نکات زیبای زندگی - گفتگو با خدا

خدا...

از خدا خواستم عادتهای زشت را ترکم بدهدخدا فرمود: خودت باید آنها را رها کنی

I asked God to take away my habit

God said, no
It is not for me to take away, but for you to give it up

از او درخواست کردم فرزند معلولم را شفا دهد فرمود: لازم نیست، روحش سالم است، جسم هم که موقت است

I asked God to make my handicapped child wholeGod said, noHis spirit is whole, his body is only temporary

از او خواستم لااقل به من صبر عطا کندفرمود: صبر، حاصل سختی و رنج است. عطا کردنی نیست، آموختنی است

I asked God to grant me patience God said, noPatience is a byproduct of tribulation. It isn't granted, it is learned

گفتم: مرا خوشبخت کنفرمود: «نعمت» از من، خوشبخت شدن از تو

I asked God to give me happinessGod said, noI give you blessings; happiness is up to you

از او خواستم مرا گرفتار درد و عذاب نکندفرمود: رنج از دلبستگیهای دنیایی جدا و به من نزدیکترت میکند

I asked God to spare me painGod said, noSuffering draws you apart from worldly cares and brings you closer to me

از او خواستم روحم را رشد دهدفرمود: نه، تو خودت باید رشد کنی من فقط شاخ و برگ اضافیات را هرس میکنم تا بارور شوی

I asked God to make my spirit growGod said, noYou must grow on yours own! But I will prune you to make you fruitful

از خدا خواستم کاری کند که از زندگی لذت کامل ببرم فرمود: برای این کار من به تو «زندگی» داده ام

I asked God for all things that I might enjoy lifeGod said, no.I will give you life. So that you may enjoy all things

از خدا خواستم کمکم کند همان قدر که او مرا دوست دارد، من هم دیگران را دوست بدارم.خدا فرمود: آها، بالاخره اصل مطلب دستگیرت شد

I asked God to help me love others, as much as He loves me God said: Ahah, finally you have the idea

منبع : گوناگون

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.