یانگوم و دردسرهای تغییر جنسیت در ایران
یانگوم و دردسرهای تغییر جنسیت در ایران
معصومه ناصریاردوان روزبه
رادیو زنانه را از اینجا بشنوید.
معصومه: مدتی است که من ایمیلهای «spam» (هرزی) دریافت میکنم در مورد «جواهری در قصر». یعنی سریالی که به همین نام از تلویزیون ایران پخش میشود. همین امروز هم ایمیلی داشتم که میگفت، «سریال کامل جواهری در قصر را فقط ۷۹۰۰ تومان، پنج تا دی.وی.دی، با زیرنویس فارسی، همراه پشت صحنههای این فیلم» بهصورت پستی میفروشند. اردوان تازگیها از ایران آمده و از کسانی است که خیلی علاقهمندند به این سریال ...
اردوان: من تکذیب میکنم!
میم: قبل از هرچیز به ما بگو جریان این سریال چیست؟
الف: داستان «جواهری در قصر» برمیگردد به یکی از آن سریالهای سری «چشمبادامی»ها به نظر من. میدانی که روزهای اول بعد از انقلاب، در واقع سالهای اول بعد از انقلاب بود که سریال «خانم اوشین» بود خیلی گل کرده بود و در وانفسایی که شبی سه چهار ساعت بیشتر تلویزیون برنامه پخش نمیکرد، این گل سرسبد همه برنامههای تلویزیون بود و یادم میآید خیابانها خلوت میشد و ترافیک کم میشد و بعد یک هو یک آمار خواندم، گفتند موقع پخش این سریال جنایت و سرقت کم میشود ...
میم: حالا این خانمی که همچون «جواهری در قصر» است، یک چشمبادامی است شبیه «اوشین»؟
الف: فکر میکنم خیلی بهش نزدیک است. آن داستان یک دختر خیلی فقیر و بیچاره بود که به سختی زندگیاش را عوض کرده بود و توانسته بود رشد بکند و دقیقاً اتفاقی هم که در این جریان راجع به خانم «یانگوم» کرهای وجود دارد، همین است. او یکی از دخترهایی است که به سختی وارد آشپزخانهی کاخ میشود و کلی زحمت میکشد و بعد با کلی مسایل هی بیرونش میکنند و برمیگردد و البته بعضی از اتفاقات رمانتیک وسطش میافتد.
میم: از این دخترهای طفل معصوم طفلکی که در عین زیبایی، خیلی زبانبسته هستند؟
الف: واقعاً همین است. باور کن آن قدر کتکخورش ملس است که ملت مینشینند پای تلویزیون حرص میخورند «آخ چرا جواب این را نداد، چرا جواب اون را نداد» و خب بالاخره همین جوری هم هست.
میم: خب این سریال چند شنبهها پخش میشود یا میشد؟
الف: نمیدانم! فکر میکنم جمعههاست.
میم: تو که علاقهمند بودی به این سریال؟
الف: من ازاولش تکذیب کردم. من اصلاً فرصت دیدن این سریال را ندارم. ولی معصومه؛ بگذار یک مسألهی جالب به تو بگویم. این جزو سریالهایی بود که هنوز بخشهای زیادی از آن پخش نشده بود که دیویدی کاملش منتشر شد. چیزی هم که مردم را خیلی علاقهمند کرده بود و توی مملکت ما همه دنبال نگفتهها هستند، بدون سانسور.
میم: میدانی؛ من اسم این خانم «یانگوم» را در گوگل جستجو کردم و جالب است که به ۷۹۵ هزار مدخل رسیدم و «جواهری در قصر» را که جستوجو کردم، یک میلیون و دویست و بیست هزار مدخل در گوگل در این مورد وجود دارد و در موردش به فارسی نوشتهاند.
الف: چه قدر کم! من فکر میکردم خیلی بیشتر از اینها باید باشد!
یک تغییر کوچک، یک تغییر بزرگمیم: حالا از سریال «جواهری در قصر» بگذریم و برویم سراغ یک مسألهی دیگری. من یکی دو هفتهی پیش با وبلاگی آشنا شدم که نویسنده آن، پسری است که میخواهد دختر بشود. بعد که دقت کردم و با او در تماس بودم، دیدم که «ترانسسکسوال» است. در این مورد یک گفتگوی مفصل با خانم فرزانه بنیهاشم داشتم که اخیراً پژوهشی را درباره آنها انجام داده و امروز بخشهایی از آن را میشنویم. از خانم بنیهاشم در مورد «ترانسکسوال»ها پرسیدم و این که آن کسانی که در ایران دیده، چه ویژگیهایی دارند:
شاید به لحاظ ساختارهای ظاهری به نظر برسد که (یک ترانس) پسری است که تمایل شدیدی به یک پسر دارد. ولی به لحاظ ژنتیکی و به لحاظ یافتههای درمانی به لحاظ حتی رفتاری (در مقایسه با همجنسگراها) خیلی با همدیگر متفاوت هستند.
من تعداد زیادی بچههای ترانس را دیدهام. بچههایی که از کودکی قالب هویت خودشان را نپذیرفتهاند. دخترهایی که معتقدند از بچگی کاملاً شبیه پسرها بودند و با زور کتک توی میهمانیهای دخترانه شرکت میکردند.
اینها از لحاظ جسمی نشانههای پسرانه دارند یا ... ؟
هیچ نشانهای به لحاظ فیزیکی از نگاه جنس مخالف در آنها وجود ندارد. یعنی یک پسر با قالبی کاملاً پسرانه، ولی به لحاظ روانی یک دختر است و خودش را یک دختر میداند. به همین دلیل میگوییم «اختلال هویت جنسی». ولی هیچ نشانهای ندارد. البته اخیراً یافتههای پزشکی در این حوزه نشان میدهد که یک اختلالهایی در غدد هیپوتالاموسشان دارند. به لحاظ هورمونی یک اختلالهایی را در آنها مشاهده میکنند. کاملاً به لحاظ فیزیکی یا یک دخترند یا یک پسرند، ولی به لحاظ روانی کالبدشان را نمیپذیرند.
اصلاً ترانسسکسوالهای ایرانی چند نفرند؟ یعنی مواردی که شما دیدید و درموردشان حرف میزنید؟
خب مسأله ترانسسکسوالها که در ایران یک واقعیت خیلی پذیرفته شده نیست. یعنی جامعه به سختی میپذیرد پسری را که مثلاً تا بیست و یکی دو سالگی در قالب یک پسر بوده، حالا گرایشهای دخترانه پیدا بکند و برود تبدیل بشود به یک دختر.
اینها با (تهدید) اجتماعی روبهرو میشوند؛ با مخالفتهای خانوادگی و به خصوص در مورد پسرهایی که میخواهند تبدیل بشوند به دختر. مثل ابتدای ورود ایدز به ایران، این هم یک پدیدهی کاملاً مظنون و ناشناخته است هنوز در ایران. خانمها که اصلاً نمیتوانند این را بپذیرند.
ما آمار بسیار دقیقی نداریم. من آمار مختلفی بین یکهزار، چهارهزار تا 13 هزار از مسئولین مختلف شنیدهام و مطمئنم هیچ کدام از این ارقام نمیتواند دقیق باشد. اما یک شاخص به شما میدهم که به راحتی میتوان از روی آن فهمید که تعداد اینها چه قدر است.
سازمان بهزیستی در طول یک سال گذشته، بدون این که در هیچ مرجع یا پایگاه رسمی این مرکز آسیبهای اجتماعی خودشان را بهعنوان یک پایگاه ترانسها معرفی کرده باشد، حدود 300 پروندهی ثبتشده دارند. یعنی فقط سینه به سینه، از طریق بچههای ترانس که همدیگر را میشناختند این اطلاعرسانی اتفاق افتاده است. در هیچ مرجع رسمی اعلام نشده است.
میم: نتایج پژوهشی که در گفتوگو با خانم بنیهاشم بهدست آوردم، باعث شد که یک کمی بیشتر پیگیر بشوم و در این مورد قرار است در هفتههای آینده بیشتر حرف بزنیم. اردوان، فکر میکنم تو هم در این مورد جستوجو داشتی.
الف: یکی از موضوعات مورد علاقهام این بحث بوده. از موقعی که این یک گفتوگوی ممنوعه بوده در ایران، من دنبال این قضیه بودم و خیلی برایم جالب بود. یک اشکال بزرگ به جامعهی ما وارد است. ما تفاوتی بین هموسکسوال و ترانسسکسوال قائل نیستیم و این دو باهم تفاوت دارند.
ما باید از دو منظر به این موضوع نگاه کنیم. این دو بحث جدا از هم هست که خب حالا اخیراً یک مقداری با نگاه آسیبشناسانه به این مسایل دارند برخورد میکنند. جالب است بگویم که ۲۳ سپتامبر در شهر تورینو، قرار است سمیناری برگزار بشود تحت عنوان «اسلام و دموکراسی» که در این سمینار از ایران حجتالاسلام کریمنیا شرکت میکند که یکی از کسانی است که در زمینهی بحث فقهی این مسأله و مسایلش دارد بررسی میکند و یک مقالهی خیلی جالب هم در این سمینار ارائه کرده در ارتباط با مبانی اسلام و مسأله تغییر جنسیت. فکر میکنم موضوع جالبی باشد.
میم: من در مورد فرآیند تغییر جنسیت هم از خانم بنیهاشم پرسیدم گویا کار بسیار سختی است. بگذار ببینیم برای این که یک پسر ترانس تبدیل بشود به یک دختر، آن طور که خودش میخواهد، چه دردسرهایی را باید طی کند:
فارغ از اینکه یک نفر چه پروسهای (راطی میکند تا) به خاطر تظاهرات شخصیتی خودش، در واقع مطالعاتی میکند که پی میبرد به این که یک ترانس است، تا موقعی که میخواهد عمل بشود، باید این کارها را بکند.
اولاً باید پدر و مادرش را ببرد و با یک درخواست از پزشکی قانونی، خودش را بهعنوان یک ترانس معرفی میکند. آنها هم معرفیاش میکنند به یک گروه روانکاو که هفت هشت جلسه را بگذراند. گمان میکنم نزدیک چند ماه متوالی اینها با آن گروه روانپزشک جلسهها و دیدارهای جمعی دارند که (بعد) آن روانپزشکها تأیید میکنند که این یک ترانس است.
خب اگر خانواده مخالف باشد، آن آدم بلاتکلیف است دیگر. در حالی که این بچهها، این تظاهراتشان از سن هفده یا هجده سالگی شروع میشود، ما بیشتر ترانسهایمان بین 20 تا 25 سال هستند. یک مشکلش از خانواده شروع میشود که اگر خانواده موافقت نکند، پروسهی قانونی به سختی طی میشود.
بعد که میرود پزشک قانونی و بعد از دیدار با گروه روانکاو تا موافقت را بگیرد، میفرستندش دادگاه تا قابلیت تغییر اسم و صدور شناسنامه جدید را پیدا بکند و شناسنامه به نام جدید فرد صادر میشود.
تا مدتها این مشکل وجود داشت که مثلا برای من شناسنامه صادر میکردند، اسم من فرزانه است و میخواستم تبدیل بشوم به حسن. یک شناسنامه به اسم حسن برای من صادر میکردند؛ ولی انتهای شناسنامه مینوشتند این شناسنامه متعلق است به حسن که قبلاً فرزانه نام داشته. همین خودش برای بچهها مشکل ایجاد میکرد. اینقدر دوندگی کردند تا این بند از انتهای شناسنامه حذف بشود. بعد از آن میتوانند سیکل درمانیشان را شروع کنند یا به موازات آن کارهایشان را انجام میدهند.
ولی به هر حال خود صدور گواهی رسمی از دادگاه، حدود دو سال طول میکشد و بچهها معمولاً این فاصله را تحمل نمیکنند و به حدی از این اختلال هویت جنسی خودشان نارضایتی دارند که معمولاً به لحاظ پوشش و به لحاظ ظاهر، این تغییر قیافه را انجام میدهند. یعنی هنوز بدون این که شناسنامهی رسمی داشته باشند، دخترها با ظاهر پسرانه و پسرها با ظاهر دخترانه توی جامعه میچرخند.