آیا همجنسگرایی در طبیعت دیده می شود؟ازدکتر شیرمحمدی
پیش از این یکی از هموطنان سوالی مطرح کرده بود در خصوص اینکه آیا همجنسگرایی یا همجنسبازی در حیوانات هم دیده شده است؟ و آیا این پدیده مشابه همجنسگرایی یا همجنسبازی در انسان است؟ و آیا چنین مشاهداتی در دیدگاه اخلاق گرایان نسبت به همجنسگرایی موثر بوده است و اصولاً چه برداشتی از آن میتوان داشت؟ این بود تا برخوردم به خبری از سایت اینترنتی بی بی سی. خبر این بود که پلیس شهر لاک نو در شمال هند که(ظاهراً بخاطر ریشه کن شدن کلیه جرم و جنایتها در شهر، مدتی بود که کاملاً بیکار بنظر میرسید و علت وجودی خود را از دست داده بود!) با استفاده از یک دام اینترنتی موفق میشود یک مرد همجنسگرا را به دام بیاندازد و از او برای کشف و دستگیری تعداد دیگری همجنسگرا (که ظاهراً تتمه جنایتکاران باقی مانده در شهر بودند!) استفاده میکند. رئیس پلیس اظهار داشته بود که این مجرمین بخاطر اعمال غیرطبیعی شان Unnatural act دستگیر شده اند. ظاهراً همجنسگرایی در هندوستان بعنوان یک عمل غیرطبیعی با مجازات تا 10 سال حبس روبروست.
و اما پاسخ ما: بعنوان مقدمه شاید بد نباشد در مورد هدف از مطرح شدن چنین سوالی کمی توضیح دهیم. در جستجوی هنجارهای "خوبی" و "بدی" رفتارهای آدمی نظریه های مختلفی بیان شده است. شاید یکی از قدیمی ترین این نظریات به اپیکتتوس Epictetus و سزار مارکوس آورلیوس ( فیلم گلادیاتور را به یاد دارید؟) پایه گذاران مکتب Stoicism در 300 سال قبل از میلاد نسبت داده شود. مطابق نظر این مکتب آنچه در طبیعت اتفاق می افتد منطقی، درست و معیار سنجش خوبی و بدی است. بدین ترتیب تمام رفتارهای هماهنگ با طبیعت خوب تلقی میشود. در عصر جدید و همزمان با توجه و بررسی بیشتر علوم تجربی به طبیعت و روابط میان موجودات، این سوال میان اخلاق گرایان خداباور مطرح شد که اگر طبیعت و کل آفرینش را بعنوان یک مجموعه بی نقص که محصول یک آفریدگار بی نقص است (فتبارک الله احسن الخالقین) پذیرفته باشیم، در اینصورت مشاهده اتفاق افتادن رفتاری در طبیعت معیاری برای سنجش حسن و قبح عملی چنین رفتاری در جامعه انسانی نیز خواهد بود؟ به این معنی که اگر خداوند متعال چنین رفتاری را در میان دیگر مخلوقات خویش می پسندد پس چه دلیلی دارد که ما خود را از مجموعه قوانین آفرینش جدا بدانیم؟ اگر همجنسگرایی در میان حیوانات اتفاق می افتد از دو حال خارج نیست: یا این مسئله را بعنوان یک خطا و نقصی در خلقت این موجودات (که فاقد اراده انسانی قابل سوال و عقاب هستند) می پذیریم که در اینصورت این خطا را به آفریننده آنها نسبت داده ایم (و این خلاف اعتقاد ما به دانش و قدرت و عدالت مطلق خداوند است)، و یا اینکه آن را نیز بعنوان یک رفتار صحیح اما نادر می پذیریم که در اینصورت شامل آفرینش انسان نیز میشود. حداقل این است که در اینصورت نمیتوان بر همجنسگرایی انگ غیرطبیعی بودن زد و آن را بخاطر غیرطبیعی بودن محکوم و غیرقابل پذیرش دانست. در عرف عام هم بارها کلمات "طبیعی" و "غیرطبیعی" را هم معنی با "درست و پسندیده" و "نادرست و غیرپسندیده" بکار میبریم. از آنطرف برخی سوال میکنند آیا طبیعی بودن یک رفتار دلیل بر اخلاقی بودن آن هم هست؟ آیا اگر حیوانات تحت شرایط خاصی به رفتاری (مانند همجنسگرایی یا خوردن فرزندان خود) روی می آورند، میتوان این امر را دست آویز مناسبی برای تأیید رفتارهای مشابه انسان هم تصور کرد؟ آیا واقعاً رفتار حیوانات میتواند الگوی رفتاری انسان نیز قرار بگیرد یا ما در رفتارهای اخلاقی خود از ملاکها و معیارهای ارزشیابی دیگری استفاده میکنیم؟
البته هدف من در اینجا نقل پاره ای بررسی ها و مشاهدات و در واقع پاسخ به سوال اول است و اینکه آیا از این مشاهدات چه نتیجه عقلانی یا اخلاقی میتوان گرفت (یا نمیتوان گرفت) را به دیگر متکلمان و اخلاق گرایان و درهرحال خود خوانندگان واگذار میکنیم.
1. دیده شده است که گاهی حیوانات ماده میمونهای Rhesus (عامل Rh خون منسوب به آنهاست) معروف به Macaque اقدام به رفتاری شبیه به رفتار حیوانات نر و ماده حین جفت گیری میکنند. دلیل این رفتار بخوبی درک نشده است. آیا این رفتار بخاطر کسب موقعیت برتر در گروه و یافتن جفتهای نر قوی تر است. آیا این مسئله فقط از روی لذت و سرگرمی است؟
2. محققین با بررسی گونه هایی از پرندگان که به شکل تک همسری تشکیل خانواده میدهند دریافتند که با توجه به تغییر در تعادل عرضه و تقاضا، مواردی از همجنسگرایی در مادگان و نرها دیده میشود. برای مثال با افزایش تعداد خانواده های شامل یک نر و چند ماده میزان همجنسگرایی مادگان افزایش می یابد و برعکس میزان همجنسگرایی نرها کاهش پیدا میکند.
3. یک بررسی در اکتبر 2003 میلادی توسط Dr. Charles E. Roselli et al نشان داده است که حدود 8 تا 10 درصد از میش های نر (در یک گروه 27 نفره تحت آزمایش) تمایلات همجنسگرایانه از خود نشان میدهند (حتی زمانی که محروم از ماده ها نباشند). بررسی های مقایسه ای ظاهراً نتوانسته عامل اجتماعی خاصی در توجیه این پدیده را ارائه کند. معاینه و مقایسه مغز دو نوع میش همجنسگرا و دگرجنسگرا نشان داده است که اندازه هسته جنسی دوشکلی بیضوی ovine Sexually dimorphic Nucleus (واقع در منطقه پره اپتیک هیپوتالاموس قدامی) در گروه دوم بزرگتر از اقلیت همجنسگراست. از طرفی سطح آنزیم Aromatase mRNA در این قسمت از مغز میشهای دگرجنسگرا بالاتر از گروه دیگر بوده است و این احتمال وجود دارد که توانایی ساخت هورمونهای استروژنی در سلولهای مغز آنها بیش از همجنسگرایان باشد. با وجودیکه اندازه هسته قدامی هیپوتالاموس در میمونهای رزوس نر بزرگتر از ماده هاست، از این لحاظ شباهتی بین این اندام در میمونهای ماده همجنسگرا و نرهای دگرجنسگرا پیدا نشده است.
4. موشهای ماده ای که بصورت آزمایشی در دوران جنینی تحت تأثیر هورمونهای استروئیدی مردانه قرار گرفته اند رفتاری مشابه موشهای نر را در دوران جفت یابی از خود نشان میدهند. آیا حضور غیرمعمول هورمونهای مردانه در دوران جنینی نقش مهمی در رفتارهای همجنسگرایانه موشهای ماده داشته است؟ آیا این نتایج را میتوان به انسان نیز تعمیم داد. برخی فرضیات نیز حاکی از اثر تولید برخی آنتی بادی ها در خون مادر نسبت به آنتی ژنهای فرزند پسری بوده است که طی زایمان بعدی تشدید شده و به خون وی انتقال یافته است. آیا بررسی های علمی توانسته است درستی چنین فرضیه ای را به اثبات برساند. در برخی بررسی ها نیز اثر نیکوتین در خون مادر بعنوان عاملی در ایجاد تمایلات همجنسگرایانه فرزندان دختر در نمونه های حیوانی عنوان شده است.
5. در میان پرندگان برخی گونه های پنگوئن، شترمرغ ها و فلامینگوهای نری دیده شده اند که اقدام به پیوندهای خانوادگی با همجنسان خود کرده و تشکیل لانه داده اند ( دیده شده است بعضی از این جفت ها حتی زمانی که امکان انتخاب آسان ماده ها را داشته اند جفت های نر خود را رها نکردند). در باغ وحش پارک مرکزی نیویورک نمونه های متعددی از پنگوئن های گونه chinstrap را میتوان یافت که در طول عمر جفتهای همجنس خود را رها نکرده اند.
6. بونوبوها Bonobo گونه ای از میمونهای آفریقایی نزدیک به انسان اند که گرایشات جنسی متنوع در آنها بسیار معمول تر از دیگر حیوانات است. مطابق برخی بررسی ها حدود 75 درصد از روابط جنسی به منظور تولید مثل نیست و تقریباً تمامی آنها دوجنسگرا bisexual محسوب میشوند. ظاهراً اینگونه روابط بعنوان ابزاری برای تخفیف تنشهای بین افراد استفاده میشود.
7. گونه ای از دلفین های نر نوجوان معروف به "بطری-دماغی" در روند تکاملی خود برای رسیدن به بلوغ اغلب اقدام به برقراری روابط جنسی موقت با نرهای دیگر میکنند. محققین احتمال میدهند که این رفتارها احتمالاً به منظور برقراری پیوندهای عاطفی درازمدت بین اعضاء گروه ایجاد میشود. بعضی بررسی ها نشان داده است که چنین جفتهایی به کمک هم به تعقیب ماده و محصور کردن و متوقف کردن آنها در ایام جفت گیری می پردازند.
8. در میان گونه ای از قوهای متعلق به استرالیا مشاهده شده است که دو نر اقدام به تشکیل لانه میکنند و حتی ممکن است با پذیرفتن یک ماده در میان خود تولید مثل کرده و حتی بعد از تخم گذاری ماده را از گروه خود خارج کنند. دیده شده است که شانس زنده ماندن جوجه ها در لانه هایی که دو نر از آن حمایت میکنند بیش از دیگر لانه ها (با حمایت یک نر ویک ماده) می باشد. موارد مشابه نیز در میان پنگوئن های ساکن پارک ها و باغ وحش ها دیده شده است (گاهی آنها از یک تکه سنگ بعنوان تخم در لانه استفاده کرده اند).
9. گونه ای از مارمولک ها Whiptail در مواقع جفت گیری و عدم حضور نرها دچار تغییرات رفتاری- زیستی خاصی میشوند. از آنجائیکه آنها بصورت بالقوه توانایی تکثیر بدون حضور نرها را نیز دارند که به آن Parthenogenesis گفته میشود، در این زمان مارمولک های ماده با سطح استروژنی کمتر (که آماده باروری نیستند) با انجام رفتارهای جنس نر به تحریک جنسی و باروری بهتر مارمولک های ماده ای که سطح استروژن بالاتری دارند و آماده باروری هستند کمک میکنند.
البته تنوع روابط جنسی در حیوانات به همجنسگرایی محدود نمیشود و موارد زیادی از ایجاد پیوند بین دو گونه نزدیک که منجر به فرزند شده است دیده شده است (مثل اسب و خر، و همینطور شیر و ببر). نکته جالب توجه این است که افشای نتایج این بررسی ها قدمت چندانی ندارد و ظاهراً بسیاری از حیوان شناس ها تمایل چندانی به کند و کاو و ورود به چنین مسائل "سیاسی، مذهبی، اجتماعی" بحث انگیز نداشته اند.
دکتر حمید شیرمحمدی