شش حقیقت شگفت‌انگیز درباره جنگ‌های ایران و روسیه؛ جدال امپراتوری‌ها و نبرد برای هویت

تغییرات نقشه ایران در دوره قاجار
سایت رویداد 24: وقتی به نقشه امروز جهان نگاه می‌کنیم، نام‌های روسیه، ایران، گرجستان، ارمنستان و آذربایجان برایمان آشنا هستند. مرز‌هایی که این کشور‌ها را از هم جدا می‌کنند، چنان قطعی و دائمی به نظر می‌رسند که گویی همیشه وجود داشته‌اند. اما تاریخ این مرزها، داستانی بسیار پیچیده‌تر، پرآشوب‌تر و شگفت‌انگیزتر از آن چیزی است که تصور می‌کنیم.

تصویر رایج از این جنگ ایران و روسیه، تقابل ساده دو امپراتوری بزرگ بر سر قلمرو است. اما حقیقت بسیار فراتر از این است. این درگیری، صحنه نبردی بر سر هویت‌ها، بازی پیچیده بقا توسط حاکمان محلی، و تقابل جاه‌طلبی‌های اقتصادی بود که توسط شخصیت‌های مغرور و سرسخت شعله‌ور شد و در نهایت، در قالب روایت‌های تاریخی متضاد به یادگار ماند.

یکم: هویت به مثابه میدان نبرد | داستان نام‌ها و مرز‌ها
مدت‌ها پیش از آنکه ارتش‌ها با هم درگیر شوند، جنگی پنهان بر سر نام‌ها و هویت‌های جغرافیایی در جریان بود. این نبرد صرفا برای تصاحب خاک نبود، بلکه برای بازتعریف هویت مردم و مکان‌ها نیز بود و نشان می‌داد فاتحان نه تنها بر زمین، بلکه بر معنای آن نیز ادعای مالکیت می‌کنند.

در اوایل قرن نوزدهم، اصطلاح «آذربایجان» به استانی در داخل ایران، در جنوب رود ارس، اطلاق می‌شد و نه منطقه‌ای در شمال که امروز جمهوری آذربایجان نام دارد. این تغییر معنایی، خود بخشی از تاریخ پیچیده هویت در منطقه است. منابع روسی، مسلمانان ترک شمال ارس را «تاتار» می‌نامیدند، در حالی که منابع ایرانی آنها را بر اساس محل سکونتشان (مثلا «گنجوی‌ها») شناسایی می‌کردند. هویت ملی مدرن «آذربایجانی» بعد‌ها در دوران شوروی برای کاهش نفوذ فرهنگی و تاریخی ایران در منطقه شکل گرفت و تثبیت شد.

پس از فتح خونین شهر گنجه، روس‌ها نام آن را به «الیزاوت‌پول» (به افتخار همسر امپراتور) تغییر دادند. این تغییر نام صرفا یک اقدام نمادین نبود، بلکه پیامی روشن بود که این تصرف، دائمی و غیرقابل بازگشت است.

حتی اصطلاحات جغرافیایی نیز بی‌طرف نبودند. مورخان روسی از اصطلاح «ماوراء قفقاز» استفاده می‌کردند که دیدگاهی روسی‌محور را بازتاب می‌دهد (یعنی سرزمینی که از منظر مسکو در آن سوی کوه‌های قفقاز است). این دستکاری در نام‌ها و هویت‌ها نشان می‌دهد که جنگ برای کنترل روح و حافظه تاریخی منطقه، به اندازه جنگ برای کنترل قلمرو اهمیت داشت. این مناقشات هویتی و نام‌گذاری‌های قرن نوزدهمی، اجداد مستقیم بسیاری از اختلافات ژئوپلیتیکی و ادعا‌های ملی‌گرایانه امروزی در منطقه هستند.
دوم: بازی تاج و تخت در قفقاز: خان‌هایی که برای بقا می‌جنگیدند
نقشه‌ها فریبنده‌اند. آنها دو امپراتوری بزرگ را نشان می‌دهند که بر سر قفقاز با هم برخورد می‌کنند. اما اگر از نزدیک‌تر نگاه کنیم، ده‌ها پادشاهی کوچک را می‌بینیم که نه برای امپراتوری، بلکه برای بقای خودشان می‌جنگیدند. قفقاز جنوبی مجموعه‌ای از خان‌نشین‌های نیمه‌مستقل بود که حاکمانشان برای حفظ قدرت، در یک بازی خطرناک تغییر اتحاد‌ها گرفتار شده بودند.

این خان‌ها بازیگران فعال صحنه بودند، نه مهره‌های بی‌اختیار. حاکمانی مانند ابراهیم خان قره‌باغ یا محمد خان ایروان، در یک لحظه برای در امان ماندن از شاه ایران به روسیه پناه می‌بردند و در لحظه‌ای دیگر، برای مقابله با خطر روسیه، به شاه تسلیم می‌شدند. پیشنهادات «حمایت» از سوی روسیه نیز اغلب با اهداف تجاری و کنترل مسیر‌های اقتصادی گره خورده بود و این بازی را پیچیده‌تر می‌کرد. هدف اصلی این حاکمان، حفظ استقلال و بقای خود در میان دو قدرت بزرگ بود.

یک سند تاریخی این پویایی پیچیده را به خوبی روشن می‌کند: «جالب است که شیخ‌علی خان‌دربند، از عثمانی‌ها علیه روس‌ها کمک خواست، در حالی که ابراهیم خان قره‌باغ و محمد خان ایروان از همان‌ها علیه آقا محمد خان قاجار کمک طلبیدند. این موضوع، بار دیگر، نشان‌دهنده تمایل حاکمان محلی برای حفظ استقلال خود از طریق اتحاد‌های سودمند است. این واقعیت درک ما از جنگ را کاملا تغییر می‌دهد. این یک درگیری دوطرفه نبود، بلکه یک صفحه شطرنج چندوجهی بود که در آن حاکمان محلی بازیگران زیرکی بودند که برای بقای پادشاهی‌های کوچک خود می‌جنگیدند و سرنوشت منطقه را به اندازه امپراتوری‌ها رقم می‌زدند.»
سوم: ژنرال بی‌رحمی که به یک ضرب‌المثل فارسی تبدیل شد
شخصیت‌ها و رویداد‌های تاریخی گاهی به شیوه‌هایی غیرمنتظره در حافظه جمعی و فرهنگ عامه یک ملت باقی می‌مانند. داستان ژنرال پاول دیمیتریویچ تسیتیانوف، فرمانده خشن و بی‌رحم روسی در قفقاز، یکی از این نمونه‌های شگفت‌انگیز است. خشونت او به حدی بود که ایرانیان به او لقب تحقیرآمیز «اشپخدر» داده بودند؛ ترکیبی از واژگان تُرکی «ایش» (کار)، «پُخ» (سرگین) و «دُر» (است) که در مجموع به معنای «کسی که کارش سرگین است» بود.

در سال ۱۸۰۶، تسیتیانوف برای تصرف باکو، به همراه عده‌ای معدود به پای دیوار‌های شهر رفت تا کلید‌های قلعه را از حاکم آن، حسینقلی خان، تحویل بگیرد. اما در حین این ملاقات فریبکارانه، ابراهیم خان بادکوبه، پسرعموی حاکم باکو، او و همراهانش را به قتل رساند. سر بریده‌ی ژنرال روس به سرعت به عنوان نشانی از یک پیروزی بزرگ، ابتدا به تبریز و سپس به تهران برای فتحعلی شاه فرستاده شد.

نقطه اوج این داستان، تولد یک ضرب‌المثل فارسی از دل این رویداد خونین است. از آنجا که حاملانِ سر و دستان تسیتیانوف با شتابی وصف‌ناپذیر این «ارمغان» را به پایتخت رساندند، عبارت «مگر سر اشپخدر آورده‌ای؟» در فرهنگ عامه برای کنایه به افرادی که بسیار عجله دارند، رایج شد. این ضرب‌المثل که تا اواسط قرن بیستم نیز همچنان در زبان فارسی کاربرد داشت، نمونه‌ای حیرت‌انگیز از نفوذ یک واقعه سیاسی-نظامی بر زبان و فرهنگ کوچه و بازار ایران است و نشان می‌دهد که چگونه حافظه تاریخی یک ملت، تلخ‌ترین وقایع را نیز در تاروپود زندگی روزمره خود می‌تند.
چهارم: کشف راز دشمن: برتری در «نظم» بود، نه فقط در سلاح
شکست‌های پی‌درپی در جنگ با روسیه، ضربه‌ای روانی بر پیکر نخبگان قاجار بود. اعتمادبه‌نفس اولیه دوران آقا محمد شاه، جای خود را به دلهره، سردرگمی و تلاشی عمیق برای یافتن راز برتری همسایه شمالی داد. این سرخوردگی عمیق را می‌توان در کلام خود عباس میرزا، فرمانده ارتش ایران، به وضوح حس کرد. او با صداقتی ویرانگر به یک دیپلمات فرانسوی گفته بود: «تمام تلاش‌ها و شجاعت من در رویارویی با ارتش روسیه بی‌نتیجه بوده است. مردم موفقیت‌های مرا تحسین می‌کنند، در حالی که تنها من از کاستی‌های خود آگاهم.»

این حس استیصال، دیپلمات‌ها و فرستادگان ایرانی را که به روسیه سفر می‌کردند، به کاشفانی کنجکاو برای یافتن راز پیشرفت دشمن تبدیل کرد. مشاهدات میرزا مصطفی خان افشار، از اعضای هیئت اعزامی خسرو میرزا به سن پترزبورگ در سال ۱۸۲۹، یکی از گویاترین نمونه‌های این تغییر نگرش است. او در سفرنامه خود، بیش از هر چیز تحت تأثیر «نظم» حاکم بر جامعه روسیه قرار گرفت. این نظم را در همه جا می‌دید: از سازماندهی دقیق مدارس نظامی و آموزش عالی افسران گرفته تا ساختار منظم ادارات دولتی و حتی چیدمان شهرها. او با حسرت، سطح بالای دانش فرماندهان روسی را با فقدان آن در میان همتایان ایرانی خود مقایسه کرد.

این مشاهدات نشان‌دهنده یک تغییر پارادایم روانی بود. نخبگان ایرانی دریافتند که برتری روسیه تنها در سلاح‌های پیشرفته خلاصه نمی‌شود، بلکه ریشه‌ای عمیق‌تر در سازماندهی اجتماعی، آموزش و «نظم» دارد. این درک، هرچند تلخ، به یکی از موتور‌های اصلی تلاش برای اصلاحات و مدرنیزاسیون در دهه‌های بعد تبدیل شد و مسیر تاریخ ایران را برای همیشه تغییر داد.
پنجم: جاه‌طلبی امپراتوری روسیه تجاری بود، نه صلیبی
هر جنگ بزرگی دو داستان دارد: داستانی که در میدان نبرد گفته می‌شود و داستانی که در دفاتر حسابداری نوشته می‌شود. روایت رایج روسی این بود که هدف اصلی آنها «آزادسازی» جمعیت مسیحی گرجستان و ارمنستان از «ظلم» ایران بوده است. اما شواهد تاریخی نشان می‌دهد که انگیزه‌های اصلی روسیه، بسیار عمل‌گرایانه‌تر و اقتصادی‌تر بود.

این جاه‌طلبی به دوران پتر کبیر بازمی‌گشت. هدف اصلی پتر، کنترل سواحل دریای خزر برای ایجاد یک مسیر تجاری پرسود به آسیای مرکزی، چین و هندوستان بود؛ مسیری که امپراتوری عثمانی را دور می‌زد و روسیه را به یک قدرت تجاری اوراسیایی تبدیل می‌کرد. بنابراین، انگیزه‌های مذهبی و «آزادسازی مسیحیان» اغلب پوششی برای اهداف استراتژیک و اقتصادی بود. یک سند کلیدی از منابع روسی، این واقعیت را به صراحت بیان می‌کند: «هدف نهایی او [پتر]ضمیمه کردن قفقاز جنوبی یا آزاد کردن جمعیت مسیحی آن نبود، بلکه به دست آوردن کنترل سواحل خزر با هدف انحصاری گسترش تجارت روسیه در آسیا و دور نگه داشتن عثمانی‌ها از منطقه بود؛ هدفی که، در آن لحظه، با معاهدات امضا شده با ایرانیان و عثمانی‌ها به آن دست یافته بود.»

این نشان می‌دهد که موتور اصلی و بی‌رحم توسعه‌طلبی روسیه به سمت جنوب، نه همبستگی مذهبی، بلکه یک رئال‌پولیتیک تجاری بود. این جنگ بیش از آنکه نبردی برای ایمان باشد، نبردی برای ثروت بود و این انگیزه‌های اقتصادی بود که استراتژی‌های نظامی را در میدان نبرد شکل می‌داد.
ششم: چگونه تکبر یک ژنرال، جنگی ده‌ساله را شعله‌ور کرد
امپراتوری‌ها با استراتژی‌های بزرگ ساخته می‌شوند، اما گاهی با تکبر یک مرد به آتش کشیده می‌شوند. در این جنگ، آن فرد ژنرال پاول تسیسیانوف بود؛ فرماندهی جاه‌طلب و تهاجمی که به برتری روسیه اعتقاد داشت و ایرانیان را با تحقیر «آسیایی‌های پست» می‌نامید.

محاصره گنجه توسط او در سال‌های ۱۸۰۳-۱۸۰۴، جرقه‌ای بود که یک درگیری مرزی را به جنگی تمام‌عیار و ده‌ساله تبدیل کرد. تسیسیانوف به حاکم شهر، جواد خان قاجار، شرایط تسلیمی را پیشنهاد داد که پذیرش آن برای هر حاکم مستقلی غیرممکن بود. لحن تهاجمی و تحقیرآمیز او در نامه‌هایش کاملاً مشهود است. او در نامه‌ای به جواد خان نوشت: «اگر چنین نکنید، باید منتظر همان مصیبتی باشید که بر سر اسماعیل، اوچاکوف، ورشو و شهر‌های دیگر آمد. اگر تا ظهر فردا جوابی دریافت نکنم، نبرد آغاز خواهد شد و شما نیروی آتش و شمشیر مرا خواهید دید و خواهید دانست که من همیشه به قول خود عمل می‌کنم.»

اقدام تسیسیانوف چنان تکان‌دهنده بود که به نقطه بی‌بازگشت تبدیل شد. منبع به وضوح بیان می‌کند: «منابع معاصر ایرانی به صراحت می‌گویند که تصرف گنجه و خونریزی متعاقب آن، مسئول آغاز اولین جنگ ایران و روسیه بود.»

تکبر تسیسیانوف تنها یک ویژگی شخصی نبود، بلکه بازتابی از یک دیدگاه امپراتوری گسترده‌تر بود که ایرانیان را «بزدلانی حیله‌گر» می‌دانست و جنگ را نه یک تجاوز، بلکه یک «رهایی» می‌خواند. اینجاست که می‌بینیم چگونه روایت‌های رسمی، اقدامات تهاجمی در میدان نبرد را توجیه می‌کنند.
جنگ با روایت‌های متضاد
تاریخ‌نگاری رسمی دوره قاجار، که عمدتاً توسط شاهزادگان و مورخان درباری مانند محمود میرزا، علی‌قلی میرزا و جهانگیر میرزا تدوین شده، جنگ را در چارچوب دفاع مشروع از «ممالک محروسه» ایران تبیین می‌کند. این آثار که بعد‌ها مبنای «تاریخ‌های جهان‌شمول» دوره ناصری قرار گرفتند، تلاش‌های فتحعلی‌شاه و ولیعهد او، عباس میرزا، را در دفاع از تمامیت ارضی کشور می‌ستایند.

در این دیدگاه دلایل شکست ایران نه در ضعف نظامی یا راهبردی، بلکه در عوامل خارجی جست‌و‌جو می‌شود. این روایت‌ها «خیانت جمعی از خان‌های قفقاز جنوبی» و «بدعهدی دولت‌های فرانسه و بریتانیا» در عمل به وعده‌های خود برای حمایت از ایران را عامل اصلی ناکامی‌ها معرفی می‌کنند. در این متون، روس‌ها به‌مثابه «قاتلان خون‌خوار مسلمانان بی‌گناه» تصویر شده‌اند، پیروزی‌های ایران بزرگ‌نمایی شده و شکست‌ها نادیده گرفته شده یا به حداقل رسانده شده‌اند. این رویکرد، ضمن تجلیل از غیرت ملی، روایتی تدافعی و مظلومانه از جنگ ارائه می‌دهد که تا به امروز بر درک عمومی ایرانیان از این واقعه سایه افکنده است.

در سوی دیگر، مورخان روس عصر امپراتوری، جنگ را نه یک تجاوز امپریالیستی، بلکه «رهایی ساکنان محلی از ظلم، فقر و عقب‌ماندگی» و هدایت آنان به سوی تحول فرهنگی و اقتصادی تحت رهبری «ملت روشنفکر روس» می‌دانستند. این دیدگاه که در آثار کلاسیکی، چون فتح قفقاز توسط روسیه اثر جان بدلی تبلور یافته، بر «رسالت تمدنی» روسیه تأکید دارد. ایرانیان در این روایت به‌عنوان افرادی «مکار و ترسو» به تصویر کشیده شده‌اند. شکست‌ها و تلفات ارتش روسیه کم‌اهمیت جلوه داده شده و در مقابل، شجاعت و فداکاری افسران و سربازان روس ستایش شده است. این تاریخ‌نگاری که کاملاً با اهداف توسعه‌طلبانه امپراتوری تزاری همسو بود، به دنبال مشروعیت‌بخشی به حضور نظامی روسیه در قفقاز و توجیه هزینه‌های انسانی و مادی آن بود.
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۸۲
گفتگوگر - پیتزبورگ، ایالات متحده امریکا
بر عکس تبلیغات استالین و چپول ها (امپریالیست جهانخوار) در حقیقت همیشه روسیه جهانخوار بوده و اشتهایش هم همچنان پابرجا باقی مانده است.
شنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۴ - ۱۳:۴۳
۲۶
romano - تهران، ایران
این مقاله نکات غلط زیاد دارد و مانند همیشه به سوال تاریخی جواب نمیدهد و ملت را در حقارت تاریخی معلق میکند. ایرانیان برای گلستان و قرارداد آخال همیشه سربالا خواهند بود. چرا؟ یک، در همان زمان قدرتهای کلاسیک دیگر مانند چین و هند وضعیت بهتری نداشتند حتی بدتر از ایران بودند و حتی خوانینشان با دشمن همکاری میکردند و ضعف کلاسیکها بخاطر تکنولوژی و نداشتن مستعمره بود. دوم اینکه ایران بعد از ۴۰۰ سال نبرد بی امان و نفس‌گیر با ۳ ابر قدرت جهان روس، انگلیس و عثمانی کم نفس شده بود. اگر بخواهید ابعاد این رشادت را بفهمید آنرا با قوای نازی و دفاعشان در مقابل قدرتها و زمانی کمتر از چهار سال فروپاشی مقایسه کنید. چنان رشادتی و وطن پرستی در هیچ ملتی وجود ندارد و ایرانیان باید احساس غرور کنند در همین چهارصد سال ایرانیان با اسپانیا پرتغال و هلندی‌ها ازبکهای وحشی و افغانها هم درگیر شدند. اشپختر غلط بود اسپکتر اصطاح نظامی افسر نایب تزار روس است و ابراهیم بیگ در جلوی قلعه باکو با شجاعت این حیوان را جلوی قوایشان کشت و سرش را برید. همین شد ضرب‌المثل سر اشپختر آورده یعنی کاری غیر ممکن کرده. ارتش پارس.
شنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۴ - ۱۵:۰۳
۴۰
مصدق روحت شاد - تهران، ایران
هموطنان گرامی. لطفا بجای واژه دریای "خزر" که ارتباطی با هویت ایرانی نداره از واژه دریای مازندران یا دریای قزوین استفاده کنید. خود عربها به این دریاچه میگن بحر قزوین.
شنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۴ - ۱۹:۰۸
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.
  • +201رضا امیرخانی، نویسنده مورد علاقه علی خامنه‌ای در سقوط پاراگلایدار دچار ضربه مغزی شد
  • +143برنامه جنجالی مهران غفوریان و سیامک انصاری به دلیل «توهین به نمادهای کهن و تاریخی ایران»، توقیف شد!
  • +134ترامپ مهاجران سومالیایی را «زباله» خواند و گفت «برگردند مملکت خودشان را درست کنند»
  • +127ضربه آیت‌الله سیستانی به ساختار دینی-امنیتی حکومت خامنه‌ای با یک فتوای یک جمله‌ای
  • +126جنجال خالکوبی امضای محمدرضا شاه پهلوی بر روی دست مجتبی محرمی در برنامه زنده پرسپولیس
  • +124درگیری شدید بین مردم و پلیس در پیست موتورسواری شیراز - ماموران عقب نشستند
  • +114انتشار دومین سری از ویدیوهای حمله اسرائیل به اتاق های فرماندهی سپاه در جنگ ۱۲ روزه
  • +96پیام شاهزاده رضا پهلوی به دانشجویان: در این فشار و خفقان، امید به تغییر را از دست ندهید
  • +91همسر سقاب اصفهانی، معاون جدید رئیس‌جمهور در سانحه رانندگی درگذشت+ ویدیو
  • +88زیباکلام: از همسر و فرزندانم تا رهگذران بخاطر انقلاب ۵۷ مرا سرزنش کرده و به من بد و بیراه می‌گویند