سودای خامنه‌ای برای بازسازی نیروهای نیابتی و چشم‌اندازی که تیره‌تر شده است

 علی خامنه‌ای در دیدار با مداحان، ۲ دی ۱۴۰۳رادیو فردا: علی افشاری
رهبر جمهوری اسلامی، در دیدار با جمعی از مداحان، به‌زعم خود خطوط اصلی نقشه راه «جبهه مقاومت» پس از سقوط حکومت بشار اسد را ترسیم کرد و با تهدید مخالفان و منتقدان سعی کرد روحیه به‌هم‌ریخته پایگاه اجتماعی نظام را بهبود ببخشد. او همچنین مدعی شکست حتمی نظام جدید سوریه نیز شد.

علی خامنه‌ای در سخنانش از یک طرف منکر «نیابتی» بودن گروه‌های عضو «جبهه مقاومت» شد و از طرف دیگر مدعی شد جمهوری اسلامی برای انجام اقدامات منطقه‌ای نیازمند «گروه‌های نیابتی» نیست.


بخشی از مخاطبان سخنان وی جریان‌های سیاسی و امنیتی غربی و اسرائیل بودند که در هفته‌های اخیر با اشاره به زمین‌گیر شدن «جبهه مقاومت» بر آسیب‌پذیری جمهوری اسلامی مانور داده‌اند.

اما نکته جالب در سخنان اخیر او این بود که به‌جای خطاب قرار دادن افرادی که از ضرورت حمله نظامی اسرائیل و آمریکا به حکومت ایران سخن می‌گویند، آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا، را به‌صورت غیرمستقیم هدف حمله قرار داد.

درحالی‌که حرف اصلی بلینکن در مصاحبه مورد اشاره او رد کردن سیاست «تغییر رژیم» در ارتباط با ایران در آمریکا و ناکارآمدی آن بوده و تنها بر ضرورت دفاع از خواسته‌های مردم ایران تأکید کرده بود.

هشدارهای خامنه‌ای درباره کسانی که به‌تأسی از «دشمن» به دنبال ترساندن، هراس‌افکنی و ناامید کردن هستند، یادآور حملات وی به رسانه‌های اصلاح‌طلب در نیمه دوم دهه هفتاد خورشیدی بود.

این اظهارات که به‌منزله تدوین خطوط سیاست تبلیغی نظام و تشدید فشار از سوی نهادهای اطلاعاتی است، برخلاف ظاهر آن می‌تواند نشانگر ضعف و استیصال باشد.

مخاطب اصلی سخنان و فعالیت شبکه مداحان حکومتی، بخش مردد و «مسئله‌دارشده» پایگاه حکومت است که نسبت به درستی سیاست‌های رسمی و صلاحیت خامنه‌ای برای هدایت نظام دچار تردید شده‌اند.

در این فضا، رویکرد تخیلی، تبیین خوش‌بینانه و نادیده گرفتن واقعیت‌ها هسته سخت قدرت را آسیب‌پذیر می‌کند. در واقع آقای خامنه‌ای با صدور پیام مبنی بر اینکه مسیر ریل‌گذاری شده و پروژه‌ها تغییر نکرده و «جبهه مقاومت» بی‌اعتنا به ضربات سهمگینی که متحمل شده، باید به ماجراجویی پرریسک ادامه دهد، نگرانی‌ها از تداوم شکست‌های سنگین را در آن‌ها افزایش می‌دهد.

درعین‌حال، مصلحت‌اندیشی در تأخیر عملیات موسوم به «وعده صادق ۳» نیز بخش افراطی بسیجی‌ها را مأیوس و ناراضی کرده‌ است. هشدار رسانه‌های نزدیک به سپاه پاسداران همچون «تسنیم» و «فارس» نسبت به ضرورت تناسب حرکت «نیروهای انقلابی» با آهنگ قدم‌های «رهبری» در این چارچوب قابل درک است.

ولی در شرایط کنونی، امیدآفرینی نسبت به امکان خیزش جوانان سوری در آینده، با توجه به تجربه طی‌شده و واقعیت‌های کنونی، بیش‌ازحد آرزواندیشانه به نظر می‌رسد.

مفروض گرفتن حتمیت ناامنی در امروز و فردای سوریه علاوه بر نادیده گرفتن ناامنی و هراس نهادینه‌شده سوریه تحت حکومت دیکتاتوری حزب بعث در شش دهه گذشته، نشانگر سرمایه‌گذاری جمهوری اسلامی بر ثبات‌زدایی و گسترش ناامنی در سوریه پسااسد است.

اما از آن‌جا که جمهوری اسلامی در ۱۴ سال گذشته در ایجاد نیروی شبه‌نظامی بومی در سوریه موفق نبوده، گزینه‌های در دسترس آن‌ها در کوتاه‌مدت برای همکاری مخفیانه به‌صورت بالقوه، داعش و گروه‌های اسلامی سلفی تندرو مخالف اسد هستند که در سیاست‌گذاری جدید احمد الشرع در چارچوب «اعتدال» ممکن است از وی جدا شوند و عَلَم مخالفت مسلحانه بلند کنند.

جمهوری اسلامی سابقه همکاری تاکتیکی با داعش و دیگر سازمان‌های سنی سلفی جهادی را دارد که در منظومه اعتقادی‌اش تحت عنوان «تکفیری» نکوهش می‌شوند.

در میان‌مدت نیز یارگیری از اعضای حزب بعث بیکارشده، ناراضیان و متضرران از وضعیت جدید سوریه می‌تواند اهرمی در دست نیروی قدس سپاه باشد تا پس از بازیابی توان حزب‌الله لبنان، نیروی جدید نظامی-ایدئولوژیک از آن‌ها تشکیل دهد. اما تحقق این احتمال هم ضعیف است. تاکنون در جوامعی که اهل سنت در آن‌ها اکثریت بالایی دارند، جمهوری اسلامی موفق به تشکیل نیروی نیابتی یا همسو نشده است.

دیگر مانع، کشورهای سنی (ترکی-عربی) در جهان اسلام هستند که با حمایت غرب و اسرائیل در برابر کارشکنی‌های جمهوری اسلامی با توان بیشتری برخورد خواهند کرد.

جمهوری اسلامی این بار حتی حمایت روسیه و بخشی از «جبهه مقاومت» چون حماس و حوثی‌ها در یمن را نیز ندارد؛ گروه‌هایی که ایالات متحده آن‌ها را سازمان تروریستی می‌داند.

خزانه جمهوری اسلامی در حدی پر نیست که بتواند بار مالی رویارویی و بازسازی ویرانی‌ها را تأمین کند. حنای «دفاع از حرم» نیز امروز، با توجه به باز بودن حرم‌ها و رعایت حرمت آن‌ها از سوی هیئت تحریر الشام و دیگر گروه‌های اسلام‌گرای جهادی سوری دیگر رنگی ندارد.

شکست محتوم درازمدت توسعه‌طلبی کشوری که در بافت نژادی-مذهبی و اتنیکی خاورمیانه یک اقلیت محسوب می‌شود، دیگر چالشی است که پس از خوش‌اقبالی ناشی از حسن تصادف و انتفاع ناخواسته برخی تصمیمات آمریکا، در حال نشان دادن روی سخت واقعیت به نهاد ولایت‌فقیه است.

مطالعه تاریخ جهان نمونه‌های متعددی از نافرجامی توسعه‌طلبی ارضی و ژئوپلیتیک را گوشزد می‌کند؛ به‌ویژه وقتی بین توان داخلی و اقدامات فرامرزی تعادل وجود ندارد.

در این شرایط، نکشیدن ترمز مداخلات خارجی بحران همه‌جانبه جمهوری اسلامی را تعمیق می‌بخشد و چه‌بسا کلیت «جبهه مقاومت» را به نابودی نزدیک کند. در حال حاضر، ضعفی که این مجموعه پیدا کرده است، مشوق مخالفان برای جلو آمدن است.

اعتبار ادعای خامنه‌ای در تکرار موضع کلیشه‌ای جمهوری اسلامی مبنی بر این‌که نیروی نیابتی ندارند، در بوته فکت‌ها و واقعیت‌های سوابق اعمال و موضع‌گیری مقامات جمهوری اسلامی رنگ می‌بازد.

البته «جبهه مقاومت» ترکیبی از نیروهای نیابتی وابسته، نیمه‌وابسته و متحد مستقل است، اما اصطلاحاً عمود خیمه همه آن‌ها نهاد ولایت‌فقیه در ایران است. همه آن‌ها ارتباطات سازمان‌یافته با نیروی قدس سپاه دارند و در تأمین منابع مالی، تدارکاتی و تسلیحات نظامی به ایران وابسته‌اند.

برخی از آن‌ها مانند حزب‌الله لبنان و برخی واحدهای تشکیل‌دهنده حشد الشعبی در عراق اساساً توسط جمهوری اسلامی تأسیس شده‌اند. هویت برخی دیگر نیز، چون حوثی‌های یمن، از لحاظ ایدئولوژیک، مذهبی و سیاسی به‌واسطه جمهوری اسلامی پرورش یافته است.

آن‌ها از لحاظ نظامی و تدارکاتی به ایران وابسته‌اند، اگرچه در تصمیم‌گیری استقلال نسبی دارند. اما گروه‌های مستقلی چون حماس نیز در نهایت در سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها نظر نیروی قدس سپاه را نیز لحاظ می‌کنند.

بعد از هفت اکتبر، ابتدا حسین امیرعبداللهیان، وزیر خارجه سابق جمهوری اسلامی، طی سفرهای منطقه‌ای هشدارهای متعددی از سوی «جبهه مقاومت» داد و بعدها این گروه‌ها در لبنان، عراق و یمن حملاتی را علیه اسرائیل انجام دادند.

فراموش نشود که قاسم سلیمانی، فرمانده پیشین نیروی قدس، پس از راه انداختن تبلیغات سیاسی درباره شکست داعش، درحالی‌که نقش اصلی را ائتلاف جهانی و کُردهای سوریه بر عهده داشتند، این‌گونه به خامنه‌ای تبریک گفت: «به نمایندگی از... مدافعان حرم ایرانی، عراقی، سوری، لبنانی، افغانستانی و پاکستانی... این پیروزی بسیار بزرگ را به حضرت‌عالی... تبریک عرض می‌کنم.»

بخشی از قدرت منطقه‌ای جمهوری اسلامی اهرم قدرت این گروه‌های نیابتی و متحد بوده است. بدون آن‌ها، حوزه مانور امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی محدود می‌شود. مسئله داشتن ایمان، آن‌چنان‌که خامنه‌ای ادعا می‌کند، لزوماً مانع نیابتی بودن آن‌ها نمی‌شود.

بدیهی است که بین آن‌ها و جمهوری اسلامی حول بنیادگرایی اسلامی و اسلام جهادی اشتراک نظر وجود دارد که با بخش سلفی‌های بنیادگرا تفاوت‌هایی دارد. اما همین ایمان ادعایی و نوع نگرش، نشان‌دهنده وابستگی این نیروها به جمهوری اسلامی است که در چارچوب دولت-ملت عمل نکرده و خود را بخشی از «امت اسلامی» می‌دانند؛ امتی که خواهان بازسازی مناسبات اولیه جهان اسلام است و علی خامنه‌ای سودای رهبری آن را داشته و هنوز دارد.

در مجموع، تعارضات موجود در سخنان خامنه‌ای و دل بستن به تخیلات و اقدامات پرریسک، چشم‌انداز آینده را برای «جبهه مقاومت» تیره‌تر کرده است.

آن‌چه به نفع خامنه‌ای و نیروهای نیابتی‌اش در دهه گذشته رخ داد، استثنا بود که وی به‌اشتباه آن را قاعده و قابل بازسازی می‌پندارد. استفاده بیش از حد از کارت حوثی‌های یمن نیز ممکن است سرنوشت حزب‌الله لبنان را برای آنان رقم بزند. مخالفان و رقبای حوثی‌ها و متحدان‌شان در ارتش یمن منتظر فرصت برای روشن کردن دوباره شعله‌های جنگ داخلی هستند.

البته مصلحت‌اندیشی تاکتیکی همواره مورد توجه خامنه‌ای و هسته سخت قدرت در جمهوری اسلامی بوده است و اکنون نیز بعید به نظر می‌رسد آن‌ها به سمت درگیری‌های بزرگ پیش بروند، اما روند تحولات به سمتی حرکت کرده که کارت‌های بازی در دست آنان اندک شده و امکان انتخاب گزینه‌های میانه و بینابینی نیز به طرز فزاینده‌ای دشوارتر می‌شود.

در این فضا ممکن است، در شرایطی، نگاه تقدیرگرا و هزاره‌ای، قید تصمیمات عقلانی از لحاظ بررسی فرجام و سبک‌وسنگین کردن پیامدها را بزند.
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.