رضا کیانیان:دوست ندارم ستاره شوم
رضا کیانیان:دوست ندارم ستاره شوم
هر کدام از ما در زندگی شخصی خود علایق مختلفی را در زمانهای گوناگون تجربه میکنیم. جمع آوری آلبوم تمبر، عکس اتومبیل، تیله و علاقهمند شدن به افراد و شخصیتهای خاص بخشی از چیزهایی است که پای ثابت دوران کودکی، نوجوانی، جوانی و حتی میانسالی و پیری هر یک از آدمها هست.
برخی از این علایق معمولا تا سالهای طولانی دنبال میشوند. شاید بتوان علاقه به بازیگران سینما و تلویزیون را هم جزو یکی از همین علایق به حساب آورد. ما در کودکی و نوجوانی معمولا عکس این بازیگران را جمع میکنیم و در جوانی با علاقهای خاص بازی آنها را و حضور در نقشهای گوناگون را دنبال میکنیم. در برخی موارد این علاقه، شکلی از کنجکاوی را هم به خود میگیرد و همیشه به دنبال کسب و دریافت اطلاعات تازه تری درباره آنها هستیم. اینکه بازیگر مورد علاقه ما چه غذایی دوست دارد؟ چه اتومبیلی سوار میشود؟ کجا زندگی میکند و.... با این مقدمه این سئوال مطرح میشود که علت این علاقه و اشتیاق چیست؟ شاید پاسخ ساده به این سئوال این باشد که بازیگران سمبلی از آرزوها و ایدهآلهای ما هستند. آرزوهایی که شاید برای ما هیچ گاه محقق نشود اما همیشه از تحقق آن به دست افرادی دیگر شاد و خوشحال میشویم. وقتی حق مظلومی پایمال شده، زمانی که فردی دچار مشکلی حاد شده و در لحظات پایانی زندگی یک انسان، این بازیگران هستند که با ورود به صحنه زندگی، سرنوشت دیگری را برای آنها که دوستشان داریم رقم میزنند.
آنها میتوانند بارها در یک فیلم بمیرند و در فیلمی دیگر زنده شوند. میتوانند گاهی پلیس باشند و گاهی خلافکار و این چند چهره بودن و امکان تجربه کردن موقعیتهای مختلف، دقیقا همان چیزی است که ما از دیدن و تماشای آن لذت میبریم. علت لذت بردن ما هم این است که آنها بر پرده سینما و تلویزیون دست به تجربههایی میزنند که ما هیچ گاه در زندگی عادی قادر به انجام آن نیستیم. مزهمزه کردن این تجربهها هزینه چندانی ندارد. برای همراهی با این بازیگران کافی است با خرید بلیت سینما وارد فضایی تاریک شویم یا از شبکهای به شبکه دیگر فیلم و سریال مورد علاقه خودمان را جستجو کنیم. همیشه در یک جایی یکی از همین چهرههایی که به او علاقهمند هستیم، حضور دارد تا ما را به دنیای تخیل و سرگرمی ببرد و با تجربه جذاب و جالب همراه کند. رضا کیانیان یکی از همین چهرههاست که خاطرات و تجربیات شیرین و جذابی را در طول سالها برای ما رقم زده است. آنچه میخوانید خلاصهای درباره فعالیتهای این هنرمند است. هنرمندی که این روزها او را در سریال تلویزیونی یک مشت پر عقاب در شبکه یک سیما میبینیم.
کیانیان، هنرمند مشهدی
رضا کیانیان مانند تعداد قابلتوجهی از هنرمندان سینما و تلویزیون متولد تهران است. او در سال 1330 به دنیا آمد و سپس به همراه خانواده به مشهد رفتند و آنجا رشد و پرورش یافت و از 15 سالگی فعالیت خود را در تئاتر شروع کرد. پس از آن به تهران آمد و با حضور در دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران، در سال 1355 در رشته تئاتر از این دانشکده فارغالتحصیل شد.
او خودش را برای ما اینگونه معرفی میکند «در سال 1330 در محله خراسان تهران، کوچه مسجد لرزاده به دنیا آمدم، در کودکی به همراه خانواده به مشهد رفتم، ثمره ازدواج پدر و مادرش شش فرزند هستند، رضا و داود که نویسنده و پژوهشگر تئاتر کودک و نوجوانان، وحید که متخصص چاپ است، حمید شغل آزاد و عکاس میباشد و دو خواهر به نامهای مرضیه و ملیحه که مرضیه طراح لباس و خیاط و ملیحه نقاش و مجسمهساز است.»
رضا کیانیان یک فرزند به نام علی دارد که ثمره ازدواج او با یک بانوی ایرانی به نامهایده است. «همسرش هایده، خواهر مهدی قراچهداغی (مترجم) و خواهرزاده سهراب سپهری است.»
او در سینما و تلویزیون، در رشتههای گوناگونی فعالیت کرده است. خودش در مصاحبهای تاکید کرده که زمینه بسیاری از فعالیتهایی که بعدها پیگیری کرد، از دوران کودکی در او شکل گرفت: «از کودکی در خانهای بزرگ شدم که مادرم علیرغم سنتی بودن، استعداد عجیبی در کار با خمیر و پارچه داشت. با خمیر برایمان عروسک درست میکرد و با پارچه، قورباغه و موش میساخت و دستش را به روی قسمتی از این موش و قورباغههای پارچهای میگذاشت و آنها میپریدند! در دنیای کودکی، من مادرم را یک شعبدهباز حرفهای میدانستم. مادرم در دفترهای مدرسه من، نقاشی هم میکرد که بعضیشان را تا امروز حفظ کردهام. از بچگی، شاید به خاطر تاثیر مادرم، پیدا کردن شکلها در اجسام برایم جذاب بود. ساعتها به ابرها نگاه میکردم و شکلهایی را که میساختند در ذهنم حفظ میکردم. همانطور که شکلهای نهفته در سنگها و چوبها، مسحورم میکرد.»
همه فن حریف
شاید بتوان یکی از ویژگیهای مهم رضا کیانیان را جنبههای مختلف شخصیتی او عنوان کرد. او در زندگی حرفهای خود فعالیتهای گوناگونی را تجربه کرده است. این فعالیتها آنقدر متنوع است که شنیدن آن برای شما هم جالب است. «اوایل انقلاب نجار بودم و در و پنجره و کابینت درست میکردم. اوستایی داشتم به اسم اصغر بدری که چیزها از او یاد گرفتم... من را هر جای دنیا بگذارند بیکار نمیمانم. بازیگری، دستیاری کارگردان، دستیار تولید، طراح صحنه، طراح لباس، معماری داخلی، تابلوسازی، تابلوی نئون پلاستیک، فیلمنامهنویسی، مشاور کارگردان، مشاور فیلمنامه، طراحی پوستر، بروشور، نقاشی، کتاب کودکان، مهندس ناظر ساختمان، معلم، در دوران دبیرستان خبرنگار روزنامه اطلاعات در مشهد بودم و بعدها هم کار مطبوعاتی کردم، بنایی، مجسمهسازی و ... هم جزو فعالیتهایی است که در طول زندگی انجام دادهام.»
کیانیان در خاطرهای از آن سالها که هنوز به دنیای عجیب و جذاب سینما وارد نشده بود میگوید: «سال 1367 ، قبل از شهرت در سینما، در مرکز هنرهای نمایشی به صورت کارمزدی کار میکردم و ماهی پنجهزار تومان حقوق میگرفتم. کارهایی مثل پوستر کشیدن و ویرایش کتاب و از این جور کارها هم میکردم و درآمدی معمولی داشتم. در همان زمان کارخانه روغن نباتی قو از من خواست بروم آنجا و ماهی یک بار با کارگران کارخانه برای فعالیتهای فوق برنامه فرهنگی تئاتر کار کنم. راننده مینیبوسی که دنبال من میآمد، لباسش کثیف بود و دمپایی میپوشید و خلاصه سرووضع ناجوری داشت. آنقدرهم مرا تحویل میگرفت که انگار چه خبر است. یک بار گفت خوش به حال شما چه زندگی خوبی دارید. پرسیدم تو حقوقت چهقدر است؟ گفت هشت هزار تومان. با بن کارگری و عیدی و پاداش و اضافه کاری حساب کردم و دیدم حدود بیست هزار تومان در ماه درآمد دارد. پرسیدم میدانی من ماهی چهقدر حقوق میگیرم؟ طبیعی بود که پاسخ او به این سئوال منفی باشد. وقتی گفتم: ماهی پنج هزار تومان، تعجب کرد.»
اگر بخواهیم به سه حوزه مشخص سینما، تئاتر و تلویزیون اشاره کنیم؛ کارنامه کاری او را دقیق تر میتوان بررسی کرد. او در کارنامه بازیگری خود در تئاتر، بازی در نمایشهای آنتیگونه، چهرههای سیمون ماشار، خرده بورژواها، ازدواج آقای میسی سی پی بازی استیربندبرگ، یک روز خاطرهانگیز،اززندگی دانشمند بزرگ یادگارسالهایشن، حرفهایهاو... را به ثبت رسانده است. البته مدتی است به علت عدم برنامه ریزی مرکز هنرهای نمایشی وحضور افراد حرفهای در تئاتر حضور کیانیان در تئاتر کمرنگ شده است. آخرین حضور او در تئاتر بازی در نمایش حرفهایها به کارگردانی بابک محمدی در سال 1383 بود. سریال یک مشت پر عقاب و فیلم هفت و پنج دقیقه هم آخرین بازیهای او در سینما و تلویزیون است. بد نیست بدانید این بازیگر درسال 1368 با فیلم تمام وسوسههای زمین به کارگردانی حمید سمندریان وارد سینما شد. این فیلم اثری با حال و هوای خاص و اصصلاحا فیلمی هنری بود و کیانیان در آن یکی از نقشهای اصلی را ایفا میکرد، اما اولین سریالی که او در آن به مشهوریت رسید، سریال آپارتمان به کارگردانی اصغرهاشمی بود و آخرین سریالی هم که از او پخش میشود، باز هم به کارگردانیهاشمی است که این روزها در حال پخش است، یک مشت پر عقاب.
او در طول حضور در سینما دو سیمرغ بلورین کسب کرده است. این سیمرغها در دو فیلم آژانس شیشهای به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا و خانهای روی آب به کارگردانی بهمن فرمان آرا بوده است. البته کیانیان برای فیلمهای ماهیها عاشق میشوند به کارگردانی علی رفیعی، کیمیا به کارگردانی احمدرضا درویش و گاهی به آسمان نگاه کن و فرش باد به کارگردانی کمال تبریزی هم کاندیدای دریافت جایزه بازیگری شده است.
طراحی صحنه، یکی از علاقههای او
کیانیان در سینما شخصیتی همه فنحریف است. شاید بتوان از عبارت «آچار فرانسه» برای معرفی بیشتر او استفاده کرد. او به عنوان بازیگردان و طراح صحنه و لباس در فیلمهای مهریه بیبی، روبان قرمز، سایههای هجوم به عنوان طراح صحنه و لباس حضور داشته و فیلمنامه فیلمهای روبان قرمز و پاتال و آرزوهای کوچک را نوشته است.
فعالیت در زمینه نوشتن هم از علایق اصلی اوست. پنج کتاب «بازیگری»، «تحلیل بازیگری»، «شعبده بازیگری»، «ناصر و فردین» و «بازیگری درقاب» آثار او در مقام یک نویسنده است. البته به این کتابها باید مقالهها و تحلیلهای گاه و بیگاه او در مجلات تخصصی سینمایی را هم اضافه کرد.
نکته جالب توجه اینکه حضور در مقابل دوربین هیچ گاه سبب نشد تا او از پشت صحنه غافل شود و همواره در کنار هر یک از این فعالیتها، فعالیتهای دیگری را نیز دنبال کرده است. او همچنان علاقمند به طراحی صحنه است. این مسئله را میتوان از برگزاری نمایشگاه آثار مجسمههایش به نام دوباره نگاه کن که سال گذشته در خانه هنرمندان گالری ممیز برگزار کرد، تشخیص داد. از سالها قبل زمانی که برای بازی در فیلمهای سینمایی
به شهرستان میرفت، بزرگ ترین سرگرمیاو جمع کردن چوبها و تراشیدن آنها و درآوردن فرمهای پنهان از درون آنها بود. فیلمبرداری معمولا هر روز عصر با تاریک شدن هوا تمام میشد و او در یک شهر دور از تهران اوقات فراغت زیادی داشت و به همین دلیل بیشتر وقت آزاد خود را صرف جست وجوی چوبهای مناسب و تراشیدن آنها میکرد. این ماجرا همیشه ادامه داشت، اما از دو سال پیش به این فکر افتاد که این علاقه را به شکل جدیتری دنبال و یک نمایشگاه برگزار کند. برای تکمیل شدن این نمایشگاه مسافرتهای زیادی انجام داد و سرتاسر مازندران و گیلان، کویر یزد، مرکزی، گرمه، ده مصر، کوههای ایذه و چهارمحال و بختیاری لواسان را جستجو کرد تا حاصل کار نمایشگاهی کامل باشد و به تمامی اینها، باید به عکاسی هم اشاره داشت، حضور در دو نمایشگاه گروهی عکاسی که اولی در آذرماه به نام انبوه در خانه هنرمندان برگزار شد و دومی هم اکنون در موزه هنرهای معاصر به نام چشم درون در حال برگزاری است.
سبک و سیاق بازیگری
اولین حضور رضا کیانیان در مقابل دوربین در سن 38 سالگی اتفاق میافتد. یعنی او در میانسالی وارد این عرصه میشود. حتما میدانید بازیگران در مقاطع مختلف سنی وضعیت متفاوتی از نظر شهرت دارند.
برخی در همان سنین کودکی و نوجوانی محبوب هستند. مهدی باقربیگی نمونه مشخصی از این بازیگران است که سالهای نوجوانیاش یکی از چهرههای محبوب بازیگری بود و بعدها دیگر فعالیتی در این عرصه نداشت. گاه در جوانی شهرت و اعتبار به سراغ بازیگران میآید. این قاعده در سینما بسیار رایج است و شما هم حتما بازیگران جوان فراوانی را میشناسید که حضور آنها در یک فیلم سینمایی یا سریال تلویزیونی سبب میشود آن اثر در انتخابهای اصلی مخاطبان قرار بگیرد. برخی نیز در سن و سال پیری به شهرت میرسند. پورمخبر یکی از این افراد است که حضور در سریالهایی مانند: خانه به دوش و ترش و شیرین توجه زیادی را به خود جلب کرد. او پیرمردی شیرین سخن است که با ایفای همین نقش در مقابل دوربین توجه بسیاری را به خود جلب کرد. از این مقدمه چینی به سادگی میتوان نتیجه گرفت کیانیان از آن دست بازیگرانی است که شهرت و موفقیت در میانسالی به سراغ او آمد. او هیچگاه ستاره و جوان اول نبوده و درخشش او نیز در نقشهای مختلف، زمانی رخ داده که معمولا نقش مردی جا افتاده و با تجربه را ایفا کرده است. کیانیان میگوید: «به دو دلیل هیچوقت دوست نداشتم ستاره سینما بشوم؛ یکی اینکه شکل و قیافه ستاره را ندارم، چون ستاره باید زیبا و خوش اندام باشد و من به نظر خودم زیبارو یا عضلانی نیستم، هر چند همیشه خودم را در فرم متناسبی نگه میدارم که بتوانم به قالب نقشهای مختلف بروم و آمادگی بدنی بازیگری را داشته باشم. وقتی این مشخصات را برای خودم ترسیم و تصویر میکنم، به این نقطه میرسم که حالا چه باید بکنم که بتوانم همیشه کار کنم و پیشنهاد نقش داشته باشم. پس به این جا رسیدم که باید نقشهای خاص و شخصیتهای پیچیده و گاهی عجیب و غریب را بازی کنم. چون این قدرت و توانایی را در خودم میبینم، با همین توان خودم را به سینما عرضه و معرفی میکنم که آهای سینمای ایران، اگر چنین بازیگری لازم داری، من هستم و اگر خریدارید جنسم را به شما میفروشم. امروز سینمای ایران این نکته را فهمیده و تا نقشهای آنچنانی و عجیب و غریب داشته باشد، دیگر وحشتی برای بازیگرش ندارند، چون میدانند رضا کیانیان هست.»
میگوید: در مورد بازیگری پنج تا کتاب دارم، در کتابهایم مقالات متعددی است که راجع به ستارههای سینما صحبت میکند، من هیچوقت نمیگویم ستاره بد است، در سینما میشود بازیگری را به دستههای مختلف دستهبندی کرد که یکی از این زوایا همین داستان ستاره است، در تمام دنیا این مطرح است، نه در ایران که یکسری از بازیگرانی ستاره هستند، یکسری دراماتیک، بعضیها تک نقش، و بعضی چند نقش... اما بهنظر من در سینما، ستارهها بازیگران تکنقش هستند. البته گاهی به او خرده میگیرند که این حجم از فعالیتهای پراکنده مناسب نیست اما او پاسخ جالبی به این انتقاد دارد: «خیلیها میگویند آدم باید با مقوله هنر تخصصی برخورد کند. برخی هم میگویند من با این ماجرا «دلی» برخورد میکنم. من هر دو مورد را دارم. اینکه آدم باید با مقوله هنر تخصصی برخورد کند، درست است و کار تخصصی من بازیگری است. خیلی از کارهایی را که انجام میدهم کاملا وابسته به بازیگری است، نوشتن سناریو یا مشاوره دادن سناریو یا کارگردان طراحی صحنه و لباس و غیره...همه مستقیما به بازیگری من برمیگردد و حتی کارهای دیگری که میکنم، حتی در حوزه تجسمی به شدت مربوط به بازیگری میشود.
هنرمند کم حاشیه
کیانیان از بازیگران کم حاشیه سینمای ایران است. او علایق جالبی دارد. مثلا عاشق قصههای قدیمی، کارتونها و فیلمهای علمی ـ تخیلی و اکشن است. او طبیعت را دوست دارد و همواره بخشی از وقتش را به گشت وگذار در طبیعت به همراه فرزندش علی سپری میشود. بد نیست بدانید این هنرمند ساکن خیابان بهار در مرکز شهر تهران است «عاشق محله بهار در مرکز تهران هستم، با کسبه دوست هستم و روزانه از این محله خرید میکنم» اتومبیل او نیز یک پاترول است. البته نمیدانیم با این وضعیت سهمیهبندی بنزین او چه میکند! بد نیست بدانید او جزو کسانی است که اساسنامه خانه سینما را نوشتهاند و در تشکیل این تشکل صنفی نقش فعالی داشته است.
«وقتی کاری به کار کسی نداشته باشی کاری به کار تو ندارند. در کشور ما پژوهش جایگاه خوبی ندارد و کسی به پژوهش اهمیت نمیدهد. به دلیل اینکه همه حرف کلی میزنیم و اهل تمرکز بر روی جزئیات نیستیم. من بارها در خانه سینما این را پیشنهاد کردم وقتی که یک فیلم فروش خوبی میکند بلافاصله باید تهیهکنندگان سینما، خانه سینما، معاونت سینمایی ارشاد و تلویزیون سمینار بگذارند که چرا این فیلم فروش کرد که بتوانیم به قواعدی برسیم که آنها را رعایت کنیم تا باز هم فیلمهایمان پرفروش بشود، اما معمولا این حرف مورد استقبال قرار نمیگیرد.»
او نیز مانند هر هنرمند و فرد مشهور دیگری بارها در خیابان با افرادی مواجه میشود که سئوالهای مختلفی از او دارند.« گاهی در خیابان از مردم میشنوم «شما که ماشاا... وضع مالی خوبی دارید.» جواب میدهم آره خدا را شکر! بعد میپرسند که چهقدر دستمزد میگیری؟ میگویم اول یک سئوال من را جواب بده تا بعد بگویم چهقدر میگیرم. سئوالم این است که شما در سال چند بار سینما میروید؟ معمولا جواب میدهند کهای بابا با این گرفتاریها که نمیشود سینما رفت و خلاصه یک روضه مفصل میخواند تا بگوید چرا سینما نمیرود. بعد میگویم حالا که تو پول برای سینمارفتن نمیدهی، تهیهکننده از کجا باید دستمزد آنچنانی به من بدهد؟ بعد هم طرف، دیگر پی سئوالش را نمیگیرد و خداحافظی میکنیم و میرویم پی کارمان.»
کیانیان از نگاه دیگران
سال گذشته موسسه توسعه تصویر شهر در مراسمی با نمایش فیلمیکه توسط طاها شجاع نوری درباره زندگی رضا کیانیان ساخته شده بود، به تجلیل از این بازیگر پرداخت. در این مراسم بود که «بهمن فرمانآرا» دوست کیانیان که تجربه همکاری با او را در فیلمهای بوی کافور، عطر یاس، خانهای روی آب، یک بوس کوچولو و اخیرا خاک آشنا داشت، به روی سن آمد و او را یک شعبده باز خواند و او را به علت تسلط بر رشتههای مختلف هنری، با «اورسن ولز» بازیگر و کارگردان مشهور امریکایی مقایسه کرد. تنوع کاری کارنامه او آنقدر زیاد است که به سختی میتوان در این میان یک یا چند اثر او را به کارهای دیگر برتری داد.
حضور در سریالهای تلویزیونی هم بخش قابلتوجهی از کارنامه کاری اوست. حضور در سریال شلیک نهایی ساخته محسن شاهمحمدی، یکی از اولین نقش آفرینیهای این بازیگر در تلویزیون بود که با استقبال فراوانی از سوی مخاطبان مواجه شد. هنوز هم موهای مدل قارچی این بازیگر با آن کاپشن ـ شلوار لی و بازی عصبی کیانیان در نقش یک خلافکار معتاد در ذهن خیلی از مخاطبان باقی مانده است، میگوید: «آن مدل مو به شکل قارچی نبود، بلکه در آرایشگاهها مردانه و زنانه آن سال به مدل جمشیدی معروف شد.»
نکته جالب توجه حضور او در نقشهایی کوتاه در تلویزیون است. او در سریال کیف انگلیسی نقش یک روحانی را بازی کرد که در مجموع نقش خیلی کوتاهی بود. او در سریال دوران سرکشی هم نقش یک قاضی را بازی کرد. حضور او در این سریال تنها در دو قسمت بود ولی همین نقش کوتاه هم بسیار مورد توجه قرار گرفت. در شرایطی که بازیگران به دلیل مسائل مالی علاقه فراوانی به حضور در سریالهای تلویزیونی دارند، شنیدن این جمله از زبان کیانیان که میگوید: «هنوز مجبور نشدم در تلویزیون سریالی بازی کنم که دوست ندارم.» بسیار جالب است. او امسال قرار بود با فیلمهای خاک آشنا، صد سال به این سالها و سه زن در جشنواره فیلم فجر حضور داشته است که هیچ یک از این فیلمها به دلیل مسائل حاشیهای در جشنواره به نمایش درنیامد تا شاهد نقش آفرینی او باشیم. تنها فیلم به نمایش درآمده از او، «همیشه پای یک زن در میان است» ساخته کمال تبریزی بود که در آن کیانیان نقش یک مرد ریاکار را ایفا میکرد که قصد ازدواج با زنی بیوه را داشت و برای رسیدن به هدف خود به هزار و یک حیله متوسل میشد. این روزها فیلم «زاگرس» هم با بازی او بر روی پرده است. کیانیان در این فیلم نقش یک مهندس سدسازی را بازی میکند.
کارنامه شعبدهباز
نویسنده: (3 مورد) - رای بازی ، دمرل، پاتال و آرزوهای کوچک
انتخاب بازیگر: (1 مورد) - جایی برای زندگی
مشاور کارگردان: (1 مورد) – روبان قرمز
مشاور فیلمنامه: (1 مورد) – روبان قرمز
طراح صحنه و لباس: (4 مورد) – سینما سینماست و ایلیا نقاش جوان، ارثیه بیبی و درد مشترک
طراح صحنه: (1 مورد) – سایههای هجوم
طراح لباس: (1 مورد) – روبان قرمز
|
|