چهارشنبه سوری

ایرانیان از دیرباز برای مراسم نوروزی، آداب و سنت‌های خاصی را اجرا می‌ کردند که تا به امروز ادامه دارد. هوای خوب و بارانی اسفندماه، خانه تکانی منازل در شهر و روستا، سبزه گره‌زدن در خانه‌ها و... همه از علائم فرا رسیدن سال نو است، اما نشانه‌ای که همه باور می‌کنند، سال جدید در راه است، همان چهارشنبه‌سوری می‌باشد. آخرین سه‌شنبه سال را شب چهارشنبه‌سوری می‌گویند، شبی که در حال حاضر تنها بوته‌سوزانی و از آتش پریدن از آن باقی مانده است، اما می‌خواهیم شما را ببریم به ایران صد سال پیش،گرچه این رسوم دیگر کمرنگ شده است ...


    _ _ _

    از یکی، دو روز به شب چهارشنبه سوری مانده، آب‌های حوض و حوضچه‌های خانه را خالی و عوض می‌کردند. به این صورت که تعدادی از خانم‌ها ظروف دم دستی و سپس هر چیز کثیف شستنی خود، مانند البسه را داخل هم شسته و آب کشیده و به روی بند پهن می‌کردند و به نیت اتصال از بغل بهم گره می‌زدند.
    پس از آن کمی سرکه و ذغال به حوض و حوضچه‌ها ریخته، آب‌حوض‌کش خبر یا دسته جمعی کمک کرده و آنها را خالی و آب‌هایشان را به نیت بیرون ریختن سیاهی، کدورت و چرک دل از خانواده به جوی کوچه می‌ریختند و آب تازه که قبلا هر کدام از اهل خانه نبات یا حبه قندی در آن حل کرده بودند، می‌ریزند. آبی که روشنایی و صفای تازه به خانه آورده و کسی تا بلند شدن صدای (توپ سال نو) و آمدن (عمو نوروز) حق دست زدن به آن را ندارد.    دومین آداب شب چهارشنبه‌سوری، خریدن اسباب برای سال تازه و خریدن کوزه نو بود که باید تا پیش از ظهر روز سه‌شنبه که شب چهارشنبه‌سوری به حساب می‌آید و آفتاب رو به بلندی است، صورت بگیرد. این کوزه را آب میکردند آن روی را طاقچه رو به در اتاق میگذاشتند. بعضی‌ها آن را بعدازظهر از بالای در نقاره‌خانه (اتاقی بالای سر در دروازه ارگ، دروازه‌ای واقع در جنوب میدان ارگ) پایین انداخته و می‌شکستند.    سپس تا بلند شدن اذان ظهر برای خریدن اسباب به تکاپو می‌افتادند. زن‌ها به سراغ اسباب بزک مانند رنگ، روناس، حنا و سرمه و امثال آن می‌رفتند تا سیاهی و تابناکی موی، مژه، چشم و ابروی آنان را زیادتر کند. از دیگر آداب چهارشنبه‌سوری می‌توان به این مسئله اشاره داشت که اولین کار بعدازظهر سه‌شنبه آخر سال این بود که بخت بسته‌ها، مثل دختران و بیوه زنان، روانه دباغخانه می‌شدند تا آب از آن‌جا بیاورند و رسوم این کار چنین بود که هر یک کوزه یا شیشه‌ای برداشته، رخت و کفش کهنه پوشیده و در کنار اتاقی که درش رو به جنوب باز می‌‌شود جمع شده و از آنجا با هم حرکت کنند و سخنانشان تا دباغخانه همه از بریدن، شکستن، ریشه‌کن کردن، پر دادن و سوزاندن و بیرون کردن و مانند آن است تا به دباغخانه برسند.    همچنین (آتش‌افروز)، نام نمایش‌دهندگان دیگر آخر سال بود که برای چنین روزی ظاهر شده و تا سال دیگر دیده نمی‌شدند. به این صورت که لباس سرخ پوشیده، کلاه منگوله‌دار به سر نهاده، زنگوله به لب آستین دوخته، با قوطی نفت و مشعلی که از پارچه‌ای بر سر مفتول بسته بودند، به دور محله‌ها راه می‌افتادند و جلوی هر جمع، سر مشعل افروخته را در دهان برده و پس از لحظه‌ای خارج می‌کردند و در حالی که دوده نفت چهره اصلیشان را تغییر داده بود شعر می‌خواندند:    آتیش افروزه، سالی یه روزه، دنیا دو روزه، مثل نیم سوزه و...     _ _ _    هوا که رو به تاریکی می‌رفت، هر خانواده‌ای کپه‌ای بوته را باید برای خود نیت می‌کرد و تفال را می‌گرفت به این معنی که اگر امری را در نظر داشت که انجام شده یا نخواهد شد؛ اگر شعله آن دیرتر از شعله دیگر کپه‌ها خاموش می‌شد، آن کار انجام شده، وگرنه به سامان نمی‌رسید و چون رفع مخاصمه و فرو نشستن منازعه و دفع غم و گرفتاری را در خاطر آورده بود، عکس آن بشارت‌دهنده می‌شد که با فرو نشستن آن غائله و گرفتاری خاتمه می‌‌پذیرفت، در بر جا ماندن و دیرتر خاموش شدن مطابق آن حکم می‌کرد.    اگر آتش، جامه یا بدن را سوزانده بود، دشمن بر او غلبه می‌کرد و اگر در جهیدن به وسط آتش افتاده بود، به نعمت می‌رسید. اگر بوته‌ای سر و صدا می‌کرد، اگر مرد بود به کسب و کار دلخواه و اگر زن بود به اولاد می‌رسید. همچنین منتظر می‌ماندند تا آخرین شعله آتش‌ خاموش و خاکسترهایشان سرد بشود و آن‌گاه هر کس مقداری از خاکستر آن را برداشته و ذغالی به آن اضافه می‌کرد و در پارچه چرک لباس خود بسته، به آب کنار روان رفته به آب می‌داد و می‌گفتند با این عمل سردی، خمودی و سیاهی و غم از زندگی دور می‌شود. از دیگر اعمال چهارشنبه‌سوری باید به دور انداختن کوزه کهنه اشاره کرد که پس از بوته‌سوزی، خاک جاروی اتاق و حیاط را در آن ریخته و از لب بام به کوچه می‌انداختند و می‌گفتند: (دور کردم و دور کردم، چشم دشمنو کور کردم.)    _ _ _    اما آجیل چهارشنبه‌سوری...    این آجیل نیز یمن و شگونی داشت که در این شب با خود به خانه‌ها می‌آورد که از هفت نوع خوردنی و میوه خشک مانند: کشمش، نخودچی، توت، انجیر، خرما، قیسی و باسلق تشکیل می‌شد که فلسفه هفت نوعی و اقسام آن، این بود که باز عدد هفت آن از تعداد کواکب هفتگانه نشات می‌گرفت.    در این شب بود که با فال گوش ایستادن و گوش به سخنان رهگذران، سرنوشت و آینده سال جدید معلوم می‌شد! و این نیز چنین بود که هرکس از زن و مرد که بیشتر آنها را زنان جوان و دختران به خانه مانده تشکیل می‌دادند، بعد از غروب این شب در پس درهای خانه‌ها و سرپیچ کوچه‌ها و بالای بام‌ها که اشراف به کوچه داشته باشد و فضای گذرگاه‌های کم‌تردد فال گوش ایستاده و اول رهگذری که از آن‌جا گذشته چیزی بر زبان آورده، یا جمعی که با هم حرف می‌زدند کلماتشان تفال یا نظیر آینده آنها می‌شد.        و اما قاشق‌زنی    یکی دیگر از کارهای شب چهارشنبه‌سوری قاشق‌‌زنی به وسیله زن‌ها و دخترها بود که از دو، سه ساعت از شب گذشته که تردد مردم در کوچه‌ها اندک شده و به خانه‌ها رفته بودند، شروع شده چادر به سر کرده همراه پیاله مسی و قاشق چوبی که صدای بم لطیف داشته باشد به پشت در خانه‌ها رفته، به زدن قاشق‌ها به لب پیاله‌ها می‌پرداختند و منتظر می‌ماندند تا از طرف ساکنان منازل چیزی در پیاله‌های آنها افکنده شود که باز این نیز تفالی بود که به وسیله اشیاء دریافتی خود را در نیات کامروا یا ناکام می‌انگاشتند.    به این صورت که اگر از طرف در پیاله آنها قند، نبات، شیرینی، پول یا برنج، حبوبات، میوه و خوردنی و امثال آن می‌ریخت شده بود آن را دلیل بر شیرین کامی و حاجت‌روایی و مقصودیابی و از قبیل آن می‌دانستند و هرگاه مخالف آن و از طرف بدذات‌ها و هم‌آزارها در ظرف خود سیاهی و تلخی و امثال آن می‌یافتند، با دل تنگ و خبردهنده غم و تیره‌روزی و عزا و رنجوری و مثل آن می‌دیدند، که در این مورد نیز خوشمزگی‌هایی نیز به میان می‌آمد که هم باعث تفریح و خنده اهل خانه بود و هم قاشق‌زن از آن می‌شد.

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.