خاستگاه و دلیل حضور شیر تعزیه در عزاداریهای محرم از کجا آمده و چرا خبرساز شده است؟
رأی دهید
همزمان با دهه اول محرم و روزهای سوگواری امام سوم شیعیان، شیر تعزیه دوباره به یکی از موضوعهای مورد توجه کاربران شبکههای اجتماعی تبدیل شد. شیری که درباره خاستگاه و دلیل حضورش در مراسم تعزیه اطلاعات موثقی در دست نیست، ولی در سالهای اخیر به واسطه گوشیهای موبایل و شبکههای اجتماعی بسیار معروف شده و تصاویری گهگاه مضحک از او ثبت شده است.
افزایش تعداد همین تصاویر و انتقادها به اشاعه «خرافات» سبب شده که برخی از رسانههای نزدیک به حکومت ایران تلاش کنند در مطالبی اصل وجود شیر در ماجرای کربلا را «مخالف واقعیات تاریخی» و «از جمله انحرافات تاریخی» بنامند. تا به امروز اما ممنوعیت رسمی دولتی در زمینه استفاده از بازیگر در لباس شیر در مراسم تعزیه اعلام نشده است.
این در حالی است که بنا به گزارشی که ایرنا در مردادماه ۱۴۰۲ منتشر کرده، در شهرستان ششتمد استان خراسان رضوی «روایتهای مختلف شیر در نظام آیینی عاشورا» مورد بررسی قرار گرفته و «این اثر فرهنگی ناملموس با تایید شورای ثبت میراث ناملموس کشور در فهرست ملی ثبت شده است.»
در همان گزارش از قول کارشناس میراث فرهنگی و «فعال آیینی» در ششتمد آمده است: «اجرا و تولیت آیین شیر در خانوادهای خاص و موروثی است و طبق گفته شیرگردان دستکم پنج نسل این خانواده، متولی اجرای این آیین در ششتمد بودهاند.»
اگر متوسط گذر نسلی را ۳۰ تا ۴۰ سال در نظر بگیریم، قدمت «تولیت آیین شیر» در این خانواده به حدود ۲۰۰ سال قبل میرسد. ولی برای پیدا کردن خاستگاه تعزیه و شیرش در دیگر شهرهای ایران، باید تا دوران شاهنشاهی آل بویه به عقب بازگشت.
نقش مخالفتهای سیاسی در شکلگیری سوگواری شیعیان
بهرام بیضایی کارگردان و نویسنده در کتاب «نمایش در ایران» مینویسد: «از هنگام تسلط عربها بر ایران، ایرانیان همیشه فرصتی میجستند تا خود را از این سلطه رها کنند. پیدایش نهضتهای مقاومت و فرقههای ایرانی که دشمنان دستگاه مرکزی قلمرو اموی و بعدها عباسی بودند، از نتیجههای این کوشش بود.»
به نوشته آقای بیضایی یکی از بهانههای این مخالفخوانی موضوع «غصب خلافت» از سوی افرادی بود که از خاندان پیامبر اسلام نبودند. ایرانیان در برابر این خلفا، از خاندان پیامبر و فرزندان امام اول شیعیان حمایت کردند و به این ترتیب از تیرهای از خانواده قریش حمایت کردند که با نام شیعه خود را از فرقههای معتقد به دستگاه خلافت، به ویژه سنیها، جدا میکرد.
او مینویسد: «به هر حال جانبداری از خاندان رسالت همیشه یک سرپوش مذهبی بود برای نهضتهای سیاسی ضدعربی ایرانیان. زیرکانهترین استفاده از این سرپوش را صفویان کردند در آن هنگام که با رسمی کردن مذهب شیعه و برانگیختن احساسات مذهبی مردم، علیه عثمانی سنی مذهب، وحدتی به این سرزمین و مردمش دادند و استقلالی به قلمرو خود.»
پیدایش و تکامل مراسم سوگواری امام سوم شیعیان و به تبع آن تعزیه، یکی از نتایج این استقلال سیاسی و مذهبی بود. صفویان میخواستند این مراسم آیینی را که از زمان آل بویه آغاز شده بود ادامه دهند و با استفاده از شعر و معماری مذهبی و نیز دستههای نمایشی مذهبی آن را تقویت کنند.
در تعزیه، تاریخ، مذهب و اسطوره به هم پیوند میخوردتکامل تاریخی تعزیه؛ از سوگواری تا نمایش مذهبی
تعزیه در لغت به معنای سوگواری و عزاداری و برپا داشتن یادبود عزیزان درگذشته است. ولی در اصطلاح به نوعی نمایش مذهبی با آداب و رسوم و سنتهایی ویژه گفته میشود و به خلاف معنای لغوی آن، غمانگیز بودن شرط حتمی آن نیست.
محمدرضا درویشی، آهنگساز و پژوهشگر موسیقی، در مقاله «موسیقی آیینی و مذهبی ایران»، مینویسد: «بر اساس برخی مدارک، مراسم سوگواری محرم از زمان سلسله آلبویه (قرن چهارم هجری، قرن دهم میلادی) نضج گرفت. فتح بغداد توسط آل بویه، این امکان را به شیعیان داد که بتوانند مراسم عزاداری، در سوگ امام حسین و یاران او، را آشکارا اجرا نمایند.»
گمان میرود قدیمیترین مراسم سوگواری، نوحهسرایی باشد که خود از وعظ و خطابه شکل گرفته و تکامل یافته است. نوحهسرایی در سوگ قهرمانان اسطورهای در ایران قبل از اسلام نیز رواج داشته است. ابوبکر محمد نرشخی در تاریخ بخارا میگوید: «اهل بخارا را بر کشتن سیاوش سرودهای عجیب است و مطربان آن سرودها را کینِ سیاوش گویند … مردمان بخارا را در کشتن نوحههاست، چنانکه در همه ولایات معروف است و مطربان آن را سرودت ساختهاند و قوالان آن را گریستن مغان خوانند.»
اقوام مختلف ایرانی، از آغاز، مراسم سوگواری عاشورا را با مجموعهای از سنتهای خود ترکیب کردند. محمدرضا درویشی در همان مقاله آورده است: «جدای از اینکه نوحههای هر کدام از نواحی ایران تاثیر بسزای از موسیقی بومی آن ناحیه دریافت کردهاند، مراسم سمبلیکی چون سینهزنی، سنگزنی و … نیز در برخی از نواحی ایران برگرفته از حرکتها و فیگورهایی است که با معیارهای زیباشناختی آن ناحیه ارتباط مییابد. بدین مناسبت بیهوده نیست که بسیاری از فیگورهای سینهزنی بوشهر با برخی از فعالیتهای گروهی دریایی شباهت دارد.»
آنچه از دیگر نوشتهها هم برمیآید آن است که معزالدوله احمد بن بویه، سوگواری برای امامان شیعه را عمومی کرد و طی چند سده مرحله به مرحله شکل نمایشی تعزیه یا شبیهخوانی از آن خارج شد. به این ترتیب که «دستهگردانیهای محرم و روضهخوانی، هرکدام به تدریج پیچیدهتر و پیراستهتر و تئاتری شده و سرانجام تا نیمه سده هجدهم میلادی به هم پیوسته و شکل نمایشی - دراماتیک جدیدی به نام تعزیه به وجود آمد.»
در دوران پادشاهان صفوی در سفرنامهها اشاره خاصی به مراسم تعزیه به شکل مرسوم و مدون به چشم نمیخورد. در دوره زندیه از روابط ترکیبی عوامل عزاداری، تعزیه شکلی رسمیتر و مدونتر به خود گرفت. با گذر از دوره زندیه در اوایل قاجاریه به دلیل حمایت شاهان و طبقه جدید مرفه بازرگانان و سیاستمداران، دامنهدارتر شد و تقریبا شکل امروزی خود را گرفت.
در این دوره شکل مذهبی تعزیه در روستاها حفظ شد ولی در شهرها، بویژه در تهران، جنبههای ساده و نیمهتئاتری خود را رها کرد و از یک نمایش مصیبت ابتدایی به صورت نمایش جدی تکامل یافت و حتی از اماکن دائم یا موقتی به نام «تکیه» و «حسینیه» برای اجرای آن استفاده شد.
البته تحول تعزیه و توجه بیشتر به جنبه دراماتیک و نمایشی آن در دوره قاجار، جدا از تداوم مراحل تکامل تعزیه و جدا از شرایط مناسب در دوره قاجار، میتوانست حاصل تاثیرات اولیه فرهنگ و تئاترهای اروپایی هم باشد.
«از اوایل زندگی شاهانه ناصرالدین شاه که رونق و عمومیت تعزیه و نیز تفنن طلبی تماشاگران سبب شد که به تدریج حالت سرگرم کننده تعزیه بر جنبه عزاداریش غلبه کند، نوعی مقدمه به تعزیه افزوده شد که پیشواقعه خوانده میشد.»
امتزاج فرهنگ ایرانی و اسلامی در تعزیه؛ از تراژدی تا تعزیه مضحک
لاله تقیان، پژوهشگر تئاتر و یکی از نویسندگان کتاب «درباره تعزیه و تئاتر»، در پاییز ۱۳۷۹ به مجله «کتاب ماه هنر» گفته: «ما در تعزیه تاریخ را به اعتقاد قومی خودمان برگرداندهایم تا گیراتر و ماندگارتر شود و در اینجاست که پیوند تاریخ، مذهب و اسطوره را در بیانی هنری و حماسی بازمییابیم.»
او در پاسخ به این نظریه که تعزیه را حاصل امتزاج دو فرهنگ ایرانی و اسلامی میداند و این امتزاج را در تداوم حیات فرهنگی شاهنامه و پردهخوانی به صورت شمایلخوانی میبیند، نظرش را اینگونه بیان میکند: «همانطور که میدانید تعزیه در هیچ یک از کشورهای اسلامی به جز ایران دیده نمیشود. من باور دارم که اگر فرهنگ غنی ایران، ادبیات منظوم و موسیقی بینظیرش نبود، تعزیه به این صورت خلق نمیشد. ما عوامل و عناصری را که بتواند یک تراژدی بزرگ را خلق کند داشتیم و وقتی این مصالح با یک اعتقاد بزرگ جمع آمد، تعزیه خلق شد.»
به گفته خانم تقیان در تعزیه «غیر از مسائل مذهبی و قصههای تاریخی مربوط به مذهب شیعه، مضامین دیگری مثل افسانههایی که در ایران رایج بوده و قصههای عامیانه دیده میشود. مردم علاقمند به نمایشند و میبینند که از دل همین تعزیه «تعزیه مضحک» بیرون میآید. برای اینکه این هنر استمرار داشته باشد، با توجه به آن که تعزیه فقط در تاسوعا و عاشورا برگزار میشده است، انواع دیگری خلق شد و تعزیه با قصهها و افسانههای ایرانی هم آمیخت.»
بهرام بیضایی هم در کتاب «نمایش در ایران» به «تعزیه مضحک» پرداخته است: «کمکم نگارش متنهای تفننی که ربط زیادی به مایههای شناخته عزاداری نداشته باشد … رواج یافت. کمی بعد هجو و تحقیر کردن دشمنان دین بهانهای شد برای آن که رنگ تندی از هزل و مسخره و مضحکه به این متنها افزوده شود. دیری نگذشت که تعزیهنامههای مضحک … صورت مستقل پیدا کرد و موقع اجرای آن عیدهای مذهبی، و هم در مراسم محرم و صفر (غیر از هفتم تا چهاردهم محرم) پیش از نمایش واقعه اصلی بود.»
شیر تعزیه؛ نماد اسطورهای یا انحراف تاریخی؟
عواملی مانند تلفیق فرهنگهای ایرانی و اسلامی در تعزیه و تقویت جنبههای تفننی و نمایشی این مراسم را چه بسا بتوان زمینهساز حضور سلطان جنگل در صحرای کربلا دانست. شیر در سنت پهلوانی ایران اهمیت بسیاری دارد و همانطور که اشاره شد صفویه از طریق تلفیق مذهب شیعه با نمادها و سنتهای ایرانی سعی در تثبیت باورهای شیعی و تثبیت حکومت خود داشت.
با تکامل تدریجی مراسم تعزیه و افزایش جنبه تفننی و نمایشی آن، کار به جایی رسید که در زمان ناصرالدین شاه هنگام اجرای تعزیه «آن زمان که سخن از وجود یک شیر به میان آمد، بیدرنگ صورت زنده این جانور را که در قفسی محبوس بود از باغ وحش آورده و در پیش چشم حاضران به تماشا میگذاشتند تا هیجان صحنه بیشتر شود.»
این در حالی است که در منابع شیعی در مورد حضور شیر در کربلا دو روایت آمده است؛ یکی «داستان سلطان قیس» و دیگری «داستان شیر و فضه» ولی مفسرانی مانند مرتضی مطهری (در کتاب «حماسه حسینی») این داستانها را مردود دانسته و از جمله انحرافات تاریخی میدانند.
داوود فتحعلی بیگی، کارگردان و پژوهشگر تئاتر، هم وجود شیر در تعزیه را منسوب به اساطیر مرتبط میداند. او در گفتوگو با سایت «ایران تئاتر» میگوید: «ما در تعزیه شیر داریم، خصوصاً در تعزیه شهادت امام؛ این شیر در جای خاصی ظاهر میشود و از اجساد مطهر نگهبانی میکند در قبال هجوم و تاراج، در صورتی که در واقعه تاریخیاش چنین چیزی نبوده. خود شیر هم فکر میکنم یکی از موجودات اساطیری است.»
این در حالی است که این روزها با انتشار تصاویر مضحک شیر تعزیه در شبکههای اجتماعی، نگاه انتقادی نسبت به آن در رسانههای نزدیک به حاکمیت افزایش پیدا کرده است. برای نمونه «پایگاه اطلاعرسانی حوزه» به نقل از الهام معدنی، یکی از دو مترجم کتاب «تئاتر و اسلام»، آورده است: «این روزها اجراها تا اندازهای نازل و گهگاه فکاهی و بیکیفیت از جهت صحنه، صدا و بازیها هستند که نه تنها کسی را جذب نمیکند بلکه مثلا شیر تعزیه در شبکههای اجتماعی توسط جوانان مضحکه میشود، چرا که بیشتر آن را به پارودی تعزیه تبدیل کردهاند.»
افزایش تعداد همین تصاویر و انتقادها به اشاعه «خرافات» سبب شده که برخی از رسانههای نزدیک به حکومت ایران تلاش کنند در مطالبی اصل وجود شیر در ماجرای کربلا را «مخالف واقعیات تاریخی» و «از جمله انحرافات تاریخی» بنامند. تا به امروز اما ممنوعیت رسمی دولتی در زمینه استفاده از بازیگر در لباس شیر در مراسم تعزیه اعلام نشده است.
این در حالی است که بنا به گزارشی که ایرنا در مردادماه ۱۴۰۲ منتشر کرده، در شهرستان ششتمد استان خراسان رضوی «روایتهای مختلف شیر در نظام آیینی عاشورا» مورد بررسی قرار گرفته و «این اثر فرهنگی ناملموس با تایید شورای ثبت میراث ناملموس کشور در فهرست ملی ثبت شده است.»
در همان گزارش از قول کارشناس میراث فرهنگی و «فعال آیینی» در ششتمد آمده است: «اجرا و تولیت آیین شیر در خانوادهای خاص و موروثی است و طبق گفته شیرگردان دستکم پنج نسل این خانواده، متولی اجرای این آیین در ششتمد بودهاند.»
اگر متوسط گذر نسلی را ۳۰ تا ۴۰ سال در نظر بگیریم، قدمت «تولیت آیین شیر» در این خانواده به حدود ۲۰۰ سال قبل میرسد. ولی برای پیدا کردن خاستگاه تعزیه و شیرش در دیگر شهرهای ایران، باید تا دوران شاهنشاهی آل بویه به عقب بازگشت.
نقش مخالفتهای سیاسی در شکلگیری سوگواری شیعیان
بهرام بیضایی کارگردان و نویسنده در کتاب «نمایش در ایران» مینویسد: «از هنگام تسلط عربها بر ایران، ایرانیان همیشه فرصتی میجستند تا خود را از این سلطه رها کنند. پیدایش نهضتهای مقاومت و فرقههای ایرانی که دشمنان دستگاه مرکزی قلمرو اموی و بعدها عباسی بودند، از نتیجههای این کوشش بود.»
به نوشته آقای بیضایی یکی از بهانههای این مخالفخوانی موضوع «غصب خلافت» از سوی افرادی بود که از خاندان پیامبر اسلام نبودند. ایرانیان در برابر این خلفا، از خاندان پیامبر و فرزندان امام اول شیعیان حمایت کردند و به این ترتیب از تیرهای از خانواده قریش حمایت کردند که با نام شیعه خود را از فرقههای معتقد به دستگاه خلافت، به ویژه سنیها، جدا میکرد.
او مینویسد: «به هر حال جانبداری از خاندان رسالت همیشه یک سرپوش مذهبی بود برای نهضتهای سیاسی ضدعربی ایرانیان. زیرکانهترین استفاده از این سرپوش را صفویان کردند در آن هنگام که با رسمی کردن مذهب شیعه و برانگیختن احساسات مذهبی مردم، علیه عثمانی سنی مذهب، وحدتی به این سرزمین و مردمش دادند و استقلالی به قلمرو خود.»
پیدایش و تکامل مراسم سوگواری امام سوم شیعیان و به تبع آن تعزیه، یکی از نتایج این استقلال سیاسی و مذهبی بود. صفویان میخواستند این مراسم آیینی را که از زمان آل بویه آغاز شده بود ادامه دهند و با استفاده از شعر و معماری مذهبی و نیز دستههای نمایشی مذهبی آن را تقویت کنند.
تعزیه در لغت به معنای سوگواری و عزاداری و برپا داشتن یادبود عزیزان درگذشته است. ولی در اصطلاح به نوعی نمایش مذهبی با آداب و رسوم و سنتهایی ویژه گفته میشود و به خلاف معنای لغوی آن، غمانگیز بودن شرط حتمی آن نیست.
محمدرضا درویشی، آهنگساز و پژوهشگر موسیقی، در مقاله «موسیقی آیینی و مذهبی ایران»، مینویسد: «بر اساس برخی مدارک، مراسم سوگواری محرم از زمان سلسله آلبویه (قرن چهارم هجری، قرن دهم میلادی) نضج گرفت. فتح بغداد توسط آل بویه، این امکان را به شیعیان داد که بتوانند مراسم عزاداری، در سوگ امام حسین و یاران او، را آشکارا اجرا نمایند.»
گمان میرود قدیمیترین مراسم سوگواری، نوحهسرایی باشد که خود از وعظ و خطابه شکل گرفته و تکامل یافته است. نوحهسرایی در سوگ قهرمانان اسطورهای در ایران قبل از اسلام نیز رواج داشته است. ابوبکر محمد نرشخی در تاریخ بخارا میگوید: «اهل بخارا را بر کشتن سیاوش سرودهای عجیب است و مطربان آن سرودها را کینِ سیاوش گویند … مردمان بخارا را در کشتن نوحههاست، چنانکه در همه ولایات معروف است و مطربان آن را سرودت ساختهاند و قوالان آن را گریستن مغان خوانند.»
اقوام مختلف ایرانی، از آغاز، مراسم سوگواری عاشورا را با مجموعهای از سنتهای خود ترکیب کردند. محمدرضا درویشی در همان مقاله آورده است: «جدای از اینکه نوحههای هر کدام از نواحی ایران تاثیر بسزای از موسیقی بومی آن ناحیه دریافت کردهاند، مراسم سمبلیکی چون سینهزنی، سنگزنی و … نیز در برخی از نواحی ایران برگرفته از حرکتها و فیگورهایی است که با معیارهای زیباشناختی آن ناحیه ارتباط مییابد. بدین مناسبت بیهوده نیست که بسیاری از فیگورهای سینهزنی بوشهر با برخی از فعالیتهای گروهی دریایی شباهت دارد.»
آنچه از دیگر نوشتهها هم برمیآید آن است که معزالدوله احمد بن بویه، سوگواری برای امامان شیعه را عمومی کرد و طی چند سده مرحله به مرحله شکل نمایشی تعزیه یا شبیهخوانی از آن خارج شد. به این ترتیب که «دستهگردانیهای محرم و روضهخوانی، هرکدام به تدریج پیچیدهتر و پیراستهتر و تئاتری شده و سرانجام تا نیمه سده هجدهم میلادی به هم پیوسته و شکل نمایشی - دراماتیک جدیدی به نام تعزیه به وجود آمد.»
در دوران پادشاهان صفوی در سفرنامهها اشاره خاصی به مراسم تعزیه به شکل مرسوم و مدون به چشم نمیخورد. در دوره زندیه از روابط ترکیبی عوامل عزاداری، تعزیه شکلی رسمیتر و مدونتر به خود گرفت. با گذر از دوره زندیه در اوایل قاجاریه به دلیل حمایت شاهان و طبقه جدید مرفه بازرگانان و سیاستمداران، دامنهدارتر شد و تقریبا شکل امروزی خود را گرفت.
در این دوره شکل مذهبی تعزیه در روستاها حفظ شد ولی در شهرها، بویژه در تهران، جنبههای ساده و نیمهتئاتری خود را رها کرد و از یک نمایش مصیبت ابتدایی به صورت نمایش جدی تکامل یافت و حتی از اماکن دائم یا موقتی به نام «تکیه» و «حسینیه» برای اجرای آن استفاده شد.
البته تحول تعزیه و توجه بیشتر به جنبه دراماتیک و نمایشی آن در دوره قاجار، جدا از تداوم مراحل تکامل تعزیه و جدا از شرایط مناسب در دوره قاجار، میتوانست حاصل تاثیرات اولیه فرهنگ و تئاترهای اروپایی هم باشد.
«از اوایل زندگی شاهانه ناصرالدین شاه که رونق و عمومیت تعزیه و نیز تفنن طلبی تماشاگران سبب شد که به تدریج حالت سرگرم کننده تعزیه بر جنبه عزاداریش غلبه کند، نوعی مقدمه به تعزیه افزوده شد که پیشواقعه خوانده میشد.»
امتزاج فرهنگ ایرانی و اسلامی در تعزیه؛ از تراژدی تا تعزیه مضحک
لاله تقیان، پژوهشگر تئاتر و یکی از نویسندگان کتاب «درباره تعزیه و تئاتر»، در پاییز ۱۳۷۹ به مجله «کتاب ماه هنر» گفته: «ما در تعزیه تاریخ را به اعتقاد قومی خودمان برگرداندهایم تا گیراتر و ماندگارتر شود و در اینجاست که پیوند تاریخ، مذهب و اسطوره را در بیانی هنری و حماسی بازمییابیم.»
او در پاسخ به این نظریه که تعزیه را حاصل امتزاج دو فرهنگ ایرانی و اسلامی میداند و این امتزاج را در تداوم حیات فرهنگی شاهنامه و پردهخوانی به صورت شمایلخوانی میبیند، نظرش را اینگونه بیان میکند: «همانطور که میدانید تعزیه در هیچ یک از کشورهای اسلامی به جز ایران دیده نمیشود. من باور دارم که اگر فرهنگ غنی ایران، ادبیات منظوم و موسیقی بینظیرش نبود، تعزیه به این صورت خلق نمیشد. ما عوامل و عناصری را که بتواند یک تراژدی بزرگ را خلق کند داشتیم و وقتی این مصالح با یک اعتقاد بزرگ جمع آمد، تعزیه خلق شد.»
به گفته خانم تقیان در تعزیه «غیر از مسائل مذهبی و قصههای تاریخی مربوط به مذهب شیعه، مضامین دیگری مثل افسانههایی که در ایران رایج بوده و قصههای عامیانه دیده میشود. مردم علاقمند به نمایشند و میبینند که از دل همین تعزیه «تعزیه مضحک» بیرون میآید. برای اینکه این هنر استمرار داشته باشد، با توجه به آن که تعزیه فقط در تاسوعا و عاشورا برگزار میشده است، انواع دیگری خلق شد و تعزیه با قصهها و افسانههای ایرانی هم آمیخت.»
بهرام بیضایی هم در کتاب «نمایش در ایران» به «تعزیه مضحک» پرداخته است: «کمکم نگارش متنهای تفننی که ربط زیادی به مایههای شناخته عزاداری نداشته باشد … رواج یافت. کمی بعد هجو و تحقیر کردن دشمنان دین بهانهای شد برای آن که رنگ تندی از هزل و مسخره و مضحکه به این متنها افزوده شود. دیری نگذشت که تعزیهنامههای مضحک … صورت مستقل پیدا کرد و موقع اجرای آن عیدهای مذهبی، و هم در مراسم محرم و صفر (غیر از هفتم تا چهاردهم محرم) پیش از نمایش واقعه اصلی بود.»
عواملی مانند تلفیق فرهنگهای ایرانی و اسلامی در تعزیه و تقویت جنبههای تفننی و نمایشی این مراسم را چه بسا بتوان زمینهساز حضور سلطان جنگل در صحرای کربلا دانست. شیر در سنت پهلوانی ایران اهمیت بسیاری دارد و همانطور که اشاره شد صفویه از طریق تلفیق مذهب شیعه با نمادها و سنتهای ایرانی سعی در تثبیت باورهای شیعی و تثبیت حکومت خود داشت.
با تکامل تدریجی مراسم تعزیه و افزایش جنبه تفننی و نمایشی آن، کار به جایی رسید که در زمان ناصرالدین شاه هنگام اجرای تعزیه «آن زمان که سخن از وجود یک شیر به میان آمد، بیدرنگ صورت زنده این جانور را که در قفسی محبوس بود از باغ وحش آورده و در پیش چشم حاضران به تماشا میگذاشتند تا هیجان صحنه بیشتر شود.»
این در حالی است که در منابع شیعی در مورد حضور شیر در کربلا دو روایت آمده است؛ یکی «داستان سلطان قیس» و دیگری «داستان شیر و فضه» ولی مفسرانی مانند مرتضی مطهری (در کتاب «حماسه حسینی») این داستانها را مردود دانسته و از جمله انحرافات تاریخی میدانند.
داوود فتحعلی بیگی، کارگردان و پژوهشگر تئاتر، هم وجود شیر در تعزیه را منسوب به اساطیر مرتبط میداند. او در گفتوگو با سایت «ایران تئاتر» میگوید: «ما در تعزیه شیر داریم، خصوصاً در تعزیه شهادت امام؛ این شیر در جای خاصی ظاهر میشود و از اجساد مطهر نگهبانی میکند در قبال هجوم و تاراج، در صورتی که در واقعه تاریخیاش چنین چیزی نبوده. خود شیر هم فکر میکنم یکی از موجودات اساطیری است.»
این در حالی است که این روزها با انتشار تصاویر مضحک شیر تعزیه در شبکههای اجتماعی، نگاه انتقادی نسبت به آن در رسانههای نزدیک به حاکمیت افزایش پیدا کرده است. برای نمونه «پایگاه اطلاعرسانی حوزه» به نقل از الهام معدنی، یکی از دو مترجم کتاب «تئاتر و اسلام»، آورده است: «این روزها اجراها تا اندازهای نازل و گهگاه فکاهی و بیکیفیت از جهت صحنه، صدا و بازیها هستند که نه تنها کسی را جذب نمیکند بلکه مثلا شیر تعزیه در شبکههای اجتماعی توسط جوانان مضحکه میشود، چرا که بیشتر آن را به پارودی تعزیه تبدیل کردهاند.»