مشکل اصلی اکبر گنجی چیست؟
اکبر گنجی روزنامه نگار منتقد ایرانی که پس از 6 سال حبس از 15 خرداد سال جاری در خارج از کشور به سر می برد در تازه ترین گفت و گو شایعه قصد اقامت دایم در کانادا را رد کرد اما به صورت مشخص نگفت که چه زمانی به ایران باز می گردد.
به گزارش عصر ایران (asriran.com) مهدی دوستدار در " امید جوان" نوشت:مشکل گنجی این نیست که به خاطر آنچه در این 8 ماهه گفته یا نوشته است مورد مواخذه قرار گیرد یا اینکه به خاطر حضور در شبکه تلویزیونی صدای آمریکا از سوی اصلاح طلبان عملاً طرد شده است یا خارج از چارچوب اصلاح طلبی قانون مدار و درون ساختار شناخته می شود.
مشکل اصلی اکبر گنجی احتمالاً این است که اولاً در صورت بازگشت مجال چندانی نخواهد داشت و دوم این که همسرش اعلام کرده به هیچ رو اقامت در خارج از کشور را انتخاب نمی کند.
خانم شفیعی حتی حاضر نشد به مدت دو هفته نیز در برنامه های خارج از ایران گنجی شرکت کند. معصومه شفیعی با حجاب کامل اسلامی از منظر اعتقاد به جمهوری اسلامی و امام انتقاد می کند و از این حیث دیدگاه های وی با مواضع تازه گنجی متفاوت است.
در این مطلب همچنین آمده است: برخی بر این باورند که سفر طولانی مدت اکبر گنجی به خارج از کشور در مجموع به زیان او تمام شده است. زیرا اگر بماند و قصد بازگشت نداشته باشد دوستان و خانواده اش را از دست می دهد. خانواده ای که 6 سال را با رنج های بسیار سپری کردند و هنوز چشم های گریان معصومه شفیعی در یادها هست که حین اجرای مراسم جشنواره مطبوعات در سال 84 چگونه ابراز نگرانی می کرد.
اگر هم باز گردد ناگزیر است یا به تنهایی و البته با لحنی ملایم تر سخن بگوید و یا راه دیگری انتخاب کند.
نویسنده می افزاید: مقایسه فعالان سیاسی که در چارچوب یک حزب و تشکل در داخل حرکت می کنند و آن ها که بیرون از تشکیلات و تک رو هستند بسیاری آموزنده است. مثلاً ابوالحسن بنی صدر، صادق قطب زاده و ابراهیم یزدی 28 سال پیش در چنین روزهایی همراه امام به ایران بازگشتند اما از این سه این آخری مانده است که سیاست را درون یک حزب ـ نهضت آزادی ـ دنبال می کرد و می کند و بنی صدر در سال 60 برکنار شد و گریخت. قطب زاده دو سال بعد اعدام شد اما دکتر یزدی همچنان در 75 سالگی حضور فعال دارد. او امسال در سالگرد در گذشت مهندس بازرگان در حسینیه ارشاد شرکت کرد و مقاله جدید وی نیز در روزنامه «اعتماد» به چاپ رسید.
یا در میان روحانیون منتقد می توان به عبدالله نوری اشاره کرد که حاضر نشد در چارچوب مجمع روحانیون مبارز فعالیت کند و کنار کشیده است.
گنجی را نیز می توان با روزنامه نگاران دیگری که به زندان افتادند ولی بعد از آزادی به خارج از کشور نرفتند و در قالب تشکل ها ادامه دادند مقایسه کرد. مثل شمس الواعظین که در دو انجمن صنفی و سیاسی مطبوعاتی فعال است. مثال های بهتر، دو سخنران شب های تاسوعا و عاشورای امسال در کانون توحید و حسینیه ارشاد هستند.
هفته گذشته حسن یوسفی اشکوری در حسینیه ارشاد سخن گفت و آشکارا به شکل اخیراً رایج شده عزاداری ها انتقاد کرد. اگر اکبر گنجی به 6 سال حبس محکوم شد، حکم اولیه یوسفی اشکوری اعدام بود اما فعالیت در چارچوب نیروهای ملی ـ مذهبی او را به حاشیه و انزوا خواند و سخن گفتن بی پروا در خارج از ایران نیز وسوسه اش نکرد.
در کانون توحید نیز هاشم آقاجری سخنرانی کرد. او نیز با تفکیک گفتمان های عاشورا به سه نوع «سنت گرا، بنیاد گرا و انتقادی» به نقد گفتمانی پرداخت که آن را بنیادگرایانه و مربوط به دهه 80 توصیف کرد و گفتمان مقبول را «انتقادی» و در چارچوب امر به معروف و نهی از منگر با نقد حکومت و حاکمان دانست.
نویسنده در پایان آورده است: فراموش نکرده ایم که او نیز به اعدام محکوم شده بود که حکمی سنگین تر از حبس اکبر گنجی است. اما آقاجری نیز به خارج از کشور نرفت و رادیکالیسم پیشه نکرد. این چهره دانشگاهی که یک پای خود را هم در جنگ از دست داده، صبغه حزبی و تشکیلاتی دارد و عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است و همین او را از تک روی بازداشته است. هر چند ممکن است برخی از دیدگاه های او را دوستان وی در سازمان قبول نداشته باشند.
مثال های متعدد دیگری نیز می توان به دست داد که همگی نشان می دهد تک روی و پرهیز از فعالیت در یک چارچوب سامان مند و سازمان یافته تا چه اندازه می تواند برای فرد و جامعه زیان بار باشد.
با درک همین موقعیت است که عباس عبدی با اینکه دیگر عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت نیست و از دوستان خود انتقاد دارد اما دیالوگ خود با آن ها ـ ولو انتقادی ـ را قطع نکرده و به پاره ای دعوت های فعالان سیاسی نیز پاسخ مثبت می دهد و مهم تر از همه اینکه هیچ چشمی به آن سوی مرزها ندارد.