عشق یا چندهمسری در «شمس و طغرا»
عشق یا چندهمسری در «شمس و طغرا»
نوشین شاهرخی
شمس و طغرا نخستین رمان ایرانی است که میرزا محمدباقر خسروی از شاهزادگان قاجار آنرا در سال 1287 نگاشته است. اما زمان داستان به قرن هفتم و زمان اشغال ایران توسط مغولان بازمیگردد.
شمس پسر حکمران فیروزآباد در یک آتشسوزی اتفاقی طغرای پانزدهساله را از میان آتش نجات میدهد و هنگامی که دختر بر پشت شمس سوار است تا با کمند فرود آید، هر دو به هم دل میدهند.
اما طغرای مغول اجازه ندارد با شمس ازدواج کند و شمس با اینکه در ابتدای داستان به مغولان دشنام میدهد، اما بخاطر طغرا به نوکری مغولان میپردازد و حتی در جنگ آنان شرکت میکند تا از معشوق خود محافظت کند و نیز میکوشد تا اجازهی رسمی سلطان مغول را برای ازدواج با طغرا بگیرد. اما همواره وصل آندو با مشکلات بسیاری توأم است، تا پس از وقایع بسیار در پایان جلد نخست از سه جلد رمان، شمس و طغرا به وصال یکدیگر میرسند.
طغرا نمونهی زن بسیار خوب و پاکی است که تنها به عشق میاندیشد و نه به مالکیت و مرد را برای دوستداشتن میخواهد و نه برای خود. طغرا درحالیکه در عشق و دوری شمس میسوزد، اما نزد خالهاش سوگند میخورد که: "اگر من پیش از او بمیرم از من بحل است که هر که را خواهد یار گیرد بلکه در حیات منهم اگر مهر مرا داشته باشد با هر که خواهد همخوابه شود آزاد است من همان عشق او را طالبم و جز مهر او را با خود نخواهم"*
طغرا که عشق را از حس مالکیت بری میداند، اما خود را "مال" شمس میداند و متعلق به مردش، آنهم برای همیشه. و سوگند یاد میکند که در زندگیاش، هر اتفاقی که بیفتد، با هیچکس جز شمس همبستر نشود و حتی برای آیندهاش تصمیم میگیرد و زندگی خود را تا دم مرگ، جسم و روحش را تقدیم معشوق میکند و در همان حال میپذیرد که معشوق با هر که میخواهد همبستر شود، اما با این شرط که او را بیشتر دوست بدارد.
طغرا شمس را با دست خود دوبار داماد میکند و بسیار مورد تأیید راوی دانای کل داستان قرار میگیرد. با دیگر زنان حسود مقایسه میشود که گویا طغرا از جنس زن نیست. اما فهمیدهتر از او ماری همسر دوم شمس است که اگر طغرا به آبشخواتون حکمران شیراز و همسر سوم شمس حسادتی دارد و یا در قلبش به خود ماری، ماری از این حسادتها بدور است و خود را چون بندهای بیش نمیداند. زنی با علم و هنر که در دربار دمشق تعلیم دیده و بندگی را آنقد خوب آموخته که در خونش حل شده. از اینکه به همسری ارباب خود درآمده سپاسگزار شمس و طغراست و دیگر هیچ بیشتر نمیخواهد.
درواقع این سه زن تمام آرزوها و لذایذ زندگی شمس را در خود جمع میکنند. طغرا با دلبری خود، ماری با گفتار و رفتار احترامآمیز و آبشخواتون با تنکامگی و شهوترانیاش که بنابر مثلی قدیمی، در تختخواب روسپی خوبی برای شوهرش است.
زن خوب نمونهی ایرانی در این داستان به سه زن تقسیم گشته است، اما مرد داستان یکی است که معلوم نیست بهجز محاسن ظاهری، نوکری مغولها، دست یافتن به گنج و مالی بادآورده، ارث بردن نژاد اشرافی، دانستن تعارفات آنچنانی، عاشقپیشگی و نیز دست و دلبازی چه در چنته دارد.
حال که یک قرنی از نگارش این نخستین رمان فارسی میگذرد، به نظر شما تا چه اندازه سوگند طغرا برای خوانندگان زمان حال قابل هضم است؟