواستار تشکیل جلسه غیر علنی مجلس شدند تا نظراتشان را پیرامون آن بیان کنند. البته این درخواست هم مورد توجه قرار نگرفت. مهندس بازرگان در کتاب «انقلاب ایران در دو حرکت» که در همان سال ها منتشر شد، تأکید می کند: «تا خرداد ماه 1361 که خرمشهر تخلیه و به دست نیروهای ظفرمند ما تصرف شد، صحبت از دفاع خاک از وطن و نجات ملت مظلوم و مسلمان بود و بیرون کردن متجاوزین بعثی ستمگر ولی… با تبدیل شدن جنگ از حالت دفاعی به حالت تعرضی شرایط روحی و نظامی طرفین نیز دگرگون شد. صلح و سلم و میل به اصلاح و صحبت از پایان جنگ علی رغم نصوص قرآنی توصیه به صلح و توکل به خدای حفظ کننده مومنین از کید دشمنان، ننگ و خیانت محسوب می شود… با نامگذاری اسلام و قشون اسلام روی خودمان و کافر و صهیونیستی خواندن [...] قشون عراق و به اعتبار اینکه مؤمن با کافر نمی تواند و نباید پیمانی داشته باشد… از طرح هر پیشنهاد صلح و عقد هر قرارداد متارکه جنگ خودداری شده [است]» [صص 158 - 157]
نهضت آزادی ایران نیز چندی بعد در بیانیه ای خواستار توقف جنگ و بررسی پیشنهادهای بین المللی صلح شد.موضع رسمی این گروه در قطعنامه پنجمین کنگره آن در اسفند ماه 1361 بیان شده است. این پیشنهادها به شدت مورد مخالفت جریان های درون حاکمیت جمهوری اسلامی ایران قرار می گرفت و طرح کنندگان آن نیز عموما به مزدوری دشمن متهم می شدند.
پس از فتح خرمشهر در عملیات بیت المقدس، حدود پنجاه روز طول کشید تا ایران عملیات گسترده جدیدی در شرق بصره سازماندهی کند و بالاخره وارد خاک عراق شود. پس از آن و تا 27 تیر ماه 1367 که ایران رسما قطعنامه 598 سازمان ملل را پذیرفت و بالاخره در 16 مرداد ماه 1367 نیز جنگ به پایان رسید، حدود 6 سال و دو ماه از فتح خرمشهر سپری شده بود. یعنی ایران بیش از سه چهارم دوران جنگ با عراق را در موضع تهاجمی قرار داشت. در این فاصله طولانی ماجراهای بسیاری پیش آمد و در نهایت ایران به پذیرش صلح ختم شد.دو روز پیش از پذیرش رسمی قطعنامه 598 توسط ایران، آنچنان که علی اکبر ولایتی در کتاب «تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی» توضیح می دهد، جلسه ای با حضور سران سه قوه، اعضای مجلس خبرگان، شورای نگهبان و شورای عالی قضایی در نهاد ریاست جمهوری تشکیل می شود که در آن سیداحمد خمینی و محمدرضا توسلی و محمدرضا مهدوی کنی نیز شرکت داشته اند. در این جلسه نامه رهبر فقید انقلاب اسلامی قرائت می شود که در آن آمده بود: «حال که مسئولین نظامی، اعم از ارتش و سپاه که خبرگان جنگ هستند، صریحا اعتراف می کنند که ارتش اسلام به این زودی ها هیچ پیروزی ای به دست نخواهد آورد و نظر به اینکه مسئولین دلسوز نظامی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی از این پس جنگ را به هیچ وجه به صلاح کشور نمی دانند و با قاطعیت می گویند که یک دهم سلاح هایی را که استکبار شرق و غرب در اختیار صدام گذارده اند به هیچ وجه و با هیچ قیمتی نمی شود در جهان تهیه کرد و با توجه به نامه تکان دهنده فرمانده سپاه پاسداران که یکی از ده ها گزارش نظامی سیاسی است که بعد از شکست های اخیر به اینجانب رسیده… اینجانب با آتش بس موافقت می نمایم. …مسئولین سیاسی می گویند از آنجا که مردم فهمیده اند پیروزی سریعی به دست نمی آید شوق رفتن به جبهه در آنها کم شده است. شما عزیزان از هر کس بهتر می دانید که این تصمیم برای من چون زهر کشنده است ولی راضی به رضای خداوند متعال هستم.» دو روز پس از پذیرش قطعنامه نیز ایشان در پیام مفصلی به مردم ایران تأکید کردند: «شما می دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم، اما تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود.»
سه سال پس از پذیرش قطعنامه 598، سیداحمد خمینی در سی و یکم شهریور ماه 1370 گفت وگویی اختصاصی با مسئولان انتشارات سپاه انجام داد که البته منتشر نشد. او در این گفت وگو برای اولین بار فاش کرد که رهبر فقید انقلاب با ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر موافق نبوده اند. چهار سال بعد و پس از درگذشت سیداحمد خمینی، روزنامه جمهوری اسلامی در تاریخ چهاردهم فروردین ماه 1374 این گفت وگو را منتشر کرد. او در این گفت وگو تأکید کرده بود: «در مقابل مسائل خرمشهر امام معتقد بودند که بهتر است جنگ تمام شود، اما بالاخره مسئولان جنگ گفتند که ما باید تا کنار شط العرب (اروند رود) برویم تا بتوانیم غرامت خودمان را از عراق بگیریم. امام اصلا با این کار موافق نبودند و می گفتند اگر بناست که شما جنگ را ادامه بدهید بدانید که اگر جنگ با این وضعی که شما دارید ادامه یابد و شما موفق نشوید، دیگر این جنگ تمام شدنی نیست و ما باید این جنگ را تا نقطه ای خاص ادامه بدهیم و الان هم که قضیه فتح خرمشهر پیش آمده، بهترین موقع برای پایان جنگ است.»
روایت سیداحمد خمینی از ماجرای ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر به سرعت مورد توجه محافل مختلف سیاسی و خصوصا منتقدان جنگ قرار گرفت. اما هنوز تا طرح شدن این مسئله در عرصه عمومی زمان بیشتری لازم بود.این فرصت در آستانه انتخابات ششمین دوره مجلس به دست آمد. سی ام آذر ماه 1378، اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، پس از ماه ها گمانه زنی محافل مختلف درباره احتمال حضور وی در انتخابات، در یک کنفرانس مطبوعاتی، رسما اعلام کرد که در انتخابات شرکت خواهد کرد. او در این کنفرانس خبری با پرسش های متعدد خبرنگاران درباره مسائل مختلف روبه رو شد که شاید مهمترین آن، مربوط به ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر بود. او در پاسخ به سئوالی که مسئولیت ادامه جنگ بعد از بازپس گرفتن خرمشهر را به عهده وی دانسته بود، گفت: «دروغ گفتن و تبلیغات غلط از درون مثل خوره آدم را می خورد و به جریان توسعه سیاسی آسیب می زند.» هاشمی تأکید کرد: «اولا من مسئول جنگ نبودم و نماینده امام در شورای عالی دفاع بودم، امام می فرمودند «ما موافق نیستیم که نیروهای ما وارد خاک عراق شوند» و این مسئله بسیار مهمی بود و نظر امام مورد توجه بود، ولی توقف اصل جنگ و یا آتش بس را اجازه نمی دادند و یک لحظه اجازه ندادند، جنگ متوقف شود.» او همچنین تأکید کرده بود: «سه کمیسیون دفاع، وزارت کشور و یک کمیسیون دیگری تشکیل شد و دکتر روحانی گزارش این کمیسیون ها را مبنی بر ادامه جنگ ارائه داد و ما مصلحت نمی بینیم این مذاکرات پخش شود.» [انتخاب - 1/10/1378] چند هفته بعد، اکبر گنجی، روزنامه نگارمتهوری که در دوره شکوفایی مطبوعات پس از دوم خرداد ، به چهرهای مشهور مبدل شده بود، مقاله ای تند با عنوان عالیجناب سرخپوش در صبح امروز نوشت و خواستار پاسخ گویی هاشمی رفسنجانی درباره ادامه جنگ و هزینه های آن بر ملت ایران شد.
مقاله مزبور شاید جنجال برانگیزترین نوشته گنجی در این دوره تاریخی باشد. هاشمی رفسنجانی دو روز پس از انتشار این مقاله در خطبه های نماز جمعه تهران گفت: «این درست است که مطبوعات بنویسند جواب این کشته ها را چه کسی می دهد؟… چقدر باید سخیف باشند آدم هایی که نان انقلاب را می خورند، به نام انقلاب حرف می زنند و بزرگترین افتخارات کشور را زیر سئوال ببرند و محکوم کنند. انگلیس هم جرأت نمی کند این حرف را بزند.» چند روز بعد گنجی در یادداشتی دیگر با اشاره به بخشی از سخنان هاشمی در سال 61 پرسیده بود: «آیا طرح این مسائل و نقش آقای هاشمی در تداوم جنگ پس از فتح خرمشهر، اهانت به امام و ملت ایران است؟» [فتح - 6/11/1378] سال بعد خاطرات سال 1361، هاشمی رفسنجانی با عنوان «پس از بحران» منتشر شد که در بخش هایی از آن به مسائل طرح شده پس از فتح خرمشهر نیز اشاره شده است. در بخشی از این خاطرات (6 خرداد 1361) آمده است: «ساعت ده صبح شورای عالی دفاع در دفتر امام تشکیل شد… نسبت به آینده جنگ هم تصمیم اخذ شد. قرار شد در نقاط محدودی وارد خاک عراق شویم؛ برای تأمین شهرهای خودمان و گرفتن خسارت» هاشمی چند روز بعد نیز در خاطرات خود مینویسد:«امام در مورد ادامه جنگ قاطع اند و اجازه نمی دهند حتی به گونه ای بحث شود که کوچکترین تردیدی در جامعه و نیروها بروز کند و اهداف جنگ را به گونه ای اعلام می کنند که همگی خودشان را برای مدت طولانی آماده کنند و ضمنا توافقی برای ورود به خاک عراق هم نداشتند. در جلسه عصر هم خدمت امام، فرماندهان نظامی با حضور ما با امام بحث کردند و کارشناسانه ثابت کردند که ادامه جنگ با منع ورود به خاک عراق سازگار نیست. دشمن در جاهای زیادی در خاک ما است و اگر مطمئن بشود که نظام ما به خاک او وارد نمی شود یا ورود جزیی خواهد داشت، نه امتیازی خواهد داد و نه از نقاط حساس بیرون خواهد رفت و هر وقت آمادگی پیدا کرد در خاک ما پیشروی می کند و با این استدلال امام را قانع کردند که با ورود به خاک عراق در جاهایی که مردم نیستند یا کم اند و آسیب نمی بینند، موافقت کنند.» [پس از بحران - ص 137]
گرچه هاشمی در این خاطرات اشاره ای به مخالفت رهبر فقید انقلاب با ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر نمی کند اما نکته مهمی در نوشته های او وجود دارد. این نکته آن است که روز 6 خرداد تأکید می کند نسبت به آینده جنگ تصمیم گیری شده و قرار است در نقاط محدودی وارد خاک عراق شویم و از سوی دیگر در روز 20 خرداد از ادامه رایزنی ها با آیت الله خمینی و اینکه ایشان همچنان مخالف ورود به خاک عراق بوده سخن می گوید. آیا روز6 خرداد تصمیمی که گرفته شده بود، بدون تأمین نظر امام و در جلسه ای دیگر بوده است؟
سردار محسن رشید، از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران در طول جنگ و رئیس مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، مدتی پیش گفت: «در جریان ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، شواهد و قرائن موجود حکایت از آن دارد که امام، به ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر تمایلی نداشته است، اما دلایل کارشناسان، حضرت امام را متقاعد می کند که به گونه دیگری عمل کند.» [نوروز - 16/7/1380]
حمید انصاری، قائم مقام مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی؛ نیز سال گذشته در گفت وگویی تأکید کرد: «در جلسات عمومی و خصوصی از حاج احمد آقا شنیدم که امام بعد از فتح خرمشهر، ابتدا نظرشان بر توقف جنگ بوده؛ مرحوم حاج احمد آقا حتی این مطلب را در شهریور سال 70 در مصاحبه با نشریه سپاه پاسداران به تفصیل بیان کردند. اخیرا در اظهارت برخی افراد و فرماند هان خواندم که این قضیه را رد کرده اند. اینها در جریان موضوع نبوده و یا فراموش کرده اند ادله ای هم در همین رابطه وجود دارد که فعلا از بیان آن صرف نظر می کنم» [ایسنا - 19/11/1381]در همین زمینه ایت الله منتظری نیز در خاطرات خود میگوید:« البته تا دو سه سال اول جنگ ، که قسمتهایی از کشور ما در تصرف عراق قرار گرفته بود ، جنگ یک ضرورت بود و چارهای جز جنگ نداشتیم ، ولی پس از فتح خرمشهر بسیاری از افراد از جمله خود من مخالف ادامه جنگ بودیم و مطالبه خسارتهای جنگ نیز میسر بودف این معنا را تذکر میدادیم ، ولی با ذهنیتی که برای مرحوم امام درست کرده بودند ،جنگ ادامه یافت و بیشترین خسارتها مربوط به این قسمت از جنک است-البته من شنیدهام خود امام مخالف جنگ بودهاند ولی دیگران مصر بر ادامه آن بودهاند و همانگونه که گفتم خسارتهای انسانی جنگ مهمتر از خسارتهای ابزاری و مالی آن بود»
مخالفت رهبر فقید انقلاب با ورود نیروهای ایران به خاک عراق مربوط به مبانی فقهی ایشان است که پیش از آن نیز بیان شده بود. از جمله در یکی از سخنرانی های خود با اشاره به یکی از آیات سوره حجرات خطاب به کشورهای اسلامی می گوید: «در این آیه این است که اگر دو طایفه از مومنین با هم جنگ کردند، شما صلحشان بدهید و اگر یک طایفه ای از اینها تجاوز به طایفه دیگر کرد همه تان مکلفید که باید قتال کنید، جنگ کنید تا اینکه به اطاعت خدا برگردد… ما می گوییم به دنیا که بیایید بینید ما در خاک عراقیم یا عراق در خاک ماست؟ اگر ما در خاک عراقیم شما با ما جنگ کنید و اگر عراق در خاک ماست، به حسب قرآن کریم تجاوز کرده، فئه باغیه است و فئه باغیه را باید با او قتال کنید.» [کیهان - 25/12/1360]
محسن رضایی در گفت وگویی که اخیرا انجام داده به جلسه رهبران سیاسی و نظامی کشور پس از فتح خرمشهر اشاره کرده و می گوید: «امام نگفت که جنگ تمام شود، بلکه فرمودند که چرا می خواهید جنگ را به داخل عراق ببرید، به جای اینکه در لب مرز بجنگید؟ ما محکوم به ادامه جنگ تا رسیدن به مقصود بودیم چون پیشنهادی برای صلح وجود نداشت و امام به این دلیل سئوال را مطرح کرد که می گفت اگر ما وارد عراق شویم مردم عراق آسیب می بینند و اگر از مرز عبور کنیم، توجیه مان در برابر نظام بین الملل ممکن است پذیرفته نشود.» رضایی می افزاید: «استدلال های برخی دوستان سیاسی این بود که اگر ما وارد خاک عراق شویم، از حداقلی در مذاکره برای گرفتن حقوق خود دارا خواهیم بود، استدلال نظامی ها این بود که ماندن در لب مرز امنیت شهرهای مرزی ما را حفظ نمی کند… در نهایت امام(ره) وقتی همه نظرات را شنیدند، قبول کردند که وارد خاک عراق شویم» [ایسنا - 3/3/1382]
رضایی در گفت وگویی دیگر که چندی پیش سایت بازتاب آن را منتشر کرد، می گوید: «آمریکا پس از فتح خرمشهر، خواهان توقف جنگ، بدون انتخاب برنده اصلی بود. خب ایران به دنبال مسائل دیگری بود… بنابراین کشور ما پس از فتح خرمشهر، تحت فشار قرار گرفت که آتش بس را بپذیرد… معلوم نبود شرایط «نه جنگ و نه صلح» چه موقع پایان می پذیرفت… ما فریب این ترفند را نخوردیم و چون نیروهای آماده ای در اختیار داشتیم، قصد نداشتیم فرصت را از دست بدهیم» [1/5/1382]
بعد از عملیات رمضان (پنجاه روز پس از فتح خرمشهر) شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه 514 را به پیشنهاد آمریکا به تصویب رساند. این قطعنامه خواستار آتش بس بین طرفین و عقب نشینی نیروها به مرزهای بین المللی شده و تأکید داشت که گروهی از ناظران بین المللی بر این مسئله نظارت خواهند کرد. لیکن این قطعنامه مورد پذیرش ایران قرار نگرفت، ایران خواستار چیزی فراتر از این مسائل بود.
در فاصله فتح خرمشهر و عملیات رمضان، اسرائیل حملات گسترده ای را به جنوب لبنان آغاز کرد. هفدهم خرداد 1361، هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس، در نطق قبل از دستور خود تأکید کرد: «ما با همه وجودمان هم برای حقمان در کشور خودمان می جنگیم و دفاع می کنیم و هم نیروی آن را داریم که در منطقه و در کنار برادران عرب و مسلمان با اسرائیل رسما وارد جنگ شویم»
همان روز گروهی از نمایندگان مجلس با انتشار بیانیه ای از پیشنهاد اعزام نیرو جهت جنگیدن با اشغالگران فلسطین حمایت کردند. بیستم خرداد گفته شد که عراق به صورتی یک طرفه اعلام آتش بس کرده و اعلام کرده است که تا دو هفته دیگر نیروهایش را از ایران خارج می کند. عراق با پیشنهاد صلح اعلام آمادگی کرده بود که راه را برای عبور نیروهای کمکی ایران به لبنان باز کند. هاشمی در این باره طی سخنانی در مجلس گفته بود: «شورای عالی دفاع تصمیم گرفت که یک شرط به شرایط آتش بس یا صلح اضافه کند و آن این است که راهی از خاک عراق در اختیار جمهوری اسلامی برای انتقال نیروهای رزمنده به قدس باید داده شود. متأسفانه بعث عفلقی عراق با فرصت طلبی با این پیشنهاد سازنده برخورد کرد و در دنیا اعلام کرد که ما این راه را می دهیم به شرط اینکه ایران آتش بس را قبول کند، چون در غیر شرایط آتش بس، نمی شود راهی در اختیار کشور متخاصم گذاشت. این فرصت طلبی برای تحمیل مطالبی که ما بیش از بیست ماه است که داریم روی آن مقاومت می کنیم، برای ما غیر قابل قبول است» [پس از بحران - ص 138]
در این زمان احمد سکوتوره؛ رئیس هیأت صلح سازمان کنفرانس اسلامی، نیز برای میانجیگری تلاش هایی کرد که بی نتیجه بود. سرلشکر علی صیاد شیرازی از ماجرای حمله اسرائیل به جنوب لبنان خاطره ای دارد که می تواند تحلیل سیاستمداران از شرایط جنگ در آن زمان را کاملا نمایان کند. وی با اشاره به شرایط پس از فتح خرمشهر و آمادگی نیروهای ایران برای عملیات رمضان می نویسد: «از تهران اطلاع دادند که سریع بیاییم تهران، گفتند من و فرمانده سپاه بیاییم که جلسه فوری است. آمدیم در این جلسه، مسئولان مملکت ما را مورد آگاهی قرار دادند از نظر اینکه اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرده و توطئه بزرگی دارد… حدود پنج ساعت در محل جلسه باقی ماندیم تا اطلاع داده شد هواپیما آماده است و سریع بروید به طرف سوریه… حرکت کردیم رفتیم. در آنجا، از طرف آقای حافظ اسد به استقبال ما آمدند و ما را بردند به محل اقامت ایشان… گفتیم: شما در اینجا به ما پادگان بدهید، ما می خواهیم نیرو بیاوریم. به نیروها هم آماده باش زده بودیم. یعنی یک گردان از ارتش و یک گردان از سپاه آماده بود. موفق شدیم پادگان بگیریم و از همان جا تلفن بزنیم به ایران تا نیروهایی که آماده بودند، سوار هواپیما شوند و به طرف سوریه بیایند. یک گردان از لشکر 27 بود و یک گردان از لشکر 58 ذوالفقار. اینها حرکت کردند و ما هم از آن طرف حرکت کردیم به طرف ایران. رفتیم سراغ حضرت امام، به گزارش گوش دادند و بعد یک باره فرمودند: این نیروهایی که بردید آنجا، اگر خون از دماغشان بیاید، من مسئولیتش را قبول نمی کنم، بگویید سریع برگردند… بلافاصله با سوریه تماس گرفتیم و گفتیم: گردان سریع آماده حرکت شود و برگردد». [ناگفته های جنگ - علی صیاد شیرازی-چاپ پنجم-صفحه 317]
به نظر می رسد سیاستی که در این زمان از سوی مسئولان پیگیری می شد به نوعی گسترش جنگ بوده است. علی هاشمی رفسنجانی اخیرا در مراسم افتتاحیه دهمین اجلاس رسمی مجلس خبرگان رهبری با اشاره به انتقاداتی که درباره جنگ مطرح می شود، گفته است: « ممکن است اشتباهاتی کرده باشیم، اما شرایط آن زمان به لحاظ اجماع بین المللی در بین قدرت های بزرگ که سقوط نظام و انقلاب را می خواستند، چنین تصمیمی را بدون تأخیر رقم زد.» [ایسنا - 17/6/1382] دو هفته پس از این سخنان، وی در گفت وگویی که همشهری آن را منتشر کرد، دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر را از دیدگاه خود توضیح داد. هاشمی در ابتدا تأکید کرد که فرماندهی کل قوا و هدایت جامعه به عهده آیت الله خمینی بوده است. سپس گفت: «امام هم براساس مسائلی که در ذهن مبارکشان بود، فکر می کردند حال که صدام حسین تجاوز را آغاز کرده است، هم باید دفع تجاوز کرد و هم برای ملت عراق آزادی آورد… امام فکر کردند می توانیم با استفاده از این فرصت مشکل مردم عراق را حل و کاری کنیم که دیگر صدام نباشد»
محسن رضایی درباره این بخش از سخنان هاشمی رفسنجانی می گوید: «با توجه به شناخت دقیقی که من از نزدیک با حضرت امام دارم و به ویژه اطلاعاتی که پیش از جنگ، آغاز جنگ و پایان جنگ دارم، چنین ادعایی غیر دقیق است و شاید بتوان گفت منصفانه نیست - امام از نظر برخورد با دولتمردان دنیا، صدام را در انتهای لیست خود می دانستند… و هیچ وقت امام، صدام را در اندازه ای نمی دانست که به خاطر انتقام و تنبیه او کاری کند که منجر به جنگ شود.» هاشمی در ادامه گفت وگویش و درباره دلایل ادامه جنگ، به گستاخی کشوری کوچک به کشور بزرگتر اشاره کرده و می گوید: «قانع کردن نیروهای مسلح برای توقف جنگ کار آسانی نبود.» همچنین به اشغال مناطقی از خاک ایران در همان زمان و بعدها و همچنین تلاش برای معرفی متجاوز نیز اشاره کرده و می افزاید: «بعد از عملیات خیبر من که مسئول جنگ بودم، سیاستی داشتم که هیچ وقت مورد تصویب امام قرار نگرفت، اما رد هم نشد.» این سیاست در واقع تلاش برای گرفتن بخش هایی از خاک عراق برای پایان جنگ بود؛ «برخی از پاسداران با من مخالف بودند و می گفتند، امام می گوید: جنگ جنگ تا پیروزی و شما می گویید جنگ جنگ تا یک پیروزی، من گفتم در هر حال از امام اطاعت خواهم کرد، اما نظر من این است. می گفتم اگر این کار را بکنید، جنگ تمام می شود. اما آنها قبول نداشتند.»
محسن رضایی در این باره تأکید می کند که: «این حرف آقای هاشمی همان استراتژی سیاسی است که پس از آزادی خرمشهر در دستور کار دولت و مسئولان تا پایان جنگ به آن عمل می شد. اتفاقا آنچه که به آن عمل نشد استراتژی پیشنهادی فرماندهان سپاه بود که پس از رمضان به مسئولان ارائه می شد.» رضایی در توضیح استراتژی سیاسی می گوید: «در جلسه ای که خدمت امام تشکیل شد، در جلسه شورای عالی دفاع در محضر امام که آقایان حاج احمد خمینی، میرحسین موسوی، موسوی اردبیلی، ولایتی و مقام معظم رهبری - که رئیس جمهور بودند - حضور داشتند، آقای هاشمی رفسنجانی گفتند که ما باید از مرزهای بین المللی عبور کنیم که اگر خواستیم جنگ را تمام کنیم یک چیزی در دست داشته باشیم تا بتوانیم در میز مذاکره از آن استفاده کنیم. آقای ظهیرنژاد هم استدلال کردند مرزهای جنوب قابل دفاع نیستند و باید به مانعی طبیعی مانند اروند رود تکیه کنیم و با تکیه بر آن بتوان دفاع کرد. این دو استدلال ارائه شد و من و دیگر دوستان هم در بعد سیاسی و نظامی از آن دو حمایت کردیم. لذا عملا استراتژی پس از آزادی خرمشهر استراتژی سیاسی شد، یعنی انجام یک عملیات نظامی برای تحقق صلح.»
رضایی می افزاید: «براساس استراتژی سیاسی، آقای هاشمی می گفت، بروید فاو را بگیرید تا جنگ را تمام کنیم. در کربلای 5 هم گفتند بروید شلمچه را بگیرید و به بصره نزدیک شوید، ما جنگ را تمام می کنیم. یعنی ما همیشه عملیات می کردیم برای پایان دادن به جنگ و جنگ عملا در 5 سال آخر روزمره شده بود.» بخش بحث انگیز دیگر سخنان هاشمی رفسنجانی درباره پذیرش قطعنامه 598 است. وی می گوید: «من به قرارگاه رفتم و آقای محسن رضایی که فرمانده سپاه بود، لیستی تهیه کرده بود و گفت: اگر بخواهیم جنگ را ادامه دهیم، با توجه به ضعف شدید تدارکات باید اقلام این لیست را به ما بدهید. آن لیست اکنون موجود است، خیلی مفصل بود و اعداد و ارقام آن دقیقا یادم نیست… گفتند: مهمترین شرط این است که شما باید آمریکا را با حربه های سیاسی از خلیج فارس بیرون کنید وگرنه نمی توان جنگید. پس از اینکه محسن رضایی این مباحث را مطرح کرد، گفتم همه را به عنوان نیاز جبهه بنویسید. ما هم به امام می دهیم تا راه حل آن را بدهند. نامه آقای رضایی را به جلسه سران سه قوه بردم. در جلسه سران اعلام شد که این مقادیر را نمی توان تأمین کرد. 5 نفری پیش امام رفتیم… امام گفتند با این مستندات و آثار، چاره ای جز پذیرش آتش بس نداریم.»
محسن رضایی در این باره می گوید: « آن زمان سپاه نامه ای را برای آقای هاشمی - نه امام - تنظیم کرد زیرا امکانات کشور در اختیار مسئولان سیاسی کشور بود. در این نامه برای پیروزی در جنگ امکاناتی خواسته شده بود. آقای هاشمی هم این نامه و هم چند نامه دیگر از جمله نامه آقای خاتمی وزیر ارشاد وقت، نامه میرحسین موسوی به عنوان مسئول دولت و نامه فرماندهان ارتش را با هم خدمت امام برد، گفته بود که نظامیان این گونه می گویند و مسئولان سیاسی و اقتصادی هم می گویند پول نداریم. شما تکلیف را روشن کنید و امام هم با پذیرش قطعنامه موافقت کردند.» رضایی تأکید می کند: «وقتی این نامه به آقای هاشمی نوشته شد، ایشان نامه را پیش امام بردند و گفتند سپاه این امکانات را می خواهد و وزرای اقتصادی هم گفته اند این امکانات را نداریم. در حقیقت مشکلی که باید سیاسیون حل می کردند را به میدان امام انداختند و نتیجه آن پذیرش قطعنامه 598 بود.»
محمد جواد لاریجانی از چهره های شاخص راستگرایان ایران دو سال پیش در گفت وگویی تأکید کرد: «تاخیری که ما در پذیرش قطعنامه 598 کردیم، منافع ملی ما را تهدید کرد و اگر تدبیر حضرت امام (ره) نبود تبعات آن بیشتر از این نیز بود.» وی در این باره توضیح داد: «اگر ما قطعنامه را چند ماه زودتر می پذیرفتیم، می توانستیم بابت پس دادن هر بخش، امتیازات خوبی را از طرف عراقی ها بگیریم و این سئوال مطرح است که چرا نتوانستیم… دلیل این امر آن بود که یک گروه سیاسی می گفت وضعیت اقتصادی جنگ را برای 20 سال تأمین می کند و گروه دیگری ادعای پیشروی تا بغداد را داشت، اما چند وقت که گذشت عده ای گفتند جنگ از نظر اقتصادی ورشکسته است و دیگری ادعا کرد برای پیروزی نیازمند بمب اتمی هستیم!» [انتخاب - 14/6/1380] زمانی که ایران مجبور به پذیرش قطعنامه 598 شد، شرایط جنگی منطقه کاملا تغییر کرده و حتی آمریکا مستقیما وارد عمل شده و سکوهای نفتی و ناوهای جنگی ایران را هدف حملات خود قرار داده بود. اوج این حملات، سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران بر فراز خلیج فارس بود که ده ها کشته غیر نظامی بر جای گذاشت.
آنچه در سال های اخیر درباره جنگ ایران و عراق طرح شده است، بی تردید سرآغاز بیان خاطرات و مسائل مهم مربوط به جنگ است که زمینه نقد آن را نیز فراهم می کند. در این میان نقاط عطفی که در جنگ وجود داشت، بیشتر مورد توجه قرار می گیرد. از جمله این نقاط عطف ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، ماجرای مک فارلین، عملیات های نظامی گسترده ایزایی و شرایطی که منجر به پذیرش قطعنامه شد، می باشد. از جمله می توان به نقدی اشاره کرد که سعید حجاریان در اوایل مهر ماه سال 1380 بیان کرد. او در ویژه نامه ای که نوروز منتشر کرده بود، نوشت: «من چند بار در شورای عالی امنیت ملی پیشنهاد دادم که بیاییم صادقانه جنگ را نقد کنیم. الان نمی خواهیم کسی را کیفر و پاداش دهیم، اما ببینیم کجاها ضعف داشتیم، کجاها استراتژی ما اشتباه بود، کجا می توانستیم قطعنامه را بپذیریم، کجا نمی بایست بپذیریم، ما همه اش جنگ را توصیف کردیم، در حالی که مهم، تبیین است» او سپس به نقد جنگ پرداخته و نوشته بود: «ما نقد جانانه نکردیم و تا نقد نکنیم مشکلات به قوت خود باقی است. اگر خدای نکرده دوباره درگیر جنگ جدیدی بشویم، دوباره همان استراتژی امواج انسانی دنبال خواهد شد؟» و بالاخره تأکید داشت: «چون در وضعیت جنگی سانسور خبری حکمفرماست،… ما صدمه ای که از جنگ خوردیم این بود که به خاطر جنگ و تهییج عمومی لازم بود از بحث های سیاسی، احزاب و… دست برداریم و به جنگ بچسبیم. این باعث شد پروسه دموکراسی عقب بیفتد.» مهمترین نقدی که حجاریان بر جنگ وارد می کند، پیگیری «استراتژی امواج انسانی» در آن است. چنانچه تحلیلگران سیاسی ایران فرصت نقد تاریخی جنگ را بیابند، بی تردید پس از آن به سراغ نقد استراتژی های جنگی نیز خواهند رفت.
(محمد حیدرى؛ روزنامه شرق، 14 و 15 مهرماه 1382)
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|