نقش زن در تامین سبد و سفرهای سالم مهم است اما...
نقش زن در تامین سبد و سفرهای سالم مهم است اما...
سبد غذایی یعنی انواع مواد غذایی که هر روز از بازار خریداری میکنیم تا با آن برای اعضای خانواده خود غذا تهیه کنیم.و سفره یعنی آنچه هر روز بهعنوان یک وعده غذایی میخوریم یا بهتر بگویم یعنی چگونگی ترکیب و تولید غذای مورد علاقهمان از سبد خریداری شده. ایدهآل این است که انتخاب موادغذایی درون سبد و غذای آماده شده بر سر سفره بتواند سلولهای ما را سیر کند تا سلولهای متفاوت که هر کدام نقشی ویژه در ادامه حیات ما دارند، بتوانند با توانمندی و سرشاری وظیفه خود را انجام دهند.
هدیه یک سبد و سفره متوازن، متعادل و متنوع، سلامت است.
دو واژه سبد و سفره همیشه ما را به یاد زن میاندازد؛ زنی به عنوان همسر یا مادر و یا مادربزرگ که نقش کلیدی در تغذیه افراد خانواده دارد. اگر چه اغلب مسوولیت سنگین مالی به عهده مرد خانواده است ولی در اغلب جوامع این زن است که با تولید و پخت غذا، انداختن سفره یا میزی با غذاهای لذیذ پیوند دارد.
انتخاب مواد غذایی که هر روز وارد این سبد میشود، به عواملی چون بودجه خانواده و سهمیاز بودجه که برای خرید غذا اختصاص مییابد، از طرفی و از طرف دیگر به سلیقه و ذایقه فردی که از انواع مواد غذایی موجود در بازار انتخاب میکند، بستگی دارد. بنابراین دانش تغذیهای این فرد که بهطور معمول زن خانواده است، نقش مهمی در سلامت افراد خانواده ومهمتر از آن، چگونگی شکلگیری ذایقه افراد خانواده دارد.
نقشی که ما ممکن است از اهمیت آن غافل شویم.
آیا بهاین نکته فکر کردهاید که چرا بعضی از بیماریها در بعضی از خانوادهها بیشتر است و یا زن و شوهر که قرابت فامیلی نیز ندارند، بیماریهای مشابه میگیرند.
ممکن است فکر کنید تنها سابقه فامیلی و زمینههای ارثی است که احتمال ابتلای افراد یک خانواده را به یک نوع بیماری مانند افزایش فشار خون، چاقی یا بیماری قلبی افزایش میدهد. بله، زمینههای ارثی از اهمیت برخوردار است ولی گاهی نوع تغذیه میتواند به فردی که زمینه ارثی یک بیماری را دارد، کمک کند که مبتلا نشود و یا دیرتر به آن بیماری مبتلا شود و عکس آن، ممکن است کسی سابقه فامیلی و ارثی ابتلا به یک بیماری را نداشته باشد و در اسارت عادات و ذایقه تحمیلی خانواده کمکم شرایط ابتلا به آن بیماری برایش فراهم شود.
اگر به نقش زن به عنوان فردی کلیدی که سبد غذایی را انتخاب میکند تاکید میکنیم، بهاین دلیل است که این انتخاب میتواند ذایقه افراد خانواده و بهخصوص کودکان خانواده را بسازد؛ ساختنی که به دانش و اعتقاد مادر بستگی دارد، ساختنی که میتواند به نفع سلامت کودکان که بزرگسالان فردا هستند، عمل کند و یا احتمال ابتلای آنها را به بیماری فراهم کند.
این سبد هر روز با چه موادی به خانه میآید؟ چه روغنی را برای خانه خود میخریم؟ از چه نوع گوشتی بیشتر استفاده میکنیم؟ چه انواعی از سبزی و صیفیجات را با چه میزانی در سبد غذایی خود جا میدهیم؟ از لبنیات در سبد چه سهمی را اختصاص میدهیم. به چه میزان از غذاهای نیمه آماده، سوسیس و کالباس، نوشابههای گازدار، تنقلات شور، شیرینیهای تازه و کیکهای خامهدار استفاده میکنیم؟ سبد هرروزه ما سهم نانهای سفید بیشتر است یا نان سبوسدار و غلات و حبوبات به چه میزان در سبد جایگاه دارند. ماهیها چه جایگاهی در سبد دارند؟ آیا سبد جایی برای تخممرغ روزانه برای همه بچهها دارد یا پفک و یخمک جای آن را گرفته است؟ آیا بچهها هر روز میوه و سبزی میخورند یا شکم خود را با شکلات و چیپس و نوشابه سیر میکنند؟
و سفره...... مهم است بدانیم که اگر همسر جوان از مادرش پختن را آموخته باشد، ویژگیهای مثبت یا منفی تهیه سبد و یاسفره را به نسل بعدی منتقل میکند، چه بسا خوردن غذاهای شور عادت نامیمون خانوادهایی باشد که افزایش فشار خون دارند ولی میپندارند این بیماری در خانواده ارثی است. بله، ارثی است چون عادت پختن غذای شور نسل اندر نسل ادامه داشته است. غذایی که به ذایقه کسی که از کودکی غذای خوش نمک خورده است، شور نمیآید.
بد نیست بدانیم که تنها افزایش فشار خون در جهان موجب هفت میلیون مرگ سالانه است. فشار خون موجب بروز سکتههای مغزی و معلولیتهای پر هزینه و رنجآور است. در کشور ما براساس بررسی بار بیماریها 222 هزار و 700 سال از دست رفته عمر به دلیل سکتههای مغزی محاسبه شده است. بیش از ده هزار نفر سالیانه به دلیل افزایش فشار خون جان خود را از دست دادهاند و این تنها مربوط به 23 استان کشور است که در سال 1382 به دست آمده است. بر اساس بررسی سلامت و بیماری، افزایش فشارخون بهعنوان یک عامل خطر 5/11 درصد از جمعیت مارا مبتلا کرده است که در گروه سنی 40 تا 69 سال و بالای 70 سال به 15 و 33 درصد میرسد.
آیا تمامی زنان خانهدار ما به اینگونه اطلاعات دسترسی دارند؟
آیا متولی خاصی در کشور برای آموزش تغذیه و دادن این آگاهیها به زوجهای جوان وجود دارد؟
آیا اهمیت آموزشهای تغذیهای کمتر از سایر آموزشهایی است که به زوجهای جوان میدهیم؟
آیا 135 هزار مرگ سالیانه به دلیل بیماریهای قلبیعروقی و یک میلیون و 144 هزار سال از دست رفته عمر برای سیاستگذاران و آگاهان کشور تکان دهنده نیست.
درصد زیادی از این خسرانها که به صورت مرگ زودرس و معلولیت جامعه را در معرض خطر قرار داده است، قابل پیشگیری است.
چاقی، دیابت، سکتههای قلبی، بیماریها و نارساییهای قلبی، افزایش فشار خون و عوارض زیاد آن، سکتههای مغزی و آسیبهای ناشی از آن، بیماریهای اسکلتی استخوانی، پوکی استخوان و سرطانهای گوناگون همه با بهبود تغذیه قابل پیشگیری هستند.
ولی آیا تمام تلاش یک زن به عنوان عنصر اصلی تغذیه خانواده برای تغذیه مطلوب کافی است.
این نقش کلیدی است ولی نباید فراموش کرد که مسوولیتها در زمینه تغذیه خانواده میان بخشهای گوناگون دولت یعنی وزارتخانههای متولی تولید و واردات غذا، سیاستگذاران غذایی، مسوولان تنظیم بازار و قیمتها، جامعه علمی و رسانهها که متولی فرهنگسازی هستند، مشترک است اگرچه به نظر میرسد انتخاب سبد غذایی خانواده و تبدیل آن به سفره بهوسیله زن خانواده صورت میگیرد ولی نگرش و نگاه مسوولان و متولیان سیاستگذاری غذا و تغذیه در یک کشور به زندگی، به حیات انسان به نیازهای سلولی، به رابطه توانمندیهای جسمی و ذهنی با تغذیه مناسب و اهمیت دوران پر نیاز رشد و آثار تغذیه مناسب بر سلامت خانوادهها، جامعه و توسعه کشور است که راه را برای تغذیه بهتر خانواده هموار میکند.
کشاورزی که از زراعت بدون سم یا مصرف حداقل سم بهره میبرد، کشاورزی که از روشهای بیولوژیک برای مبارزه با آفات نباتی استفاده میکند و کشاورزی که به حیات خاک و ریزمغذیهای خاک توجه دارد و اجازه نمیدهد با کودهای نامناسب مواد غذایی کشور خود تهدید کننده سلامت باشند.
متولیانی که میزان بیماری معلولیت، ناتوانی و مرگ را که به دولت و مردم تحمیل میشود، در یک کفه ترازو میگذارند و واردات غذا و قیمتهای مناسب غذایی را برای زندگی سالم مقرون به صرفهتر از پرداخت هزینههای سنگین و طاقتفرسا بیماریها و جراحیهای گران و تدارک دارو و تجهیزات پزشکی میدانند
و نکته مهم دیگر اینکه گاهی سیاستگذاریها و پایش وضع تغذیهای جامعه، نگاه به شیوههای جدید تغذیه از سوی مسوولان غذا و تغذیه از آگاهی مادری جوان که فرصت فکر کردن به سبد و سفره را ندارد و خودش نیز برای هزینههای سنگین مجبور است پا به پای مردش کار کند، مهمتر است.
بله، شیوه سنتی در حال تغییر است و اغلب جوامع شهری و بهخصوص جوانان به جای انتخاب سبد و سفره، خود را در fast foodها، رستورانها، غذاهای خیابانی و سلفسرویسها مییابند و در شیوه جدید زندگی شهرنشینی که ماشین و حرکت و کار بیش از حد را به خانوادههای جوان تحمیل میکند، روند انتخاب سبد و تولید غذاهای خانگی برای داشتن سفره کمرنگ شده است ولی آنچه قابل توجه و تعمق است، این است که همین غذایی که میخوریم، در هرکجا که باشد باید انرژی، املاح و ویتامینهای مورد نیاز میلیونها سلول متفاوت را تامین کند و یا شاید باید روش آموزش ما نیز تغییر کند.
نام بیماریهایی چون چاقی، دیابت، افزایش فشار خون و...، برای زوج جوانی که هر دو درگیر کار بیرون از منزل برای کسب درآمدی که بتواند چرخ زندگی آنان را بچرخاند هستند، واژههایی غریب نیستند ولی آنان این بیماریها را مشکل پدر و مادرها و پیرها میدانند و جوانی خود را پایندهتر از آن میپندارند که درگیر چنین مشکلاتی شوند، غافل از اینکه بیماریهای غیرواگیر و یا بیماریهای مرتبط با شیوه نامناسب تغذیه خیلی زودتر از آنکه پدران و مادرانشان به آن مبتلا شدهاند آنها را درگیر میکند.
سازمان بهداشت جهانی از سال 2000 تلاش دارد به متولیان سلامت کشورها این نکته ظریف را در میان گذارد که همانطور که الگوی بیماریها در حال تغییر است، باید تفکرها و سیاستها و ساختارهای موجود را نیز برای مقابله با بیماریهای جدید تغییر داد.
درست است که برای مبارزه با بیماریهای غیر واگیر، پیشگیریها باید از دوران جنینی آغاز شود و تغذیه نامناسب جنین در دوران بارداری مادر میتواند آثار زیانباری در دوران بزرگسالی کودک داشته باشد، بهطور مسلم دوران کودکی زمان ساختن ذایقه کودک است. آموزش تغذیه در تمام سطوح از کودکستان تا دانشگاهها نقش موثری در پیشگیری از بیماریهای دژنراتیو دوران میانسالی دارد. ولی سیاستهای غذایی، دستورالعملها برای تغذیه در مهدهای کودک، دبستانها، اقدام برای تغذیه صحیح در تمام اماکن عمومی مانند دانشگاهها، خوابگاهها، ادارههای دولتی، سربازخانهها، نظارت دقیق بر رستورانها و مکانهای پخت و توزیع غذا و توجه به صنایع غذایی و تشویق آنها به برچسبگذاری تغذیهای، توجه به کلیه تبلیغات غذایی نیز باید مد توجه باشد.
تدوین راهنماهای غذایی در کشورها، یکی از راههای مناسب آموزش تغذیه همگانی است. تلاش برای شناساندن راهنماها که اغلب با شکلهای متفاوت مانند بشقاب، هرم یا رنگینکمان طراحی میشوند، شناساندن مفهوم دقیق تنوع و تعادل در تغذیه، استفاده از همه گروههای غذایی، توجه به کاهش مصرف نمک، چربیهای اشباع شده و اسیدهای چرب ترانس، محدود کردن مصرف قندها و مصرف بیشتر سبزیها، میوهها و حبوبات، استفاده از غلات کامل و نان کامل (سبوس دار) افزایش تعداد مواد غذایی مصرفی روزانه و تحرک و فعالیتهای بدنی مناسب از جمله آموزشهایی است که هر چه برای جا انداختن آنها سرمایهگذاری شود، موجب توانمندی افراد، سلامت دورانهای سالمندی، کاهش بار بیماریها و یا به عقب افتادن بیماری و در نهایت، به نفع اقتصاد کشور خواهد شد. مداخلههای هدفمند برای پیشگیری از بیماریهای غیرواگیر و همچنین پیشگیری از کمبودهای تغذیهای بهخصوص کمبود ریزمغذیها به گونهای شگفتآور هزینههای درمانی جامعه را کاهش میدهد.
فراموش نکنیم که دانستههای افراد در زمینههای گوناگون از جمله تغذیه ریشه در فرهنگ خانوادگی دارد. این دانش، فرهنگ و عادات از طریق خانواده در نسلها گردش میکند و به دنبال خود عوارض و بیماریها را از نسلی به نسل دیگر تسری میدهد. بیماریهای مرتبط با شیوه زندگی در طول سالها ادامه مییابد. برای تغییر شیوه زندگی نیاز به تغییر نگرش داریم و اولین قدم، دادن آگاهی است. هرچه آگاهیها ریشههای علمیداشته باشد و با زبانها و گویشهای گوناگون تکرار شود، موثرتر است.
توجه کنیم که گروه هدف طیف وسیعی هستند از مردم عادی در هر گروه سنی تا سیاستمداران، نمایندگان مجلس، شوراهای مردمی، متولیان صنعت غذا و قانونگذاران، کانونهای تصمیمگیری درباره واردات غذا و محصولات کشاورزی، تولیدکنندگان کود و سم، مسوولان نظارت بر مکانهای تولید و توزیع غذا، متولیان تدوین استاندارهای غذایی.
به امید روزی که همه به مسوولیتهای خود در قبال جامعه عمل کنیم.
نویسنده:دکتر شیخ الاسلام
|