فقط مشاوران جوان رئیس جمهور بخوانند

فقط مشاوران جوان رئیس جمهور بخوانند

ذهنمان کارمندی فکر می کند. یعنی چه؟ یعنی صبح زود از خواب بیدار شویم، صبحانه را خورده و نخورده، بانگ الرحیل به سمت اداره بزنیم. چرت می زنیم تا ادامه خواب صبح را تا حد ممکن حفظ کنیم. بعد هم در اداره- انشاءالله- کمی کار می کنیم. بعد هم سر موعد مقرر قصد عزیمت به خانه را کرده و کار را تعطیل می کنیم. از آنجایی که ما کلا آدمهای درستی هستیم، تمام شب را به رفاه خانواده فکر کرده و برای رسیدن به رفاه آنان لیست وسایلی را که می شود با بن اداره خرید و آنهایی را که نمی شود خرید، تهیه می کنیم. اصولا آدمهای قانعی بوده و به این حقوق بخور و نمیر راضی هستیم، حسابی و دو دستی هم آن را چسبیده ایم. تمام ذهن ما محدود به خرید 4 کیلو نخود، یک کیلو گوشت آبگوشتی و 3 کیلو سیب زمینی است. البته تمام بازار و میادین شهر را هم چرخ می خوریم تا نخود زودپز، گوشت بدون رگ و پیه و سیب زمینی پشندی بخریم. این یعنی صرفه جویی، پس انداز و گذران عمر.

برو یک جایی در دولت دستت را گیر کن!

دقیقا همین راه و روش زندگی را هم به فرزندان دلبندمان یاد می دهیم. بچه برو درس بخوان! یک جایی در دولت دستت را گیر کن تا نانت بیافتد توی روغن. بچه هم از همان ابتدا برای شغلی پشت میز نشین درس می خواند و تلاش می کند. فقط کتاب هایش را حفظ می کند و نمره های بیست را برای بیرون آوردن خستگی از تن پدر و مادر و معلم جان، از دم درو می کند...آب و هوای فلان نقطه گرم و خشک و در نقطه دیگری مرطوب است. اختلاف دمای یک جهت جغرافیایی در روز، با جهت دیگر ممکن است 10 درجه باشد. می خواند، در ایران هم کویر داریم و هم جنگل، هم کوه داریم و هم دریا. اما هیچ وقت نمی خواند چگونه می توان از این تضادها فرصت سازی و بهره وری کرد؟ هیچ وقت هیچ محیطی برای زاییده شدن ایده آماده نمی شود.

عکس اهرم و چرخ دنده را در کتاب می بیند، اما خودش را هیچ وقت. وقتی هم می خواهد کاردستی درست کند با همان نخود و لوبیاهایی که بابا با بُن اداره خریده اشکال مختلفی را روی مقوا درست می کند. هم خودش و هم معلم عزیزیش- با همان فکر کارمندی- به این کاردستی رضایت می دهند.

متاسفانه یا خوشبختانه خلاق شده ای

اما تو با بقیه فرق می کنی. با 30 تا دانش آموزی که حال خلاقیت و رویا پروری ندارند. فرضا با رفتن به یک کارگاه تراشکاری و دیدن جر و بحث های فراوان بین مشتری و تراشکار بر سر قطعه ای که دیر حاضر شده، مثل "حسین زیبادل" برگزیده خوارزمی نهم، این ایده به ذهنت می رسد که چقدر خوب می شود دستگاهی اختراع کنی که بتواند مهندسی معکوس کند و برایت تمام قطعات اسکن شده را تراش دهد.

با رفتن به یک مهمانی و شنیدن حرف دل پرستاری که صبح همان روز نتوانسته رگ بیمارش را پیدا کند، این ایده به ذهنت می رسد که مثل خانم و آقای "عرب نژاد" برگزیده خوارزمی هشتم، دستگاه رگ یاب را اختراع کنی.

وقتی به مزارع پنبه و ذرت و ... می روی، کار سخت و غیر اصولی کشاورزان را برای شخم زدن می بینی، مثل "فرهاد رستم نژاد"، این ایده به ذهنت می رسد که دستگاه ساقه خرد کن پنبه و سایر بقایای گیاهی را بسازی. مثل خیلی از نخبه های دیگر دوست داری ایده هایت را که حالا به ثمر رسیده اند و برای کشور در زمینه های مختلفی فرصت سازی کرده اند، به مرحله اجرا در بیاوری. دوست نداری کارمند و پشت میز نشین باشی و اجناس چینی از سر و کولت بالا بروند. دوست نداری در زمینه های اساسی برای پیشرفت، محتاج کشور های دیگر باشی.

چون حالا یک کار آفرین هستی و می توانی به جای چهل سال خدمتِ بدون تحرکِ فکری، هر روز یک ایده نو تولید کنی. جرء معدود کسانی هستی که در یک نظام آموزشی کارمندیِ بدون خلاقیت، فکری خلاق ایده پرور بدر بردی.

اولین گام از بین صدها گامی که می تواند تو را در ظاهر به هدف برساند، ثبت اختراعت برای بخشیدن هویت به آن است. کمی دور می زنی و می بینی آنقدر ثبت اختراعات در کشور اوضاعش فاجعه است که قیدش را بزنی بهتز است. خوب البته راه دیگری هم مثل شرکت در جشنواره خوارزمی وجود دارد شاید از بین طرح های فراوان شرکت کننده برگزیده شدی و شاید داوران در حق طرحت داوری منصفانه ای به خرج دادند و باز هم شاید کسی به فکر خریدن آن سلول های خاکستری کار کشته ات بیافتد و تو را ببرد همانجا که مفیدی نه آنجا که چند ساعت کارت بزنی و حقوق یدریافت کنی.

مرغ همسایه غاز است

بعد از آن همه شاید و باید اگر برگزیده شدی، روزنه کوچک امیدی به رویت باز خواهد شد. برای حل مشکلاتی مثل مشکل مالی. به دلیل وجود همان نظام کارمندی و بها ندادن به ایده های بچه ها و فراموش کردن این قضیه که رویاهای اینها روزی دستاوردهایشان خواهد شد، کسی شما را برای انجام طرحتان حمایت مالی نکرده است. لاجرم تمام مخارج را با مشقت فراوان، در دوره دانش آموزی یا دانشجویی، از جیب خودت دادی به امید اینکه روزی جبران شود.

اما امید های تو به زودی رنگ می بازد. وقتی که هیچ کسی سراغی از تو و طرحت نمی گیرد. حتی صاحبان صنایع به خودشان زحمت نمی دهند یک نوک پا تشریف بیاوند جشنواره و طرح ها را ببینند. اصلا همکاری بین صنعت و دانشگاه وجود ندارد. صنعت بهایی به فکر و ایده جوان ایرانی نمی دهد.
همان ضرب المثلی که می گویند مرغ همسایه غاز است، همین است دیگر. همین شترمرغ بودنِ جوجه خروس همسایه است که باعث می شود "ماشین برداشت نیمه مکانیزه پنبه" را که فرهاد رستمی برای اولین بار در دنیا طراحی و اختراع کرده است به چشم وزارت کشاورزی نیاید، حاضر به پرداخت بودجه نشوند و از خارج دستگاه هایی به قیمت 250میلیون تومان وارد کنند که جواب هم نمی دهد. معلوم است چرا...هم بومی نیست و هم برای ما ساخته نشده است، نه فکر ما را دارد و نه اعتقاد ما را آن آقای سازنده مثلا خلاق!
در حالیکه دستگاه این جوان نخبه به خوبی در کشاورزی ایران کار می کرد و در حالت تولید فقط 4 میلیون تومان هزینه می برد. به قول همین جوان مشکل از نداشتن اطلاعات است. می گوید:"وزارت خارجه برای به روز کردن اطلاعات کارشناسانش آن ها را به نمایشگاه های خارجی می فرستد. این کارشناس بعد از سفر وقتی مشکلی برای کشاورزی ایران پیش می آید اولین راه حلی که به ذهنش می رسد رجوع به فلان شرکت خارجی است اما به ندرت اتفاق می افتد که وزارتخانه کارشناسش را به دانشگاه بفرستد و ببیند کسی می تواند مشکل را حل کند. کشور برای پیشرفت باید پایه تحقیقاتی را توسعه دهد کاری که در ساختار اجرایی کشور هیچ وقت اتفاق نمی افتد. در ساختار اجرایی، یک وزیر بیشتر بر اساس تجربه معاونانش تصمیم می گیرد تا تحقیقات. اصلا کسی حوصله تحقیقات ندارد!"

این هم جالب است که خیلی از جوانان برای کسب در آمد و به دست آوردن پول وارد مطالعه و تحقیق می شوند. به خاطر پول وارد شدن با واقعییت مغایر است اما وقتی اعتباری به تو ایده هایت نمی دهند مجبوری معامله کنی؛ تازه اگر دلال نشوی! بالاخره یک نهادی باید اعتماد کند تا بروبچه های پژوهشکده رویان بتوانند شاهکار کنند اگرچه آن جا هم اگر نبود حمایت های رهبری مطمئنا هنوز در این بخش درخشان پزشکی در کشور هم وابسته به سایر ملل بودیم.

"بابک علی نژاد" برگزیده خوارزمی و مبتکر طراحی و ساخت دستگاه ترموالکتریک که کاربرد دو منظوره سرمازایی و تولید توان ترموالکتریک دارد، می گوید:" می توانم یک کارگاه کوچک بزنم و ترموالکتریک را تولید و کسب در آمد کنم اما فکر می کنم کار اصلی ام تحقیق است. باید روی طرحی کار کنم و به نتیجه برسم. وقتی به نتیجه رسید دیگر وظیفه من تمام است حالا این کار شخص دیگری است که آن را به تولید برساند."

برای ایده ها زباله دان نسازید لطفا!

ذهن خلاق باید ایده تولید کند، بعد آنهایی که باید و می توانند به این ایده بها دهند، ایده را به جشنواره و تقدیر تنها ختم نکنند، به جوان آنهم از نوع ایرانی الاصل فرد اعلایش اطمینان کنند، و کار را به آنان بسپرند. هیچ اشکالی ندارد که ما فرضا و قتی فلان کمبود را در صنعت یا هر زمینه دیگر داریم به دانشگاه اطمینان کنیم و از آنها بخواهیم مشکل را چاره بیاندیشند. بعد هم اگر قول حمایت می دهیم، حمایت کنیم. نه اینکه نخبه را در نیمه راه رها کنیم. نه اینکه اشک مخترع را برای دادن تائیدیه های مختلف و حمایت جهت تولید در بیاوریم. اگر تمام این کارها را کردیم دیگر نمی گوییم چرا از 30 هزار ایده ای که جوان ایرانی می دهد فقط یک ایده به ثمر می رسد. این آمار شاید مثل بسیاری از آمار دیگر کمی نقص داشته باشد ولی با یک حساب سرانگشتی از مجموع جشنواره های خوارزمی و اختراعات ثبت شده در کشور می توان نتیجه گرفت که اوضاع به همین وخامت است...اصلا کسی دنبال ایده نو نیست؛ همان گذران روزمرگی که باشد، کافیست...

در ضمن خالی از لطف نیست که بدانید با وجود فضای غیر خلاق در نظام آموزشی ما در همین جشنواره نهم خوارزمی، براساس گزارش دبیر جشنواره، 1305 طرح به دبیرخانه جشنواره جوان خوارزمی ارایه شد که نسبت به دوره گذشته رشدی برابر 35 درصد داشته، گروه های تخصصی پس از ارزیابی تعداد 55 طرح را به هیئت داوران جشنواره جوان خوارزمی ارایه دادند. هیئت داورن نیز پس از بررسی نهایی، تعداد 23 طرح را به عنوان برگزیدگان نهایی نهمین جشنواره جوان خوارزمی در بخش دانشجویی و آزاد انتخاب کردند.
در بخش دانش آموزی جشنواره تعداد 21513 طرح از 32 استان کشور ارایه شد که در مجموع 611 طرح به دبیرخانه مرکزی که در معاونت نظری و مهارتی وزارت آموزش و پرورش مستقر است ارسال شد که در نهایت تعداد 59 طرح را به هیئت داوران جشنواره جوان خوارزمی ارایه نمودند. هیئت داوران پس از بحث و بررسی های لازم تعداد 35 طرح را به عنوان برگزیدگان نهایی بخش دانش آموزی و دوره های کاردانی نهمین جشنواره جوان خوارزمی انتخاب کردند.

1305 طرح در بخش دانشجویی، یعنی 1305 ایده خلاق که می توانند پخته تر شوند و زمینه سازی برای ایده های خلاق تر. از بین اینها در نهایت23 طرح برگزیده می شود، که البته فقط برگزیده می شود، بقیه ایده ها چه می شوند؟ دیگر نمی گوییم که برگزیده شدن در این جشنواره هم برای اکثر برگزیدگان آش دهن سوزی نبوده است. از مشکلات و درد دلها هم می گذریم... فقط نگاهی به اوضاع نخبه ها بیاندازید و بخوانید حدیث مفصل از این مجمل...
راستی گروه مشاوران جوان رییس جمهور چه می کنند؟ از ایده کدام جوان ها حمایت می کنند؟ آیا جناب ... که هم صاحب روزنامه شده است و هم مدیرعامل این جوانان خلاق را دور و بر خود جمع کرده است؟ ایا مشاوران جوان در وزارتخانه ها اصلا نخبه های جوان را می شناسند و یا لیستی از آنها دارند؟ آیا...چقدر سوال دارد این سوژه...تنها نکته ای که می ماند تنهایی رییس جمهور محبوبمان است که چه فکر می کرد و چه شد ...
لیلا باقری
منبع : سایت خبری البرز
منبع :
mehdy_pooya - ترکیه - ایزمیز
فرض میکنیم که هواداران جمهوری اسلامی ده درصد هستند و دشمنان جمهوری اسلام نود در صد . ده در صد هوادهر جانشان را برای بقای نظام فدا میکنند . ایا دشمنان نظام حاضرند جانشان را برای فنای نظام فدا کنند؟
سه‌شنبه 9 بهمن 1386

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.