پنجاهوهفتیها یک دل داشتند و بیشمار سودا. شاه خود چنین بود و دلش میخواست بدون رویکرد لازم به تاسیس یک جامعه حزبی، سوداها را به تنهایی مدیریت کند. این شدنی نبود و مقابله یک تنه و شاهانه با مخالفان، دشوار به نتیجه پایدار میرسید و نمیتوانست نیروهای ارتجاعی را پس بزند.
طبقه متوسط فربه میشد و زیادهخواه. خیلی هم طبیعی بود. میتوانست هزینه سیاحت و جهانگردی را تامین کند. تورهای مسافرتی به کشورهای غربی راه افتاده بود و سفر به اروپا دیگر در انحصار ثروتمندان نبود. کارمندان در شرایط دلار هفت تومانی میتوانستند با استفاده از این تورها، جهانی را ببینند که تا پیش از آن فقط در فیلمها دیده بودند. جمعیت زنان شیکپوش که از این سفرها با دست پر باز میگشتند، رو به افزایش بود. به تدریج خرید از برخی فروشگاههای لندن در جمع زنان طبقه متوسط عادیسازی شد. چهره شهرهای بزرگ را این پدیده جلا میداد.
***
امکانات به همین جا ختم نشد. از سفر بازگشتهها، بهویژه زنان، در سیر و سیاحت، ایران را با کشورهای اروپایی مقایسه میکردند و حکومت شاه را از بسیار جنبهها بیرحمانه به نقد میکشیدند. حزبی نبود تا خواستهها و مطالباتشان را زیر نام آن طبقهبندی کنند. همه تیرهای طعنه و انتقاد به سوی شاه شلیک میشدند. تاریخ معاصر از سوی مردم درست مطالعه نشده بود و بدون آگاهی از موانع تاریخی و فرهنگی میگفتند:
چرا ایران مثل سوییس نیست؟
چرا بزرگراه و وسایل حمل و نقل عمومی مثل اروپاییها نداریم؟
چرا زنان ایرانی هنوز گرفتار بگیر و ببند در خانه پدر و خانه شوهر هستند؟
چرا زنان نمیتوانند بدون رضایت شوهر از کشور خارج شوند؟
چرا مرد میتواند چند زن داشته باشد؟
چرا زن شوهردار اگر با مرد دیگری عشقورزی کند، شوهر و برادر و پدر میتوانند او و شریک جرمش را به قتل برسانند و مجازات هم نشوند؟
چرا حق مطلق طلاق در انحصار شوهر است؟
و بسیاری دیگر مطالبات که در پی گشایش در زندگی طبقه متوسط و بهویژه زنان متعلق به این طبقه مطرح میشدند و در نبود احزاب و تشکلهای مستقل و جامعه مدنی توانمند، در محدوده نق زدن و حسرت خوردن و ابراز نارضایتی از شاه به صورت محفلی و بیخطر خود را نشان میدادند.
محافل نزدیک به خمینی اینها را رصد میکردند. زنان جلسهای در این محافل تبدیل شدند به اتاقهای فکر با هدف تخریب آزادیهای اجتماعی زنان. آفتابی نمیشدند و در سایه از رهبر در تبعید درس میگرفتند. خیلی از این زنهای جلسهای ( پیروان خمینی)، آموزگاران با حجاب و مذهبی در دبیرستانهای دخترانه زمان شاه بودند و حکومت از حضور آنها احساس خطر نمیکرد.
در دوران پهلوی دوم، آزادیهای اجتماعی که خاستگاه تاریخی آن را در نوشتهها و طنزها و اشعار دوران پیش و پس از مشروطیت میتوانیم پیدا کنیم، برقرار بود. البته این آزادیها، رابطه آزاد جنسی را در بر نمیگرفتند. جامعه هم مهیای آن نبود. دانشجویان دختر و پسر در دانشگاهها کنار هم مینشستند و با هم معاشرت میکردند. «دانشگاه تهران» جولانگاه افراد هر دو جنس بود. فقیهانی که در دانشکده حقوق در مقام استاد، فقه و اصول درس میدادند، از جمله فقیهان برجسته و روشنبینی بودند که به دختران دانشجوی مدرن و شیکپوش همان گونه بها میدادند که به دختران با لباس کاملا پوشیده که روسری بر سر داشتند. از این سلسله، فقیه دکتر «مشکوه»، فقیه «سنگلجی» و فقیه دکتر «حسن امامی» را میتوان نام برد.
دانشجویان دختر و پسر در دانشگاهها کنار هم مینشستند و با هم معاشرت میکردند. «دانشگاه تهران» جولانگاه افراد هر دو جنس بوداین که بعدها خمینی و همراهانش گفتند دو جنسیتی بودن دانشگاهها و کانونهای شغلی محل بیبندوباری و روابط آزاد جنسی بودهاند، دروغ محض است. احساسات عاشقانه در این فضاها البته فراوان پیش میآمد و در صورت موافقت خانوادهها، به ازدواج منجر میشدند و در غیر این صورت به شکستهای عاشقانه و سوز و گداز جدایی!
برچسب فحشا و بیبندوباری جنسی به نمادهای آزادیهای اجتماعی توسط رهبر بزرگ و تنگنظر و رهبران کوچکمغز انقلاب، دروغ بزرگی است که تیشه به ریشه رشد و توسعه اجتماعی ایران زد. جمعیت سنتی و مذهبی این آزادیها را به کلی نفی نمیکردند ولی محدودیتهایی را برای خود همچنان در نظر میگرفتند. هرگز به یاد نداریم رستوران رفتن زن با حجاب با یک مرد را حکومت منع کرده باشد. حتی به چشم دیده بودم که زنانی از این خانوادهها کنار دریا مایوهای کاملا پوشیده میپوشیدند یا با چادر تن به آب میزدند و لذت میبردند. مردان خانواده هم در کنارشان بودند.
شاه با به رسمیت شناختن حق رای زنان در سال ۱۳۴۱، فضا را باز کرده بود برای اصلاحات دیگری در قوانین محدود کننده زنان. «روحالله خمینی» در سال۱۳۴۲ با فتنه ۱۵ خرداد دست شاه را برای حرکتهای شجاعانه لازم دیگری نسبت به زنان بسته بود.
با این وصف، علیرغم مخالفتهای طلبهها و بازار سنتی، جمعی از زنانی که درس حقوق خوانده بودند، به «سازمان زنان» که با بودجه دولت و ریاست خواهر توامان شاه تاسیس شد، پیوستند و بحث مهم حقوق زن در خانواده را در دستور کار گذاشتند که در سال ۱۳۴۶ به تصویب نسخه اول و آزمایشی «قانون حمایت خانواده» منجر شد و در سال ۱۳۵۳ به تصویب نسخه اصلاح شده و کاملتری از این قانون انجامید.
قانون حمایت خانواده حقوق زن در خانواده را بهبود بخشید؛ هرچند از سمپاشیهای قم و پیروان خمینی و نیز از نقد محافل روشنفکری و ملیگرا و دیگر دستهجات سیاسی مخالف در امان نماند. مثل یک ارکستر، همه این رویکرد را به ترویج فحشا تفسیر میکردند.
هنوز تا برابری جنسیتی در خانواده خیلی راه در پیش بود. دو فقیه گمنام این قانون را از لحاظ شرعی صحه گذاشته بودند که البته به مذاق خمینیچیها نمینشست و همین که مردم و بهویژه زنان بیحجاب خمینی را در ماه دیدند و زنان شیکپوش و بیحجاب در تظاهرات انقلابی سخاوتمندانه با حجاب شرکت کردند، زمینه برای از دست رفتن آزادیهای زنان، از جمله حجاب اختیاری، قانون حمایت خانواده و دیگر اصلاحات قانونی هموار شد.
ادامه دارد..