تسویه مدارس زرتشتی با فیلتر شیعه

زرتشتیان در دوران پهلوی اول و دوم دست‌کم هشت باب مدرسه در تهران،‌ یزد و کرمان ساختند که دبستان «جمشیدجم» و دبیرستان «فیروز بهرام» در میان مدارس پسرانه تهران و دبیرستان دخترانه انوشیروان دادگر در میان مدارس دخترانه تهران از مشهورترین آن‌ها بودندایران وایر:اشکان خسروپور
«هرکدام‌ از ما را جایی بازداشت کردند؛ در خانه یا مدرسه. اوایل انقلاب بود و هنوز فکر می‌کردیم آزادی بیان وجود دارد. هرکس تفکری که داشت، چپ یا راست را با صدای بلند بیان می‌کرد. همین هم باعث شد دستگیرمان کنند. بعدتر بازجو مدارکی در اختیارمان گذاشت که فهمیدیم مدیر مدرسه ما را لو داده است. او تا سال‌ها در مدرسه انوشیروان دادگر ابقا شد و یکی از مقصران اصلی وضع بد مدرسه دخترانه زرتشتی در بعد از انقلاب بود.»

این بخشی از خاطرات یکی از دانش‌آموزان دختر زرتشتی است که در دهه ۵۰ و ۶۰ خورشیدی در یکی از مدارس دخترانه زرتشتیان در تهران درس می‌خواند. این خاطره قسمتی از دنیایی تفاوت و تبعیض است که به واسطه تغییرات قانونی و محدودیت‌های فراقانونی به همبستگی دانش‌آموزان زرتشتی و مسلمان خدشه وارد کرد و آن‌ها را مقابل هم قرار داد.


انقلاب ۱۳۵۷ گستره کل ایران را دگرگون کرد اما مدارس و دانش‌آموزان اقلیت در تبعیضی مضاعف قرار گرفتند. نه تنها ایدئولوژی جدید به آن‌ها تحمیل شد بلکه کیفیت آموزشی و حتی تملک مدارس‌شان تحت تاثیر قرار گرفت و به طور غیررسمی مسلمانان افراطی مدارس زرتشتیان را مصادره کردند.
تصاحب مدارس زرتشتی با انتصاب مدیران خودی

تغییرات گسترده نظام‌ آموزشی محتوایی که دانش‌آموزان اقلیت با آن روبه‌رو شدند،‌ با به اصطلاح «پاک‌سازی» معلم‌ها آغاز شد. در یکی از اولین نمونه‌ها،‌ یک مدیر مذهبی به نام خانم «رضوان» سکان دبیرستان دخترانه «انوشیروان دادگر» را به دست گرفت که خیلی زود نگاه افراطی و سخت‌گیرانه‌اش عیان شد.
انقلاب ۱۳۵۷ گستره کل ایران را دگرگون کرد اما مدارس و دانش‌آموزان اقلیت در تبعیضی مضاعف قرار گرفتنددر بحبوحه روزهای بعد از انقلاب، بخشی از شاگردان مدرسه دخترانه انوشیروان دادگر به خاطر بینش سیاسی‌ خود بازداشت، محاکمه، زندانی و در مواردی اعدام شدند. شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهند مدیر وقت مدرسه انوشیروان دادگر در به وجود آمدن این مشکلات برای دانش‌آموزان نقش اساسی داشته است.

یکی از شاگردان آن روزهای مدرسه انوشیروان دادگر که به خاطر حفظ امنیت،‌ نامش محفوظ است، در همین‌باره به «ایران‌وایر» گفت‌: «در همان ماه‌های اول بعد از انقلاب، چند نفر از ما را گرفتند و به بازداشتگاه بردند؛ بعدتر به اوین. بازجو مدارکی را نشان‌ ما می‌داد که از مدرسه به دست آمده بودند و وقتی شواهد را کنار هم می‌گذاشتی،‌ می‌شد فهمید که مدیر بچه‌ها را لو داده است. در آن روزها هیچ امکان دادخواهی هم وجود نداشت و حتی روند دادرسی‌ها نامشخص بود. یک بار دوستی را صدا کرده بودند و فکر کردیم برای بازجویی می‌رود اما اعدام شد. همه این خاطرات بد را رضوان برای‌مان ساخت.»

این مدیر تا اواخر دهه ۱۳۸۰ خورشیدی در دبیرستان انوشیروان دادگر که بعد از انقلاب به «پندارنیک» و بعد دوباره به انوشیروان دادگر تغییر نام داد، همچنان کار می‌کرد. در زمان مدیریتش، کیفیت آموزشی مدرسه افت شدیدی پیدا کرد، تا جایی که انوشیروان دادگر که زمانی از لحاظ کیفیت آموزشی با دبیرستان «البرز» مقایسه می‌شد،‌ اکنون در حد یک مدرسه معمولی طبقه‌بندی می‌شود.

رضوان در طول دوران مدیریتش تبعیض‌های دیگری نیز علیه دانش‌آموزان روا می‌داشت. بنا بر گزارشی که سایت خبری «امرداد» منتشر کرده، در سال ۱۳۸۷، این مدیر مدرسه دانش‌آموزان را از استفاده از برخی امکانات آموزشی و عام‌المنفعه مثل تالار ورزشی مدرسه منع می‌کرده است.

همه این رفتارها بار روانی و فشار اجتماعی قابل‌توجهی به زرتشتیان وارد می‌کردند. «میترا»، یکی از خبرنگارانی که در زمان ممنوع شدن استفاده از امکانات مدرسه انوشیروان دادگر پی‌گیر اخبار آن بوده است، به «ایران‌وایر» می‌گوید: «برای این‌ که حق‌مان را بگیریم، مجبور شدیم از چند جبهه به مدیر مدرسه فشار بیاوریم؛ از طریق اداره آموزش و پرورش، کار رسانه‌ای و اطلاع‌رسانی گسترده به اولیای دانش‌آموزان مدارس زرتشتی. رفتار مدیر مثل مستاجری بود که خانه‌ای را اشغال کرده و نمی‌گذارد مالک اصلی وارد آن شود. چنین رفتاری به همه ما حس ناتوانی می‌داد.»
کتاب دینی مشترک؛ معلم‌های دست‌چین شده

بعد از قبضه کردن محیط آموزشی، محتوا و کادر آموزشی هم تهدید شدند. بعد از انقلاب هیچ اقلیتی حق نداشت به استخدام آموزش و پرورش در بیاید و دانش‌آموزن اقلیت‌ نیز باید دروس ویژه‌ای را می‌گذراندند که ارتباطی به ماهیت و هویت دینی آن‌ها نداشت و به بهانه آشنایی با ادیان دیگر، ایدئولوژی مطلوب حکومت را تبلیغ می‌کردند.

این دروس در یک کتاب دینی جدید تدریس می‌شدند که فرا گرفتن آن‌ها برای همه اقلیت‌های رسمی (زرتشتی‌، مسیحی و یهودی) اجباری بود.

در مطالب درسی این کتاب‌ها، بر ارزش‌های مشترک ادیان ابراهیمی(اسلام،‌ مسیحیت و یهودیت) تاکید می‌شد و این ادیان در ناخودآگاه دانش‌آموز به عنوان سنجه و معیار معرفی می‌شدند. همین امر موجب می‌شد دانش‌آموزان زرتشتی در هویت دینی خود احساس ضعف کنند و در زمان تحصیل، به جای پرداختن به هویت دینی خود،‌ وقت‌شان را برای هم‌سان کردن خودشان با مسلمانان صرف کنند.

«آرش»، یکی از دانش‌آموزان زرتشتی درباره تاثیر این سیستم جدید آموزشی می‌گوید: «در کلاس‌های دینی به جای این‌ که روی هویت دینی خودمان کار کنیم و افراد تاثیرگذار جامعه‌ را بشناسیم، باید یاد می‌گرفتیم که چطور به جواب‌های تبعیض‌آمیز دیگران درباره این‌ که‌ آتش‌پرست نیستیم،‌ به خدا اعتقاد داریم و نماز خواندن‌مان به چه شکلی است، جواب بدهیم.»

در این پرسش و پاسخ‌ها، هویت دینی زرتشتی به مرور تغییر می‌کرد: «چون ما از ریشه دین‌های هند و ایرانی هستیم و ادیان دیگری مثل یهودیت،‌ اسلام و مسیحیت از ریشه ادیان ابراهیمی. نوع نگرش‌مان به زندگی و آداب و رسوم‌مان متفاوت است؛ به عنوان نمونه، روزه و ریاضت نداریم اما مجبور می‌شدیم در پاسخ به سوالات دیگران، خودمان را طور دیگری مقایسه کنیم که برای‌شان قابل فهم باشد. این موضوع ما را از هویت‌مان دور کرد.»

او می‌گوید: «به جز مسایل اعتقادی، درباره چهره‌های شناخته‌ شده زرتشتی و نقش زرتشتیان در آبادی ایران درس رسمی نداشتیم و اگر رسانه‌ها و خانواده‌ها نبودند، از کم‌اطلاعی درباره گذشته‌ خود ضربه جدی می‌خوردیم.»

از طرفی، تالیف کتاب‌های مشترک اقلیت توسط یک شورای اقلیت انجام نمی‌شد بلکه تالیف آن‌ها را به چهره‌های افراطی مثل «غلامعلی حداد عادل» داده بودند که به جای مسایل دینی، به مباحث ایدئولوژیک و سیاسی می‌پردازد؛ به عنوان نمونه، کتاب دینی کلاس چهارم دبیرستان که تحصیل آن برای همه اقلیت‌های دینی رسمی اجباری است و در کنکور نیز از آن سوال طرح می‌شود،‌ درس‌هایی در نفی مکاتب دینی مادی‌گرایی، مارکسیسم و آتئیسیم دارد.
ثبت‌نام در مدارس زرتشتی به مثابه ابزار مبارزه

زرتشتیان از سازندگان اولین مدارس مدرن در ایران هستند که همه می‌توانستند از آن استفاده کنند. این اتفاق در حالتی رخ داد که تا دوران قاجار مردم در گذراندن امور روزمره زندگی‌ خود مثل خرید از بازار یا رفت و آمد در شهر با مشکلات جدی مواجه بودند. با باز شدن شرایط اجتماعی اما آن‌ها امکاناتی مثل مدرسه و بیمارستان را برای استفاده عموم تجهیز و وقف کردند.  

این نگاه باعث شد تا در دوران پهلوی اول آموزشگاه‌هایی تاسیس شوند که از حیث قدمت، جزو اولین‌ها و از حیث کیفیت آموزشی نیز جزو برترین‌های ایران بودند.

زرتشتیان در دوران پهلوی اول و دوم دست‌کم هشت باب مدرسه در تهران،‌ یزد و کرمان ساختند که دبستان «جمشیدجم» و دبیرستان «فیروز بهرام» در میان مدارس پسرانه تهران و دبیرستان دخترانه انوشیروان دادگر در میان مدارس دخترانه تهران از مشهورترین آن‌ها بودند و چهره‌های شناخته شده و دولت‌مردان، از جمله رضا شاه نیز فرزندان‌ خود را به این مدارس می‌فرستادند.

در یادداشتی که «بوذرجمهر پرخیده»، از دبیران مدرسه فیروز بهرام درباره تاریخچه این مدرسه نوشته، مشخص است که به جز برنامه‌های آموزشی،‌ فعالیت‌های فرهنگی متنوعی در آن برگزار می‌شده است.

در همان دوران، تعداد قابل‌توجهی از شاگردان مدرسه از میان مسلمانان بودند اما کماکان حق مالکیت زرتشتیان محترم شمرده می‌شد و مدیریت این مدارس نیز با زرتشتیان بود. هزینه این مدارس زرتشتی نیز تا پیش از فرمان رایگان شدن تحصیل در سال ۱۳۵۰ خورشیدی را «انجمن زرتشتیان» پرداخت می‌کرد.

بعد از انقلاب اما معلم‌های قبلی کنار گذاشته شدند و در ایران جدید بعد از انقلاب نیز به دلیل لغو استخدام اقلیت‌ها در آموزش و پرورش، عملا کیفیت آموزش در این مدارس افت کرد.

با کمتر شدن کیفیت آموزشی، خیلی از مردم فرزندان‌ خود را به مدارس دیگری بردند و کمتر شدن تعداد دانش‌آموزان زرتشتی، راه را برای اعمال فشار بر دانش‌آموزان کم‌تعداد اقلیت باز کرد.

«سامان»، یکی از کسانی که دهه ۷۰ در مجموعه‌های آموزشی زرتشتیان در تهران درس خوانده است، می‌گوید: «درس‌ خواندن در مدرسه زرتشتی، فارغ از مساله آموزش، به عنوان روشی برای نشان دادن همبستگی جامعه ما در قبال گروه سلطه‌جوی اکثریت شمرده می‌شد. پدر و مادرم در گفت‌وگوهای‌شان مدام تکرار می‌کردند که ما باید در این مدرسه بمانیم تا سرنوشت مدارس دخترانه تکرار نشود. هر مدرسه باید تعداد حداقلی از دانش‌آموزان را ثبت‌نام می‌کرد و اگر زرتشتی‌ها یا ارامنه نمی‌آمدند، ناچار باید دانش‌آموزان مسلمان را پذیرش می‌کردند و همین موضوع باعث می‌شد که به مرور مدارس ما به دست گروه‌های افراطی بیفتد؛ همان‌طور که درباره مدرسه‌های دخترانه گیو و انوشیروان دادگر اتفاق افتاد و امروز حتی در سایت مدرسه انوشیروان هیچ نشانه‌ای از زرتشتی بودن نمی‌بینید.»

زدودن نشانه‌های دینی از مدارس زرتشتی مساله‌ای نیست که تنها به ظاهر ساختمان وابسته باشد، دشواری دسترسی به مطالب مفید و جایگزین کردن آن‌ها با مفاد درسی که ارتباطی به هویت زرتشتی ندارند، در کنار سخت‌گیری‌ها و تبعیض‌های نانوشته‌ای که در مدرسه به آن دامن می‌زنند، باعث شده است تا نسبت به گذشته اقبال کمتری به مدارس زرتشتی وجود داشته باشد.
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۴۴
Ginger - چگو، اسپانیا
اصولاً فرقه اخوندیسم با تمام مردم ایران خصومت دارد ما هم که مسلمان بودیم در مدرسه باید مطیع کامل بودیم یک زنیکه کثافت چادر ی را در سال چهارم مدیر گذاشته بودند خواهر خدیجه اسمش بود معلوم نبود چه بیماری روانی داشت که فقط گیر به دانش آموزان می داد من در مدت تحصیل نمره انضباط زیر ۱۸نداشتم اما این خواهر خدیجه دیوانه کسانی را که چادر نمی گذاشتند نشان کرده و انضباط همه را از ۱۵می داد در دانشگاه نیز وضع بدتر بود مثل بچه کلاس اول مدام به ما در مورد لباس و غیره تذکر می دادند دروس مزخرف دینی و تاریخ و غیره هم که مثل پتک بر سر ما بود یک بار حتی برای گذاشتن پلاک طلا در دستم به بازداشگاه آشویتس دانشگاه احزار شدم و با تذکر اینکه زینت خانم باید دیده نشود آمدم بیرون نتیجه اینکه دختران در دانشگاه نتوانستند با هم کلاس پسر خود آشنا شده ازدواج کند و تا ۵۰سالگی مجرد ماندند اما چادری های دانشگاه از طریق گزینش انتخاب با یک الاغ اسلامی ازدواج در سال دوم بورسیه آمریکا گرفته رفتند حامی آخوند در خارج باشند
جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۲۰:۵۵
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.