دوشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۶ - ۱۱ ژوئن ۲۰۰۷
مادر 51 ساله، کودک 10 ساله اش را خفه کرد
زن 51 ساله یی که از بازیگوشی کودک 10 ساله اش به ستوه آمده بود در اقدامی جنون آمیز او را کشت.به گزارش خبرنگار ما ساعت 40/16 روز 30 مهرماه سال جاری مسوولان بیمارستانی در جنوب تهران با کلانتری 160 خزانه تماس گرفتند و از مرگ مشکوک پسری 10 ساله خبر دادند. زمانی که ماموران کلانتری در بیمارستان حضور یافتند متوجه شدند کودک 10 ساله که مجتبی نام داشت در حالی از سوی والدین اش به بیمارستان انتقال یافته که پیش از آن جان باخته بود.هنگامی که پدر و مادر مجتبی تحت بازجویی قرار گرفتند هر دو اعلام کردند زمان وقوع حادثه در منزل حضور نداشتند و پس از آنکه وارد خانه شدند پیکر فرزندشان را در حالی که زیر رختخواب های بیرون ریخته از کمد قرار گرفته بود پیدا کردند.در حالی که ماموران کلانتری تصور می کردند مجتبی در پی یک حادثه زیر مقدار زیادی لحاف و تشک گرفتار شده و جان باخته است، زمانی که بازپرس شهریاری رئیس شعبه هفتم دادسرای جنایی تهران به صورت تلفنی از واقعه مطلع شد به ماموران دستور داد پیش از هر اقدامی با کمک گرفتن از پرستاران بیمارستان جسد را به صورت کامل بازرسی کنند تا متوجه شوند آیا آثار درگیری و ضرب و جرح روی پیکر مجتبی مشهود است یا خیر.در همین حال بازپرس ویژه قتل تهران به همراه تیمی از کارآگاهان اداره 10 پلیس آگاهی به سوی بیمارستان حرکت کردند و با حضور در آنجا متوجه شدند یکی از پرستاران آثار کبودی را دور گردن کودک 10 ساله مشاهده کرده است. وجود علائم جراحت روی بدن مجتبی حکایت از آن داشت که مرگ وی یک حادثه نبوده بلکه او به دست فرد یا افراد ناشناسی کشته شده است. به همین خاطر جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت و والدین مقتول تحت بازجویی قرار گرفتند.پدر مجتبی گفت؛ زمان حادثه من در منزل حضور نداشتم و سر ظهر پس از خریدن میوه به منزل بازگشتم و فرزندم را در آن حالت دیدم و سراسیمه وی را به بیمارستان رساندم و نمی دانم در خانه چه اتفاقی افتاده است. مادر 51 ساله مجتبی نیز در اظهاراتش گفت؛ من نیز زمان حادثه در خانه نبودم و برای پیگیری اوضاع درسی مجتبی به مدرسه وی رفته بودم اما متوجه شدم پسرم در مدرسه نیست به همین دلیل شتابان خودم را به خانه رساندم و با پیکر بی جان او روبه رو شدم.در همین حال پزشکی قانونی پس از انجام معاینه های اولیه اعلام کرد آثار بر جای مانده روی جسد حکایتگر آن است که کودک 10 ساله بر اثر حلق آویز شدن جان باخته است و از آنجا که شیار ایجاد شده روی گلوی مجتبی به صورت افقی است این پسربچه به قتل رسیده زیرا اگر وی خودکشی کرده بود شیار ایجاد شده باید به شکل مایل خودنمایی می کرد.در حالی که هیچ شبهه یی در به قتل رسیدن مجتبی وجود نداشت اعضای خانواده او به مظنونان اصلی این پرونده جنایی تبدیل شدند و کارآگاهان همزمان با بازجویی از آنان به مدرسه کودک 10 ساله رفتند. مدیر مدرسه در خصوص روز حادثه به کارآگاهان گفت؛ حدود ساعت 11 صبح بود که مادر مجتبی به مدرسه آمد و در حالی که پریشان بود سراغ پسرش را گرفت و ما به وی اطلاع دادیم این دانش آموز به مدرسه نیامده است. مادر مجتبی پس از شنیدن این حرف به سرعت از مدرسه خارج شد. کارآگاهان در ادامه به منزل مقتول رفتند و با بازرسی آنجا متوجه شدند در خانه هیچ محلی برای حلق آویز کردن پسربچه وجود ندارد و به احتمال بسیار زیاد طناب یا پارچه یی را دور گردن وی بسته و او را به این طریق خفه کرده اند.در شرایطی که پلیس در حال انجام تحقیقات محلی بود پسر نوجوانی با مراجعه نزد ماموران گفت؛ من حدود ساعت 30/10 صبح روز حادثه صدای مجتبی را که از خانه شان فریاد می کشید و درخواست کمک می کرد شنیدم اما آن موقع موضوع را جدی نگرفتم.اظهارات این شاهد سبب شد ظن پلیس بیش از پیش به مادر مقتول که ماه جبین نام دارد معطوف شود زیرا او مدعی شده بود تا ساعت 11 صبح که در مدرسه پسرش حضور یافت نمی دانست مجتبی آن روز به مدرسه نرفته است.به این ترتیب زن 51 ساله تحت بازجویی های مجدد قرار گرفت و در نهایت به کشتن پسرش اعتراف کرد. ماه جبین گفت؛ مجتبی فرزند پنجم من و پسر بازیگوشی بود و علاقه یی به مدرسه رفتن نداشت و رفتارهای او برای ما تبدیل به یک معضل بزرگ شده بود. ساعت 7 صبح روز حادثه من خودم پسرم را تا مقابل در مدرسه بدرقه کردم و زمانی که اطمینان یافتم او دنبال بازیگوشی نخواهد رفت به منزل بازگشتم اما ساعت 10 صبح بود که مجتبی با لباس های خاکی و صورت زخمی به منزل بازگشت. پس از دیدن پسرم با او دعوا کردم و گفتم برای چه زود به خانه بازگشته است اما او جواب داد که امروز اصلاً به مدرسه نرفته و پس از دور شدن من آنجا را ترک کرده است.مادر مقتول ادامه داد؛ با شنیدن این حرف ها به شدت عصبی شدم و در همان لحظات درد معده ام که یک بیماری قدیمی است دوباره شروع شد. در حالی که کلافه و عصبانی بودم به مشاجره با پسرم پرداختم و در یک لحظه روسری ام را دور گردنش پیچیدم و آن را فشار دادم. مجتبی به شدت تقلا می کرد تا خودش را از چنگ من برهاند و در همین حین به رختخواب ها برخورد کرد و زیر آنها مدفون شد. من که از این اتفاق ها ترسیده بودم سراسیمه به مدرسه پسرم رفتم تا این طور وانمود کنم که از غیبت او بی خبر بوده و زمان وقوع قتل نیز در منزل حضور نداشته ام.پس از اعترافات این زن میانسال وی بازداشت شد و تحقیقات در این خصوص همچنان ادامه دارد.
نظرات کاربران ( لیلا - تهران - ایران )
|
واقعا ناراحت کننده است که مادری با این سن فرزندی با این سن کم دارد او که حوصله بچه ندارد برای چه بچه دار شده آن هم بچه پنجم که بعد از هم بخواهد چنین کاری انجام دهد . |
سهشنبه 8 آبان 1386 |
|
| ناشناس - ایران - تهران |
مرده شور این مادر رابشورد. |
شنبه 19 آبان 1386 |
|
