دوشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۸۶ - ۱۰ سپتامبر ۲۰۰۷
احمدی نژاد: بی صلاحیت ها چرا ثبت نام کردند تا رد شوند
محمود احمدی نژاد از نحوه عملکرد هیات های اجرایی در بررسی صلاحیت ها دفاع کرد. یک روز پس از ارسال نامه های «عدم احراز صلاحیت» برای اکثریت کاندیداهای اصلاح طلب، احمدی نژاد در کسوت بالاترین مقام اجرایی که برگزاری انتخابات را برعهده دارد در مقابل دوربین ها قرار گرفت و در حاشیه جلسه هیات دولت مسوولیت ردصلاحیت گسترده را متوجه کسانی کرد که در انتخابات ثبت نام کرده اند.وی ثبت نام «افراد فاقد صلاحیت» را برنامه یی از پیش تعیین شده و وابسته به جریان های خاص دانست و با انتقاد از کسانی که هیات های اجرایی را «شماتت» می کنند، کسانی را که در انتخابات ثبت نام کرده اند سزاوار «سرزنش» دانست. رئیس جمهور افزود؛ سوال اساسی که در اینجا وجود دارد اینکه چرا برخی آدم های غیرواجد شرایط قانونی را برای حضور در انتخابات جلو می اندازند؟ اینها باید توجه کنند که ما باید خودمان را با قانون تطبیق دهیم.به گزارش مهر وی همچنین گفت؛ اگر جای شماتت باشد باید به سراغ دسته هایی برویم که چنین افرادی را وارد صحنه کرده و از این طریق هزینه های بسیاری را درست می کنند.رئیس جمهور از «گروه هایی که افراد فاقد صلاحیت قانونی را به میدان انتخابات وارد می کنند»، پرسید؛ چرا این کار را می کنید؟ شما خودتان قانون را بخوانید و نیایید. قطعاً این به معنای بد بودن کسی نیست چرا که هر فردی می تواند آزادانه زندگی کرده و حقوق شهروندی اش را هم داشته باشد اما سوال اساسی این است که چرا اصرار دارید آدمی که واجد شرایط نیست را به میدان انتخابات بفرستید.غلامحسین محسنی اژه یی نیز انتقاد از ردصلاحیت ها را «غوغاسالاری» توصیف کرد و خطاب به احزاب و گروه ها گفت؛ اگر گروه ها و احزاب اقدامی انجام دهند یا حرفی بزنند یا مطلبی بنویسند، وزارت اطلاعات تذکر می دهد و آنان نیز گوش می کنند اما اگر گوش نکنند ناچار باید به دستگاه قضایی معرفی شوند.محسنی اژه یی با اشاره به نزدیک شدن زمان انتخابات گفت؛ تلاش ما این است که بر همه اوضاع اشراف اطلاعاتی داشته باشیم و اقدامات پنهان و آشکار دشمنان و بدخواهان را شناسایی کنیم و به مسوولان اعلام کنیم و در صورت نیاز به مردم نیز بگوییم.
babaktoronto - کانادا - تورنتو |
اخه محمود جون این بنده خداها تقصیر ندارند دیدند که تو در انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کردی و اتفاقی نیفتاد اینها هم گفتند که خوب ما هم بریم ثبت نام کنیم دیگه. قضیه این بود داداش. |
جمعه 5 بهمن 1386 |
|
parviz1 - انگلستان - کترینگ |
نه اینکه خودت خیلی صالح و پاکی و بی نظیری؟!!!ببخشید تو بی نظیر بودنت اشتباه کردم لنگت پیدا نمیشه بجان عزیزت از نظر سواد و تیپ و راستگوئی و صالح بودن البته برای شما خیلی هم مهم است .اینو فقط ملت ایران نمیگن تو دنیا دیگه برای ایرانیا آبرو نزاشتی انقدر که تو خوبی به مامانت بگو اسفند دود کنه آخه آمریکایها و اروپایها یک همچین دروغگوئی تا حالا ندیده بودن. |
جمعه 5 بهمن 1386 |
|
vira - ایران - تهران |
مسوولیت بررسی صلاحیت ها و رد یا تایید اون ها مگه همیشه با شورای نگهبان نبوده ؟ حد و حدود اختیار دولت در مورد بررسی صلاحیت ها و رد یا تایید اونها چقدره ؟ ایا در حد بررسی تحصیلات و وضعیت اعتیاد و شرط سنی و سوء پیشینه و این جور چیزها هست یا گسترده تره ؟ پرسیدم چون نمیدونم . اقای چینامروش ( اگه درست نوشته باشم ) و بقیه دوستان اگه در این مورد از قانون اطلاع دارین لطفا بگین . |
جمعه 5 بهمن 1386 |
|
nima3 - ایران - تهران |
مسخره ها |
جمعه 5 بهمن 1386 |
|
mah1 - ایران - تهران |
احمدی جان تو این چراغ و روشن کردی حالا هر بزغاله ای خودشو واجد شرایط میدونه! |
جمعه 5 بهمن 1386 |
|
omide por jalal - امریکا - لس انجلس |
جالب اینه که این خودش بی صلاحیت بود. اما انتخاب شد . |
جمعه 5 بهمن 1386 |
|
آویه ر - استرالیا - سیدنی |
حاج محمود بفرمایید که خود شما دارای چه صلاحیت هایی بودید که تایید شدید. جواب ساده است : بنده بی قید و شرط ... |
جمعه 5 بهمن 1386 |
|
hanasa - ایران - سنندج |
این ملت نمی خواهند درس بگیرند.من هر چیزی رو قبول نداشته باشم، این حرفشو خیلی قبول دارم.
راست میگه دیگه کسانی که از نظر اونها آدم نیستند و گوسفند تعبیر می شوند چرا شرکت کردند؟ تازه باید ممنون باشند که اونها رو گوسفند خطاب نکرده.
|
جمعه 5 بهمن 1386 |
|
mahan5 - کانادا - تورنتو |
بیاپیم یکبار هم که شده صادقانه و بدون حب و بغض با مساپل برخورد کنیم. ایرادات و نواقص کار احمدی نژاد و دولتش را با آمار و ارقام واقعی به اطلاع مردم برسانیم. |
جمعه 5 بهمن 1386 |
|
nader_shah - ایران - تهران |
ویرا جان! باز اربابت افاضات فرمودند! بی زحمت از اربابتون بپرسید چه کسی صلاحیت شماها رو و بر چه اساسی انجام داده؟ شما حق ندارید کسی رو رد صلاحیت (کدوم صلاحیت؟) کنید! همه باید ثبت نام شوند و ما (ملت) میگوییم چه کسی برود مجلس! منتظر مغلطت هستم با افطلاعات! |
جمعه 5 بهمن 1386 |
|
vira - ایران - تهران |
این داستان بزغاله بودن مردم هم کار همون کلیپ سازای حرفه ایه . نه ٬ مث اینکه کارشونو خوب انجام دادن . |
جمعه 5 بهمن 1386 |
|
aynaza - ایران - تبریز |
برای اینکه بتونی تایید صلاحیت بشی باید:
1) قدت از یک و نیم متر بیشتر نباشه.
2)به جای کت و شلوار از کاپشن استفاده کنی(اونم نه هر کاپشنی).
3)وقتی می خندی چشات پیدا نباشه.
4)گاهی وقتا یه هاله نور دور سرت رعدوبرق بزنه.
5)به جورج بوش نامه بزنی و از اون واسه دعای ندبه دعوت کنی بعد اونم اصلا محلت نذاره (مواظب باش اگه محلت بذاره رد صلاحیت میشی).
6)تو چشای آدم زل بزنی و وقتی تورم تصاعد هندسی داشته بگی که تورم کنترل شده است.
7)وقتی با یه خانم حرف می زنی سرت رو بکنی زیرزمین که خدای نکرده شیطان گولت نزنه.
8)وقتی میری مکه سوار وانت شی.
9)همه رو غیر از خودت بی عرضه بدونی.
10)دو روز یا سه روز جماعت رو سر کار بذاری که می خوای یه خبر مهم بدی . بعد یه چیزی بهشون بگی که خبرش یه هفته پیش با بوق و کرنا اعلام شده بعد به همشون بخندی و بگی سرکارتون گذاشتم و کلی بخندی
11)آخرش هم اینه که تلفن منزلتون مطلقا نباید میز داشته باشه و رو زمین باشه.قابل توجه که این مورد آخری ارفاق سرش نمیشه. رعایت نشه بی برو برگرد رد شدی |
جمعه 5 بهمن 1386 |
|
iroony - ایران - تهران |
من موندم ایرونی های عزیز خارج از کشور چرا حرص میخورند اگر شما ایرانی بودید ول نمیکردید برید شماها هر وقت تو اون کشور نیاز به هویت و ریشه میکنید یاد ایران میفتید ما هر بلای سر ایران بیاد ما کسایی که تو ایرانیم باید ضررشو بکشیم شماها که خیلیاتون 4 تا کلمه فارسی هم به زور صحبت میکنید از چیه این مملکت خبر داری؟؟فکر میکنید یه تعطیلات اومدید ایران دیگه تمومه؟اگر خیلی عشق ایرانید میموندید تو ایران و خودتون میساختیدش نه اینکه فرار رو بر قرار ترجیح بدید...من یه جایی در مورد اعراب که در مورد قمه زنی صحبت کرده بودند چیزی گفتم یه خانومی از استرالیا که حتی آقا رو مینوشت آغا به تیریشه عباشون بر خورد که خودتی....آخه شما اون سره دنیا از چیه اینجا خبر داری؟؟شما اسمه خودتونو گذاشتید ایرانی؟؟ولله که این افغانی ها که تو ایران به هزار زحمت کار میکنن بارها از شماها که اون سره دنیا به کیف و حالتون میرسید و از سره بیکاری گه گاهی یاده ایرانم میفتید هم وطن ترند....بهتر شماها در باره ی همون کشوری که سره سفرش نشستید صحبت کنید به قوله شاعر دو صد گفته را نیم کردار نیست حالا هی الکی خودتونو وطن پرست جلوه بدید...کدوم وطن پرستیو سراغ دارید که از وطنش فرار کنه؟؟وطن پرست اونایی بودند که زمان جنگ جلوی دشمنن سینه سپر کردند کسایی بودند که اینجا زندانی کشیدند نه شماها... |
جمعه 5 بهمن 1386 |
|
majid12 - نروژ - اسلو |
قابل توجه دوستان به جای اسم محمود بهتره یک اسم که به چهرش قدش هیکلش تیپش بیاد پیدا بکنیم که به امساله ابجی ویرا معرفی بکنیم خواهش میکنم تو این مورد هم همکاری کنید با تشکر |
جمعه 5 بهمن 1386 |
|
hasti40 - ایران - تهران |
بخاطر اینکه از شما بی صلاحیت تر فکر کردند دیگه نیستند وقتی شما رئیس جمهور شدی خوب انها هم به این باور میرسند که شاید بتونند برند مجلس. |
شنبه 6 بهمن 1386 |
|
alireza.ch - سوییس - نوشاتل |
بی خود دور بر ندار آقا یا خانم مثلا «ایروونی»! اولا کسی که در حال حرص خوردن است شما هستید که این از نوشته شما کاملا روشن است. دوما کسی که هر وقت نیاز به هویت و ریشه دارد به یاد ایران می افتد؛ جمهوری اسلامی محترم شماست که به گاه انتخابات یا گدایی مالی از مردم در جشن های گوناگون؛ به یاد پخش تیزرهای ملی گرایانه و یا موزیک های نوستالژیک ایرانی می افتد. سوما اگر ملاک برای ایرانی بودن و ایرانی فکر کردن املا و انشا درست فارسی است؛ پس به سرعت فکری به حال ریشه های از دست رفته خود نمایید که با وجود نام ایرانی داشتن و در ایران زندگی کردن و ایرانی بودن واژه هایی نطیر «خیلیاتون» و «وطن پرستیو» در نوشته شما وارد می شود! دیگر اینکه ایرانیان دلسوخته خارج نشینی که حداقل من در این وب سایت می بینم؛ با انتخاب خود و بدون احساس هرگونه نیازی؛ وقت و اندیشه خود را در راه داشتن ایرانی آزاد و آباد مصروف نموده اند و به مراتب از امثال شما که به اجبار داخل نشین بوده و مجبور به تحمل «ضررشو» می باشید؛ بسیار آزاده تر و آزاد اندیش تر می باشند. عکس نظر شما؛ اگر قرار بود قضاوت اینان محدود به یک سفر تفریحی شود؛ اتوموبیل های مکسیما؛ مرسدس و برج های چندین طبقه و بیلبوردهای تبلیغاتی چهارراه پارک وی تهران همانند شما آنان را نیز این چنین می فریفت که چشمان خود را بر روی حقیقت ببندند.
گذشته از همه اینها خیل پنج میلیون نفری ایرانیانی که از ایران مهاجرت کرده اند( که من به جرات می توانم بگویم که حتی یک بی سواد یا کم سواد در میان آنان وجود ندارد و اگر داشت در این جوامع غربی مجبور به اصلاح خود شد) همگی یا از امکانات مالی خوب یا سطح علمی خوبی برخوردار بوده اند. زیرا حداقل یکی از این دو فاکتور برای پذیرش در جوامع غربی ملاک عمل است. اگر شما دوست دارید که به جای واژه مهاجرت واژه فرار را بکار بگیرید من شخصا با شما بسیار موافقم. روشن است که من بعد از نوزده سال درس خواندن و پنج سال تدریس در دانشگاه نمی خواهم پاسخگوی آخوندی باشم که پس از کلاس پنجم مهمترین کارش پرداختن داستان نکیر و منکر است. واضح است که من از توهین آقای رییس جمهور که همه نامعتقدین به آقا امام زمان را «بزغاله» می خواند؛ فرار می کنم.
خوشبختانه شما در سطحی نیستید که به کسی تابعیت کشوری را اعطا کنید یا تابعیت کس دیگر را لغو فرمایید. بر خلاف میل شما ما ایرانی هستیم؛ و با تمام نیرو از راهی که بتوانیم و صلاح بدانیم برای داشتن یک کشور آزاد تلاش می کنیم. اگر نمی توانید با این حقیقت کنار بیایید؛ خود دانید. هر چند می دانم که علی رغم این جوش و خروش اگر شما نیز پتانسیل بیشتری داشتید یا از دستتان بر می آمد؛ با شرایط کنونی جای بهتری را برای زندگی گزینش می کردید. |
شنبه 6 بهمن 1386 |
|
iranppp - آآلمان - دوسلدورف |
علیرضا خان.با اینکه مخالف خیلی از نظراتت هستم اماازدانسته هات ونوشته هات کلی حال میکنم و بهره مند میشم.درمورد مهاجرت به نظرم در اشتباهی.چرا که خیلی از این پنج میلیون که در آمریکا و فرانسه و انگلیس مستقرن به واقع بعد و زمان انقلاب از ترس دستگیری و یا از دست دادن شغل و امکانات اجتماعی و اقتصادی به واقع فراری شدن و نسل جدیدتر به قول شما مهاجر اغلب بدون اطلاع صحیح اومدن پناهنده شدن.که نا گفته پیداست تقاضای ....شما قطعا بهتر از من آگاهید که برای قشر کمی از این پنج میلیون مورد اشاره شما ویزای ادامه تحصیل صادر شده است و .. پناهنده بهتر ازهر کسی مطلعن که در صورت داشتن مشکل واقعی امکان خیلی نا
چیز و(در صورت داشتن گذرنامه!!!!!)خروج ازایران غیر ممکن میباشد.در آخر به عنوان دانشجوئی بهره مند از معلومات اساتیدی مثل شما اشاره ای گذرا به دو نکته دارم1-ای کاش بدون اشاره به میزان تحصیلاتتون(چیزی معادل تحصیلات دکتر احمدی نژاد) و تدریستون در دانشگاه(مشابه شغل قدیمی رئیس جمهور و پاپ بندیکت!!!!!) می گذاشتید ما خودمون به آن با خواندن مطالبتون پی ببریم(که من پی برده بودم)2-اگر کسی با دانش شما قصد خدمت داشته باشه مثل دکتر سمیعی ها و دکتر خدا پرستها و... نیازی به جواب و اهمیت دادن به آخوندهای 5 کلاس با سوادورئیس جمهور امل!!! نداره.مرا بخاطر عامیانه نوشتن عفو کنید چرا که برای سنگین نشدن جو سایت واداری و رسمی نشدن بحثمون مناسب تره.از آن گذشته از دوران بلوغ تا 14-15 سال به اینور!!!به سبک نیکلای گوگول خالق تاراس بولبا علاقه خاصی داشته و دارم.که متاسفانه در سبک ادبیات فارسی معادل(و تحملی) براش نداریم. |
شنبه 6 بهمن 1386 |
|
alireza.ch - سوییس - نوشاتل |
این که شما با نظر من در مورد مهاجرت موافق نیستید حتما به تجربیات شما بر می گردد. من به شخصه با هر ایرانی که در اروپا دیدار کردم ویژگی هایی را که ذکر کردم داشته است. در ضمن من در پی آن نیستم که کاراکتر خود را به معرض نمایش بگذارم. همین الان هم در همین نوشاتل سی هزار نفری سه یا چهار «علیرضا»ی دیگر هم وجود دارند که همگی از من باسوادترند و در میان آنها پزشک و دندانپزشک یافت می شود. مراد تنها بیان یک مثال بود که امثال این آدم با این ادبیات به خود اجازه ندهند که به سبک جمهوری اسلامی عزیز با فرافکنی و هوچی گری به اتهام خارج نشینی چوب تکفیر بر سر دیگران زده همه را نا فهم و بی سواد بخوانند. در مورد اساتیدی که عنوان کردید من اطلاعی ندارم. شاید ایشان بر اثر کهولت سن و زیادی بار تجربه به چنان آرامشی دست یافته اند که به راحتی می توانند شرایط موجود را تحمل کنند. برای من به عنوان یک انسان سی و یک ساله اندیشه به قول شما خدمت به وطن؛ مادامیکه این خدمت به قیمت ریختن آب به آسیاب آقایان تمام می شودُ بی معناست. |
شنبه 6 بهمن 1386 |
|
iranppp - آآلمان - دوسلدورف |
علیرضای عزیز.اگه وقت و حوصله داشته باشی ودر مطالب همین سایت کمی کنکاش کنی به دریا دلی به نام دکتر سمیعی بر می خوری که علمش رو در اختیار سلحشوران قطع نخاع شده قرار داده .بدون اینکه آب به هیچ آسیابی ریخته باشه.شما با 31 سال سن و سابقه 5 سال استادی (تدریس) در دانشگاه قطعا از نخبه های دهری و روستاهای جهان سومی وطن عزیزمان برازنده ات نمیباشد. |
شنبه 6 بهمن 1386 |
|
vira - ایران - تهران |
ببخشید ٬ اجازه بدید که من هم خودم رو به مانند یک نخود اش ! وارد بحث دوست نوشاتلی و دوسلدورفی بنمایم ! جهت عرض یک مطلب : عنوان استاد معمولا به کسی اطلاق میشود که سالهای سال سابقه تدریس و تحقیق در دانشگاه را داشته باشد ٬ ومعمولا پس از کسب درجه استاد یاری و دانشیاری میتوان به دریافت ان مفتخر گردید . طبیب حاذقی را میشناسم که پس از سالها تدریس و گچ خوردن و پس از طی مدارج علمی گوناگون و با موی سپید به کرسی استادی ( نه اون کرسی ) دست یافته است . خلاصه کلام اینکه بچه هایی که بعد از فارغ التحصیلی با مدرک فوق لیسانس یا دکترا شروع به درس دادن تو دانشگاه میکنن ( معمولا هم در دانشگاه ازاد )فکر کنم بهشون میگن مدرس . |
یکشنبه 7 بهمن 1386 |
|
babaktoronto - کانادا - تورنتو |
دوسلدورف این 5 میلیون میدونی چرا به قول تو فراری شدند؟ چون دیدند که با امثال زاهدیها و قهرمانان و خدمتگذارانی چون هویدا اخوندها چه برخوردی کردند و انها را بدون دادگاه های قانونی به جوخه اعدام سپردند پس سرزنششو به نظام دلبندت بکن نه به ماها اقای کتابخوان ... پرمدعا |
یکشنبه 7 بهمن 1386 |
|
iranppp - آآلمان - دوسلدورف |
ویرای عزیز با تشکر از اشاره ای که داشتی. برای من هم 5سال سابقه تدریس با سن 31 سال سن! آنهم در سوئیس جای سئوال و تعجب دارد.چون من با استاد یا مدرسی یا... به این جوانی تا به حال برخورد نکرده ام. |
یکشنبه 7 بهمن 1386 |
|
iranppp - آآلمان - دوسلدورف |
زاهدی خدمت گذار؟؟؟خودش یا پدرش؟؟؟هویدا که نقش و قدرتش به اندازه اهمیت مهران مدیری !!! در جمهوری اسلامی بود.لابد میگی منتخب مردم بود؟هر چند اعدامش در بلبشو انقلاب نه انسانی بود نه قانونی چون کاره ای نبود.تنها دل مشغولی و دغدغه اش گلایل های روی سینه اش بود .به همین خاطر هم توونست اون همه سال رل رئیس دولت رو بازی کنه.وگرنه بنده خدا دخالتی در امور دولت نداشت. |
یکشنبه 7 بهمن 1386 |
|
alireza.ch - سوییس - نوشاتل |
آره واقعا هم خودت رو نخود آش کردی! اگر از این طریق میخواهی مثل این دوست مثلا «ایروونی» به همه ایرانیهای خارج نشین برچسب بی سوادی و به قول ایشان «چیز نفهمی» بزنی شما هم به هیچ وجه موفق نخواهید شد. گذشته از آن اشل دانشگاه در ایران اینگونه شروع می شود: مربی-استادیار-دانشیار-استاد. وگرنه همانطور که شما مثل همیشه اشتباه فکر کردید چیزی زیر عنوان رسمی «مدرس» در دانشگاه های ایران وجود ندارد. من هم به هیچ وجه تا کنون خود را «استاد» معرفی نکردم این لقبی است که امثال طرفداران جمهوری اسلامی در آلمان برای تمسخر معترضان به کار برده اند. ولی در برابر کسانی که با دروغ های شاخ دار علت اخراج اساتید بزرگ را از دانشگاه های ایران « غیبیت غیرموجه»!!! دانسته و در برابر انسان های بی دانش و بی ریشه ای که همه خارج نشین ها را« چیز نفهم» می نامند باید مستدل و با مدرک وارد سخن شد که همانند هنرمندهای دیگر جمهوری اسلامی نتوانند برچسب زده و در دل عدم اعتراض دیگران به سخنان خود را پیروزی دیالتکتیک فرض کنند. در ضمن دوست آلمانی شما هنوز خیلی چیزها را باید ببینید که ندیده اید. من حتی در ایران همکاران جوانتر از خود داشته ام که بسیاری از آنها یا کشور را ترک کرده اند یا به هر نحو در صدد ترک آن هستند. اصولا شما مگر دانشگاه هم رفته اید که از اوضاع سنی معلمین دانشگاه با خبر باشید؟ برای برخورد کردن شما با موضوعات جدی زمان بسیار است عجله نفرمایید. |
یکشنبه 7 بهمن 1386 |
|
vira - ایران - تهران |
دوست من خوشبختانه مثل اینکه ترتیب استادیار و دانشیار و استاد رو که من نخود ! عرض کردم درست بود ٬ حالا به جای مدرس شما میفرمایید مربی ٬ که البته به نظر اینجانب مدرس کلمه زیبا تر و محترمانه تر و رسا تری میباشد . و البته بنده مربی ورزش شنیده بودم اما مربی دانشگاه نشنیده بودم . به هر حال حتما شما درست میفرمایید و ما هم به اعتبار شما سخنتان را پذیرفتیم . / میبخشی دوست من ٬ من فکر کردم شما همونی هستی که گفتی زمان خاتمی مفتخر به دریافت عنوان استادی شدی ولی عطاش رو به لقاش بخشیدی ٬ و گر نه خودمو نخود وارانه ! به داخل اش نمینداختم ! |
یکشنبه 7 بهمن 1386 |
|
iranppp - آآلمان - دوسلدورف |
علیرضای عزیز.با این طرز برخوردت نا امیدم کردی.من اغلب از خواندن نوشته های پر محتوات(هر چند کم و بیش مخالف عقیده ام) لذت برده وخواهم برد.اگر منظورت از برخورد -مباحثه -است بیصبرانه لحظه شماری میکنم.در ضمن من از دادن لقب استاد قصد تمسخر نداشتم.اما در محیط درسیم استاد-مدرس-مربی یا دانشیار یا هر کس دیگر به هر نامی که «تدریس» میکند زیر 40 سال ندیده ام.این بود که جای تعجب و سئوال برام داشت.و جواب ویرا رو دادم.اینکه محیط درسیم چیه و کجاست و اینکه اصلا دانشگاه رفتم یا نه جوابی نمی دم.چون نیازی نمی بینم خودم رو تو بوق و کرنا کنم که کی ام وچی کارم.البته اگر سابقه 19 سال درس خواندن شما 12 یا مثل آلمان 13 سالش صرف دیپلم گرفتن شده باشه-6 یا7 سال تحصیل در دانشگاه همچین دیوار بلند و دست نیافته ای نیست که ....و صد البته برای تدریس دردانشگاه کفایت نمیکنه.اگر هم از 19 سال درس خووندن 19 سال درس خووندن در دانشگاهه که برای من غیر قابل هضمه . مگر اینکه ابوعلی سیناسانی! باشی. |
یکشنبه 7 بهمن 1386 |
|
alireza.ch - سوییس - نوشاتل |
من هم نیازی ندارم که خودم را در بوق و کرنا کنم. دلیل این را هم که چرا به این مسئله پرداختم؛ دو بار در پست های پیشین اعلام کردم. اگر شما ترجیح می دهید که خود را به ندیدن بزنید؛ اختیار با شماست. در ضمن اگر شما از جمع کردن چند عدد یک و دو رقمی ناتوان هستید؛ دلیلی نمی بینم که این بحث را ادامه بدهم. قبلا عرض کردم هنوز شما فرصت زیادی برای برخورد با مسائل مهم تر و جدی تر دارید. در مورد مباحثه هم مسلم است که چنین اتفاقی نخواهد افتاد؛ زیرا هدف شما حفظ جمهوری اسلامی به هر روشی است که می توانید و هدف من کاملا در خلاف جهت هدف شما قرار دارد. بنابر این هیچگاه مباحثه ای بین ما اتفاق نخواهد افتاد. ولی بعنوان آخرین مطلب فقط اجازه بدهید از ملاقات انسان هایی تا این پایه گرفتار در تارهای تحجر اضهار تعجب کنم. آنقدر متحجر که حاضرید فقط به قیمت دفاع از اندیشه حضور جمهوری اسلامی؛ توهین و تحقیر این کاربر (ایروونی) را که همه ایرانی های خارج نشین(از جمله شما) و به قول ایشان «نفهم» را به گرز اتهام سکونت در خارج از کشور می راند؛ تحمل کنید. واقعا که اگر من به قول شما مصداق واژه نابغه قرار می گیرم؛ شما نیز تجسم آزادگی هستید!!! البته جمهوری اسلامی بارها نشان داده است که تنها کاری را که بی نقص انجام می دهد؛ گرفتن پتانسیل معترضین در تنگناهای حساس است. از همین روست که شما به جای پرداختن به مسئله «توهین های سنگین ایشان به جرم سکونت در خارج» که بخش اعظم کاربران این سایت( باز هم از جمله خود شما) را هدف گرفته است؛ به راحتی بحث را به سمت دیگری منحرف کرده و با پرداختن به آن اجازه اعتراض را از دیگران می گیرید. |
دوشنبه 8 بهمن 1386 |
|
iranppp - آآلمان - دوسلدورف |
من از اینکه نفهم-متحجر-وطن فروش-جاسوس ووو به من گفته شود مشکلی ندارم.دل و توان بزرگی برای شنیدن نظرات مختلف دارم.اما توئی که حتی تمایل به بحث با اندیشه مخالف آنهم اینترنتی نداری بلکه معتقد و مصر به بر خوردی اگر قدرتی«مثل دولتمردان ایران» داشته باشی چه میکنی؟مگر نه اینکه ولتر گفته:با عقیده ات مخالفم اما جانم رو میدم که عقیده ات رو بگی.تو چه روشنفکر نما ی خوشبختانه بی قدرتئ هستی استاد یا مدرس یامربی یا... 31 ساله دانشگاه با 5 سال سابقه تدریس!!!!؟ای «برخوردگر». |
دوشنبه 8 بهمن 1386 |
|
iranppp - آآلمان - دوسلدورف |
نا امید تر شدم ازاین مغلطه بی سر وته.19-31میشه 12.آدم 12 سالگی نمی تونه دانشگاه رفته باشه.اگر 12 سال صرف گرفتن دیپلم شده :12-19 میشه 7سال تحصیل دردانشگاه که برای تدریس در دانشگاه کافی نیست.البته شما خود را در بوق و کرنا نکردید بلکه اطلاعات من از تحصیلات شما ودریافت مقام استادی از دست خاتمی وتدریس با 31 سال سن آنهم با 5 سال سابقه کاری!!!!! و من آنم که رستم بود پهلون گفتن ها دربوق و کرناکردن نیست؟؟؟؟!!!! |
دوشنبه 8 بهمن 1386 |
|
alireza.ch - سوییس - نوشاتل |
ببخشید شما مثل اینکه نوشته هایت را خودت هم نمی خوانی جوان!!! شما نوشتی من با چنین استاد جوانی «برخورد» نکردم؛ من هم گفتم «برای برخورد با موضوعات جدی وقت بسیار است.» حالا چرا این واژه «برخورد» که خود بکار بردید این همه برای شما هراس انگیز است و در این راه آنقدر خیالات بافته اید که در پی کالبد گشایی نحوه برخورد بنده در مقام یک دولتمرد آینده هستید؛ الله اعلم. نه بزرگوار منظور من همان برخورد بود که خودت بکار بردی :-) در ضمن مثل اینکه مشکل شما برای محاسبات ریشه ای است. این یک محاسبه را من برای شما انجام می دهم ولی دیگر بار برای انجام چنین محاسبات سطحی روی من حساب نکنید. 19 سال درس خواندن اگر از شش سالگی شروع شود به بیست و پنج سالگی ختم خواهد شد. بیست و پنج سالگی بعلاوه پنج سال تدریس به سی سالگی ختم خواهد شد. اگر از دید شما کارشناسی ارشد برای تدریس در دانشگاه کافی نیست مشکل؛ مشکل جمهوری اسلامی است و خلا نخبگانی همچون شما که از بی سوادهایی همانند بنده استفاده شد. اگر اعتراضی دارید سری به وب سایت وزارت علوم بزنید و کتبا اعلام فرمایید. اکنون اگر از حل این مساله فیزیون اتم خلاص شدید؛ اجازه دهید بگویم که الحق شاگرد خلف معمار کبیر انقلاب هستید. زیرا خوب یادم هست که معظم له هم با ریاضیات مشکلی فراوان داشتند. سخنرانی پیرامون «ده ها هزار میلیون» جمعیت کره زمین را که به یاد دارید؟ در ضمن پسر جان وقتی می گویم دانشگاه نرفتی به شما بر می خورد. مگر اشل اداری دکترای افتخاری آخوندی است که آدم از دست کسی دریافت کند؟!!! :-) من گفتم در زمان خاتمی در دانشگاه شروع به تدریس کردم کجای سخن من شما پیدا کردید که از دست خاتمی چیزی گرفته باشم؟ که اگر از دست همچون ایشانی گرفته بودم به هیچ وجه آنقدر مباهات برانگیز نبود که اینجا عنوان کنم. حداقل اگر می خواهی به سخنی استناد کنی سعی کن از منبع و ماخذ آن مطلع باشی نه اینکه از روی نوشته های کس دیگری کد بدهی؛ که اینگونه دچار توهمات نشوی :-) بعنوان مطلب آخر استخوان های ولتر بیچاره را در گور نلرزان برادر. این سخنی که گفتی اولا از ولتر بود و نه از شما. دوما آن بنده خدا هم گفت سخن مخالف و نگفت توهین. که البته شما هم الزاما درگیر با معضل کم سوادی؛ تهمت دروغ گویی را نیز به آن اضافه کردید. :-) برای اینکه یک بار دیگر آب سردی بر روی حرارت شما ریخته باشم و شما را از رسیدن به هدف خود که منحرف کردن بحث از اعتراض به توهین به سمت محاسبات عددی بود؛ ناامید کرده باشم عرض کنم که این انسان بی ریشه و بی فرهنگ به هیچ عنوان حق ندارد که به جرم خارج نشینی چوب تکفیر و توهین بر اندیشه خارج نشینان بزند. حتی اگر اینکار ایشان شما را عرق در لذت کند. |
دوشنبه 8 بهمن 1386 |
|
vira - ایران - تهران |
دوست نوشاتلی اولا اگر نقل قول از نوشته منو میگی ٬ من گفتم ( طبق گفته خودت که در همین سایت موجوده ) جنابعالی { زمان خاتمی } به دریافت عنوان استادی مفتخر ! شدی و الی اخر . در ضمن برای اطلاع خارج نشینان عزیز مدرک کارشناسی ارشد همون فوق لیسانسه . متاسفانه یکی از دلایل عقب افتادگی علمی مملکت استفاده از همین دانشجوهاییست که همونطور که در کامنت بالا نوشتم بلافاصله بعد از فارغ التحصیلی به کار تدریس گمارده میشوند . البته دانشگاه های معتبر و دارای سطح علمی قابل قبول کمتر از اینگونه اساتید ! استفاده میکنند یا اصلا نمیکنند ! |
سهشنبه 9 بهمن 1386 |
|
alireza.ch - سوییس - نوشاتل |
بله نخود آش منظورم شما بودی :-) و مشکل بزرگ شما نیز این است که برد معلوماتی و تجربی شما در بهترین حالت محدود به استان تهران و در نهایت محدود به بندرعباس می شود. بی خود نبود که از قدیم الایام بزرگان و بزرگ زادگان را در سنین جوانی جهت افزایش تجربه و آگاهی به سفرهای خارجی و کوشش در راه یادگیری زبان های دیگر و استفاده از تجربیات دیگر ملل جهان می گماشتند. اگر شما هم تا کنون یک بار به مقصد یک کشور متمدن از جای نرم خود در کنار جمهوری اسلامی عزیز جنبیده بودید؛ می دیدید که اطلاع رسانی شما برای «خارج نشینان عزیز» پشیزی ارزش ندارد زیرا در همه جای جهان از جمله همین سوییس از فارغ التحصیلان کارشناسی ارشد به خصوص در رشته های فنی و مهندسی( که امکان دریافت درجه دکترا در آن رشته ها به سادگی میسر نیست) به شکل گسترده برای تدریس در دانشگاه ها استفاده می شود. بنابر این با اینگونه کشف الاسراری ها که انگار پرده از یک راز بزرگ برداشته اید؛ ابزار خنده کسان را نسبت به خود فراهم نکنید. خوشبختانه شما در سطح و لولی نیستید که برای وضعیت علمی کشور تعیین تکلیف کنید؛ اگر هم از اوضاع علمی کشور ناراضی هستید این گندی است که جمهوری محترم اسلامی مطلوب شما به اوضاع زده است :-) انشاالله شما که بزرگتر شدید جای خالی امثال من را گرفته اوضاع را سر و سامان می دهید. :-) در ضمن از این فرصت استفاده می کنم و یک بار دیگر برای اینکه امثال شما نتوانید بحث را منحرف کنید؛ و با استفاده از مغلطه « حمله به شخصیت گوینده»( البته بعید می دانم شمایان بخصوص این آقای آلمانی تفاوت بین مغلطه و دروغ را بدانید) فرصت اعتراض نسبت به توهین و هتک حرمت از سوی دوستان بی ریشه و بی فرهنگ خود را بگیرید؛ بار دیگر عنوان می کنم که شما و سایر دوستان محترم جمهوری اسلامی حق ندارید تنها بواسطه کسب پشتیبانی نامشروع از منابع قدرت؛ به جرم خود ساخته خارج نشینی« دیگران را چیز نا فهم» لقب بدهید.
|
سهشنبه 9 بهمن 1386 |
|
aynaza - ایران - تهران |
خیلی دوست داشتم نظرات مقابل هم رو میخوندم بعد نظر می دادم ولی خیلی خسته هستم .
از سر و وسط و ته کامنتها بر می آد که ویرا و علیرضا دارن باهم جنگ لفظی می کنن... از من میشنوین به خاطر این اربابا خون خودتونو کثیف نکنین...گور پدر همشون ... |
سهشنبه 9 بهمن 1386 |
|
vira - ایران - تهران |
استاد نوشاتل بیخودی شلوغ نکن ٬ اولا کی از جمهوری اسلامی طرفداری کرد ؟ اگه احمدی نژاد چهار جا حرف حق زد و ما هم تاییدش کردیم به معنی طرفداری از جمهوری اسلامی نیست که تو همه کامنت هات گیر دادی به طرفداری از جمهوری اسلامی . ثانیا ارزش یابی اطلاع رسانی بنده رو محول کنید به خود خارج نشینان عزیز چون فکر نکنم جنابعالی وکیل وصی خارج نشینان باشید . ثالثا کسی که خودشو با این همه ادعای مطلع بودن به جای مربی استاد معرفی میکنه باید فکر 4 تا ادم رو هم بکنه که این وسط هر چی میشنون باور نمیکنن و جو گیر هم نمیشن . رابعا این تدریس که شما میفرمایید تازه فارغ التحصیلان در دانشگاههای سوییس می فرمایند به احتمال زیاد چیزی تو مایه های حل مساله و کمک کردن به استاده دوست نابغه ٬ و برخلاف نظر جنابعالی همه وطنی ها از پشت کوه نیامدند استاد . جنابعالی به بهانه دفاع از اعتبار خارج نشینان فعلا در حال بی حرمتی به داخل نشینان هستی و بنا به گفته جنابعالی افرادی که در وطن مانده و از سر عقب افتادگی به کشور های متمدن سفر ننموده اند همگی نا اگاه و از دنیا بی خبر هستند . به هر حال بحث شیرینی بود و یاداور بحث شیرین تر گوجه فرنگی که جنابعالی با نواوری فوق العاده که فقط از استادانی چون شما برمی اید بیان فرموده بودید . اینبار هم ما را برای بار دوم به فیض رساندید . |
سهشنبه 9 بهمن 1386 |
|
iranppp - آآلمان - دوسلدورف |
من از سیستم آموزشی ایران بی اطلاعم.اما اگر جنابعالی در بلبشو سیستم دانشگاهی ایران با 25 سال بامدرک کارشناسی ارشد همچین دیوار بلندی نیست که بهش غره ایه.تئوریت هم درباره میسر نبودن گرفتن مدرک دکترا در این رشته ها!!!! پشیزی اعتبار نداره.و یاوه ای ییش نیست.در دانشگاههای آلمان مخصوصا دانشگاه اسن -دویسبورگ که شبها هر از گاهی از آنجا ردمیشم گاهی برای تحصیل و باقی وقت برای رساندن مسافران به مقصد با تاکسی تا به حال نه دیدم نه شنیدم کسی با مدرک کمتر از دکترا تدریس کنه.کمتر ببند مدرک گرفته در آشفته بازار سیستم دانشگاهی ایران که با فوق لیسانس میشه تووش تدریس کرد.اجازه توهین به من رو اگر مایل باشی داری اگرهم نه چه بهتر.اما اگر یک بار دیگه اسم خاک پاک بندر عباس یاهر جای دیگه از وطن عزیزم رو به تمسخر بیاری به راحتی «دروغ های کودک فریبت » رو افشا میکنم. |
سهشنبه 9 بهمن 1386 |
|
iranppp - آآلمان - دوسلدورف |
علیرضا خان.کم گوی و گزیده گوی چون در.من اگر معنی مغلطه رو هم ندونم خجالت نمیکشم.از 16 سالگی اینجام. من معنی مغلطه رو می دونم اما نمی دونم تو چرا مغلطه رو دروغ معنی کردی.مگه دروغ گفتی که... ؟ .شمامیگی 25 سالگی شروع به« تدریس» در دانشگاه کردی.من می گم عاقلان دانند.ولی در هیچ جای نوشته هام کلمه دروغ وجود نداره. |
سهشنبه 9 بهمن 1386 |
|