حکایتی تکان‌دهنده از شلاق‌خوردن به خاطر حجاب

رویا حشمتی: امروز صبح از اجرای احکام تماس گرفتن برای اجرای حکم ۷۴ ضربه شلاقم با وکیلم تماس گرفتم و با هم رفتیم دادسرای ناحیه ۷ از گیت ورودی رد شدیم و حجابم رو برداشتم رفتیم شعبه ی ۱ اجرای احکام.

‏کارمند شعبه گفت: «روسریت رو سرت کن که دردسر نشه»


‏گفتم: «اومدم بابت همین شلاقم رو بزنید سر نمی‌کنم»

‏تماس گرفتن و مامور اجرای حکم اومد بالا گفت: «حجابت رو سرت کن و دنبالم بیا»

‏گفتم: «سر نمی‌کنم گفت پس که نمی‌کنی؟ جوری شلاقت رو بزنم که بفهمی کجایی برات یه پرونده ی جدید هم باز می‌کنم هفتاد و چهارتای دیگه‌م مهمونمون باشی». باز سر نکردم.
رفتیم پایین چند تا پسر دیگه رو بابت شرب خمر آورده بودن مرد با تحکم تکرار کرد: «مگه نمیگم سر کن؟» نکردم دو تا زن چادری اومدن و روسری رو کشیدن رو سرم باز درش آوردم و این کار چند بار تکرار شد بهم از پشت دستبند زدن و روسری رو کشیدن رو سرم رفتیم طبقه‌ی زیر همکف یه اتاق بود ته پارکینگ قاضی و مامور اجرای حکم و زن چادری کنارم وایساده بودن.
‏ زن هی آه می‌کشید و می‌گفت: «میدونم میدونم»

‏قاضی معمم تو روم خندید یاد مرد خنزر پنزری بوف کور افتادم روم رو ازش برگردوندم.

‏در آهنی رو باز کردن دیوارای اتاق سیمانی بود به تخت ته اتاقک بود که جای دستبند و پابند آهنی دو طرف تخت بود به وسیله‌ی آهنی شبیه پایه‌ی بوم نقاشی کمی این طرفتر بود.

‏یه اتاق شکنجه‌ی قرون وسطایی بود.

‏قاضی پرسید: «خانم حالت خوبه؟ مشکلی نداری؟»

‏انگار که وجود نداره جوابش رو ندادم گفت: «خانم با شمام» باز جواب ندادم.

‏مرد اجرای حکم گفت: «پالتوت رو در بیار»

‏پالتو و روسریم رو از پایه‌ی بوم شکنجه آویزون کردم گفت: «روسریت رو سر کن»

‏گفتم: «نمیکنم. قرآنت رو بذار زیر بغلت و بزن»

‏زن اومد و گفت: «خواهش می‌کنم لجبازی نکن» و شال رو کشید رو سرم.

‏قاضی گفت: «خیلی محکم نزن»

‏مردک شروع کرد به زدن شونه‌هام کتفم پشتم باسنم رونم ساق پام باز از نو تعداد ضربه ها رو نشمردم زیر لب می‌خوندم به‌نام زن به‌نام زندگی دریده شد لباس بردگی شب سیاه ما سحر شود تمام تازیانه ها تبر شود.

‏تموم شد اومدیم بیرون نذاشتم فکر کنن حتی دردم اومده حقیرتر از این حرفان رفتیم بالا پیش قاضی اجرای حکم دم در روسریم رو در آوردم زن گفت: «خواهش می‌کنم سرت کن» سرم نکردم و باز کشید رو سرم توی اتاق قاضی.

‏اضی گفت: «ما خودمون خوشحال نیستیم از این قضیه ولی حکمه و باید اجرا بشه» جوابش رو ندادم.

‏ گفت: «اگر میخواید طور دیگه‌ای زندگی کنید می‌تونید خارج از کشور باشید»

‏گفتم: «این کشور برای همه‌ست»

‏گفت: «بله ولی باید قانون رو رعایت کرد»

‏گفتم: «قانون کار خودش رو بکنه ما به مقاومت‌مون ادامه میدیم» از اتاق اومدیم بیرون و باز روسریم رو انداختم.
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۶۳
Sabokbalam - کالیفورنیا، ایالات متحده امریکا

فدای رخ زیبا و معصومت دخترم. ننگ بر من، مرد بیغیرتِ کشورت که بیشتر سکوت کردم تا اعتراض. مرگ بر تعصب، چه اسلامی و چه هر نوع دیگرش.
جمعه ۱۵ دی ۱۴۰۲ - ۱۵:۵۶
۳۶
Munchen - مونیخ، آلمان

درود به غیرت و شجاعت این خانم محترم و‌مظلوم‌که زیر بار رسم عقب مانده،تحقیرآمیز و کاملا غیر ایرانی حجاب نرفت حتی وقتی توسط مسلمانان اشغالگر و بیشرف اینطور شکنجه شد. هر وقت در اروپا زنان جاهل،وقیح و عقب مانده مسلمان را میبینم که مقنعه کامل به سر دارند و در اوج آزادی اروپا باز هم بجای پیشرفت فکری فرهنگی به این فرهنگ متعفن و متحجر اصرار دارند به حال زنان ایران افسوس میخورم چرا که واضح است از اسلام متجاوز و بیگانه چه آگاهانه چه ناخودآگاه بیزارند،میخواهند مثل انسان متمدن و طبق فرهنگ ایرانی خود زندگی کندد اما گرفتار یک رژیم قرون وسطایی و اشغالگر ضد ایرانی شده اند. و فقط احساس نفرت و تهوع از این مسلمانان وحشی در انسان قویتر میشه.قومی عقب مانده و پست که هیچ پیشرفت یا اختراع با اثر ادبی هنری در تاریخ نداشته اند،فقط جهل و جنگ ،و غم و نفرت و زاد و ولد مثل حیوان.
جمعه ۱۵ دی ۱۴۰۲ - ۱۶:۴۸
۵۵
همینطوری - جنوب آلمان، آلمان

زن زندگی آزادی
جمعه ۱۵ دی ۱۴۰۲ - ۱۷:۰۹
۴۸
Rostame zamane - ایران، ایران

دمت گرم خداییش با وجود بود
جمعه ۱۵ دی ۱۴۰۲ - ۲۰:۵۱
۱۰۰
تنها در اینجا - کپنهاگ، دانمارک

شیر زن به اینا میگن , پشم رژیم رو ریختند
جمعه ۱۵ دی ۱۴۰۲ - ۲۱:۰۷
۴۲
paksan - ایران، ایران
رویا حشمتی . نام اسطوره ها و دلیران ایران رو بشناسید روزی خواهد رسید که این نام ها رو در کتابهای درسی بچه ها خواهیم خواند و بچه های ما از رشادت و ایستادگی آنها در مقابل ظلم و برای گرفتن حق و حقوق خودشان خواهند خواند و الگو خواهند گرفت. روزی میادین و کوچه های این کشور به نام این عزیزان خواهد شد و خواهیم دید که تمام ظالمان در این کشور رفته اند ولی اسطوره های این سرزمین همیشه زنده بوده اند و خواهند ماند. برای نسل آینده رستم و پوریای ولی و حسنک وزیر و امیرکبیر و . رویا حشمتی. قطعا قابل فهم و درک تر رویا و رویاها هستند.
جمعه ۱۵ دی ۱۴۰۲ - ۲۲:۰۸
۶۳
چلیپا - جزایرسلیمان، جزایر سلیمان

داستاننویس خوبی هستی.چه قد دروق?کسیکه شلاق بخوره.بهترین حالته ممکن.لااقل تا 2هفته نمتونه گوشی عسمارتفون بگیره دستش.داستان.استوری.پستوری.بنویسه.تا 2هفته تموم بدنش مثله اینکه تریلی 18چرخ ازروبدنت ردشده باشه دردمیکنع.بعد.کسیو صاف نمیبرن.از درب دادسرا به جاییکه شلاق بزنن.24ساعت تا72ساعت بازداشت کامل میکنن.بخدا جا همهتون از کارکنای یوکه گرفته تا یوزرا توجهنمه با این دروق ها.
جمعه ۱۵ دی ۱۴۰۲ - ۲۳:۳۰
۳۲
agha_ehsan - تهران، ایران
دین رفعت و عطوفت که با نام رحمان و رحیم هم آغاز میشه !
شنبه ۱۶ دی ۱۴۰۲ - ۱۵:۲۳
۳۲
agha_ehsan - تهران، ایران
چرت و پرت نگو بچه . رفیق منو با یه قوطی آبجو گرفتن . دقیقا همین شکلی دادگاهیش کردن . روزی هم که رفت حکم اجرا شه دقیقا همینجوری رفت و بردنش زیرزمین همکف و شلاقش زدن و ولش کردن . پشتشو شلاق زدن ها نه کف دستاشو که نتونه گوشی دستش بگیره احمق . طرف بعد شلاق میتونه راه بره و بره خونش ، اونوقت نمیتونه یه گوشی دستش بگیره ؟ آخه چرا انقد شماها احمقین ؟ تو بزن یوتیوب سرچ کن تا قطع سر و دست رو با شمشیر تو عربستان ببینی . تازه ما ایرانی ها شانس آوردیم از رفعت و عطوفت اسلامی فقط شلاقش اجرا میشه
شنبه ۱۶ دی ۱۴۰۲ - ۱۵:۲۸
۳۲
agha_ehsan - تهران، ایران
مردک ابله چلیپا . طرف بعد شلاق خوردن راه میره و میره خونش اونوقت نتونه یه گوشی دستش بگیره ؟ چرا انقد احمقین ؟ چند نفر تو شیراز فقط بخاطر مشروب خوردن هم شلاق خوردن و دفعه سوم اعدام شدن ؟ چرا چشماتو مثل یه شترمرغ ابله می خوای ببندی و سرتو بجای اینکه بکنی زیر خاک میکنی تو ..ت ؟؟؟ خریت هم حدی داره
شنبه ۱۶ دی ۱۴۰۲ - ۱۵:۳۰
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.