نامه‌ای خطاب به ابراهیم رئیسی: از کدام ایران صحبت می‌کنید؟

انصاف نیوز: محسن صالحی‌خواه، روزنامه‌نگار در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده‌است در قالب نامه‌ای خطاب به رئیس دولت سیزدهم نوشت:

جناب آقای سیدابراهیم رئیسی

ریاست دولت جمهوری اسلامی ایران
با عرض سلام

از حال ما اگر بپرسید، بد نیست. خدا را شکر بادی وزید و هوای پایتخت چند ساعتی خوب بود. ما هم به آسمان نگاه و خدا را شکر کردیم برای این روز و روزگار. اما غرض این کم‌ترین از نوشتن این چند خط چیست؟ بعد از شنیدن سخنان حماسی شما در روز دانشجو خطاب به نخبگان، لازم دیدم چند نکته را با شما در میان بگذارم. البته نگارنده این خطوط نخبه نیست اما هزاران کیلومتر با برخی دوستان و اعضای خانواده خود فاصله دارد. شما در آن روز حرف‌های زیادی زدید. اما این جملات درد زیادی داشت: «بدون تعارف می‌گویم یکی از شاخص‌های نخبگی را وطن دوستی می‌دانم. نخبگی اجازه می‌دهد که خدمت به کشور را رها کنید و به این بهانه که فلان جا مقداری بیشتر به من پول می‌دهد پس به آنجا بروم؟»

جناب آقای رئیس‌الساداتی

بارها از هم‌فکران شما شنیده‌ایم که دولت خرج تحصیل نخبگان را می‌دهد. اجازه بدهید به این گزاره پرتکرار توسط تندروهای همیشه طلب‌کار از عالم و آدم و زمین و زمان، ایرادهایی بگیرم. اول این که دولت خرج تحصیل نخبگان را از جیب نمی‌دهد. این ثروت متعلق به مردم ایران است و برای آن زحمت می‌کشند. بنابراین نه شما و دیگران منتی بر این مردم دارید، نه شاه سابق که هواداران او هم این حرف را زیاد تکرار می‌کنند.

دوم این که، اگر نخبگان ما محصول دانشگاه‌های دولتی هستند، تقصیر تام و تمام آن بر عهده ساختاری است که آموزش باکیفیت را در انحصار خود نگه داشته. هرچند با تصفیه‌های فعلی و آتی، این کیفیت نسبی هم از دست می‌رود و استاد آزاداندیش با استاد سرسپرده جایگزین می‌شود؛ اما وقتی بر خلاف کشورهای پیشرفته دنیا، تمام آموزش با کیفیت در سطح عالی (برعکس سطوح ابتدایی و متوسطه) در دست دولت است، چنین معضلی هم پیش می‌آید. به طور دقیق، معضل نخبگانی که در دانشگاه دولتی درس خواندند و حالا می‌خواهند بروند.

شما سال‌ها سعی کردید نهاد دانشگاه را به خدمت خود در بیاورید. جلوی گسترش آموزش بی‌کیفیت غیردولتی را نگرفتید و اتفاقاً از ساخت فروشگاه‌های بزرگ مدرک‌فروشی (شاید برای ضعیف شدن این نهاد پرقدرت در دنیای مدرن)، استقبال کردید. آن دانشجوی نابغه‌ای که می‌خواهد درس بخواند، اگر به امیرکبیر، شریف، علم و صنعت، تهران، علامه طباطبایی و مانند آن‌ها نرود، به کدام دانشگاه خوب داخلی برود؟ به این سوال پاسخ داده‌اید؟ علاوه بر این، دولت که هزینه آزادسازی مدارک دانشجویان روزانه را دریافت می‌کند. چه منتی بر سر مردم می‌گذارید؟ چه حمایتی از خصوصی‌سازی صحیح آموزش عالی و استفاده از تجربه کشورهای دیگر برای ارتقای آموزش عالی انجام داده‌اید؟

آقای رئیسی

من نمی‌دانم شما در کدام ایران زندگی می‌کنید. اما ایرانی که من و بسیاری از این مردم در آن زندگی می‌کنیم، با ایران شما خیلی فرق دارد. به این نکته توجه بفرمایید که فقط نخبگان ایران را ترک نمی‌کنند. بلکه بسیاری از آدم‌های معمولی و متوسط هم عطای زندگی در این خاک را به لقایش می‌بخشند و راهی سرزمین‌های دیگر می‌شوند. فرمودید نخبگان به خاطر پول بیشتر کشور را ترک می‌کنند، بنده به عرض‌تان می‌رسانم که به گواه پژوهش‌ها که در دسترس شما هم هست، پول قطعاً اولویت اول مهاجران نیست. همه مهاجران که نمی‌توانند از بورس‌های تحصیلی استفاده کنند. همه آن‌ها که در مایکروسافت و آلفابت و تسلا و مانند آن‌ها استخدام نمی‌شوند.

بسیاری هستند که با هزینه خانواده در کشورهای دیگر درس می‌خوانند یا کار می‌کنند و هزینه‌های تحصیل و زندگی را می‌پردازند. آن‌ها برای برخورداری از یک زندگی آرام و معمولی با دغدغه‌های معمولی اینجا را ترک می‌کنند. یک زندگی که حق داشتند آن را در کشور خودشان و میان هم‌زبانان خودشان تجربه کنند.

آدم در کشوری می‌ماند، کار می‌کند و آن را می‌سازد که چشم‌انداز و آینده‌ای روشن داشته باشد. در کشوری می‌ماند که بتواند خودش باشد. نه اینکه بعد ۱۰ سال تحصیل در مدارج عالی، تظاهر به همراهی با سیاست‌های ساختار حاکم کند تا بتواند به استادی دانشگاه برسد. تا بتواند شغلی پیدا کند. بیایید روراست باشیم؛ ایران چشم‌انداز امیدوارکننده‌ای ندارد.

به وطن دوستی اشاره کرده‌ بودید؛ باید من این سوال را از شما بپرسم که وطن ما ایران، در سال‌های گذشته چقدر برای سیاست‌گذاران ارزشمند بوده. در دوگانه ایران و انقلاب اسلامی که بسیاری به آن دامن زده و می‌زنند، ایران چه جایگاهی داشته؟ چندبار این وطن و مردم آن به پای سیاست‌های نادرست و ایدئولوژی شکست خورده، قربانی شده‌اند؟ منافع ملی ما کجای این سیاست‌بازی‌ها بوده؟ غیر از این است که ما مردم معمولی ایران سال‌هاست که هزینه برخی جاه‌طلبی‌ها و بلندپروازی‌ها را می‌دهیم؟ پروژه‌های مختلفی که هزینه مادی و معنوی آن بسیار بیشتر از فوایدش بوده.

در صحبت‌ها با هم‌فکران شما، مرتب می‌شنویم که مگر آمریکا و چین و فرانسه و انگلیس این کارها را نمی‌کنند، ما هم انجام می‌دهیم. باید خدمت‌تان عرض کنم که شما برای مردم این کشور اقتصاد آمریکا و چین و فرانسه و انگلیس را ایجاد کنید، بعد به فعالیت‌های ابرقدرتانه بپردازید. مشکلات ساختاری را کاهش دهید، بعد دنبال مدیریت جهان بروید. نمی‌شود که ما در داخل با بحران‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دست به گریبان باشیم، اما آن‌ها را نادیده بگیریم یا سرکوب کنیم و به شعارهای فرامرزی بپردازیم.

ریاست‌ محترم دولت

چیزی از وطن باقی نمانده است. انسانی که نهایتاً بتواند ۸۰ سال از خدا عمر بگیرد، چقدر از این فرصت را باید خرج عواقب سیاست‌های نادرست بکند؟ اگر با وضعیت فعلی امیدی وجود داشت، می‌توانستیم به آدم‌ها خرده بگیریم و بگوییم امیدی هست اما شما کم‌کاری می‌کنید. اما وقتی در ایران امروز نمی‌دانیم فردا چه چیزی در انتظارمان است، دقیقاً چه چیزی را باید بسازیم؟ نمی‌دانیم همسرمان با اعصابی به هم ریخته از برخورد حجاب‌بان به خانه می‌آید، یا فرزندمان به بیماری تنفسی دچار می‌شود. نمی‌دانیم امروز که گوشت خریدیم، تا کی دوام می‌آورد و دفعه بعد که خواستیم گوشت بخریم، قیمت آن چند است. آقای رئیسی، ما در کشوری بدون امکان پیش‌بینی‌های معمولی و اولیه زندگی می‌کنیم.

من نمی‌دانم چرا حال بسیاری از ما خوب نیست. شما می‌دانید؟ من به اندازه خودم می‌فهمم که این جامعه چندپاره شده است، آینده‌ای ندارد، ساختارش شعارزده است و اشتباهات خود را نمی‌پذیرد. ایران شما را نمی‌دانم، اما در ایران ما، بخش عظیمی از مردم تا گردن در باتلاق مشکلات اقتصادی فرو رفته‌اند. اجاره خانه هر سال ۱۰۰ درصد افزایش پیدا می‌کند. تورم دورقمی گلوی ما را گرفته. قیمت‌های امروز با قیمت‌ها هفته آینده متفاوت هستند. متوسط قیمت «۱» متر مسکن در پایتخت این کشور، به ۷۶ میلیون تومان رسیده است. به عبارت دقیق‌تر، ۷۶۰۰۰۰۰۰۰ از واحد پول کشورمان یعنی ریال، باید هزینه خرید «۱» متر خانه شود. البته اگر بتوانیم آن را تهیه کنیم. خودرو که در دیگر کشورهای دنیا یک کالای مصرفی محسوب می‌شود، در ایران ما تبدیل به کالای سرمایه‌ای شده. مافیای آن هم گلوی مردم را می‌فشارد. نمی‌دانم از وضعیت فروش شیرخشک در داروخانه‌ها اطلاع دارید یا نه.

آقای رئیسی؛ آخرین بار چه زمانی خودتان به خرید مایحتاج زندگی رفته‌اید؟ می‌دانید وقتی ۱ میلیون تومان پول چند قلم ضرروریات زندگی را بدهی که در دو کیسه پلاستیکی جا می‌شود، چه دردی تمام وجود آدم را می‌گیرد؟ از کدام ایران صحبت می‌کنید؟

آقای رئیس‌الساداتی

کشور ما قبلاً با مهاجرت نخبگان مواجه بود. همان که اسم فرار مغزها را بر آن گذاشتند. فرار مغزها؛ چه اسم با مسمایی. اما بگذارید نگارنده، موج مهاجرت‌های فعلی را «فرار مردم» بنامد. هر کسی که «بخواهد و بتواند» زمینه‌های رفتن را فراهم می‌کند. یک روز همه چیزش در یک یا دو چمدان جمع می‌شود، با خانواده به فرودگاه امام خمینی می‌رود و بعد از بدرقه از پشت پرده‌ نازک اشک، پرواز می‌کند و معلوم نیست برگردد. آن کس که نمی‌رود و می‌ماند، الزاماً راضی نیست. نمی‌خواهد یا به هر دلیلی نمی‌تواند که برود.

شما به درستی اشاره کرده‌اید که وظیفه‌تان فراهم کردن زمینه‌های ماندن است. اما این زمینه‌های ماندن، مسائلی عجیب و فرازمینی نیستند. آرامش نسبی، اقتصاد باثبات، فرصت‌های شغلی، شایسته‌سالاری (نه تندروسالاری)، آزادی‌های اجتماعی و سیاسی را به عنوان این زمینه‌ها در نظر بگیرید. می‌توانید با دست فرمان فعلی و حرکت قطارتان، این‌ها را فراهم کنید؟ بعید می‌دانم.

آقای رئیسی؛ رفتن دلیل نمی‌خواهد، ماندن دلیل می‌خواهد. ما فقط یک‌بار زندگی می‌کنیم.

با احترام

محسن صالحی‌خواه
روزنامه‌نگار ساده
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۴۴
Momijii - توکیو، ژاپن

این روزنامه نگار چه حال و حوصله ای داشته که چنین یاسین بلندبالایی رو به گوش رئیسی خونده !! شرط میبندم اگر رئیسی این نامه رو هم بخونه که نمیخونه ، چیزی ازش سردر نمیاره !! شاید هم این نامه به اسم رئیسی ، ولی بمنظور رسیدن بگوش دست اندرکاران دیگر رژیم بوده باشه !!
‌چهارشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۲ - ۱۱:۴۵
۳۳
Hassan1479 - تهران، ایران
در مقاله فوق در انتها گفته شده که ، شما (رییسی)گفتید که وظیفه تان فراهم کردن زمینه ماندن مردم است ، چرا غذا را دور سر میچرخانید ، واقعیت اینستکه جهت ایجاد زمینه ماندن مردم در ایران ، فقط و فقط باخروج شما آخوندهای بیسواد و انگل های بی خاصیت مفتخور قاتل فراهم خواهد شد .
‌چهارشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۲ - ۱۲:۱۶
۸۱
گفتگوگر - پیتزبورگ، ایالات متحده امریکا
من متعجبم که چرا بعضی نمی خواهند بفهمند که سیستم پر نویسی سبک شریعتی و چپول ها دیگر خواهان نداشته و خوانده نمیشود. وقتی مطلبی را مثل کاریکامراناتور میتوان در کلمات محدودی نوشت چرا باید اطاله ی کلام کرد؟
‌چهارشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۲ - ۱۳:۲۴
۴۲
mitra55 - تهران ، ایران
دیگر دوران حرف زدن و با احترام !!!!! نامه نوشتن به این آ شغال ها تمام شده جناب آقای روزنامه نگار ساده !
‌چهارشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۲ - ۱۴:۲۴
۴۲
sama128 - شیراز، ایران
😂😂😂 چه حالی داشته این همه نامه نوشته برای این بنده خدا ؛ بابا اولا اگه قرار باشه این رئیسی این را بخونه یه ۷ سال دیگه باید بره مدرسه دوما بنده خدا این اذان دو خطی را سه خطش را نمیخونه بعد میاد این نامه تو را بخونه. 😂😂😂😂اساسا اینها مملکت ؛مردم ؛ زندگی مردم ؛ آینده مردم؛ آینده ایران را به اندازه بیضه اسب برایشان مهم نیست .
‌چهارشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۲ - ۱۶:۴۹
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.