منطق بنی‌اسرائیل - عباس عبدی

منطق بنی‌اسرائیل - عباس عبدی

دو نفر پس از مدت‌ها که همدیگر را ندیده بودند به دیدار هم نائل شدند. نفر اول پس از احوالپرسی از اینکه نفر دوم پسرش را زن و دخترش را شوهر داده اظهار خوشحالی کرد و حال و احوال آنان را پرسید. نفر دوم گفت: دامادم خیلی آدم خوبیه، مثل یک دسته گل. هر ماه دخترم را به سفر می‌برد، خانه خوبی برای او خریده، ماشین آخرین سیستم دارد، یک خدمتکار هم آورده منزل که کارها را انجام دهد.

اما امان از عروس بد جنسم که روزگار را به پسرم سیاه کرده، همه‌اش می‌گوید چرا سفر نمی‌رویم، یا خانه و ماشین نمی‌خری، یا اینکه می‌گه من خسته می‌شم، خدمتکار باید بیاری!! به این می‌گویند منطق بنی‌اسراییلی که دنیا را بر محور خود می‌بیند و هیچ قاعده‌ای را که بر خود و دیگری همزمان حاکم باشد نمی‌پذیرد. قاعده اخلا‌قی و رفتاری را مستقل از خود و منافع خود تعریف نمی‌کند. کاری را که برای خودش می‌پسندد، همزمان برای دیگری نمی‌پسندد، و کاری را که برای دیگری می‌پسندد، همزمان برای خودش جایز نمی‌داند. دروغ و تهمت و خیانت در امانت و نقض پیمان خوب است اگر وی انجام دهد و بد است اگر دیگری مرتکب شود و برعکس. آن لطیفه‌ای که در ابتدا نوشتم نمونه‌ای از رفتار غالب در عرصه سیاسی ماست. همه عالم و آدم باید آزادی‌های سیاسی را رعایت کنند و مانع حضور دیگران در انتخابات و ساخت قدرت نشوند و این وظیفه‌ای انکارناپذیر است، مگر برای خودمان، که رد صلا‌حیت و منع آزادی دیگران نه تنها از سوی ما بد نیست، که خوب و مشروع بلکه واجب هم هست.وقتی ما کاری را می‌خواهیم انجام دهیم همه دنیا لا‌بد آن را انجام می‌دهند و اگر ما نمی‌خواهیم انجام دهیم حتما دیگران آن را انجام نمی‌دهند. رژیم گذشته محکوم است، که چرا مانع حضور و مشارکت انتخاباتی کسانی می‌شد که سلطنت، آن هم از نوع محمدرضا شاهی را قبول نداشتند و فقط سرسپرده‌ها را اجازه شرکت می‌داد، اما همان رد صلا‌حیتها و خصلت منفی امروز به عنوان دستاورد و خدمتی عظیم!! معرفی می‌شود. به این جمله توجه کنید که آن را یکی از اعضای مجلس حاضر که با استفاده از همین دستاورد عظیم بر صندلی مجلس تکیه زده است فرموده است: <به اعضای شورای محترم نگهبان هم می‌گویم که در تمام دنیا و انواع رژیم‌ها و حکومت‌ها، کسانی می‌توانند وکیل، وزیر، استاندار و فرماندار شوند که معتمد و سرسپرده به رژیم‌های حاکم بر کشورشان باشند، بنابراین مبادا همانند دوره ششم باز هم برخی افراد را تأیید صلا‌حیت کنید که اساس نظام مقدس جمهوری اسلا‌می‌ را قبول نداشتند...> این ادعا را درباره همه دنیا و انواع رژیم‌ها نمی‌توان پذیرفت، البته برخی از رژیم‌ها چنین‌اند، اما در مورد رژیم گذشته خودمان قطعا این ادعا صدق می‌کند، و اعتراض مردم و مبارزان هم وجود همین ویژگی در رژیم گذشته بود و بنیان فساد آن رژیم هم در تشکیل مجالس سرسپرده بود، زیرا اگر حتی اندکی نماینده واقعی به مجلس که اکثریت آن هم سرسپرده بودند، راه می‌یافتند، اجازه نمی‌دادند که آن رژیم به آن فلا‌کت بیفتد، چه رسد به اینکه تمامی ‌مجلسی‌ها، نماینده واقعی مردم می‌بودند. رد صلا‌حیت به دلیل عدم عقیده به هر نظامی ‌از چند جهت قابل نقد و نقض است. یک جهت ابتدایی آن مخالفت با سنت و خواست خداوندی است. خداوندی که بندگان خود را حیات و روزی می‌دهد، برخی از این بندگان نه تنها او را قبول ندارند، بلکه علیه او هم تبلیغ می‌کنند، اما خداوند بر اساس اراده و خواست خود این افراد و حتی شیطان را هم مهلت داده است که برنامه‌های خود را اجرا کند و در برابر آنها نیز، افراد خوب و پاک‌نهادی را قرار داده که برنامه هدایت‌گر ارائه کنند و مردم از میان این برنامه‌ها گزینش کنند. کاری را که خداوند علیه چنین بندگانی روا نداشته است، دیگران از مواضع خدایی به چه حقی علیه مردم روا می‌دارند؟ فرض کنیم که رد صلا‌حیت در همه نظام‌ها همان‌طور که این آقا خواهان آن است باشد، و به دلیل همگانی بودن این ارتکاب آن رفتار حق هم باشد!! خوب آیا می‌پذیریم که با همفکران ما هم در همه دنیا همین‌طور برخورد شود؟ اما دلیل مهم‌تری برای نقد این منطق وجود دارد. اگر آدم رد صلا‌حیت شده از نظر رد صلا‌حیت‌کننده، صالح نباشد و حتی فاسد باشد، خوب این را به مردم اعلا‌م کنند تا مردم به او رأی ندهند، اما اگر مردم به همین افراد رد صلا‌حیت شده علا‌قه‌مند هستند و آنان هم رد صلا‌حیت را نقطه قوت و افتخار خود می‌دانند، در این صورت تعریف شما از نظام و رژیم چیزی غیر از مردم خواهد بود. و کم‌کم جدایی میان نظام و مردم به حدی خواهد رسید که اینگونه منطق‌ها هم کارایی خود را از دست خواهند داد. رژیم و نظام پایدار، یعنی مردم و خواست مردم. در چنین رژیمی‌ رد صلا‌حیت واقعی در پای صندوق‌های رأی است و نه پیش از آن.اگر افراد رد صلا‌حیت شده، تایید شوند از دو حال خارج نیست یا رای می‌آورند یا رای نمی‌آورند. اگر نمی‌آورند پس این همه مانع سازی و صدای اعتراض خریدن و ناخوش نامی ‌برای چیست؟ اما اگر رای می‌آورند (ولو هر عقیده‌ای داشته باشند) در این صورت این کار چیزی جز خالی کردن پایه‌های حکومت از حمایت مردم نیست. البته ابتدا آثار آن چندان ملموس و خطرناک نمی‌نماید و حتی شیرین هم جلوه می‌کند، اما کم‌کم که آثار آن هویدا شد دیگر رد صلا‌حیت‌های محدود هم پاسخگو نخواهد بود و باید تا نهایت حذف پیش رفت همچنان که اکنون در حال پیشروی هستند. اما به کدام سو؟ همان سویی که ...

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.