دلنوشته ها و دفاعیات ریحانه جباری (قسمت چهارم)

 ریحانه قصد دارد هر آنچه در رابطه با این پرونده بر او گذشته است را صادقانه به مرور بیان کند. با خواندن این نوشته ها موقعیت دردناکی که در آن قرار گرفته است، برایمان روشن می شود. نوشته ها را به یکی از زنان زندان داده و این زن گفته های ریحانه را در اختیار ما قرار داده است. امروز قسمت اول , دوم و سوم از بیست قسمت نوشته ریحانه منتشر میشود.

من ریحانه جباری بیست و شش سال دارم .اکنون همچنان روی تختم در زندان شهرری نشسته ام و مرور میکنم تلخترین روزهای زندگیم را . روزهایی که با یادآوریش زخمهایم دوباره سر باز میکند و انگار خون قی میکنم . وقتی نوزده سال داشتم با مردانی روبرو شدم که فکر میکردم میتوانم آنها را قانع کنم که مثل آدمهای متمدن حرف بزنیم . فکر میکردم من میگویم و آنها میشنوند . مردانی که اگر در جایی به جز آگاهی شاپور آنها را میدیدم ، کوچکترین تصوری از خشونت آنها پیدا نمیکردم . اما به جرات میتوانم بگویم آنها هیولاهایی بودند تیره دل ، که نقاب انسان بر چهره شان زده بودند.در چند روز پی در پی که در آگاهی بازجویی میشدم ، زمان برایم بی مفهوم بود . من هم مثل عقربه های ساعت از جایی به جای دیگر برده میشدم . درین میان ، گاه به دادسرای امور جنایی هم میرفتم . و بازجویی شاملو حسن ختام روزم میشد . اما یک روز شوم در دوره بازجوییم شروع شد که روزها را به روال حیوانی در قربانگاه گذراندم . وقتی گوشم داغ میشد از ضربه های دست سنگین بازجو ، دردش از بین میرفت و دیگر عذاب نمیکشیدم . پس کرمی بارها و بارها کاغذی روبرویم گذاشت و نوشتم و پاره کرد . و درین بین گاهی سروان کمالی را میدیدم. او اخم میکرد و میپرسید . من مینوشتم . او پاره نمیکرد . نمیزد . دشنام نمیداد . فقط نوشته ها را میخواند . گاهی رد کوچک و محوی از لبخند در صورتش میدیدم که مرا دلگرم میکرد . تند حرف میزد و انگار همیشه عجله داشت برای نوشتنم . و وقتی جواب سوالهایش را مینوشتم ، به سرعت برمیداشت و میرفت . نمیدانم روز چندم بود. خسته بودم و کثیف . چقدر دلم میخواست حمام بروم . خاک های زمین آگاهی همه تنم را آلوده کرده بود و عرقی که در حین بازجویی ها میکردم ، روی دستها و موهایم رد گلی میگذاشت . از دادسرا و سوال و جواب بی پایان شاملو برگشته بودم . تمام راه برگشت در دلم دعا میکردم به بازداشتگاه بروم تا بخوابم . حتی نشسته . دلم میخواست مغز خسته ام آرام بگیرد در سکوت ذهنی . اما خدا نشنید . و به محض رسیدن به شاپور به اداره دهم برده شدم .سه مرد هیولا در اتاق کوچک منتظرم بودند . کرمی نبود . به محض ورود دستبندم را به صندلی بستند و مجبورم کردند روی زمین بنشینم . خسته بودم . سرم را روی کفه صندلی گذاشتم . صدایشان را تشخیص نمیدادم . یکی بعد از دیگری فریاد میزدند : فکر کردی خیلی زرنگی ؟ از تو گنده تراش اینجا موش شدن . تو جوجه میخوای ادای کیو دراری؟ هر چی میپرسم بلند جواب بده . شیخی اونجا بود مگه نه ؟ گفتم توی راه پیاده شد . ولی وقتی میخواستم فرار کنم در رو باز کرد .....توی پشتم چیزی حس کردم . باد کردن پوستم را حس کردم . و ... تق .... پوستم شکافت . بعد از صدای تقه ریزی که با عصبم شنیدم ، تازه آتش گرفت . سوخت . و من فریادی کشیدم از نای دل . گوشم از صدای فریادم درد گرفت . من صدای شلاق را نمیشنیدم . شلاق نبود ، طناب نبود . چوب نبود . هرگز نفهمیدم که در آن چند روز با چه آتشم میزدند آن سه اژدهای آتش افروز . فقط صدای فریادم در گوشم میپیچید که خدا لعنتت کنه . و محکم تر آتش میریخت بر پشتم . و من افتاده بر زمین ، حقیر و خوار ، غرق در آب دهان و آب بینی و اشکم بودم . دستهایم که بر صندلی بسته بود بالاتر از تنم ، موقع پیچ و تاب گر گرفتن ، از زیر بازوانم بی حس شده بود .
من ریحانه جباری اکنون بیست و شش سال دارم . روی پشتم هنوز اثر کمرنگ نقاط ترکیده پوستم دیده میشود . همان نقاطی که در بازگشت به بازداشتگاه ، چند زن معتاد و فاحشه دستشان را آرام رویش میگذاشتند و سوره حمد را زیر لب میخواندند تا دردش کم شود و من برای اولین بار در زندگیم در این زنان رگه های محبت را دیدم . زنانی که اگر در خیابان میدیدمشان ، نگاهم را با اخم از آنها میدزدیدم . و من برای اولین بار دیدم که یک معتاد برایم گریه کرد و در گوشم گفت به زمین گرم بخورن جز جیگر زده ها . و این روزهای شوم و تلخ با اقرار من پایان یافت . من ریحانه جباری اعتراف کردم که در اولین دیدار با سربندی و شیخی دانستم که این دو عضو وزارت اطلاعات بوده اند و میدانم که واتا را با ط مینویسند . واطا . تازه میفهمیدم کمالی در آن صبح زود چه سوالی از من پرسید . من وقتی نوزده سال داشتم روی برگه ای که کمالی به من داد ، همه آنچه به سه هیولا اقرار کرده بودم نوشتم و او خواند . نگاهم کرد . لبهایش را برچید و رفت . میخواهم هر چه زودتر این بخش را به پایان ببرم چرا که میترسم زمان کافی برای نوشتن باقی نمانده باشد . این نامه ها را به زنی مهربان که همین روزها از زندان خواهد رفت میدهم . همیشه به مادرم گفته ام که برایش ارثیه کاغذی زیادی گذاشته ام . نامه های زیادی را در طول این چند سال به خودش داده ام . تقریبا همه را . به جز چند تایی که شاملو شکار کرد و هرگز پس نداد .
من ریحانه جباری بیست و شش سال دارم و با اینکه رد درد همچنان بر روح و تنم باقی است ، اما کینه ای از هیولا ها ندارم . حتی از آن مرد خپل بد دهن که با کفش سنکینی مثل کفش های صنعتی که داشت روی انگشت پایم پرید و فشار داد . ناخن پایم شکست و هنوز هم ناخن کج و معوجی که درآورده با گوشت تیره رنگ انگشتم احاطه شده است . کینه ای از آنان ندارم زیرا کمی بعد با کسانی روبرو شدم که از این سه مرد خشن تر بودند . در روبرویی با همانان بود که دیگر دوست ندارم موهایم بلند باشد . فهمیدم ، موی بلند نقطه ضعف هر زن است در جنگ با یک مرد . دو مرد ، چند نامرد . مویی که زیبایی میآفریند ، وقتی دور دستی پیچیده میشود ، تبدیل به طنابی برای کشیدن یک زن ، روی زمین. و عاملی برای دردی که در چشم می چرخد و در گوش تیر میکشد و از دهان فریاد . و به مرور دانستم ، طبیعت شغل عده ای همین است . کسانی در شهر زندگی میکنند ، بچه دار میشوند ، مهمانی میروند ، عید میگیرند و عزا ، نذر میکنند و به همسایه ها میدهند ، خرید میکنند و میخندند ، اما پولی که میگیرند بابت آتشی است که بر جان کسی میریزند . من درین جهان شکایتی از این آدمها ندارم . اما بی شک ، در سرای دیگر ، من شاکیم و آنها متهم . من در این جهان آنان را بخشیده ام . و بدین ترتیب وارد مرحله جدیدی از زندگی شدم . انتقال به زندان اوین . انفرادی . با تنی زخمی و روحی آزرده از تیر خلاص شاملو : پدر و مادرت دیگه تو رو نمیخوان . گفته ن که بکشینش . ما همچین دختری نداشتیم . و من ناامید و بی کس در حالی که تمام پشت و روی شانه هایم پر بود از زخمهایی که خون رویشان دلمه بسته بود ،پرتاب شدم به اتاقی 9 متری که کف اش موکت شده بود و تا ارتفاع زانوهایم دیواره ای داشت مثل اپن آشپزخانه . توالت و یک دوش و روشویی . دیوارش پر بود از لکه و نوشته . دو پتو هم برایم آوردند . همچنان زبر و بدبو .
اینجا زندان اوین بود . زندانی که قبلا اسمش را شنیده بودم و حرفهایی که خاطرات دوران شاه را برای پیرمردها و پیرزنانی که گاه در میهمانیهای خانوادگی میدیدم زنده میکرد.همان هایی که برای بابا و مامان ازگردش روزگار میگفتند . رو به شکم دراز کشیدم . ساعتها باورم نمیشد که در سکوتم . صدای فریاد در گوشم میپیچید و با زهر درد پشتم مخلوط میشد . خدایا چه کنم با تنهایی؟ چرا چنین بی کس شدم ؟ تمام عمر باید تنها باشم و دیگر روی بابا و مامان و بچه ها را نبینم ؟ یعنی اگر روزی اتفاقی چشممان به هم بخورد ، رویشان را برمیگردانند ؟ ای خداااا چقدر دوستشان داشته و دارم . بیهوش شدم و نمیدانم چه مدت طول کشید تا بیدار شدم . بارها در آن سلول که به آن انفرادی میگفتند ، با کابوسی از خواب میپریدم . دستی از توی پنجره دراز میشد و مرا در چشم برهم زدنی از اتاقم بیرون میکشید .و یا من در اتاق دراز کشیده بودم که همان دست در لحطه ، بابا یا بقیه را میکشید و محو میکرد و من ثابت میماندم . تنم حرکت نداشت با وجود تقلای زیاد . صدایم در نمیامد با وجود فریاد. دوماه ساکن این خانه جدید بودم . خانه ای در وجودم تخم کینه پاشید و سالها طول کشید تا مهارش کنم . روزی یکی از نگهبانان کارتی به من داد و گفت این کارت یعنی پول . زخمها رویه بسته بودند و من میتوانستم حمام بروم . همان روز پیرزنی به سلول آمد . برای نظافت . این رسم اوین بود. زنان بی کس و کار و بی ملاقات باید کار میکردند تا ساعت تلفن داشته باشند و با فروش زمانشان به دیگر زندانیان پولی بگیرند برای امرار معاش. اسمش نسا بود. سرتا پا حسرت و حرمان . به او گفتم من یک کارت دارم . تو برایم یک خودکار بخر و هرچه دلت خواست بردار . برایم آورد و یک بیسکوییت ساقه طلایی. بعد از مدتها طعم جدیدی را تجربه میکردم ، که یادگار زمان خوشی و خانه بود . حالا خودکاری داشتم . روزنامه را شاملو برایم ممنوع کرده بود . ملاقات را ممنوع کرده بود . کتاب یا خبر را ممنوع کرده بود و قران را نیز. اما من خودکاری داشتم که با یک هواخوری تکمیل شد . گوشه هواخوری سطل زباله ای بود که در آن خرده ریز نگهبانان ریخته شده بود و من در تمام مدت هواخوری یکنفره ام گوشه های سفید کاغذ ها را جدا کردم و توی جیب شلوار جینم گذاشتم وبا خود به سلول آوردم . شروع به نوشتن کردم . روی باریکه های کاغذی ، غیظ کردم ، گلایه کردم ، التماس کردم ، فحش دادم ... و لقبی برای شاملو ساختم . سوسمار پیر . عصر یک روز غمگین زنی برای دادن غذا ، دریچه را باز کرد. اسمش فاخته بود . گفت توی بخش صندوق سالن ملاقات مشغول جارو زدن بوده که یک زن و مرد آمده اند و برایت پول ریخته اند . زن از مسئول صندوق پرسیده یعنی شما ریحانه را میبینید و به او پول را میدهید ؟ گفته آری . مرد جواب داده خوش به حالتان که میتوانید دختر مرا ببینید . هرگز فراموش نمیکنم موج شادی و امیدی که فاخته برایم آورد . این گفته ساده او به من اطمینان داد که سوسمار پیر دروغ گفته که مرا رها کرده اند. و من قوی شدم . درد را فراموش کردم و نوشتن نامه برای خانواده ام را شروع کردم . پس آن کارت ، یعنی بابا و مامان تا اینجا آمده اند و برای من که ممنوع الملاقات بودم پول ریخته اند . پس خودکاری که برایم ده هزار تومان آب خورد سوغات آنان بود . هنوز آن خودکار را دارم . هر چند فقط جلد مات شده یک خودکار بیک است ، اما برای من یاداور چیزهای زیادی است. شاملو زمانی که نامه ها را توقیف کرد که در زمان مناسب خواهم گفت ، یک ایده جدید در پرونده ام خلق کرد : تو قدرت سازماندهی داری. این همه کاغذ جور کرده ای و نوشته ای .در حالی که من اکیدا دستور دادم که تو از داشتن همه چیز محروم شوی. پس میتوانی به شکل سازمانی اقدام به قتل کنی . و من شاخ درآورده بودم از این استدلال سوسمار پیر . او که هرگز در شرایط مشابه نبوده ، هرگز نمیدانست ، بسیاری از آدمها در فقر مطلق زندگی میکنند و گاهی با کمی پول برایت چیزهایی فراهم میکنند تا تو راحتتر زندگی کنی ، حتی اگر سوسماری دندانهایش را برایت تیز و تیز تر کند . و درین وانفسای زندگی ، فاخته ، زنی که مثل یک پرنده از کنار سلولم گذشت و برایم امید به ارمغان آورد . زنی که چند ماه بعد اعدام شد و من برای اولین بار دیدم که گاهی کسی را میبرند که دیگر هرگز باز نمیگردد. در سلول انفرادی یک مهتابی همیشه روشن . هرگز نوری از بیرون نمیدیدی که بفهمی شب شده یا روز . فقط از رفت و آمد کارگرها و نگهبانان میفهمیدی روز است . و در سکوت ، در دل شب یاد گرفتم که میتوان با چسباندن گوش به در سرد آهنی چیزهایی شنید و از راه دریچه غذا با سلولهای همسایه حرف زد . و من یاد گرفته بودم شبها بیدار بمانم . در همین شبها بود که با اکرم و پروانه آشنا شدم . اکرم همسر یک روحانی بود که هرگز نفهمیدم آنجا چه میکند . اما پروانه فرق میکرد . سالهای دهه 60 در زندان بوده و به شکل معجزه آسایی از مرگ نجات پیدا کرده بود .اکنون نیز برای طرفداری از مردی که من نمیشناختم و او به من معرفیش کرد آنجا بود . مردی به نام اصانلو . گویا رئیس اتحادیه شرکت واحد بود و من نمیفهمیدم چرا باید برای اینچنین حرفهایی زندان بود . برای پروانه گفته بودم زخمهای تنم رو به بهبودند و او خیلی برایم میگفت از اهمیت مقاومت در مقابل اعترافهای زوری. افسوس که دیر آمده بود و من به همه چیز اعتراف کرده بودم . به سیاست که هرگز درکش نمیکردم . و به انواع رابطه .
من ریحانه جباری در حالی که هرگز پیش از آن دستگیر نشده بودم و هرگز رفتاری نکرده بودم که حتی حراست دانشگاه تذکری به من بدهد ، اقرار کردم با همه کس رابطه داشتم . و این سوسمار پیر بود که گفت هر ارتباطی ، حتی تلفن زدن بین یک زن و مرد نامحرم ، رابطه است .منی که کسر شانم میشد با کسانی حتی حرف بزنم ، اقرار کردم به آنچه سوسمار میخواست و میگفت .
شبی دیگر در زندان شهرری به پایان رسیده و من باید به سرعت برای رفتن به واحد فرهنگی آماده شوم . بی شک بزودی همه آنچه باید خانواده ام بدانند از ظلمی که سیستم زندان و بازجوها و شاملو به من کردند، خواهم نوشت . نمیخواهم خاک شوم و رنجم به باد سپرده شود .

لینک مرتبط:

دلنوشته ها و دفاعیات ریحانه جباری (قسمت اول , دوم و سوم)

+162
رأی دهید
-12

abdolmalek - رامسر - ایران
از حکومت جنایت پیشه آخوندی انتظاری بیشتر از این نمیره..به امید نابودی کامل حکومت ملاها
جمعه 12 ارديبهشت 1393 - 05:47
new idea - لندن - انگلستان
آخرش این پرونده من یکی‌ رو دیوانه میکنه..گیجم از اظهارات ضدو نقیض،که البته به همهٔ ما ثابت شده که در این دولت،مردم راست میگویند و دولت دروغ محض..این هم نمونه دیگر از اعتراف به ناکرده.هر رابطه ای‌ حرم است،پس بگو که با صد نفر بودی..!!
جمعه 12 ارديبهشت 1393 - 07:28
روستایی ساده دل - تهران - ایران
شکی نداشته باشید که زیر شکنجه هر کسی وادار به هر اعترافی میشه. سعید امامی معاون عملیات وزارت اطلاعات که همه را وادار به اعتراف میکرد وقتی خودش در ماجرای قتلهای زنجیره ای دستگیر شد اعتراف کرد که به دستور اسراییل عمل میکرده. این که یک دختر جوان بی تجربه بوده. آدم برای خلاصی از عذاب شکنجه حاضره اعتراف به هر چیزی بکنه تا حتی اعدام بشه و خلاص. قوه قضاییه و پلیس ما هنوز قرون وسطایی هستند. خدا نکنه کسی گذارش به اونا بیفته. من نمیدانم اینها واقعا به خدا هم اعتقاد دارن؟؟!!!!
جمعه 12 ارديبهشت 1393 - 08:07
araz 32 - تبیلیسی - گرجستان
تو ریحانه جباری با یه مردی دوست بودی که همسن بابات بود ,,,تو ریحانه جباری دختر مظلومی بودی که یه دشنه ٢٥سآنتی داشتی و از پشت زدی دوست پسر مسنت رو کشتی چون میخوست از راه دور ,بدون هیچ تماسی بهت تجاوز کنه !!!!!. بسه دیگه اینهمه ننه من غریبم بازی !!!!. متاسفم برای مردمی که واسه یه قاتل اینهمه اه و ناله میکنن و ازشون بت سازی میکنن.
جمعه 12 ارديبهشت 1393 - 08:11
batistuta - تهران - ایران
این چرندیات رو اون وکیلش(مصطفایی) نوشته برای جلب ترحم و در نهایت بخشش متهم.مصطفایی یک شیاد بیشتر نیست.قاتل بهنود شجایی همین به اصطلاح وکیل نامرد بود.
جمعه 12 ارديبهشت 1393 - 07:04
golchin - تهران - ایران
به عنوانه یک زن خودم را میزارم جای ریحانه در آن شرایط دادی فریادی برای کمک می‌کردم حتی وقتی‌ چاقو زده و اومده بیرون هم داد و فریادی نکرده به اورژانس تلفن کرده ایستاده تا ماشین آماده حتی تا بیمارستان هم رفته و شماره ماشین هم برداشته واقعا در اون شرایط چقدر خونسرد بود
جمعه 12 ارديبهشت 1393 - 09:35
perser68 - آلمان - آلمان
حالا اگه ریحانه اون روز کشته میشد،مثل خیلی های دیگه،که هر روز خبرشونو اینجا داریم،این پاسدار حافظ جان و مال مردم کجا بود وچه میکرد؟
جمعه 12 ارديبهشت 1393 - 10:40
mosafer60 - لندن - انگلیس
تو کشوری که قاضی نقش بازجو رو داره از این بیشتر نمیشه توقع داشت .کسانی‌ که بازجی شدن و دادگاه رفتن دارد این دختر یا هر محکومه دیگه‌ای رو می‌فهمن .روزی هزار بار ننگو نفرین به روح خمینی دجال و .....
جمعه 12 ارديبهشت 1393 - 10:44
araz 32 - تبیلیسی - گرجستان
تو ریحانه جباری با یه مردی دوست بودی که همسن بابات بود ,,,تو ریحانه جباری دختر مظلومی بودی که یه دشنه ٢٥سآنتی داشتی و از پشت زدی دوست پسر مسنت رو کشتی چون میخوست از راه دور ,بدون هیچ تماسی بهت تجاوز کنه !!!!!. بسه دیگه اینهمه ننه من غریبم بازی !!!!. متاسفم برای مردمی که واسه یه قاتل اینهمه اه و ناله میکنن و ازشون بت سازی میکنن.
جمعه 12 ارديبهشت 1393 - 10:39
perser68 - آلمان - آلمان
کاملاً مشخصه که این تجاوز مثل تمام این۳۵سال سیاسی شده!طرف یه پاسدار بوده و ریحانه جلوش ایستاد و این رژیم زن کش قرون وسطایی رو به درد آورد و به دنبال جبرانه!ننگ به اون قاضیه لجن که در واقع دیگه قاضی نیست بلکه اگه ریحانه اعدام شه ،یه قاتله!ننگ به رژیم فاشیست اسلامی آخوندی و ننگ به مزدورانش!
جمعه 12 ارديبهشت 1393 - 10:36
perser68 - آلمان - آلمان
. batistuta - تهران - ایران. تو همونی که روسیه و پوتین رو به غرب ترجیح میدی و حتی جایی آرزو کردی که ایران جزو خاک روسیه بشه!بهتره ساکت باشی و انقدر جوش نزنی!راستی نکنه قاضی تویی که برای وکیل هم تعیین تکلیف میکنی؟دختر خودت....چه حالی بهت دست میده!
جمعه 12 ارديبهشت 1393 - 12:31
perser68 - آلمان - آلمان
Araz32 - تیبلیسی - گرجستان. تو نکنه خوده امام زمانی که میگن تو هر سوراخی سر میکشه و از همه چیز با خبره؟اینهمه اطلا عات داری چرا ننه قمر میکنی؟متأسف برای خودت باش که یاد نگرفتی ببخشی و مرگ و اعدام فقط آرومت میکنه!این بر میگرده به گذشته هات و شکسست هایی که تو زندگیت داشتی!آدم های سالم برای هیچکس مرگ و اعدام تقاضا نمیکنن!
جمعه 12 ارديبهشت 1393 - 12:42
Behdin - آمستردام - هلند
(( اما پروانه فرق میکرد. سالهای دهه 60 در زندان بوده و به شکل معجزه آسایی از مرگ نجات پیدا کرده بود .اکنون نیز برای طرفداری از مردی که من نمیشناختم و او به من معرفیش کرد آنجا بود . مردی به نام اصانلو )) بی‌ عدالتی در بیداد سراهای حکومت آخوندی، عاقبت قذافی و جلاد تکریتی را برای سردمداران رژیم به ارمغان خواهد آورد. و آن روز دور نیست.
جمعه 12 ارديبهشت 1393 - 14:52
batistuta - تهران - ایران
araz 32 زدی وسط خال.ایرانیان جهان سومی کسانی هستند که از قاتلان و دزدان و متجاوزان اسطوره می سازند و قهرمانان واقعی را به خاک مذلت می نشانند.
جمعه 12 ارديبهشت 1393 - 15:39
batistuta - تهران - ایران
araz 32 زدی وسط خال.ایرانیان جهان سومی کسانی هستند که از قاتلان و دزدان و متجاوزان اسطوره می سازند و قهرمانان واقعی را به خاک مذلت می نشانند.
جمعه 12 ارديبهشت 1393 - 15:40
batistuta - تهران - ایران
perser68 طبق منطق شما هر کس پاسدار و اطلاعاتی هست مجرمه؟! یعنی اون پاسداران و سردارانی که در جنگ با عراق جانشان را کف دستشان گذاشتند هم مجرمند و شمایی که آن گوشه ی دنیا نشسته ای و جز حرف مفت زدن کاری بلد نیستی پاک و بی آلایش؟!
جمعه 12 ارديبهشت 1393 - 15:46
datis - سن دیگو - امریکا
batistuta - تهران - ایران /araz 32 : گل گفتین، این دختر با ۳ تا مرد هم زمان دوست بوده، اینو که دیگه مدیره شرکتش و دوست پسرش اعتراف کردند اونها که زیر شکنجه نبودند؟؟. جدا از این چاقو ۵۰ سانتی میخواسته چکار؟ اگه نجابتش براش مهم بوده خونه عمه‌ مرد ۵۰ ساله چه میکرده؟ برفرز طرف میخواسته بزور تجاوز کنه اون که سر نماز بوده این خانم میرفت پشت پنجره دادو بیددا میکرد ۴ تا همسایه میومدند پشت در کمکش. بازی از ایرانیها دوست دارند همه چیزو دروغشو باور کنند تا چشمشون حقیقتو نبینه.
جمعه 12 ارديبهشت 1393 - 17:29
raha1984 - هامبورگ - المان
مریم مقدس شده دخترکه فاسد !! ۱۹ ساله باشی در حین واحد با چند نفر باشی با علم و اطلاع بری خونه هاشون انوقت بگی میخواسته تجاوز کنه !! این اقای اطلاعلاتی پولت رو نمیداد و میخواست ازت سواستفاده مجانی کنه به حساب اطلاعاتی بودنش ، تو هم برا همین حسابش رو گذاشتی کف دستش !!
جمعه 12 ارديبهشت 1393 - 20:22
afsoon.fr - پاریس - فرانسه
کجا دنیا اگه یه دختر ۱۹ ساله دوست پسر داشته باشه فاحشه خطاب می‌شه.چون دوست پسر داشته.یارو هم باید تجاوز میکرد.چون دفاع کرد شد قاتل هرزه. بس کنید.
جمعه 12 ارديبهشت 1393 - 21:20
daryoosh - شیراز - ایران
اینکه این دختر خطا کاره شکی توش نیست متعجبم از کسانی که از سیستم قضایی ایران که یک مشت جنایتکار گرداننده اون هستن دفاع میکنن ...لاشخورهایی که حتی به خودشون رحم نمیکنن
جمعه 12 ارديبهشت 1393 - 21:31
araz 32 - تبیلیسی - گرجستان
perser68 - آلمان - آلمان::نه در به در!!!لازم نیست امام زمان باشی ,,کافیه که واقع بین باشی ,,, حرفای خوانواده مقتول و مسوولین پرونده رو هم بخونی ,,,هیچ دلیلی نداره که بخوان برای ایشون پرونده سازی کنن ,,این خانوم نه افکار سیاسی داشته ,نه فعال حقوق بشر بوده نه هیچ فرد خاص دیگه ,,,,متاسفانه یکی از دخترهایی بوده که قصد تیغ زدن افرد سن بالا رو داشته که آخر و عاقبتش به قتل ختم شده . ولی چیزی که تو وجود سلطبهای فسیل شده پیدا نمیشه ,همین واقع بینی ,مطالعه و قبول واقعیته .
جمعه 12 ارديبهشت 1393 - 21:45
araz 32 - تبیلیسی - گرجستان
batistuta - تهران - ایران,,,datis - سن دیگو - امریکا:::ممنون دوستان ,,متاسفانه خیلیها نمیدونن با چی مخالفن و چرا طرفدار همچین کسانی هستن . این مدعیان حقوق بشر کجا بودن وقتی که خانوم ستوده تو زندان بود و براش ١١ سال حکم بریده بودن ؟؟؟؟؟؟. چند بار موج حمایت اینچنینی راه افتاد وقتی همسر خانوم عبادی رو به زندان انداختن و اموالش رو تاراج کردن ؟؟؟. ولی برای کبرای قاتل ,صغرای تن فروش ,,مهدی زورگیر .....و برخی ارازل دیگه چه اه و ناله ها نکردند مشتی جماعت جوگیر
جمعه 12 ارديبهشت 1393 - 21:52
asal30 - بندرعباس - ایران
واقعآ متاسفم برای خیلی از هموطنانم که بجای طرفداری از یک دختر مظلوم که مورد اذیت و آزار یک مشت اراذل و اوباش گردن کلفت قرار گرفته و بخاطر دفاع از خودش یک مامور کثافت و قاتل و شکنجه گر اطلاعات رو کشته اینقدر مورد توهین و نفرین و عقده بازی های خودتون قرار بدید. اگر هم ریحانه دوست پسر داشته و به قول شماها هرزه و یا فاحشه بوده باشه. شاید راضی نبوده که یک مرد خرفت 50 ساله بهش دست درازی کنه. واقعآ برای شماهایی که بجای هم فکری کردن و یکرنگی در جهت تلاش برای آزادی ریحانه قدم بردارید با اون مغز کوچیک تون کارتون شده آرزوی مرگ و اعدام و فحش دادن به یک دختری که در 19 سالگی توسط دولت به اسارت و شکنجه گرفته شد. متاسفم براتون با اون مغز کوچک تون که فقط دلتون میخواد هموطن هاتون یکی یکی کشته بشند تا شماها که بویی از انسانیت نبرده اید دلتان خنک شود
شنبه 13 ارديبهشت 1393 - 01:27
سرسره - اهواز - ایران
araz 32-batistuta-شما هم به جمع ساندیس خورهای جمهوری اسـ... اضافه شدین بیخود اسم ستوده عزیز رو به زبون نیارید شما مادون انسانها لابد کور وکر بودید که برای این بانوی شجاع وبا شرف هم کمپین براه افتاده بود وهمیشه هم مورد ستایش مردم هستن واما کار این دختر هرچی که بوده چون شر یه اطلاعاتی نجس رو کم کرده خدا بهش اجر بده دست تموم بقول این ارازل فاحشه ها وهرزه هایی که این عناصر مضر وبیوطن رو به درک واصل میکنن درد نکنه تا چشمتون دربیاد
شنبه 13 ارديبهشت 1393 - 02:33
Moama123 - بوداپست - مجارستان
araz تو مغزت اندازه بادمجون ناپخته کار نمی‌کنه عزیزم . چاقو ۲۵ سانتی ؟ شیخی کی‌ بود ؟ جای گلوله رو بدن سربندی برای چی‌ هست ؟ اطلاعاتی‌ مخلص و ولایت مدار با دختر هر جای چی‌ کار داره ؟ داروی خواب آور مال کی‌ بوده ؟ کندم رو میز چی‌ میگه ؟ بعدش شماره اورژانس به چه درد می‌خوره ؟ چرا کلامی‌ از شیخی جایی‌ زده نمی‌شه ؟؟ از بیت رهبریتون اومدن سر باز جویی واسه چی‌ ؟؟؟ نماز قبل از سکس چی‌ میگه ؟؟؟ یه دونه از این سالا رو منطقی‌ جواب بعدی با تئوری‌های احمقانه خودت بهت میگم ایووله .
شنبه 13 ارديبهشت 1393 - 06:31
araz 32 - تبیلیسی - گرجستان
سرسره - اهواز - ایران::. اتفاقن مادون انسان کسایی هستن که قدرت تفکر و تعقل ندارن که حتمن تو یکیشون هستی ,. خانوم نسرین ستوده رو هم که گویا شما مصادره کردی و بقیه حق درفداری ندارن ؟؟؟؟!!!. همیه کسانی هم که در وزرات اطلاعات کار میکنن یکی کردی ,یعنی کارمند عادی ,نظافت چی ,,,,پزشکی که اونجا کار میکنه و .. حکم کشته شدشون رو یکجا صادر کردی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟. تو با اینهمه خشونت بپا یه وقت هیتلر نشی !!!!! درفداری از یه قاتل پیشکش
شنبه 13 ارديبهشت 1393 - 10:51
araz 32 - تبیلیسی - گرجستان
asal30 - بندرعباس - ایران::هموطن,,,ایشون اگر قصد داشت که به هر ترتیبی مورد تعرض مقتول قرار نگیره ,,نمیتونست که وقتی مقتول داشت نماز میخوند حداقل با ایجاد سر و صدا از همسایه ها کمک بخواد ؟؟؟؟؟؟؟؟. طبق مندرجات پرونده ,در قفل نبوده ,و بعد از مضروب کردن مقتول ,اول قاتل از خونه خارج شده ,,,پس قا تل فرصت فرار کردن رو داشته ولی این کار رو نکرده . کل بحث سر اینه که ایشون قاتل هست و حقیقت رو نمیگه ,,,و گر نه بعید میدونم کسی کار مقتول رو که با همچین دختر جوونی رابطه داشته تایید کنه .
شنبه 13 ارديبهشت 1393 - 10:59
perser68 - آلمان - آلمان
اصلاً ریحانه ۱۹ساله ۱۰تا دوست پسر داشته!که چی؟دوست پسر داشتن مگه چه عیبی داره یا دوست دختر داشتن؟ذهن بیمار بعضی ها از کلمات دوست پسر فقط به زیر شکم فرو رفته!!!البته که مقصر هم نیستن،چون جمهوریه منفور ارتجاعی اسلامی نقشش رو خوب بازی کرده!اعدام و شلاق و قطع دست و پا رو تو ملاء عام یه امر عادی کرده ،اما دوست دختر و پسر داشتن رو مثل طاعون برای دختر پسر های ایرانی!یه عده متأسفانه هنوز خمار رمالی ها و کلاشی ها و کلاهبرداری های جماعت آخوندی فاسد هستن و نمونه ها داریم که وقتی بلا سر خودشون اومد تازه از خماری در اومدن!نمونه،کروبی،نمونه،موسوی،نمونه،دختر رفسنجانی،سروش که اونهمه خودش رو برای اسلام خمینی ج.. داد،زیبا کلام ، بار ها وبار ها جمهوریه نکبت اسلامی رو شست و گذاشت کنار!از خواب خرگوشی بیدار شید!جمهوریه کثافت اسلامی داره ایران و نسل ایرانی رو نابود میکنه!تا کی خوش باوری؟
شنبه 13 ارديبهشت 1393 - 10:30
perser68 - آلمان - آلمان
araz32 - تبیلیسی - گرجستان. اگه زمستونا تو فلوریدا و تابستونا تو آلمان زندگی کردن اسمش دربدریه،ای کاش همه دربدر ها مثل من بودن!من دربدرم به قول تو ،شرف داره به آدمی که برای دیگران مرگ و اعدام میخواهد و مثل تو با مرگ دیگران تغذیه میکنه!ریحانه هر خلافی که کرده و کشته ،کارش بد و غیر انسانی و بی انصافی و هر چیز ی که اسمشو میگذاری،تو و دوستانت چرا دونسته و با عقل و منطق پروفسوری هارواردی که انقدر ادعاتون میشه میخواهید جان آدمها رو بگیرید؟کشتن اگه بده،شما که ادعاتون گوش فلک رو پاره کرده چرا؟قصاص و قتل دولتی اسلامی ارتجاعی بد نیست؟ تو همین یه ماهی چند تا خونواده مقتول قاتلاشون رو بخشیدن؟اینجا بیشتر از ریحانه بحث ماشین اعدام جمهوریه منفور ضد زن اسلامیه؟۳۵ساله که ادامه داره و شما ها رو فرستاده که کثافتش رو ماله بکشید!...
شنبه 13 ارديبهشت 1393 - 12:09
Arash_Barcelona - بارسلونا - اسپانيا
ساندیس خوران چه جولانی میدهند. خودتون هم قاضی شدید و هم دادستان؟هیچ فکر نکردید این سجادهٔ نماز ممکنه مال اون پیرزنی باشه که در این خانه زندگی‌ میکرده؟مگه این شخص خونه زندگی‌ نداشته ؟؟چاقوی ۲۰ سانتی رو به ۵۰ سانت کشوندید چند وقت دیگه هم می‌شه یک شمشیر؟؟در ایران بعد از جمهوری زوری کدام عدالت وجود دارد که این بیدادگاه دومیش باشه؟
شنبه 13 ارديبهشت 1393 - 14:29
araz 32 - تبیلیسی - گرجستان
Moama123 - بوداپست - مجارستان:اتفاقن مغز شما (اگر داشته باشی !!!) فقط به اندازیه بادنجون نپخته کار میکنه!!!. بله دشنه ٢٥ سانتی آلت قتل بوده که هم قاتل به خریدش دو روز قبل قتل اعتراف کرده و هم بازپرس اون رو خون آلود از اتاق قاتل پیدا کرده !!!. شیخی هم که دوست مقتول بوده و ارتباطی به قتل نداشته ,یعنی حداقل مدرکی ازش پیدا نکردن ,,,هیچ کجای بدن مقتول اثری از گلوله نیست ,,زحمت بکشید بگید جای گلوله رو از کف کردید ؟؟؟؟؟. مقتول هم درسته که در وزرات اطلاعات بوده ,ولی کارمند رده بالا یا نیروی عملیاتی نبوده ,,یعنی فرد مهمی نبوده که مثلن بخوان از طرف رهبر موضوع قتلش رو دنبال کنن ,,,در عمل نکوهیده مقتول هم هیچ شکی نیست اصل ماجرا اینه که این خانوم دروغ میگه ,و قضیه تجاوز نبوده ,پس قتلی که توسط ایشون انجام شده دفاع مشروع نیست .
شنبه 13 ارديبهشت 1393 - 14:35
araz 32 - تبیلیسی - گرجستان
اتفاقن نکاتی که این موجود دربه در میگه درسته !!!!!. داشتن ١٠ تا دوست پسر در سن ١٩ سالگی کاملن عادی ,,,هیچ کجای دنیا هم بد نیست !!!!. رابطه داشتن با مردهای سن بالا هم که کلن خوبه اونم در سن ١٩ سالگی . اینطوری میشه که بعضی ها دربه در میشن تو زندگیشون دیگه ,,آخر و عاقبتشون هم میشه گدایی زیر آفتاب خندون یا بقیه جاهای دنیا !!!!!!!!!!!!!!!!!
شنبه 13 ارديبهشت 1393 - 14:40
جنگنده - تهران - ایران
قهرمانه قشر غربزده و شبه روشنفکر و تازه به دوران رسیده ایران، یک هرزه قاتل. واقعا خنده داره شماها که انقدر غصه جان انسانهارا دارید برید ببینید همفکرانتان در اوکراین چه جنایتی کردند و سی و هشت انسان را زنده زنده سوزاندند. اینها هم همش بازیه از خودتون در میارید که جان انسانها ارزش دارد، چطور جان مقتول برای شما ارزش ندارد ولی جان هرزه قاتل برای شما ارزش دارد. تفکر شما محکوم به شکست است و باعث جنگ و دشمنی و نفرت. مانند تفکر شماست که دنیا را به گند کشیده و بت بزرگتان یعنی آمریکا وحشی مشغول قتل عام در دنیا و ریختن خون انسانهای بیگناه است و بعد برای یک هرزه قاتل نوحه سرایی میکنید. هر چه بر سر شما بیاید حقتان است و لیاقت شما دیکتاتورترین انسانهاست.
شنبه 13 ارديبهشت 1393 - 14:48
جنگنده - تهران - ایران
asal30 - بندرعباس - ایران ........................ تو چی میگی این وسط. نکنه تو هم مثل این قاتل هستی و احیانا همزمان چنتا دوست پسر داری که انقدر سنگش را به سینته ات میزنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تو که دلت برای کشته شدن هموطنانت میسوزه چرا راجب به مقتول چیزی نمیگی مگه اون احیانا هموطنت نبوده. جمع کنید این دلقک بازیها را، همفکرانت در اوکراین زنده زنده انسان میسوزانند چطور اونجا که میشه خفه خون میگیرید و دم از حقوق بشر و جلوگیری از کشته شدن انسانها نمیکنید. الحق که دو رو و ریاکار هستید و تفکرتان سیاه ترین نوع تفکرات است. افرادی که قهرمانشان یک هرزه قاتل باشد از این بهتر نمیشوند.
شنبه 13 ارديبهشت 1393 - 14:54
جنگنده - تهران - ایران
perser68 - آلمان - آلمان ........................... بپا از حرصت یهو سکته مغزی نکنی شعبون بی مخ. جمهوری اسلامی سگ شرف داره به تفکر غربزدگان و خائنانی مانند تو ما تا زنده هستیم جمهوری اسلامی هم زنده است. پس بگیر عین بچه آدم بشین سرجات طرفداره خشونت و آدمکشی.
شنبه 13 ارديبهشت 1393 - 14:57
perser68 - آلمان - آلمان
جنگنده،تهران. خیلی بی مغز تشریف داری!
شنبه 13 ارديبهشت 1393 - 16:01
perser68 - آلمان - آلمان
مقتول داشت نماز قبل از تجاوز میخوند!در واقع داشت تو دنیای خودش جواز حرکت زشتش رو از خدای شاهو پریون میگرفت!
شنبه 13 ارديبهشت 1393 - 15:59
Kotlet_Joon - سیدنی - استرالیا
ریحانه با اطلاع قبلی برقراری رابطه جنسی رفته خونه طرف ولی به هر دلیلی سر باز زده و اون یارو خواسته هر جور شده این کارو بکنه و به این می گن تجاوز. این که حالا ریحانه با 100 نفر دیگه ارتباط داشته به ما ربطی نداره. قاضی هم که حکم اعدام داده انگیزه قتل رو درست بیان نکرده اصلا!!! شیخی هم که اصلا معلوم نیست قضیش چیه؟؟؟ به هر حال اعدام حقش نیست.
شنبه 13 ارديبهشت 1393 - 17:56
batistuta - تهران - ایران
perser68 ، واسه ی من جالبه که کسی که در تمام مدت سال بین این کشور و اون کشور دربه دره و به قول خودش داره کیف دنیا رو می کنه و احتمالاً توی دلش میگه گور پدر ایران و ایرانی،چرا اینقدر پیگیر رعایت حقوق بشر در ایرانه ! البته تعجبی هم نداره،چرا که این خصلت اپوزیسیون خارج نشین و بالاخص از نوع لس آنجلس نشین بشکن و بالا بندازه. جنابعالی اگر صحبتی داری تشریف بیار ایران.
شنبه 13 ارديبهشت 1393 - 18:02
کبالت3 - کرج - ایران
perser68 - آلمان - آلمان اما قبلش باید نیت میکرده و میگفته دو رکعت نماز قبل از تجاوز بجا میاورم واجب قربة الی الله در صورت توفیق و سر زا نرفتن هم باید نماز شکر رو میخوند کبلائی.
شنبه 13 ارديبهشت 1393 - 18:07
farhang irani - لندن - انگلیس
چقدر قضاوت کار سختیه،ما هم اگه عادت کنیم شنونده باشیم و انقد راحت قضاوت نکنیم دنیا جای قشنگتری می‌شه،لازم نیست انقدر به هم توهین کنیم.تا یکی‌ یه جمله می‌نویسه که باب میلمون نیست ندیده و نشناختهٔ یا از کمبودای بچگیش میگیم یآا از ساندیس خور بودنش و یا غرب زدگیش و...
شنبه 13 ارديبهشت 1393 - 19:57
Moama123 - بوداپست - مجارستان
araz یا همون جنگنده .. خودمون، دیدی یه سوال نتونستی هوب بعدی، شیخی دارو باز کرده، ۲ شیخی تو همهٔ ملاقات‌ها با اینا بوده جز اون روز، اگر ازش ۴ تا سوال جواب میکردن میومد اسمش تو پرونده ولی‌ اسمش نیست به طور کلی‌ ، ۳ اینکه‌های گلوله کجا بوده باید مصاحبهٔ پسر سربندی رو بخونی، بگرد همین‌جا پیدا میکنی‌ تو این سایت، در رابطه با کاندوم و نماز قبل از سکس توضیح ندادی، این نماز خاصی‌ هست؟؟ ارژنسو نگفتی شماره تلفنش به چه دردی میخورد، و مهمتر از همه موضوع دفاع از تجاوز نبوده چی‌ بوده؟ یه فرصت دیگه بت دادم چون طول میکش این همه سلو با هم یه جا هضم کنه
شنبه 13 ارديبهشت 1393 - 20:00
asal30 - بندرعباس - ایران
جنگنده من شما رو از روی کامنت هایی که با بغض و کینه و از روی بیماری میگذاری شما رو شناختم . شما یک فرد بشدت معتصب روانی هستید که همیشه بدون دلیل ساز مخالفت میزنی...شما یک موجود زن ستیز هستید ... *. اولآ کی به تو گفته اینجا اظهار نظر کنی ؟؟؟؟ . آره من هم دوست پسر در سراسر دنیا زیاد دارم چون در خارج از کشور تحصیل کردم خونه دوستان پسر هم رفته ام اما دوستان من مثل امثال تو و این آقای دکتر سربندی بی شرف به فکر کاندوم خریدن نبوده و نیستند چون اینقدر چشم و دلشون پر هست که به دختر ایرانی هموطن شون دست درازی نمیکنند. *. تو فقط به زیر شکم فکر میکنی . آره بهت حق میدم تو ایران نمیشه خونه پسری بری چون دوستی با یک پسر در ایران برابره با سکس . اما خوب منم تو ایران خونه پسری نرفتم تا حالا اون خارج از کشور بوده فرق میکرد تا ایران . ادامه در کامنت بعدی.
شنبه 13 ارديبهشت 1393 - 22:25
asal30 - بندرعباس - ایران
. قاتل یک موجود کثیف اطلاعاتی بوده و از مرگش بسیار راضی هستم . همین دیشب تا میتونستم به روحش لعنت فرستادم و از خدا خواستم در اون دنیا عذابش بده . چرا که با کاری که در حق ریحانه جباری کرد باعث شد ریحانه تو سن کم راهی زندان بشه و این همه زجر بکشه آن هم بخاطر هوسبازی یک موجود کثیف . اگر ریحانه اعدام هم بشه باز تا ابد من به روح این سربندی تف و لعنت خواهم فرستاد و امیدوارم در آتش جهنم بسوزد. من از مرگ مردان اطلاعاتی هوسبازی که در زندان ها به دختران و پسران تجاوز میکنند دلم خنک میشه
شنبه 13 ارديبهشت 1393 - 22:26
asal30 - بندرعباس - ایران
جنگده من با کشتار همه انسان ها مخالفم. همین پوتین اگر کرم نداشت به جنوب اوکراین حمله نمیکرد و باعث مرگ اینهمه انسان بی گناه نمیشد . ببین بیچاره بهت دارم توصیه میکنم . کسی که به هر جرمی در ایران دستگیر بشه اگر با شیشه نوشابه بیوفتند به جونش. اگر ناخنش رو با گاز انبر بکشند. اگر شکنجه اش کنند . اگر با بیضه هاش آویزونش کنند . به هر جرم نکرده ایی اعتراف خواهد کرد این رو بفهم ریحانه تحت شرایط فشار این اعترافات رو کرده وگرنه قاتل اصلی همون شیخی بوده. در ضمن بهتره اینقدر طرف یک موجود بی شرف کثافت که داشته نماز میخونده و کاندوم خریده رو نگیری . آخه این مرتیکه چه موجود رذل و بی شرفی بوده خدا رو مسخره کرده . *. من فهمیدم تو کی هستی جنگده . تو یک مامور عقده ایی هستی که تو عمرت همش خشونت دیدی . حالا داری عقده هات رو سر دیگران خالی میکنی. با اعدام جوانان مردم چی به تو میرسه که شاد میشی ؟. واقعآ این نشانه بیماری روانیه برو درمان کن تا دیر نشده.
شنبه 13 ارديبهشت 1393 - 22:33
asal30 - بندرعباس - ایران
من اگر جای ریحانه بودم چاقو رو می کوبیدم تو .. دکتر سربندی . اینطوری خیلی بهتر میشد حداقل تا آخر عمرش ناتوان میشد
شنبه 13 ارديبهشت 1393 - 22:36
asal30 - بندرعباس - ایران
Moama123 - بوداپست - مجارستان. perser68 - آلمان - آلمان. مرسی از شما . ما گلومون رو داریم پاره میکنیم تا یک مشت بی مغز رو شیرفهم کنیم. اما فایده ایی نداره وقتی مردم ما اینقدر نفهم هستند که تا شاهین نجفی یک ترانه میخونه و پلاکارد درست میکنند مینویسند باید اعدام گردد و بعد میرن پرچم سفارت آلمان رو آتش میزنند باعث شد که اون آیت الله ها فتوا بدن که آره هرجا دیدینش شاهین نحفی رو بکشید . همه اینا تقصیر بی فرهنگی و احمق بازی مردم ایرانه .
شنبه 13 ارديبهشت 1393 - 22:41
araz 32 - تبیلیسی - گرجستان
Moama123 - بوداپست - مجارستان::. تو یکم فرصت بخودت بده برای فکر کردن !!!. اینکه مصاحبه پسر مقتول ,,,نه مندرجات پرونده,,,,برات سنده ,,نشون میده که چه قدر با علم حقوق آشنایی داری !!!. شماره تلفون اورژانس به چه دردی میخوره ؟؟؟؟؟؟؟؟ تو تهران کسی رو میشناسی که شماره اورژانس رو ندونه ؟؟. کاندوم هم برای داشتن رابطیه جنسی با ریسک کمتر خریداری شده بوده !!!!!. متاسفانه شما نه درک داری ,,نه عقل,,نه سواد .,,و گر نه من همین جا ,,چند سطر بالاتر گفته بودم که بعید میدونم کسی کار مقتول رو تایید کنه ,. کل ماجرا اینجاست که عمل قاتل دفاع مشروع نبوده ,همین !
یکشنبه 14 ارديبهشت 1393 - 00:09
araz 32 - تبیلیسی - گرجستان
Moama123 - بوداپست - مجارستان:::یه بار دیگه کامنتت رو بخون و به معلم اول دبستانت درود بفرست . اول املا و انشاء یاد بگیر ,,بعدش در موارد حقوقی نظر بده .
یکشنبه 14 ارديبهشت 1393 - 00:15
araz 32 - تبیلیسی - گرجستان
Kotlet_Joon - سیدنی - استرالیا::هموطن نکته همینجاست :::قاتل کلی راه داشته برای جلوگیری از رابطیه جنسی بدون توافق ,,ولی زده مقتول رو از پشت کشته ,,و برای اینکار هم قصد قبلی داشته ,,. همینه که دفاع مشروع رو غیر قابل موضوع میکنه .
یکشنبه 14 ارديبهشت 1393 - 00:21
araz 32 - تبیلیسی - گرجستان
araz یا همون جنگنده . خودمون، دیدی یه سوال نتونستی هوب بعدی???. میزان درک ,,هوش ,,سواد ,,,کامنت دهنده محترم ر حدس بزنید ,,,؟؟؟؟. بله ایشون Moama123 - بوداپست - مجارستان هستن که ما رو به چالش کشیدن !!!!!. به میزان سواد و درک ایشون احترام بگذارید .
یکشنبه 14 ارديبهشت 1393 - 00:28
جنگنده - تهران - ایران
asal30 - بندرعباس - ایران ....................... بی فرهنگی و عقب افتادگی از سر و روی کامنتات میباره. اون دوست پسرهایی هم که داری و خونشون رفتی و بهت نگاه چپ نکردن حتما همجنسباز بودند یا انقدر زشت هستی که هیچکدومشون رقبت نکردن بیان نزدیکت. دختر یا زنی که به راحتی اعتراف میکنه که دوست پسرهای زیادی داره و خونه خیلیهاشون هم رفته اصلا ارزش صحبت نداره که خودمو بخاطر بحث باهاش خسته کنم. در مورد اوکراین هم یک چیزی بلغور کردی خنده دار. اونی که اوکراین رو بهم ریخت آمریکای کثیف یعنی بت تو و امثال تو میباشد که فقط به دنبال فساد هستید همانطور که میخواست در سال هشتاد و هشت ایران را هم مانند سوریه و اوکراین کند ولی از جمهوری اسلامی تو دهنی محکمی خورد. (( بجای اینکه وقتت رو اینجا هدر کنی و اراجیف بگی، برو دنبال شوهر بگرد که یه موقع ترشی نندازی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! )) اسم اونی که گفتی هم شاهین نجفی نیست،‌ شاهین نجسی است.
یکشنبه 14 ارديبهشت 1393 - 06:38
جنگنده - تهران - ایران
araz 32 - تبیلیسی - گرجستا ........................ آقای شرلوک هولمز تفلبی مثلا فکر میکنی کشف بزرگی کردی. فکر میکنی تمام مخالفانت یک نفر هستند چون توهم داری. واقعا جاهل هستی بعد ادعای روشنفکری هم داری. فرجامه تفکر تو و امثال تو یعنی غربزدگان بدبخت و مفلوک و شبه روشنفکران بی فرهنگ که از اینجا رانده و از آنجا مانده شده اند به همراه بت بزرگشان یعنی آمریکای وحشی، زباله دانی تاریخ است.
یکشنبه 14 ارديبهشت 1393 - 06:42
perser68 - آلمان - آلمان
جنگنده - ایران. تو یه بیمار و یه درمونده ای و نیاز به کمک!بدجوری خودبین و مغروری!امیدوارم دنبال درمان خودت بری!
یکشنبه 14 ارديبهشت 1393 - 21:53
araz 32 - تبیلیسی - گرجستان
perser68 - آلمان - آلمان::شما هم بیماری ,,ولی درمونی برای بیماریت نیست ,,,,همیشه همین جور میمونی !!!!!. متاسفانه حماقتت درمونی نداره ,,در به در !!!!!.
دوشنبه 15 ارديبهشت 1393 - 00:00
araz 32 - تبیلیسی - گرجستان
جنگنده - تهران - ایران:هموطن من کامنت ایشون,,,, Moama123 - بوداپست - مجارستان,,,,, رو کپی کردم ,,اگر دوباره بخونید متوجه میشید,,
یکشنبه 14 ارديبهشت 1393 - 23:57
asal30 - بندرعباس - ایران
جنگنده - تهران - ایران . ظهری وقتی کامنت ات رو خوندم قهقه زدم واقعآ خیلی خنده داری. تو عین مردهای دولتی و کسانی هستی که عقده جنسی دارند . یعنی فکر میکنی مثلآ فکر میکنی اگر یک مرد متاهل یا مجرد با یک دختر در یک خانه تنها شد 100 درصد باید و باید و باید به آن دختر دست درازی کند . و این نشانه مردانگی اش است . و اگر دست درازی و تجاوز نکرد یعنی او از نظر تو همجنس باز است و یا آن دختر زشت است !!!!!!!!!!. واقعآ برای همچین طرز فکر مسموم و آلوده ایی که داری متاسف شدم . *. دوست عزیز برعکس من بسیار جذاب و خوش قیافه و خوش اندام هستم . طوری که این را از زبان خیلی از پسران شنیده ام . نخیر دوستان من که یکی شان که نامزدش در ایران بود و من وقتی برای کاری به خانه اش رفته بودم آنقدر پسر متین و با شخصیت و چشم پاکی بود که در عمرم هرگز ندیده ام . هر سه دوستانم مجرد بودند ولی آدم بودند آدم . نه همجنس باز بودن از نظر توی روانی و نه من زشت هستم . آنها فقط و فقط انسان های واقعی بودند. نه مثل دکتر سربند50 ساله که با وجود زن و بچه به زنش خیانت کرد . و نه مثل تو که فکر میکنی هر کسی به دختری کمک کرد باید مثل خر سوار دختر شود.
دوشنبه 15 ارديبهشت 1393 - 03:42
asal30 - بندرعباس - ایران
جنگده وقی کامنت ات رو خوندم قاه قاه خندیدم. واقعآ خیلی برات متاسف هستم چون فکرت واقعآ مسموم و بیماره . نیاز به درمان داری اونهم نه در ایران باید بری خارج از کشور زندگی کنی. دنیا رو ببینی تا دنیات عوض بشه و از این افکار مسموم رهایی پیدا کنی. *. طرز تفکر شما مثل آخوند ها و مثل مردان هوسبازه . یعنی اگر یک مردی به هر دلیلی با یک دختر نامحرم در یک خانه یا در یک اتاق تنها شد باید آن مرد به آن دختر تجاوز یا دست درازی کند؟؟؟؟؟. آها از نظر شما و آخوندها اگر مرد به آن دختر تجاوز نکند نشانه این است که از نظر جنسی ناتوانی دارد؟. و یا از نظر شما همجنس باز است؟ و یا از نظر تو آن دختر زشت است که به او تجاوز نکردند؟؟. واقعآ برایت هزاران هزار بار متاسف هستم. مردان و پسران خوب ایرانی را با این حرفی که زدی بردی زیر سئوال .
دوشنبه 15 ارديبهشت 1393 - 03:56
asal30 - بندرعباس - ایران
*. من خانه چند نفر از دوستان پسر و هم دانشگاهی هایم تنهایی رفته ام. در ضمن من دختر زیبا و جذابی هستم و این را بارها از زبان پسران شنیده ام. ولی آنها مثل تو و امثال دکتر سربندی نبوده اند که تا دوست دخترشان و یا نامزدشان دور شد بروند به او خیانت کنند. دوستان من مجرد بودند ولی به معنای واقعی کلمه بهترین مردان و پاک ترین انسان هایی بودن که در زندگی ام دیده ام. امثال تو همه چیز را برای زن و زندگی شان حرام میکنند . ولی تا پایشان به خارج از کشور برسد بعد از مدتی رنگ عوض میکنید . مطمئن هستم تو اگر چندماه بروی خارج از کشور سر از دیسکو و بارها در می آوری. و هر روز با چند دختر خارجی سکس میکنی. ولی این را بدان من چند سال در خارج از کشور محجبه بودم . و مثل امثال تو نبوده و نیستم .
دوشنبه 15 ارديبهشت 1393 - 03:57
جنگنده - تهران - ایران
asal30 - بندرعباس - ایران ................................ واقعا تاسف برای جامعه ای که تفکر دختر یا زن جوانش اینگونه باشد که به راحتی از رفتن به خانه مردان و پسران دیگر تعریف کند و به اینکار افتخار هم بکند. آمریکای وحشی چه بر سر فرهنگ این مردم آوردی با ماهواره و اینترنت فساد و خشونت و کشتار را جهانی کردی و کثافتکاری را افتخار!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! اینکه یک زن یا دختر انقدر پاک و با عفت باشد که خانه مرد غریبه حالا تحت هر نامی به تنهایی نرود نه تنها در اسلام و تمام مذاهب بلکه در آئین و فرهنگ باستانی ایرانیان یعنی مذهب زرتشیتی هم اکیدا به پاکدامنی و حیا سفارش شده ولی چون امثال تو فقط به دنبال فرهنگ کثیفه غربی هستید از رفتن به خانه مرد غریبه نه تنها شرم نمیکنید بلکه با افتخار آنرا جار هم میزنید بعد هم ادعای فرهنگ و تمدن دارید. خاک بر سر اون تمدن و فرهنگ مبتذل و غربیتون. حال آدم بهم میخوره از این طرز فکرها. واقعا خجالت بکش با این نظراتت البته از تویی که قهرمانت یک هرزه قاتل است که حتی با رئیس متاهلش با وجود داشتن دوست پسر، رابطه جنسی داشته، این نظرها بعید نیست.
دوشنبه 15 ارديبهشت 1393 - 07:23
کوروش مهری - یزد - ایران
asal30 - بندرعباس - ایران-درود بر تو من برات احترام زیادی قائلم اما یکی اینکه توصیه میکنم با این بحث نکنی چون نرود میخ آهنی در سنگ!!دوم اینکه گفتی اون دنیا و روح و...!!خواهش میکنم حرفای آخوندی رو باور نکن اینها ساخته ذهن یه روانپریشه!!مطمئنم با ذهنی باز که تو داری با یکمی مطالعه و تفکر زود متوجه میشی!!سپاسگزارم
دوشنبه 15 ارديبهشت 1393 - 19:24
asal30 - بندرعباس - ایران
کوروش مهری - یزد - ایران. خواهش میکنم . اما وجود اون دنیا و روح ربطی به تفکر آخوند ها نداره . در همه ادیان به وجود جهان پس از مرگ اشاره شده. پس نمیشه انکارش کرد .
‌سه شنبه 16 ارديبهشت 1393 - 02:47
کوروش مهری - یزد - ایران
راستش من توبه کردم و مسلمون شدم فقط یه سوال برام پیش اومده که از شیرزن و جنگنده و سلطنت طلب و بقیه دوستان مسلمون میپرسم امیدوارم جوابمو بدند.سوالم اینه که تو رساله امام خوندمتفخیذبا دختر شیرخوار مجازه ولی نبایدافضابشه لطفا واسم معنی تفخیذ و افضا رو برام توضیح بدبد.سپاسگزارم(بقیه هم اگه بلدند جواب بدند از سرچ چیزی گیرم نیومد)
‌پنجشنبه 18 ارديبهشت 1393 - 11:42
کوروش مهری - یزد - ایران
asal30 - بندرعباس - ایران-عزیزم چرا نمیشه انکار کرد؟مگه خیام نکرده؟مگه حافظ نکرده؟مگه داوکینگ نکرده؟ادیان همه کپی همند به خردت مراجعه کن و یکمی مطالعه!
‌پنجشنبه 18 ارديبهشت 1393 - 11:46
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.