سه شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۵ - ۰۶ فوریه ۲۰۰۷
آیت الله بجنوری: اصلا ببینیم واقعا رجم در اسلام تشریع شده یا تشریع نشده؟
آیتا... سیدمحمد موسوی بجنوردی، فرزند مرحوم آیتا... العظمی میرزا حسن موسوی بجنوردی از مراجع تقلید دوره معاصر است، همچنین از طریق مادری نیز با آیتا... العظمی سید ابوالحسن اصفهانی مرجع تقلید شیعیان و صاحب کتاب وسیله النجاه منسوب است. وی تحصیلات عالی خود را در نجف اشرف، در خدمت پدر و سایر اساتید بزرگ آن دوران سپری نموده است و از آیتا... العظمی خویی و امام خمینی (ره) نیز اجازه اجتهاد دریافت کرده است.
او از سال 1361 به بعد در دانشگاهها و حوزه های علمیه مختلف تدریس نموده و بیش از دهها کتاب و مقاله در حوزههای مختلف فقهی، حقوقی، فلسفی و اجتماعی به رشته تحریر درآورده است. وی مدتی نیز به حکم امام خمینی در شورای عالی قضائی عضویت داشته است. آنچه در پی میآید، گفتوگویی است با ایشان درباره جایگاه رجم (سنگسار) و نظریات مربوط به آن در فقه اسلامی.با توجه به اینکه آیه رجم در قرآن نیامده و فقط صدتازیه (ماه جلده) آمده است، آیا از منظر موازین فقهی حکم آن چیست و نیز آیا از طریق شیعه در فقه و حدیث مدارکی در اینباره هست یا نیست. همچنین از طریق اهل سنت چطور؟ توضیحاتی لازم هست. سوالی فرمودید درباره مساله رجم، همانطوری که میدانید در قرآن کریم راجع به زنا یک آیه داریم: الزانیه و الزانی فاجلدو کل واحد منهما مأه جلده ما یک قاعده ادبی داریم طبق آن چنانچه مبتدا الف و لام درش وارد بشود، موجب افاده حصر در خبر است، خود علمای ادب شرح میدهند به اینکه در اینجا میگویند مثل الکرم فیالعرب و الصنعه فیالصین یعنی ینحصر الکرم فیالعرب و تنحصرا الصنعه فیالصین. اینجا میگوید، الزانیه و الزانی فاجلدوا کل واحد منهما مأه جلده خلاصه، این از آن عموماتی است که میخواهم عرض کنم آبی است تخصیصاش، آیا عموماتی داریم؟ آقایان وقتی که بحث میکنند آبی است از تخصیص؟یعنی امتناع دارد و تخصیصبردار نیست؟بله، تخصیصبردار نیست. یعنی میخواهم بگویم، مثل حکم عقلی است، حکم عقلی قابل تخصیص نیست و این شباهت به آن دارد، یعنی وضعیتش طوری است که به حسب ظهور عرفی و به حسب متفاهم عرفی تخصیصبردار نیست. یعنی کیفر جرم زنا در قرآن فقط یکصد تازیانه یعنی مأه جلده هست و با حکم دیگری مانند رجم تخصیص نمیخورد. از آن طرف هم یک واقعیتی را باید عرض بکنم، اگر قانونگذار میخواهد کیفری را در قرآن بیان بکند که عمده منبع قوانین ما هست، نمیآید کیفر ضعیفتر را اول بیان بکند و بعد با سنت بیاید کیفر قویتر یعنی رجم را بیان بکند. مثلا در قرآن بیاید مساله صد شلاق را بگوید و بعد با سنت بیاید مساله رجم را بگوید. این مساله اصلا یک مقداری مستبعد و مستهجن است و یک نحو استهجانی دارد که بنای عقلا آن را نمیپذیرد و در جوامع اینطور نیست که این کار بشود، بلکه به عکس است، مثلا اگر اشد مجازات را در قرآن که مصدر تشریع است بگوید، اخف مجازات را میتواند در سنت بگوید و جنبه تخصیصی هم داشته باشد، و عموم آن را تخصیص بزند. مساله دیگر آیاتی است که در قرآن هست که موید اشکال مورد نظر ماست درباره رجم، چون اصلا عذاب که در قرآن و در آیه مربوط به مجازات زناکاران آمده، به معنی کیفر است و در آن گفته شده که <ولیشهد عذابهما طائفه من المومنین> یعنی اجرای کیفر جلد و شلاق خوردن زن و مرد زناکار را باید گروهی از مومنان تماشا کنند. اگر عذاب را در این آیه به معنی رجم بگیریم با آیات دیگر قرآن تناقض پیدا میکند. در آیات دیگر داریم که خطاب بر زنان پیغمبر اکرم(ص) وارد شده که ذات باریتعالی میفرماید: <یا نساء النبی لستن کأحد من النساء من یأت منکن بفاحشه مبینه یضاعف لها ضعفین> یعنی ای همسران پیامبر، شما مانند بقیه زنان نیستید، اگر یکی از شماها مرتکب فحشای مبینه [زنا] بشود، کیفر و عذاب او دو برابر زنان دیگر است. زنان پیغمبر همه شوهر داشتند، اصلا امهات مومنین بودند، فاحشه مبینه کنایه از زناست. یعنی اگر شما این را انجام بدهید، شما دو برابر کیفر دارید. پس باید پیشاپیش کیفری مشخص شده باشد، تا دو برابر آن معنی و مفهوم پیدا کند. یعنی قبلا عددی معلوم هست که کیفر اینان دوبرابر آن میشود و آن، صد تازیانه است که میشود دویستتا. اما اگر بگوییم کیفر زن شوهردار رجم است در این صورت، دو برابر یعنی چه؟ دیگر دو برابر اصلا معنا ندارد، چون رجم قابل تکرار نیست اصلا، چون واحد مشخصی است و قابل تکرر نیست.یعنی رجم، مرگ از طریق سنگسار است و مرگ هم یعنی یک بار بیشتر مفهوم ندارد.بله و لذا یک مقدار اینها مستبعد میکنند مساله را و سبب میشود که انسان دقت بیشتری بکند. من واقعا در اینجا از همه فقهای عظام، از دانشمندان و پژوهشگران خواهش میکنم در این مساله دقت زیادی بشود، واقعا ببینیم به کجا میرسیم. اصلا ببینیم واقعا رجم در اسلام تشریع شده یا تشریع نشده؟ همانطوری که بعضیها میآیند نقل میکنند و میگویند که این از تشریعات عمر است. این را در صحیح مسلم یا بخاری دارد، ولی دقیقا نمیدانم کدام، در یکی از این دوتاست، دارد که بعد از پیغمبر اکرم(ص)، ابوبکر دستور داد به زیدبن ثابت که برو قرآن را جمعآوری و تدوین کن، اگر دو نفر شاهد شهادت میدادند، زیدبن ثابت میپذیرفت، عمر به تنهایی آمد و گفت که آیه رجم هم نازل شده ولی چون پیغمبراکرم(ص) مریض بود وارد قرآن نشد ولی زیدبن ثابت قبول نکرد و آن را وارد قرآن نکرد. طبق این خبر، ریشه رجم مقدار زیادی به خلیفه دوم، عمر برمیگردد. خلفا و حکام نیز برای سرکوب مخالفان خود همیشه از آن سوءاستفاده میکردهاند. فکر میکنم در کتاب تاریخ بغداد باشد. من خیلی سال قبل دیدم، آنجا میگوید بنیعباس وقتی میخواستند دشمنان خودشان را بکشند همین مساله رجم را مطرح میکردند و میکشتند. یعنی اینکه یک وسیلهای شده بود برای آنها که دشمنانشان را به این کیفیت میکشتند.ابزار سیاسیشان بود؟بله، به اعتقاد من واقعاً ابزار سیاسیشان بود . روی اینها باید دقت بشود. روی روایاتش خیلی دقت بشود. روایاتی که راجع به رجم کردن هست، چه زمان پیغمبراکرم(ص) و چه در زمان امیرالمومنین علی(ع) خیلی قابل دقت است.برخی روایات هست که نمونههایی از حکم رجم را بیان میکنند یعنی قبل از آنکه عمر سر کار بیاید و خلیفه بشود، روایاتی از طریق اهل سنت هست؛ یکی راجع به یک زن و مرد یهودی است و یکی هم درباره شخصی به نام ماعز که مسلمان بادیهنشین است، یعنی کلمهاش هست منالاعراب که جمع همان بادیهنشینان میشود، چون جمع عَرَب میشود عرب، پس معلوم میشود او بادیهنشین بوده است. مسلمان بادیهنشین که طبق تفصیلی که در آن روایت هست، گویا پیغمبراسلام(ص) دستور فرمودند آن دو زن و مرد یهودی وماعز را رجم کنند. و اینها قبل از عمر است، این توجیهش چه میشود؟این از حیث سند ضعیف است. بعد هم چیزی و نکتهای در متن این روایات هست که آنها را دچار اشکال میکند و آن اینکه اساسا روایاتی که متضمن رجماند، چه در زمان پیغمبراکرم(ص) و چه در زمان خلافت امیرالمومنین، همه اینها میگویند که آن طرف با گریه میآمد و با گریه میگفت که طهرنی یا رسولالله، طهرنی یا امیرالمومنین، پیغمبر یا امیرالمومنین پشتش را میکرد به او و توجه نمینمود، باز او میآمد این طرف، تا اینکه چهار دفعه این کار را کرد که حضرت پذیرفت. جریان خیلی مفصل است. بنده عرض میکنم که این از مسلمات فقه ماست در باب زنا که اگر قبل از ثبوت عندالحاکم متهم توبه کند مسقط حد است. سوال من این است که واقعا برای توبه و پشیمانی یک فرد بزهکار چه مصداقی بالاتر از این میتوانید پیدا بکنید که طرف دارد گریه میکند و بدون آنکه او را مجبور نمایند اینچنین اظهار ندامت میکند. آیا این توبه نیست؟ پس توبه به معنای چیست؟ توبه به معنای پشیمانی است. حضرت سجاد(ع) در صحیفه سجادیه بیان میکند: الهی ان کانت الندم الیک التوبه فأنا من النادمین.> کسی میآید خودش را در معرض کشتن قرار میدهد و میگوید من را پاک کن یا رسولا...، دیگر ما از این مصداق بالاتر، از توبه بالاتر داریم. من میپرسم آیا چطور شد که اینها توبه کردند، ولی پیغمبر اکرم(ص) یا امیرالمومنین بر ایشان حد جاری کردند، در حالی که توبه قبل از ثبوت در نزد حاکم مسقط حد است، لذا این روایات همه قابل خدشه است، چطور شده که با وجود توبه مسلم اینها، باز اجرای حد شده است، آیا تشکیک در صدور روایات بکنیم؟ چون اگر یقین داشته باشیم که روایات مال پیغمبر یا ائمه است، تشکیک ندارد، اما در باب روایات درایت خیلی مهم است که ما باید ببینیم روایات با اصول دیگر فقه ما سازش دارد یا نه. وقتی دیدیم روایتی با اصول فقه ما سازش ندارد، مانند همین مساله که برخلاف قاعده <قبولی توبه قبل از اقرار عندالحاکم مسقط است> میباشد، اینجا میبینیم عملا مسقط نشده و منافات با آن روایات دارد.در اینجا دو مساله و یا نکته دیگر نیز هست. اول اینکه در باب رجم شهرت فتوای علمای شیعه است و نیز علمای اهل سنت هم که طبعا فتوا دادهاند، آیا شما در بین آرای فقهای شیعه فتوایی غیر از آن فتوای مشهور راجع به عدم رجم ملاحظه فرمودهاید؟نکته دیگر این است که، در زمانی که حضرتعالی در دیوانعالی قضایی در منصب قضایی تشریف داشتید راجع به این مساله چه میکردید؟ من یک وقت از حضرتعالی شنیدم که فرمودید امام خمینی(ره) فرمودند که به قضات بگویید کسی را رجم نکنند، حالا یا شما استفتاء کردید، ایشان جواب فرمودند، و یا ابتدا فرمودند، یادم نیست؛ در هر حال ایشان دستور فرمودند که رجم را بخشنامه کنید صورت نگیرد، آیا این مصلحتا بوده و یا از باب استناد به فتوای شما و یا فتوای خود ایشان بوده؟ این مساله را میخواستم با توجه به اینکه وقت شما هم تنگ است مختصرا توضیح دهید؟ابتدا سوال اولتان را پاسخ بدهم و بعد سوال دوم را. ببینید، مساله فتوای فقهای عظام برای ما نمیتواند منبع بشود. خب این را در علم اصول فقه بحث کردهاند که شهرت فتوایی یکی از <ظنون> است که بحث میکنند در علم اصول <اول من حاصل> از فتوای مجتهدین آیا حجت است یا نه؟ ما همان تاسیس اصلی که کردیم <اصاله تعدم حجیه کل الا ما خرج بالدلیل> یا <اصاله حرمه عمل بظن الا ما خرج بدلیل> این اصل شامل فتوا نیز میشود. ما تابع دلیل هستیم، نه تابع فتوا، ما که مقلد نیستیم که ببینیم چه کسی چه گفت. ما ادله فتاوا را بررسی میکنیم اگر به مقصود دلالت داشت فتوا میدهیم وگرنه، خلاف آن را میگوییم. اما پاسخ دوم راجع به حضرت امام(ره) که فرمودند رجم اجرا نشود؛ بله توضیحش این است که در همان اوائل سال 60 بود که سمیناری در یکی از کشورهای اروپاییبرگزار شده بود که به عنوان اثبات اینکه اسلام دین خشونت است، مساله رجم را مطرح کرده بودند، من خدمت امام رفتم و جریان را به ایشان عرض کردم و ایشان فرمودند چه طرحی دارید؟ گفتم اگر اجازه بدهید به ما در دادگاهها حکم رجم را صادر نکنند، یک شق دیگری را بگیرند. امام فرمودند که این کار را بکنید. من عرض کردم ما این را به شما نسبت میدهیم که شما فرمودهاید، گفتند اشکالی ندارد. من آمدم در شورایعالی قضایی مساله را نقل کردم و شورایعالی هم آن را بخشنامه کردند برای همه کشور.یعنی به اسم حضرت امام بخشنامه شد و به ایشان نسبت دادید؟بله، طبق نظر حضرت امام بخشنامه شد که از این به بعد دادگاهها حکم رجم ندهند، احکام دیگر را به کار گیرند.یعنی همان جلد (تازیانه) باشد؟حالا جلد یا تعزیر باشد. آن وقت گفته شد به حضرت امام که اگر مجرم در حال اجرای حکمی غیر از رجم حفیره [محل اجرای حد] فرار بکند در مساله رجم هست که دنبالش نکنید، حالا ما در این جا چه کار کنیم؟ حضرت امام(ره) فرمودند که در این موارد ارشاد به توبهاش بکنیم تا عفوش بکنند. بخشنامهاش عکسالعمل خوبی داشت.این موضوع در چه سالی بود؟سال 60.آیا از این بخشنامه ما میتوانیم نسخهای در اختیار داشته باشیم؟من نمیدانم آیا در دبیرخانه قوه قضائیه بخشنامههای شورای عالی قضایی پیدا میشود یا نه؟ محلش آنجاست.در دفتر شخصی حضرتعالی وجود ندارد؟نه من در آنجا بودم دیگر فعلا نسخهای در اختیار ندارم.آیا شما این را احساس فرمودید که این فتوای امام هست یا از باب مصلحت و عنوان ثانوی بود؟حالا یا فتوا یا مصلحت چندان فرقی نمیکند، این دستور امام بود. نگاه کنید انسان باید یک برداشتی داشته باشد که دستور بدهد.نتیجهای که میگیریم این است که حالا یا از باب حکم ثانوی یا از باب حکم اولی، نظر و فتوای حضرت امام(ره) درعصر فعلی و زمان خودشان برخلاف آنچه در تحریرالوسیلهشان آمده؛ این بوده که رجم را در دستور حکومتی خودشان قرار ندادند و فرمودند حذفش کنید، حالا ما میتوانیم این را به استناد نقل حضرتعالی منتشر کنیم؟بله عین واقع است