چه کسی کرکس را کشت

   سروان (سیروس اقبالی) رییس کلانتری یکی از روستاهای ورامین، وقتی از خودرویش پیاده می‌‌شود متوجه ازدحام جمعیت جلو خانه مقتول می‌‌گردد. دقایقی قبل از طریق مرکز تلفن 110 به او خبر دادند که در یکی از خانه‌های محدوده عملیاتی کلانتری او، قتلی اتفاق افتاده است. از خودرو پیاده می‌‌شود و به مامورینی که با او آمده‌اند، دستور می‌‌دهد تا مردم را پراکنده کرده و از تجمع جلوی خانه مقتول جلوگیری کنند. وارد که می‌‌شود از یک حیاط کوچک می‌‌گذرد و داخل هال می‌‌شود. در یکی از اطاق‌ها که به ظاهر اطاق خواب است، مردی میان‌سال به شکم روی رختخواب افتاده و به طرز اسفباری کشته شده. خون در تمام اطاق موج می‌‌زند. مقتول، حامد 42 ساله است اما ریش او سفید است. گرچه خون، تمام صورتش را پوشانده ولی مشخص است که ته ریش او سفید است. چشمان جسد باز و به علت بریده شدن گردنش به دیوار روبه‌رو مات زده نگاه می‌‌کند. در چشمان مرده‌اش التماس همراه با قساوت موج می‌‌زند و لحظاتی بعد خودروهای دیگر پلیس از راه می‌‌رسند...


    عوامل تشخیص هویت بلافاصله شروع به اثربرداری از صحنه و عکسبرداری می‌‌کنند که قاضی (امینی) رییس‌ شعبه اول دادرسی ویژه قتل هم به صحنه قتل می‌‌آید. رییس و کارآگاهان دایره مبارزه با قتل و جرایم جنایی به همراه سروان (شجاع‌پور) به بررسی وضعیت ورود و خروج قاتل یا قاتلین می‌‌پردازند. قفل در حیاط، تخریب نشده و این نشان می‌‌دهد که قاتل یا قاتلین آشنا بوده یا از راه دیوار پشت‌بام، وارد خانه شده‌اند و پس از انجام قتل، خانه را از همان راهی که آمده‌اند ترک‌ کرده‌اند. بررسی دیوارهای حیاط نیز مشخص می‌‌کند ورود از راه دیوارها صورت گرفته و با بررسی آثار دیگر بالاخره مشخص می‌‌شود کسی که وارد شده یک نفر بوده که از راه پشت‌بام وارد و از همان جا هم خارج شده است، البته بعید نبوده همدستانی داشته که یا پس از ورود قاتل به داخل حیاط وارد خانه شده‌اند یا این‌که در خارج از حیاط منتظر او بوده‌اند.

    نبودن آثار انگشت روی در و قفل در خانه، همچنین آثار خروج همان یک نفر از راه پشت بام نشان‌دهنده این امر است که قاتل یک نفر بوده که از همان راه پشت بام وارد شده و پس از انجام قتل از همان ‌جا خارج شده است و همدست یا همدستان احتمالی او در خارج از خانه مانده‌اند. کارآگاهان در جستجوی خانه، عکس‌هایی از پسران نوجوان را می‌‌یابند و این فرضیه پیش می‌‌آید که مقتول با پسران نوجوان، سرو کار داشته است. اما چگونه؟ قاضی پس از اتمام کار ماموران تشخیص هویت، دستور انتقال جسد به پزشکی قانونی تهران را می‌‌دهد.

    به دستور سرهنگ (قاسم‌خانی)، سرهنگ دوم (شاهسوند) دستور تشکیل اکیپی از ورزیده‌ترین کارآگاهان را به سرپرستی سروان (احمد حسین‌زاده) و نظارت مستقیم سروان ابراهیم شجاع‌‌پور دریافت می‌‌کند. در این اکیپ سرتیم‌های اطلاعاتی و تجسس عملیات مشخص و ابتدا تیم‌های اطلاعات و تجسس، عملیات نامحسوس خود را آغاز می‌‌کنند. این عملیات نامحسوس مشخص می‌‌سازد:
    -1 مقتول، سابقه بدی در مورد آزار نوجوانان کم‌سن و سال دارد که نشانه‌های یافته شده موید‌ این اطلاعات به دست آمده است.
    -2 غیر از آن، مقتول از هیچ جرم و گناه کبیره‌ای روی گردان نیست. به همین علل همسرش از او جدا شده و با کودک او در خانه پدر و در یکی از شهرستان‌ها زندگی می‌‌کند.
    -3 شایعه‌ای که بسیار قوت دارد حکایت از وجود گنج در زیر خانه مقتول دارد و این شایعه یکی از فرضیه‌های کارآگاهان را پی‌ریزی می‌‌کند. آیا مقتول فدای گنج‌یابی شده است؟
    ثابت‌کننده این نظریه چاله‌هایی‌‌است که در همان خانه کنده شده و یا چاله‌هاییکه کنده و سپس پر شده است.
    مورد دیگری این‌که یک خانواده مدتی قبل، از او به علت بی‌‌حرمتی شکایت کرده‌اند. بعید نیست خانواده شاکی او را کشته باشند. با توجه به نحوه کشته شدن مقتول که معلوم است قاتل روی کمر او نشسته، چانه او را گرفته و سرش را بالا آورده و از ناحیه حلقوم بریده ولی چون کارد او برندگی لازم را نداشته، نتوانسته استخوان گردن را ببرد، بنابراین او را به همان حال نگه ‌داشته تا جان دهد. چون اگر او را رها می‌‌کرد، مقتول به علت دست و پا زدن از وضعیت اولیه خارج و از رختخواب خود نیز کنار می‌‌افتاد و در خون ریخته شده داخل اطاق غلت می‌‌خورد که هیچ‌کدام از اینها اتفاق نیفتاده و سکون مقتول در یک حالت موید نگه داشته شدن تا هنگام بی‌‌حرکت شدن بدنش بوده است. کارآگاهان شروع به شناسایی نشانه‌های یافته شده درخانه مقتول کرده و تیم دیگری مامور بررسی وضعیت صاحب عکس یافته شده و خانواده او می‌‌شوند. این کاری وقت‌گیر است و در محل نیز، این قتل حساسیت‌های شدیدی را ایجاد کرده که سردار (رضا زارعی) فرمانده انتظامی استان تهران دستور می‌‌دهد تا جهت سرعت بخشیدن به کار اکیپ، سایر دوایر آگاهی و در صورت نیاز، کارآگاهان آگاهی استان، با آنان همکاری کنند. با گرفتن کمک از قسمت‌های دیگر آگاهی این تیم‌ها تقویت شده و موفق به دریافت اطلاعاتی از وضعیت خانواده همسر مطلقه‌اش می‌شوند چون بالاخره به این نتیجه رسیده‌اند که این قتل، یک قتل انتقامی است و ربطی به گنج و گنج‌یابی ندارد. تحقیقات به صورت شبانه روزی ادامه می‌‌یابد. این تحقیقات در شاخه‌ای دیگر، شامل خانواده‌های افرادی می‌‌شود که به وسیله مقتول اغفال و به آنان هتک حرمت شده...
    تحقیقات پلیسی
    تحقیقات به طور وسیع اما نامحسوس است تا به شخصیت افرادی که درباره آنان تحقیق می‌‌شود لطمه‌ای وارد نیاید. شیوه عملکرد برای ماموران مشخص شد. مقتول ابتدا سعی می‌‌کرد، با قربانیان خود رابطه عاطفی برقرار کند و با ادامه این رابطه، آنان را به خانه خودش بیاورد، سپس با وعده یا دادن پول یا وسایل مورد علاقه آنان، مبادرت به اغفالشان و سپس تعدی به آنان می کرده و درصورتی که فرد به خواسته او تن در نمی‌‌داد، با توسل به زور او را مورد آزار قرار می‌داده است. شیوه دیگر او این بوده که در هنگام خلوتی کوچه و خیابان چه شب و چه ساعات ظهر و هنگام استراحت مردم، کودکان و نوجوانان را به زور به خانه برده و نیت شوم خود را عملی می‌‌کرده، ضمن این‌‌که مواد مخدر و مشروبات الکلی نیز استعمال و آلات و ادوات قمار یافت شده در خانه او، معلوم کرده که ممکن است در مواردی با قماربازان و فاسقین دیگر درگیر شده باشد که این شاخه، تحقیقاتی دیگر را شامل می‌‌شود. تحقیقات ادامه دارد تا این‌که یک سر نخ جدید به دست می‌‌آید. این سر نخ که در تحقیقات اطلاعاتی یکی از تیم‌ها به سرپرستی ستوان یکم (محمد‌علی گرامی) به دست می‌‌آید بسیار ارزنده است و باب تحقیقات جدیدی را می‌‌گشاید. نتیجه تحقیقات به صورت گزارش در پرونده درج شده. در قسمتی از این گزارش آمده است:
    ... - در تحقیقات مشخص شد که دختری به نام (پریا) هشت ساله، توسط مقتول، مدتی قبل ربوده شده و مورد هتک حرمت قرار گرفته و مجروح و نالان رها شده.
    در این مورد در هیچ‌یک از مراکز انتظامی و قضایی، شکایتی بر این مبنا مشاهده نمی‌‌شود. این خود می‌‌تواند انگیزه انتقام را مسجل کند. در ادامه تحقیقات ابتدا پریا، شناسایی می‌‌شود. او لطمه روحی شدیدی خورده و وقتی سروان حسین‌زاده و سروان شجاع‌پور در پوشش مناسب با او صحبت می‌‌کنند، او آنقدر کوچک است که عمق فاجعه را درک نکرده و به شدت ترسیده است. با هماهنگی‌های قضایی، با والدین پریا تماس حاصل می‌‌شود و آنان به شدت از مامورین پرهیز می‌‌کنند و ابتدا از طرح هر گونه صحبتی در مورد حادثه هراس دارند ولی بالاخره و با ارشاد کارآگاهان، سرانجام به طرح دعوا می‌‌پردازند.
    آنان همگی از کشته شدن کرکس، بی‌‌خبرند. تحقیقات اطلاعاتی نامحسوس در مورد تمام بستگان پریا آغاز و تمام اکیپ در این تحقیقات شرکت می‌کنند. این تحقیقات نشان می‌‌دهد یکی از بستگان نزدیک پریا از زمانی که کرکس کشته شده به مسافرت رفته و علت مسافرت او گنگ و نامفهوم است. عموی پریا در حال حاضر در شیراز و درمنزل یکی از بستگان است. در یک جلسه، تمام جوانب، بررسی شده و نتیجه این است که به احتمال شصت درصد عموی پریا قاتل کرکس است. به همین خاطر، گزارشی جامع جهت قاضی امینی تنظیم و قاضی با توجه به جوانب پرونده و مدارک ارایه شده، حکم نیابت قضایی برای دستگیری عموی پریا را صادر می‌‌کند و سرپرست اکیپ به همراه چندی از کارآگاهان اکیپ، جهت دستگیری او به شیراز عزیمت می‌‌کنند. در شیراز با حکم قاضی و با کمک کارآگاهان آگاهی شیراز، وی دستگیر و به تهران منتقل می‌‌شود.
    در بازجویی‌ها او خود را از همه‌چیز بی‌‌خبر نشان می‌‌دهد و علت سفر خود به شیراز را دیدن اقوام اعلام می‌‌کند. در ادامه بازجویی، او گریه می‌‌کند. پس از این که آرام می‌‌شود اقرار می‌‌کند:
    - برادرزاده‌ام چند روز هراسان بود، او را مجروح و نالان پیدا کرده و به در خانه آورده بودند. آنقدر کوچک است که نمی‌‌دانست چه بلایی بر سرش آمده. وقتی از بیمارستان بازگشت، با هیچکس صحبت نکرد، فقط به من گفت که چه بلایی سرش آمده. تصمیم گرفتم انتقام سختی از آن مرد بگیرم. پنج‌شنبه شب بود که برای اجرای نقشه‌ام حرکت کردم. چون او را می‌‌شناختم. او هم ما را می‌‌شناخت و این کار نامردی بود. وقتی از پشت‌بام وارد حیاط و سپس وارد ساختمان شدم، او را بیدار کردم. پس از برخاستن از خواب، هراسان شد. به او گفتم:
    نامرد بی‌‌شرف، این چه کاری بود که کردی؟
    و بعد با او درگیر شدم. چون از او قوی‌تر بودم، او را به شکم روی رختخوابش خواباندم. پایم را روی کمرش گذاشتم، موهایش را گرفتم و سرش را بالا آوردم. کاردی را که قبلا آماده کرده بودم از جیب خارج و شروع کردم به بریدن حلقومش، کارد بسیار کند بود و بالاخره هر طوری بود تا استخوان گردنش، بریدم.
    خون فوران می‌‌کرد و تمام اطاق را گرفته بود. آنقدر از او نفرت داشتم و اسیر خشم بودم که دلم نمی‌‌آمد او را رها کنم. پایم را روی کمرش فشار دادم تا این که از حرکت افتاد. بعد به حیاط آمدم و دست‌ها و صورتم را شستم. از پشت‌بام به بیرون رفتم. به خانه برگشتم تمام اهل خانه‌ خواب بودند دوش گرفتم، لباس‌هایم را شستم و بعد روز جمعه بود که به طرف شیراز حرکت کردم.
    وی پس از اعتراف، نزد دادرس برده شد. در آنجا نیز اعترافات خود را تکرار و پس از بازسازی صحنه، به اتهام قتل عمد با
     حکم بازداشت موقت به زندان منتقل شد.
    
    
    چرا جرم
    سرهنگ دوم پاسدار (حمید اندرزچمنی) مدیر مرکز اطلاع‌رسانی فرماندهی انتظامی استان تهران در مورد این پرونده عقیده دارد:
    متاسفانه این پرونده دارای جنبه‌های بسیار بد و تاثیرات سوءاجتماعی است. شخصی به علت فسق و فجور و رفتارهای زشت و ناپسند، همسر و تنها فرزندش را از دست می‌‌دهد و آنان به خاطر همین رفتار، او را ترک می‌‌کند اما او به جای تنبیه شدن، به رفتارهای زشت و ناپسند خود ادامه می‌‌دهد تا جایی که شروع به آزار کودکان کوچک می‌‌کند. متاسفانه در این میان والدین قربانیان این مرد، به علل مختلف از طرح شکایت بر علیه او خودداری می‌‌کنند که این خود عامل به دام افتادن و آزار قربانیان بعدی است. با کمال تاسف، والدین حتی پس از کشته شدن او در موردش صحبتی نکرده و از دادن اطلاعات طفره می‌‌رفتند. این حالت متاسفانه در بسیاری از پرونده‌ها وجود دارد و توصیه می‌‌شود به محض این‌که خانم، کودک یا نوجوانی مورد آزار فردی قرار گرفت، لازم است که به مراجع انتظامی و قضایی مراجعه و حداقل به مسئولین اطلاع دهند تا از فاجعه‌‌های بعدی جلوگیری شود. دیگر این‌که لازم است مواظب فرزندانمان باشیم و از تردد بی‌‌مورد آنان در خارج از خانه جلوگیری کنیم. وقتی خارج از منزل هستند، مواظب آنان بوده و هرچند دقیقه یا نیم ساعت یک بار آنها را کنترل کنیم.
    وی در ادامه افزود: کسانی هم که به این اعمال مبادرت می‌‌کنند مطمئن باشند اگر به دست قانون نیفتند بالاخره دست انتقام طبیعت، دامن آنها راخواهد گرفت و حکم الهی درباره آنان اجرا خواهد شد، گو این‌که هر تبهکاری سرانجام به دام قانون خواهد افتاد اگر به دست دیگران مصدوم نشود...
    
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.